واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: سیدمحمود موسوی: باستانشناسیِ ایران، اکنون هیچ تعریفی ندارد
«باستانشناسیِ ایران، چون بیماری است که هشت سال بحرانی را از سرگذرانده و اکنون دوران نقاهت خود را می گذراند و لازم است که به همت جوانان نضج بگیرد و راه خودش را پیدا کند.» این نکته ای بود که «سید محمود موسوی» در گفتوگو «آفتاب» بیان کرد.
آفتاب- حمیدرضا محمدی: سید محمود موسوی که از اساتید برجسته باستان شناسی است، این روزا در 76 سالگی به سر می برد، سال ها و به همراه هیات های مختلف، در مناطق گوناگونی از ایران به کاوش پرداخته است و پس از انقلاب، علاوه بر آنکه معاون اداره باستان شناسی کشور شد، نخستین همایش باستان شناسی ایران را هم در شوش برگزار کرد. او حال و هوای این روزهایش را، شکل باستان شناسی ترسیم کرد که خود باستانی شده و روزهای افول را از سر می گذراند.
وی درباره سبب علاقه اش به باستان شناسی گفت: «پدربزرگی داشتم، روحانی و عارف که در کودکی برایم داستان های شاهنامه و مثنوی را می خواند. همین قضیه هم موجب شد تا حالتِ برگشت به گذشته پیدا کنم و بنابراین با عشق و علاقه ای وافر، به سراغ باستان شناسی رفتم.»
او درباره مهم ترین کاوش هایی که در این سال ها به انجام رسانده تصریح کرد: «تخت جمشید، برای همه باستان شناسان، مهم ترین سایت باستان شناسی است که در کاوش های هیات باستان شناسی آقای اکبر تجویدی، معاون ایشان بودم، واقعا کارهای مانایی صورت گرفت. از دیگر کارهای ماندگار، می توانم به کاوش هایی در کوه خواجه سیستان، شهر تاریخی نیشابور و بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی اشاره کنم که در میان کشفیاتی که در این چند دهه در خلال کاوش ها داشتم، شاید بتوان گفت سنگ نبشته های اورارتوییِ نشتبانِ سراب (اردبیل)، گنجینه طلاییِ هخامنشیِ سه گنبدان فارس و سفالینه های قرون ششم و هفتم هجری در روستای لسبو در منطقه ییلاقی اشکور گیلان، از درخشان ترین و مهم ترین و خاطره ساز ترین آثاری بودند که در کشفیات به دست آورده ام.»
ایشان درباره حضورش در رادیو اظهار داشت: «من در طی دو سال (1340 تا 1342) در برنامه جوانان که شادروان تورج فرازمند اجرا می کرد، حضور داشتم و هفته ای یک روز هم اختصاص به من داشت و برنامه باستان شناسی جوانان را ارائه می دادم که به ویژه، برنامه هایی که اختصاص به افسانه گیلگمش و افسانه تروا داشت، بسیار مورد توجه قرار گرفت.» او که پایان نامه دکترایش را با موضوع «هنر بوداییِ هند» با راهنمایی سیمین دانشور گذراند، «عزت الله نگهبان» را که دومین دوره جایزه او، عصر یکشنبه، به وی اعطا شد را مردی برای تمام فصول دانست که جامعِ جمیعِ فصول اخلاقی بود که به شعر و موسیقی علاقه داشت و توجه ویژه ای را معطوف به هفت تپه و مارلیک کرد.
اما او درباره احمد شاملو و علی اکبر دهخدا گفت: «من با شاملو رفاقت دیرینه ای داشتم. حتی عکسی هم مشترکا با او و خانم آیدا گرفتیم و اکنون در آرشیو دارم. درباره علامه دهخدا هم بگویم پدرم، مرا به دوستی که در لغتنامه دهخدا کار می کرد، معرفی نمود تا به شاگردی ایشان، فیش های لغتنامه را تنظیمِ الفبایی کنم و ماهی 50 تومان هم حقوق بگیرم که واقعا از ایشان، بسیار آموختم.»
