تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1817235263
ضرب المثل از گردنم بيفتي انشاالله
واضح آرشیو وب فارسی:بیتوته:
اين جمله، هم مثل است هم نفرين و قصه اي دارد
ميگويند: پيرزني بود سه پسر داشت و دو تا عروس، اما پسر كوچكش هنوز زن نگرفته بود. اين دو تا عروس هر روز به نوبت مادر شوهرشان را كول ميگرفتند و كارهاي خانه را به اين شكل انجام ميدادند چون كه ميترسيدند اگر مادر شوهرشان را زمين بگذارند و مواظب حال او نباشند پيرزن نفرين ميكند و شوهرهاشان عاق والدين ميشوند.
برادرها هرچه به برادر كوچكشان ميگفتند تو هم زن بگير اقلاً كمي به زنهاي ما كمك كند و كار آنها سبكتر شود قبول نميكرد و زير بار نميرفت براي اينكه ميديد انصاف نيست كه زن او هم مثل زنهاي دو برادرش به زحمت بيفتد يا نافرماني بكند و باعث بشود كه او عاق والدين بشود.
از قضا يك روز از كوچهاي ميگذشت ديد دختر كثيفي با حال پريشان و موهاي ژوليده در خرابه نشسته، پيش خودش فكر كرد، خوب است من اين دختر را به زني بگيرم از چند جهت ثواب است يكي اينكه اين دختر را از پريشاني نجات ميدهم چون كه هرچه باشد به پشت گرفتن مادرم از اين پريشاني براش سختتر نيست.
ديگر اينكه دو تا زن برادرهام راحت ميشوند و كارشان سبكتر ميشود و نوبت كول كردن مادرم يك روز عقب ميافتد و هر سه روز يك روز نوبتشان ميشود. خلاصه سراغ دختر را گرفت و آمد خانه، گفت: «برويد و فلان دختر را براي من عقد كنيد». برادرهاش شاد و خوشحال رفتند و دختر را عقد كردند و آوردند خانه. زن برادرها هم از شوهرشان خوشحالتر كه كمكي رسيده.
با آمدن نوعروس نوبت كول كردن مادر شوهر سه روز يك روز شد. اين نوعروس ديد كار مشكلي است كه هم يك پيرزن را به دوش بگيرد و هم كارهاي خانه را انجام دهد.
به فكر چاره افتاد. يك روز كه پسرها براي كار به صحرا رفته بودند و پيرزن هم از خواب بيدار نشده بود جاريهاش را صدا زد و گفت: «اگر چيزي به من بدهيد اين پيرزن را از سر خودمان وا ميكنم»
جاريها با التماس گفتند: «خواهر هرچي بخواهي به تو ميدهيم، اگر كاري ميتواني بكني معطل نشو» نوعروس گفت: «من از شما چيزي نميخواهم فقط گردنبند و دستبند و گوشواره و انگشتر مادر شوهرمان را ميخواهم» گفتند: «ما حاضريم آنها مال تو باشد».
گفت: «خيلي خب امروز نوبت من است كه مادر شوهرمان را كول بگيرم. نان هم بايد بپزم وقتي كه پيرزن را كول گرفتم و مشغول نان پختن شدم يكي از شما برويد بيرون و برگرديد و به من بگوييد كه نعش پدرت را پشت الاغ انداختهاند و دارند از صحرا ميآورند، ديگر كارتان نباشد من ترتيب بقيه كار را ميدهم» عروسها وقتي قول و قرارشان را گذاشتند، پيرزن از خواب بيدار شد بعد از اينكه ناشتاييش را خورد گفت: «امروز نوبت هر كه هست بيايد و كولم بگيرد». نوعروس فوري آمد و پيرزن را به كول گرفت و تنور را هم آتش كرده بود و داغ و آماده نان پختن بود. نوعروس همانطور كه پيرزن به پشتش بود آمد نشست و مشغول نان پختن شد. طبق قراري كه گذاشته بودند يكي از عروسها بيرون رفت و برگشت و با گريه و زاري گفت: «خواهر! لال بشم انشاءالله، نعش پدرت را روي الاغ انداختهاند و دارند از صحرا ميآورند».
