واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: روایت خواندنی «استاداسدی» از خوشتیپترین و بدتیپترینهای فوتبال یران
ضمیمه «چمدان» روزنامه جام جم در گفت و گویی متفاوت با علی اکبر استاد اسدی بازیکن سال های نه چندان دور فوتبال ایران از زاویه ای دیگر به زندگی او پرداخته است.
در گفت و گوی علی اکبر استاد اسدی با ضمیمه «چمدان» روزنامه جم جم آمده است: یکی میشود ناصر حجازی، یکی علی دایی و یکی هم علی کریمی. این داستان فوتبال است. همه میآیند و یک روز هم میروند. یکی میلیاردر میشود، یکی همیشه سر زبانهاست و یکی هم با خاطراتش زندگی میکند؛ با روزهای فوتبالش، با بازی در زمینهای خاکی و با عشقی که در مسیر فوتبالش قرار داد. اینجا اما یکی هست که در این فوتبال نه میلیاردر شده، نه همیشه بر سر زبانها بوده و نه اصلا عشقی به فوتبال داشته. او حتی فوتبال را برعکس خیلیها از زمینهای خاکی هم شروع نکرده. علیاکبر استاد اسدی؛ مردی که هر کجا باشد لبخند با اوست و خاطراتی که انگار تمامی ندارد.
خودتان را تعریف کنید. راستش تعریفی از خودم ندارم! وا! والله! فقط همین قدر بدانید که من علیاکبر «استاداسدلی»ام، به اشتباه استاد اسدی صدایم میکنند. چرا استاد اسدی هستید؟ هستم دیگر. فقط همین؟ خب، از وقتی به دنیا آمدم علیاکبر صدایم میکردند، فامیلیام را هم که گفتم. درخشانترین دوره بازیتان کی بود؟ سال 1998 و قبل از آن. مخصوصا بازی با استرالیا. چرا؟ من در آن بازی خیلی خوب بودم. بهترین بازی؟ همان مقدماتی جام جهانی 98 در بازی با قطر. شما هم از زمین خاکی شروع کردید؟ نه، من از زمین خاکی شروع نکردم. یعنی از همان بچگی در زمین چمن رشد کردید؟ رشد کدام است؟ من 22 سالم بود که فوتبال را شروع کردم! 22 سال؟! پس چطور به تیم ملی رسیدی؟ خب دیگر، خدا خواست و دعوت شدیم. دقیقا کی فهمیدید به فوتبال علاقه دارید؟ راستش من علاقهای به فوتبال نداشتم. شوخی میکنید؟ نه والله، پدرم کارمند ماشینسازی تبریز بود، یکبار وقتی سربازیام تمام شده بود، ما را برد بازی کردیم و مربی از بازی ما خوشش آمد. یعنی قبل از آن بازی نکرده بودید؟ نه، باور کنید. آخر چطور میشود... چرا نمیشود، بارها بچههای همکاران پدرم میگفتند بیا بازی کنیم، اما اصلا خوشم نمیآمد. با این حال ولی خب تهمایهاش را داشتید، نه؟ بله استعدادش را داشتم. همانطور که استعداد پینگپنگ، کشتی و حتی والیبال را هم داشتم. شما پس اولین فوتبالیستی هستید که فوتبال را دوست ندارد. بله، من هیچ وقت عاشق فوتبال نبودم. این حرف کمی عجیب نیست؟ نه؛ چرا عجیب؟ خب، شما زندگیتان را گذاشتید روی فوتبال... آن موقع به من گفتند فوتبال آینده دارد، دنبالش را بگیر. شما هم گفتید چشم؟ بله، من هم پذیرفتم و رفتم دنبال فوتبال. اولین باری که به یک تیم «دعوت» شدی چه حسی داشتی؟ حس خاصی نداشتم. هیچ حسی؟ هیچ حسی، گفتم که من عاشق فوتبال نبودم. عجبا... کلاه خودتان قاضی. آدمی که در بیست و دو سالگی تازه فوتبالش را شروع کند، میتواند حسی به آن داشته باشد؟ همه در دوران بچگی میخواهند خلبان بشوند. شما چطور؟ خلبان؟ با این هواپیماها؟! نه، اصلا. حرفش را هم نزنید. پس به چه شغلی فکر میکردید؟ من عاشق مکانیکی بودم. فرجام عشقتان چه شد؟ هیچی، درسش را خواندم و مکانیک شدم. لژیونرها برای شما کلاس میگذاشتند؟ نه بابا، کلاس کجا بود. آن موقع آقا کریم (کریم باقری)، علی آقا (علی دایی) و خداداد لژیونر بودند که اصلا به این چیزها فکر نمیکردند. الان چه شغلی دارید؟ مربی هستم در همین ماشینسازی. شغل دیگری نداری؟ موهای من توی همین فوتبال ریخته، چه شغلی غیر از این میتوانم داشته باشم؟ وقتی بازی میکردید حقوقتان کفاف زندگی را میداد؟ بله، زیاد هم میآمد. من هیچ وقت لنگ نماندم. چرا مثل خیلی از فوتبالیستها برجساز نشدید؟ من همینطوری که هستم راحتم. از پول بدتان میآید؟ نه، ولی اصلا نمیخواهم به چکهای برگشتی و طلب طلبکاران فکر کنم. راستش از این چیزها میترسم. مثلا الان علی دایی از پولی که دارد زیانی دیده؟ بله که زیان دیده. از چه لحاظ؟ اصلا زندگی آرامی ندارد. حالا به اندازه علی دایی نه، کمی کمتر... من هیچ وقت دنبال پولهای کلان نبوده و نیستم. اگر همین الان ده میلیارد به شما بدهند؟ یک مـــــــیلیاردش را برمیدارم و 9 میلیاردش را پس میدهم. دوست داشتید یک نمایشگاه ماشین لوکس داشته باشید؟ ماشین لوکس دوست دارم اما نمایشگاهش را نه. گرانترین ماشینی که تا به حال خریدید؟ سال 79 بــــود که یک ماشین بنز لوکس خریدم 180 میلیون. یعنی سال 79، 180 میلیون پول داشتید؟ نه؛ یک حواله خودروی خارجی داشتم که همین بنز را با آن وارد کردیم. چهکارش کردید؟ بلافاصله فروختمش. الان چه ماشینی دارید؟ یک عدد ریو. خوشتیپترین فوتبالیست ایران؟ زمان خودمان؟ بله. مهرداد میناوند خیلی خوب بود. لباس پوشیدن رضا شاهرودی را هم دوست داشتم. برعکساش چه؟ بدتیپترین کی بود؟ درست نیست اسم کسی را ببرم. یواشکی بگویید. یواشکی بنویسید، نعیم سعداوی (قهقهه میزند) چند تا بچه دارید؟ دو دختر دارم. فوتبال بازی نمیکنند؟ نه، یکیشان مترجم زبان انگلیسی است و دیگری هم تربیت بدنی میخواند. شاهکار گل به خودی در بازی ژاپن؟ خدمتی که آن گل من کرد را هیچ کس نکرد. چرا؟ همه مرا با آن گل میشناسنـد. ای کاش چند تا از این گلها میزدم! چرا عابدزاده بعد این گل اینقدر غضبآلود نگاهت میکرد؟ خب، حتما برایش عجیب بود. واقعا زدن چنین گلی کار هر کسی نبود. (میخندد) بعد از بازی به شما چیزی نگفت؟ نه، هیچ چیزی نگفت. شما هم چیزی نگفتید؟ چرا شروع کردم به جوک گفتن و مسخره کردن. اما حیف شد ما آن بازی را باختیم. در اردوهای تیم ملی به آدم خوش میگذرد؟ زمانی که ما بازی میکردیم بله، خیلی. همه همدل بودیم. بامزهترین «هماردویی»ای که داشتید؟ سیروس دینمحمدی. سیروس عالی بود و اغلب هماتاقی بودیم. در سفرهای خارجی چقدر وقت صرف خرید میشد؟ زیاد نه. چون فرصت نبود، خسته هم میشدیم. برای کی بیشتر خرید میکردید؟ خودم! اگر به گذشته بازگردید، باز هم فوتبالیست میشوید؟ اگر فوتبال مثل الان باشد بله، اما مثل زمان ما باشد نه. چرا؟ الان همه پول میلیاردی میگیرند، اما زمان ما خبری از این پولها نبود. شما که گفتید از پول زیاد خوشم نمیآید. خب، اگر من هم جوان این دوره بودم شاید خوشم میآمد. روزنامه میخوانید؟ گاهی، زیاد نه. چه روزنامهای؟ بیشتر ورزشیها. وقتی عکستان را روی جلد میدیدید؟ خوب بود اما خیلی ذوق نمیکردم. الان چطور؟ دیگر برایم اهمیتی ندارد. طرفدار کدام خواننده موسیقی هستید؟ بیشتر موسیقی پاپ دوست دارم، بنیامین. بازیگر مورد علاقه؟ رضا صادقی. او که خواننده است. شاید منظورتان علی صادقی باشد. نمی دانم. بله، شاید علی صادقی. همان که طنز بازی میکند. هنرپیشه شدن فوتبالیستها... من حس میکنم پژمان خودش هم یک چیزی دارد، وگرنه بازیگر شدن کار هر کسی نیست. خیلی سخت است؟ بله، بازیگری خیلی استرس دارد. تیم فوتبال پیشکسوتان؟ یک فرصت برای دیدار دوباره، همین. اصلا پیشکسوت به چه کسی میگویند؟ یک فرد بدبخت که هیچ ندارد و از فرط بدبختی یا کارگری میکند یا راننده تاکسی است. دوست دارید مربی حرفهای بشوید؟ هستم. کارلوس کیروش؟ خیلی خوب است. به درد فوتبالمان میخورد. علی دایی؟ اسطوره فوتبال ایران. بشدت دوستش دارم. و علی کریمی؟ علی که جادوگر فوتبال ماست. کاش میماند و بازی میکرد. فوتبالمان بالاخره به جایی میرسد؟ نه، چون نه پایه داریم و نه اصول برای آن. خداحافظی از فوتبال؟ زمان ما همه دوست داشتند زود خداحافظی کنند، آنقدر که سخت روزگار میگذشت اما حالا پولهای میلیاردی به کسی اجازه خداحافظی نمیدهد. خداحافظی از زندگی چطور؟ همه باید خداحافظی کنیم. من که دوست دارم زودتر این کار را بکنم. خستهام، ای کاش میشد زودتر رفت.
یکشنبه, 20 مهر 1393 ساعت 19:28
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]