تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نابودى جوانانتان را آرزو نكنيد ، گرچه بدى‏هاى بسيار در آنان باشد، زيرا آنان با ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830024325




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نایب قهرمان مسابقات اینچئون: خون بالا می‌آوردم اما طلا گرفتم/ شرمنده مادر شهدا شدم/ نماینده استانداری فقط حرف زد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نایب قهرمان مسابقات اینچئون:
خون بالا می‌آوردم اما طلا گرفتم/ شرمنده مادر شهدا شدم/ نماینده استانداری فقط حرف زد
الهه منصوریان گفت: قصد داشتم مدال طلایم را تقدیم زنانی کنم که قهرمانان واقعی این مملکت را پرورش داده بودند. باز هم شرمنده شان شدم که نتوانستم به مدال طلا برسم.

خبرگزاری فارس: خون بالا می‌آوردم اما طلا گرفتم/ شرمنده مادر شهدا شدم/ نماینده استانداری فقط حرف زد



سایت مشرق گفت و گویی با الهه منصوریان در اینچئون نایب قهرمان ووشو بانوان انجام داده است که مشروح آن را در ادامه می خوانید:   سال قبل از نگاه کارشناسان، عنوان بانوی رزمی کار سال 2013 را بدست آوردی، اما شاید شانس کمتری برای تکرار این عنوان داشته باشی. سال قبل در شرایط دشواری قهرمان جهان شدم؛ اما امسال فینال آسیایی اینچئون را از دست دادم و نقره گرفتم. تمام تلاشم را کردم و نشد.i همیشه هر چه خدا بخواهد همان می شود.   تو اولین بانوی ایرانی ووشو بودی که موفق شد در تاریخ این رشته یک مبارز چینی را شکست دهد. همینطور است. در جوانان آسیا -سال 88- حریف چینی را شکست دادم و قهرمان شدم. سابقه مبارزه با چینی ها را زیاد داشتم و دو بار شکستشان دادم. با این حال، در کره شرایط طور دیگری شد.   از فینال اینچئون بگو. چه شد به نماینده چین باختی؟ حریف خیلی قدرتمندی بود که البته برایش برنامه داشتیم. فیلم 10 مبارزه اش را دیده بودیم و می دانستیم در تمام دیدارها یک حمله کننده محض است. واقعا از نظر فنی فاصله زیادی نداشتیم؛ اما در بازی با من تغییر روش داد. یعنی بر خلاف تمام مبارزاتش در دو سه سال اخیر، حمله نمی کرد و منتظر می شد تا در ضدحملات امتیاز بگیرد. حریف خوش شانس هم بود. این چینی برای رسیدن به فینال انرژی زیادی صرف نکرد چون با نماینده هند مبارزه آسانی داشت و بی دردسر حریف من شد. در مقابل با حریف کره ای نبردی پرفشار داشتم که سبب شد انرژی زیادی صرف کنم. اینطور شد که چندان عادلانه مقابل هم قرار نگرفتیم.   فکر می کنی مقابل نماینده چین به حقت نرسیدی؟ 6 ماه تمام بی وقفه در اردوها کار کردیم و زحمت کشیدیم. با این حال حتما حریفم آماده‌تر بود. کم کاری نکردم. شاید بدشانس بودم که در پای سکوی فینال با نماینده میزبان روبرو شدم.   حریف چینی کم از شهربانو کتک نخورد خواهرت هم در مصاف با نماینده چین شکست خورد تا حذف زودهنگامی داشته باشد. حق شهربانو برد بود. شهربانو قهرمان دنیاست. در مبارزه با حریف چینی هم نمایش خوبی داشت و برتر بود. متاسفانه وقتی پای مبارزان چینی وسط باشد، داوران ناخواسته به سمت آنها کشش پیدا می کنند. شهربانو سه ضربه پا به سر حریفش زد که می توانست 6 امتیاز برایش درپی داشته باشد که داوران از آنها چشم پوشی کردند.   خواهرت که حذف شد عکس العملش چه بود؟ ناراحت بود اما چون می دانست مبارزه دارم، به روی خودش نمی آورد تا مبادا از نظر روحی روی من تاثیر بگذارد.   قبل از بازی ها گفته بودی امیدواری از بین شما دو نفر یکی طلا بگیرد. به نظرم طلا حق شهربانو بود. با این حال، مدال نقره ای که گرفتم هم مال هر دو ماست. درباره حریف چینی شهربانو باید یک نکته دیگر را هم بیان کنم. این چینی آنقدر از شهربانو کتک خورده بود که در مبارزات بعدی با اختلاف خیلی کم و زحمت زیاد برنده شد تا قهرمان شود. در مبارزه شهربانو با چین دو داور نظر به پیروزی شهربانو دادند و 3 نفر رای به پیروزی حریف. آنها که با ووشو آشنا هستند می دانند در مبارزه با یک حریف چینی ثبت این آرا بیانگر چه واقعیتی است.   