نوعروس از جاش بلند شد و همانطور كه پيرزن پشتش بود خودش را از اين ديوار به آن ديوار ميزد و ميگفت: «واي پدرم» هرچه پيرزن فرياد ميكشيد كه «مرا بگذار زمين» ميگفت: «نه! من نميخواهم شوهرم عاق والدين بشه، هرچه باشه احترام تو واجبه!»
خلاصه پيرزن را آنقدر به اين ديوار و آن ديوار زد كه تمام بدنش خرد و خمير شد و زبانش هم گرفت و از پشت عروس افتاد زمين. عروسها مادر شوهر را بردند و تو رختخواب خواباندند و مشغول كارشان شدند. پسران پيرزن وقت غروب از صحرا برگشتند و ديدند مادرشان پشت هيچكدام از عروسها نيست قضيه را پرسيدند.
عروسها گفتند: «بعدازظهر يك مرتبه زبانش بند آمد و نتوانست حرف بزند ما هم خوابانديمش تو رختخواب». پسرها به بالين مادرشان رفتند و ديدند نخير دارد نفسهاي آخرش را ميكشد مثل اينكه منتظر آنها بوده كه بيايند. گفتند: «مادر حرف بزن چطور شده؟» پيرزن كه نميتوانست حرف بزند سينهاش را نشان داد، يعني خرد شده و اشاره ميكرد به عروس كوچكتر يعني او اينطورش كرده. عروس تازه گفت: «مادر شوهر مهربانم به من اشاره ميكند كه دوستش دارم ميگويد: گردنبدنم را به او بدهيد» بعد رو كرد به جاريها و گفت: «مگر اينطور نيست؟» گفتند: «چرا همينطور است. وقتي كه زبان داشت به ما گفته بود». خلاصه پيرزن هر عضوش را نشان ميداد و به نوعروس اشاره ميكرد كه او اينطورش كرده ـ نوعروس زرنگ آن را به نفع خودش تعبير ميكرد كه: «ميگويد انگشتر و دستبندها و چيزهاي داخل جيبم را بدهيد به عروس كوچكم» جاريها هم حرف او را تصديق ميكردند. به اين ترتيب همه اشياء زينتي و جواهرات پيرزن مال عروس كوچكش شد تا اينكه پيرزن جان داد و مرد و پسرها مشغول گريه شدند.
عروسها ديدند كه اگر گريه نكنند ممكن است شوهرهاشان شك كنند. شروع به گريه و زاري كردند. مردم پيرزن را كه بردند خاك كنند آنها اينطور نوحه سرايي ميكردند:
عروس اولي ـ درين درين اوي (گورش را عميق و عميقتر بكنيد ـ اي واي)
عروس دومي ـ اونان درين اوي (از عميق هم عميقتر بكنيد ـ اي واي)
عروس سومي ـ بواوزي من بونداگورموشم گنه گلوراوي (اين رويي كه من از اين پيرزن ديده ام بازهم برميگردد ـ اي واي).
