واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تماشای ذهن یک جادوگر
آدم فکر می کند این همه اعجاب، جنون و غرابتی که در فیلم وجود دارد فقط میتواند از ذهن یک نابغه دیوانه برآمده باشد که هیچ چیز قادر به کنترل تخیلات افسارگسیخته او هنگام نوشتن نیست. فیلم هفته پیش «ئی تی، موجود ماورای زمینی» ساخته اسپیلبرگ بود که خدا را شکر شما هم آن را دوست داشتید. فیلم این هفته از آن فیلمهایی است که میتوان سر آن قسم خورد و تا آخر عمر پای آن ایستاد؛ یک رمانس لطیف درباره رابطه عشق، خاطره و فراموشی که تاکنون مشابه آن را ندیدهایم.آدم فکر می کند این همه اعجاب، جنون و غرابتی که در فیلم وجود دارد فقط میتواند از ذهن یک نابغه دیوانه برآمده باشد که هیچ چیز قادر به کنترل تخیلات افسارگسیخته او هنگام نوشتن نیست. حواستان هست که داریم درباره فیلمنامهنویسی حرف میزنیم که یک مولف تمامعیار است که هر یک از فیلمنامههایش تجربهای منحصر به فرد در سینما به حساب میآید.اگر فیلمی را دیدید که احساس کردید در دنیای عجیب و غریب ذهن و خیال و خاطره گم شدید و از این روایتهای تو در توی ذهنی، موقعیتهای سوررئالیستی و نامتعارف و روابط گیجکننده میان شخصیتهای غیرعادی حیرت کردید، بدانید در حال تماشای یکی از نمونههای بدیع و درخشان جادوگر هزاره جدید هستید.اگر فیلمی را دیدید که احساس کردید در دنیای عجیب و غریب ذهن و خیال و خاطره گم شدید و از این روایتهای تو در توی ذهنی، موقعیتهای سوررئالیستی و نامتعارف و روابط گیجکننده میان شخصیتهای غیرعادی حیرت کردید، بدانید در حال تماشای یکی از نمونههای بدیع و درخشان جادوگر هزاره جدید هستید.فیلم این هفته بهترین اثری است که تاکنون بر اساس فیلمنامههای این نویسنده خلاق ساخته شده است، زیرا فیلمساز بازیگوش آن پر از بلندپروازی در سینماست و چه کسی بهتر از او میتواند از خیالپردازیهای مهارنشدنی چنین نویسندهای اجرای خلاقانهای داشته باشد و ایدههای جسورانهاش را با ابداعات بصری شگفتانگیز خود شکل ببخشد.حالا برویم سراغ سکانس درخشان فیلم عزیزمان. منظورم همان آخرین خاطره جیم کری است که آنقدر پر احساس، با طراوت و دست نیافتنی است که آدم را به گریه میاندازد. همان شبی را میگویم که جیم کری، کیت وینسلت را در ویلای ساحلی ترک میکند و با وجودی که هر دو میدانند خاطرهای در حال پاک شدن را مرور میکنند، تصمیم میگیرند تا پایان آن را تغییر دهند و این بار کری، وینسلت را در خانه ای که آرام آرام خراب میشود تنها نگذارد.چقدر خوب میشد میتوانستیم به درون خاطرات گذشتهمان برگردیم و آنها را همانطوری که دوست داریم بسازیم. یکی از صحنههای دیگری که خیلی دوست دارم جایی است که کری برای اینکه جلوی پاک شدن خاطرات وینسلت را بگیرد او را در بخشهای تلخ و تاریک ذهنش پنهان میکند. واقعا ایده معرکهای است، فکرش را بکنید اگر بتوانیم خاطرات خوبمان را در دل خاطرات بدمان مخفی کنیم چه اتفاق محشری رخ میدهد، آن وقت دیگر خاطرات بدمان هم تلخ و غیرقابلتحمل به نظر نمیرسند.بعضی صحنهها در فیلمها هستند که آدم دلش می خواهد عین آنها را در زندگی خودش تکرار کند و این فیلم سرشار از چنین تجربههای تازه و حسرتبرانگیز است. اگر اهل اینجور خلبازیها هستید بهتان پیشنهاد میکنم حتما در یک شب سرد با کسی که دوستش دارید روی دریاچهای یخزده دراز بکشید و به ستارههای آسمان خیره شوید. باور کنید همین خاطرات دیوانهوار است که در بدترین شرایط زندگی نمیگذارد عشق از ذهنمان پاک شود.حالا نوبت شماست که درباره فیلم، نویسنده و کارگردانش نظراتتان را بنویسید و از صحنههایی که دوست دارید حرف بزنید.نوشته : نزهت بادیتنظیم برای تبیان : مسعودعجمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 200]