واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: قتل، قتل می ماندآشنایی با شاعر معاصر اتریشی ارنست یاندل، شاعری دادائیست
ارنست یاندلErnst Jandl شاعر معاصر و مشهور اتریشی در اول ماه اوت1925 در شهر وین Wienبهدنیا آمد. او پس از پایان تحصیلاتش در رشتهی زبان و ادبیات آلمانی و انگلیسی، به کسب درجهی دکترای زبان شناسی با ارائه رسالهای دربارهی داستانهای آرتور شنیتسلر Arthur Schnitzler نائل آمد. آنگاه همزمان با تدریس در دبیرستانهای شهر وین به سرودن اشعاری در قالبهای سنتی پرداخت و در سال 1952 نخستین اشعارش در مجلهی «راههای نو» ( Neue Wege) به چاپ رسید.
طولی نکشید که در مجامع ادبی راه یافت و با شعرایی نظیر فردریکه مایروکرFriederike Mayröcker (یار وفادار زندگیش)، گرهاردروهم Gerhard Rühm و ه.س.آرتمنH.C.Artmann گروه کوچکی تشکیل داد و پس از آشنایی با شعرای آوانگارد یعنی نمایندگان Konkrete Poesie، از جمله ماکس بنزه Max Bense، ای گن گمرینگر Eugen Gomringer و هلموت هایسنبوتل Helmut Heissenbütel رفته رفته بدون تاسی کورکورانه از قالبهای سنتی و مبانی عروضی به فرمی نو همراه با ریتمی آزاد و تصویرسازی در شعر رو آورد. بهعبارت دیگر، او درآغاز با قرار دادن عناصر تازه و ناآشنا در کنار شیوههای کلاسیک، خوانندهاش را وامیدارد تا تمایز این دو پدیده را چه آگاهانه و چه ناخودآگاه احساس و انتخاب کند. نمونههای بارز چنین اشعاری در مجموعهای تحت عنوان «چشمان دیگر» (andere augen) (سال1956) بهخوبی دیده میشود. بدین طریق او کوشید تا نگاه مدرن و سرایش پرطراوت خود را به خوانندگانش، از طرقی نظیر پرخاش و طرد شیوههای سنتی تحمیل نکند.ارنست یاندل پس از ده سال جستوجو و درونکاوی در زبان و نیز تجربه و درک نقش موسیقی و تصویر در کلام، دومین دفتر شعرش را به نام «صوت و لوئیزه» (laut und luise) (1966) منتشر کرد. ویژگی دیگر اشعار یاندل ، دشواری و حتی غیرقابل برگرداندن برخی از آثارش به زبانهای دیگر است، بهخصوص اشعار سالهای آخرش. زیرا واژهها دیگر از معانی متداول زبان فراتر رفته و در ترکیبی از واژه- موسیقی یا تقطیع و تکرار هجاء-آوا (با درنظرگرفتن نوع تلفظشان توسط لبها، زبان، حنجره، بینی، نفس و...) مفهومی تازه را به ذهن متبادر میسازد. چنانکه خودش میگوید: «هرگونه ترکیب در واژه، یک نوع ترکیب در مفهوم نیز هست». ارنست یاندل در 1971 همزمان با چاپ کتابهای جدیدش به نامهای درخت مصنوعی «der kunstliche baum» و فلودا اوند در شوان «floda und der schwan» به سِمت استاد مهمان در دانشگاه تگزاس و فرانکفورت برگزیده شد.برخی از آثار دیگر یاندل عبارتند از :دینگ فِست «dingfest» (سال1973)؛سگ زرد«der gelbe hund»(سال1980)؛بازی چشم «augenspiel» (سال1981)؛اتوس موپس هوپست «ottosmopshopst» (سال1988)؛ایدولن«idyllen»(سال1989)؛به رپ به چاست (به چپ به راست)«lech und rinks» (سال1995)؛پِتر و گاو«peter und kuh» (سال1996)؛از زندگی حقیقی«aus dem wirklichen leben» (سال1999).