منبع:persiankolbe.ir
مرتبط با سرگرمی 70 تا ضرب المثل ایرانی ضرب المثل خواندنی خودم جا ,خرم جا ضرب المثل های ایرانی همراه معادل انگلیسی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بیتوته]
[مشاهده در: www.beytoote.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]
صفحات پیشنهادی
شعر و ضرب المثل و بخون
شعر و ضرب المثل و بخون به این مطلب امتیاز دهید سرویس کودک جام نیوز یه مار خوش خط و خال توی لونه ش خوابیده بود درست جلوی لونه ش سبزه و گل روییده بود ماره قدش دراز بود تو خواب نازِ ناز بود خواب گل و گیاه می دید خواب خورشید و ماه می دید ماره وقتی از خواب پرید از تو لونه ش بیضرب المثل مگه دستهات حنا است؟
در سمنان اگر كسي چيزي در دست داشته باشد و به علت غفلت و سهلانگاري از دستش بيفتد به او ميگويند مگه دستهات حناست يعني مگر به دستهايت حنا بسته است شبي دزدي به خانه زن بيوه ثروتمندي ميرود وقتي كه دزد وارد خانه ميشود متوجه ميشود كه زن هنوز بيدار است خودش را به پشتضرب المثل دوستی خاله خرسه
ضرب المثل دوستی خاله خرسه به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس کودک جام نیوز يكي بود يكي نبود غير از خدا هيچكس نبود پيرمردي در دهي دور در باغ بزرگي زندگي مي كرد اين پيرمرد از مال دنيا همه چيز داشت ولي خيلي تنها بود چون در كودكي پدر و مادرش از دنيا رفته بود وضرب المثل اشتهايم آمد پس...
هرگاه كسي بنا به مصلحت از چيزي روي بگرداند يا از كاري دست بكشد اما بعد صرفه خود را در آن ببيند و پشيمان شود و دوباره به آن چيزي رو بياورد يا به آن كار بپردازد اين مثل را ميزنند روزي نزديكهاي ظهر شخصي كه وارد آبادي دوستش شده بود به او برخورد آن شخص اهل محل پس از احوالپرسي رفضرب المثل هم خدا را میخواهد هم خرما را
ضرب المثل هم خدا را میخواهد هم خرما را به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس کودک جام نیوز قبایل عرب هر كدام بتی داشتند كه با آداب مخصوص به زیارت آن می رفتند و قربانی تقدیم می كردند جالب ترین بت پرستی ها بت پرستی طایفه حنیفه بوده است زیرا كار جهل و انحطاط و گمراريشه ضرب المثل "قمپز در کردن"
ريشه ضرب المثل "قمپز در کردن" آخرین نیوز قمپز در اصل قپوز نام توپي است که عثمانيها در سلسله جنگهايي که با ايران داشتهاند مورد استفاده قرار ميدادند اين توپ اثر تخريبي نداشت چرا که در آن از گلوله استفاده نميشد و فقط از باروت و پارچههاي کهنه که با فشار درون لولهشعر و ضرب المثل(گربه ی شکمو)
شعر و ضرب المثل گربه ی شکمو به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس کودک جام نیوز یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود یه گربه ی نازنازی بود شیطون و اهل بازی بود زرنگ بود و بلا بود شکمو و ناقلا بود از بس که بازیگوش بود همش دنبال موش بود کمین می کرد یه گوشه به هوای آقاموشه موش مریشه ضرب المثل سمنانی
ریشه ضرب المثل سمنانی به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس کودک جام نیوز در سمنان اگر كسي چيزي در دست داشته باشد و به علت غفلت و سهلانگاري از دستش بيفتد به او ميگويند «مگه دستهات حناست » يعني مگر به دستهايت حنا بسته است شبي دزدي بهضرب المثل های بومی مازندران احیا شود/ درخشش 5 عکاس در جشنواره لفور