موسوی درباره حال و روزِ امروز باستان شناسیِ ایران خاطرنشان ساخت: «هیچ تعریفی ندارد. باستان شناسیِ ایران، چون بیماری است که هشت سال بحرانی را از سرگذرانده و اکنون دوران نقاهت خود را می گذراند و لازم است که به همت جوانان نضج بگیرد و راه خودش را پیدا کند.»
یادآور می شود این مراسم که عصر یکشنبه 20 مهر در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، مهرداد ملک زاده، حوری اعتصام، کامیار عبدی و یحیی کوثری به ایراد سخن درباره ایشان پرداختند.
در پایان نیز دکتر موسوی طی صحبت هایی اظهار داشت: «از نظر من جایزه دکتر نگهبان با هیچ جایزه و نشان دیگری برابری نمیکند. نام دکتر نگهبان بر تارک باستانشناسی ایران میدرخشد، کسانی که از شاگردان بلاواسطه او بودند، میدانند چه میگویم و به شخصیت استثنایی و کاریزماتیک او معترفاند. دکتر نگهبان استادی بود که نه تنها در حوزه باستانشناسی، بلکه در زندگی نیز به همه شاگرداناش درس زندگی میآموخت. او اخلاق و انسان بودن را به همه شاگرداناش آموخت و در پشت ظاهر مقاوم و بیاعتنای خود، روحی لطیف داشت.»
وی درباره گنجینه طلای مارلیک که دکتر نگهبان به دست آورد، تصریح داشت: «شاید هیچ باستانشناسی به اندازه دکتر نگهبان شانس پیدا کردن گنجینهای مانند «مارلیک» را نداشته است. این گنجینه در تاریخ باستانشناسی ایران قابل وصف نیست. مارلیک گنجینهای بود که در هر قبر آن دستکم چهار _ پنج کیلو طلا به دست میآمد. او خود را موظف کرده بود که با حفاظت از این طلاها آنها را به موزه ملی تحویل دهد و مردانه پشت این گنجینه که یک هویت و تمدن برای کشور محسوب میشد ایستاد و آنها را سالم به موزه تحویل داد.»
موسوی درباره علاقه وافر نگهبان به موسیقی خاطرنشان ساخت: «در سال 1355 که از طریق مرکز باستانشناسی به دشت قزوین اعزام شدم، در اوایل پاییز یک شب با دکتر نگهبان به پشت بام کاروانسرای محل استقرارمان رفته بودیم. شبی آرام بود و از دور یک نغمه موسیقی به گوش میرسید، با دکتر نگهبان گپ می زدیم؛ پس از مدتی وی تحت تاثیر آن موسیقی بیمقدمه درباره کار صحبت کرد و گفت؛ درگیری من با «حسن مشحون» (استاد موسیقی ایرانی که مدتی مدیر کل باستانشناسی کشور شد و با دکتر نگهبان در حوزه کاری درگیری داشت) به دلیل اعمال خلافی بود که اطرافیان او با سوء استفاده از مدیریت ضعیف وی، انجام میدادند و او متوجه نمیشد. من هم به دلیل هنرمند بودن او از بسیاری از رفتارها چشمپوشی کردم. که این نشان از علاقمندی او به فرهنگ و هنر و موسیقی داشت.»
او در پایان گفت: «فقط علم نیست که افراد را ارتقا میدهد. او یک باستانشناس درجه یک بود. صفات و شخصیت و منش او به علماش برتری داشت. هر قدمی که نگهبان برمی داشت، کوچکترین رفتار و حرکات او برای شاگردانش درس بود، او به ما بزرگمنشی یاد داد. اگر این صفات در او نبود، دکتر نگهبان، دیگر دکتر نگهبان نمیشد.»
مطالب مرتبط
روایتی تازه از جشنهای ۲۵۰۰ ساله؛ چرا غذای ایرانی ندادند؟+تصویر
سازمانهای غیردولتی بر مدار بیتوجهی
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۳ - ۱۱:۲۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]