و اما مبارزه با حریف کره ای. دنبال گرفتن انتقام ضربه ناجوانمردانه اش در مسابقات جهانی 2013 بودی؟ با کیم هی بین در فینال جهانی مالزی روبرو شده بودم اما این بار شرایط متفاوت بود. کره ای ها می خواستند در خانه شان به فینال 52- برسند. فشار زیادی هم از سوی تماشاگران و کادر فنی کره به من وارد می شد؛ اما توانستم حریف و تماشاگران پشتیبانش را با هم شکست دهم.   گفتی فشار کادر فنی حریف هم آزارت می داد؟ بله. "هی بین" یک مربی بی ادب داشت که دائم قبل از بازی و حتی در جریان آن تلاش می کرد با رفتارش روی اعصابم راه برود.   شاید بهتر باشد اول از فینال مسابقات 2013جهانی مالزی بگویی. زمانی که برای اولین بار با این کره ای روبرو شدی. در آن مبارزه از این حریف جلو بودم که ضربه پاشنه پایش به صورتم خورد و استخوان گونه ام شش تکه شد. هر کسی بود مبارزه را رها می کرد و از خیر طلا می گذشت؛ اما ایستادم و قهرمان جهان شدم. در اینچئون به وضوح برخوردهای حریف کره ای و سرمربی اش نشان می داد هنوز از مقاومتی که در فینال جهانی از خود نشان دادم ناراحت هستند.   چطور؟ سرمربی شان با پوزخند گفت صورتت چطور است؟ حالت بهتر شده؟ با تمسخر می گفت می توانی مبارزه کنی؟ این حرف ها را که زد بیشتر انرژی گرفتم. گفتم اگر آسمان به زمین برسد این کره ای را جلوی چشم تماشاگرانشان شکست می دهم. خلاصه مربی بی ادب کره ای یکی از علل برتری ام از نظر روحی بر شاگردش بود. فوتبالی نیستم؛ اما بازی ها که تمام شد یاد سرمربی کره ای تیم فوتبال این کشور افتادم که با رفتارهایش در مقدماتی جام جهانی چنین انگیزه ای را به سرمربی پرتغالی تیم ما و ملی پوشان فوتبال داده بود.   خون جاری شده را می خوردم تا داور متوجه آسیبم نشود هنوز جزییات فینال خونین مالزی را برابر حریف کره ای به خاطر داری؟ مگر می شود آن شرایط را از یاد برد؟ باید طلا می گرفتم. شاید گفتنش درست نباشد؛ اما آن روز هم انگیزه های مادی داشتم و هم انگیزه های معنوی. خیلی صادقانه می گویم از نظر مالی به خاطر بد قولی های استانداری تعهداتی ایجاد کرده بودم و تنها جایزه نقدی مسابقات می توانست کمک کند تا چک سوم خرید خانه برای خانواده ام را پاس کنم.  
خون بالا می‌آوردم اما طلا گرفتم/ شرمنده مادر شهدا شدم/ نماینده استانداری فقط حرف زد ++ ارسال 24 ورزشی
  اول از جریان مبارزه بعد از ضربه سنگین حریف کره ای بگو تا به داستان تعهد مالی برسیم. خب در ووشو وقتی هر کدام از طرفین مبارزه دچارخونریزی شوند داور بدون معطلی بازی را به ضرر فرد آسیب دیده مختومه اعلام می کند. در آن شرایط که استخوان گونه ام تکه تکه شده بود؛ خون جاری شده را می خوردم تا داور وسط متقاعد شود مشکلی برای ادامه بازی ندارم. حتی وقتی دید از شدت ضربه چشمم بسته شد، چند بار پرسید می توانی ادامه دهی و من اشاره کردم مشکلی ندارم. مبارزه که تمام شد دیگر چیزی نمی فهمیدم. چشم باز کردم و دیدم به بیمارستان منتقل شده ام. حتی مدال طلایم را روی تخت بیمارستان گرفتم. برایم روز بزرگی بود. روزی که نشان دادم خواستن توانستن است.   حالا بگو داستان بد قولی ها چه بود؟ تا کنون با تمام وجودم برای مملکتم حتی از سلامتی ام گذشتم. چند بار دچار مصدومیت هایی شدم که در شرایط عادی شاید خیلی ها بعد از آنها عطای ادامه کار را به لقایش می بخشیدند. در همان مالزی یکی از چشم های من در فینال بینایی اش را از دست داده بود. یعنی شاید مجبور می شدم 40 میلیون بدهم تا پیوند قرنیه انجام دهم؛ در حالی که وجودم پر بود از عشق به پرچم کشورم. با تمام این اوصاف دلم از آنهایی می گیرد که قول می دهند و به آن عمل نمی کنند. من ورزشکار توقعی نداشتم و ندارم. هر کاری کردم برای کشورم بود.   