ذکر این نکته لازم است که آثار ارنست یاندل را نمیتوان در هیچکدام از کلیشههای رایج مدرنیزم در هنر شاعری قرار داد (هرچند برخی از منتقدان، یاندل را شاعری دادائیست بهشمار میآورند)، اما شاید بتوان گفت که او بهعنوان شاعر آوانگارد «Avantgarde» در ادبیات تجربهگرای آلمانی زبان تا آنجا پیش رفت که از آبستراکسیون «Abstraktion» یا تجرید در آثارش همواره با طنزی غمگینانه و گزنده یاری گرفت تا به ثبت لحظاتی از واقعیات پیرامونش بپردازد، از بیهودگی و روزمرهگی زندگی گفته تا دردها، رویاها، عشق و مرگ؛ که همگی این مفاهیم در لایههای اشعارش نهفتهاند و خواننده از همان واژه نخست، بیآنکه بخواهد چیزی بر او تعریف و تحمیل شود، ترنمی خودجوش را میشنود که با سادگی هم به پایان میرسد.ارنست یاندل علاوه بر احراز پست دبیر اولی کانون نویسندگان شهر گراتس Graz و کانون نویسندگان IG اتریش، عضو «آکادمی هنرها» در برلین، عضو «آکادمی زبان و شعر آلمان» در دار مشتات و عضو «آکادمی هنرهای زیبای بایرن» در مونیخ نیز بود. او به دریافت جوایز ادبی بیشماری نایل آمد، از جمله : جایزه گئورگ بوشنر«Georg Büchner»(سال1984)، جایزه اریش فرید «Erich Fried» (سال1991)، جایزهی هاینریش فون کلایست«Heinrich von Kleist» (سال1993)،و همچنین جایزهی فریدریش هولدرین «Friedrich Hlderlin»(سال1999).ارنست یاندل در نهم ژوئن سال 2000 در شهر وین درگذشت.چند شعر از ارنست یاندل: NovemberنوامبرIm oberen Stockدر بالاخانهspielt ein Celloساعتهاستstundenlang.ویلون سل نواخته میشودEs wird dunkel im Zimmer.اتاق رو به تاریکی می رود.Ich bin umstellt.در محاصره ام.Ich, der Kasten.من، صندوقIch, der Tisch.من، میز تحریرIch, das Sofa.من، نیمکت راحتیIch, das Bett.من، تخت خواب.Das ist meine Gegenwart.این اکنون من است.Das sind meine Erinnerungen.اینها خاطراتم.Im oberen Stock spielt ein Cello.در بالاخانه ویلون سل نواخته میشود.Im Ofen verbrennen im Feuer neuster Nachrichtenمی سوزد در اجاقدر آتش تازه ترین خبرهاschwarz auf wei?سیاه بر سفیدbeendeter Tage die Quellenسرچشمه روزهای پایان یافتهgeduldiger Harzsammler Tagschichten undروزهای سمغ کار شکیباNachtschichten der Bergarbeiter و شبهای معدن چی.Es wäre jetzt dunkel im Zimmer..وگرنه اتاق غرق تاریکی بود. Untergrundbahn obenبالا، قطار زیرزمینیIch sitze still auf einer Polsterbankبیحرکتبر نیمکت راحتی نشستهامund schaue drei Minuten zwischen Grau und Grau و چشم میدوزمسه دقیقه مابین خاکستری و خاکستریund Zeitungen, die sich entfaltenو روزنامههاکه باز میشوندund schaue drei Minuten zwischen Grau und Grauو مسافران ایستادهکه میلههای ممتد را در دست میفشرندins Grüne und ins Blau.درون سبزوآبی.Ich sitze still auf einer Polsterbank.Die Welt bewegt mich.بیحرکتبر نیمکت راحتی نشستهام.جهان به حرکتم میکشاند. bleibendes gedichtشعر ماندنیmordmäßigقتلگونهmordmäßig bleibendماندگار قتلگونهmordmäßig bleibendes gedichtماندگار قتلگونه شعرmordmäßiges gedichtشعری قتلگونهdes mäßigen mords bleibendes gedichtشعری ماندگار به تناسبِ قتلein gedicht wie ein mord شعری چون یک قتلein mord bleibt ein mordein bleibender mordein mord ein gedicht قتل، قتل میماندیک قتلِ ماندگاریک شعر، یک قتل ناصر حسینی مهر/ سهیل سیداحمدیتهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 176]