استانها شمال مازندران دلشادی ضرب المثل های بومی مازندران احیا شود درخشش 5 عکاس در جشنواره لفور ساری - خبرگزاری مهر رئیس حوزه هنری مازندران بر ضرورت احیای ضرب المثل ها و فرهنگ بومی استان برای مقابله با تهاجم فرهنگی بیگانگان تاکید کرد به گزارش خبرنگار مهر سینا دلشادی ظهر شچرخی در ریشه ضربالمثل«از آسمان افتاد»
آشنایی با ریشه ضرب المثل ها چرخی در ریشه ضربالمثل از آسمان افتاد این مثل در مورد افرادی که به قدرت و زورمندی خود می بالند به کار می رود فی المثل فلان گردن کلفت به اتکای نفوذ و نقودش مالی را به زور تصرف کند و به هیچ وجه حاضر به خلع ید و استرداد ملک و مال مغصوبه نشود به گزارشگربه تنبل را موش طبابت میکند(ضرب المثل)
گربه تنبل را موش طبابت میکند ضرب المثل به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس کودک جام نیوز میگویند در زمانهای قدیم پیرزن نخ ریسی بود که از چند سال پیش شوهرش مرده بود و با دو تا گربهاش زندگی میکرد اسم یکی از گربهها عروس بود و اسم یکیمدیرعامل فوتسال شهروند ساری: بازیکنان شهروند ساری در ضربات آخر ضعف دارند
مدیرعامل فوتسال شهروند ساری بازیکنان شهروند ساری در ضربات آخر ضعف دارندمدیرعامل تیم فوتسال شهروند ساری گفت تیم شهروند در زدن ضربات آخر ضعف دارد سعید نجاریان امروز در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در شهرستان ساری بیان داشت تیم خوب و جوانی در اختیار داریم اما در زدن ضربات آخراستکبار با داعیه توحید و مبارزه با شرک به اسلام ضربه میزند
مدیرکل ادیان و مذاهب سازمان تبلیغات اسلامی استکبار با داعیه توحید و مبارزه با شرک به اسلام ضربه میزند خبرگزاری رسا ـ مدیرکل ادیان و مذاهب سازمان تبلیغات اسلامی گفت جریان از دورن امت اسلامی با داعیه توحید و مبارزه با شرک از اهداف دشمنان است به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در اروپایگاه خبری دیپلویمنت گزارش داد تولید آرکیو _ ۱۷۰ از سوی ایران ضربهای سهمگین بر آمریکا است
پایگاه خبری دیپلویمنت گزارش دادتولید آرکیو ۱۷۰ از سوی ایران ضربهای سهمگین بر آمریکا استیک وبگاه تحلیلی آمریکایی ویژه امور نظامی نسبت به درز اطلاعات محرمانه ساخت و تولید پهپاد به دست کشورهایی چون ایران هشدار داد به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس نسخه برداری و طراحی ایرانگزارش تمرین عصر امروز راهآهن تاکید استیلی به بازی تکضرب/ برومند دروازهبان شد
گزارش تمرین عصر امروز راهآهنتاکید استیلی به بازی تکضرب برومند دروازهبان شددر بازی درونتیمی بازیکنان راهآهن حمید استیلی سرمربی این تیم تاکید ویژهای به بازی تکضرب داشت به گزارش خبرگزاری فارس تمرین امروز عصر تیم فوتبال راهآهن در زمین شماره یک ورزشگاه المپیک کیش از ساعت 18ضربالاجل اوجالان به ترکیه
ضربالاجل اوجالان به ترکیهتاریخ انتشار چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۵ ۰۷ رهبر محبوس حزب کارگران کردستان ترکیه موسوم به "پ ک ک" هشدار داد که ترکیه تا ۱۵ اکتبر سال جاری میلادی فرصت دارد تا درباره روند صلح با کردها اقدامی انجام دهد در غیر این صورت این روند متوقفیلم/ ضرب و شتم یک خبرنگار در صحن علنی شورای شهر
فیلم ضرب و شتم یک خبرنگار در صحن علنی شورای شهرصبح شنبه در اتفاقی نادر یک خبرنگار در صحن علنی شورای شهر اصفهان مورد ضرب و شتم قرار گرفت سایت نجوانیوز نوشت صبح شنبه در اتفاقی نادر یک خبرنگار در صحن علنی شورای شهر اصفهان مورد ضرب و شتم قرار گرفت طی چند روز گذشته اخبار مختلفی در-
سرگرمی
پربازدیدترینها