نماینده استانداری فقط حرف زد از وعده ای که عملی نشد حرف بگو. من خانواده پولداری نداشتم. یک بار -سال 91- برای تقدیر از افتخاراتی که برای سمیرم بدست آورده بودم مقام مسئولی از استانداری آمد. شرایط خانه مان را که دید ناراحت شد و قول داد استانداری تا سقف 70 میلیون تومان کمک کند که خانه ای مناسب تهیه کنیم. گفت فقط کافی است تا قولنامه خرید یک منزل را امضا کنیم. قرار شد خانه ای را قولنامه کنم و بعد با ارائه آن به استانداری هدیه را دریافت کنم.   چه شد؟ خانه ای را در حدود همان مبلغ قولنامه کردم اما آن مقام مسئول به روی خودش نیاورد تا من بمانم و تعهدی که مقابل مردم ایجاد کرده بودم. اینطور شد که اتومبیلم را فروختم؛ در حالی که عصای دستم بود و هر روز برای تمرین رفتن به اصفهان از آن استفاده می کردم. مجبور شدم زمینی را که با جایزه مدالم در بازی های آسیایی گوانگژو خریده بودم بفروشم. نقشه کشیده بودم در این زمین یک باشگاه درست کنم؛ اما برنامه هایم به هم ریخت. هنوز برای پاس کردن چک آخرم مشکل داشتم. اینطور شد که خدا کمکم کرد تا با جایزه طلای مالزی 10 میلیون تومان کسری ام را جبران کنم. برای همین گفتم در جهانی مالزی هم انگیزه مالی داشتم و هم انگیزه معنوی.   به نظر می رسد مثل یک مرد پشت سر خانواده ات ایستاده بودی. (با خنده) همینطور است. تازه وقتی خواهر بزرگم شهربانو ازدواج کرد، مسئولیتم بیشتر هم شد. اینطوری بود که برای خواهر دیگرم جهیزیه ازدواجش را فراهم کردم. برادرم را هم فرستادم دانشگاه آزاد برای تحصیل که حالا ترم آخر مهندسی معدنش را پشت سر می گذارد.   به جز ووشو وقتت را صرف چه اموری کردی؟ سال 88 با جوایزی که گرفتم اولین فست فود سمیرم را راه انداختم. شکر خدا بد هم نبود. بعد باشگاه فرزندان آفتاب را راه اندازی کردم که قسمتی از آن به بدنسازی اختصاص داشت و بخشی از آن به ورزش های رزمی.   درآمدش خوب بود؟ شکر. چون خودم سختی زیاد کشیده بودم ماهیانه تنها 10 هزار تومان شهریه گذاشتم. تازه از کسانی که تحت پوشش کمیته امداد امام(ره) قرار داشتند پولی نمی گرفتم و رایگان تمرین می کردند. به نظرم همین هم به کارم برکت داد و اوضاع روز به روز بهتر شد.   این باشگاه هنوز دایر است؟ بله اما وقتی قرار شد روی بازی های آسیایی اینچئون تمرکز کنم به اصفهان آمدم تا تمرینات را به بهترین نحو دنبال کنم. همین هم سبب شد تا باشگاه را به خواهرم شهربانو واگذار کنم. حالا هم باشگاه به بهترین وضع به کارش ادامه می دهد   شرمنده مادران شهدا شدم یک بار پای جهانی سال 2011 پزشکان اعلام کردند به دلیل مشکلات قلبی باید ووشو را کنار بگذاری. در آن مقطع رگ آئورتم توسط بالون باز شد. من هم در ترکیه 2011 سوم جهان شدم. باور اینکه ووشو را کنار بگذارم سخت بود. اینطوری شد که به مربیگری روی آوردم و تیم سمیرم را در لیگ برتر شرکت دادم که خوب هم نتیجه گرفتیم. راستش همیشه از عملکرد محمد بنا در کشتی خوشم می آمد. خاکی بودنش را دوست داشتم و اینکه با تمام وجود تلاش می کرد تا استعدادها را شکوفا کند. هیچ چیزی لذت بخش تر از این نیست که به نوجوانی رمز و راز مبارزه را یاد بدهی و بعد شاهد پیشرفتش باشی. حالا هم هر زمان که فرصت داشته باشم به انتقال تجربیاتم فکر می کنم.   اگر اشتباه نکرده باشیم مدال نقره ات را تقدیم مادران شهدا کردی. قبل از اینکه به اینچئون برویم نذر کرده بودم 10 سکه از جوایزم را به یک موسسه خیریه اهدا کنم. قصد داشتم مدال طلایم را تقدیم زنانی کنم که قهرمانان واقعی این مملکت را پرورش داده بودند. باز هم شرمنده شان شدم که نتوانستم به مدال طلا برسم. اما این کمترین کاری بود که از من حقیر در مقام تجلیل از مادران بزرگوار شهدا بر می آمد.   کلام خاصی باقی نمانده؟ امیدوارم  روند مثبتی که در ووشو وجود دارد، ادامه یابد و مردم عزیزمان در سلامت کامل به سر ببرند.   مطلب فوق مربوط به سایر رسانه ها می باشد وخبر گزاری فارس صرفا آن را باز نشر کرده است بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام/

93/07/26 - 09:10





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن