تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):راست ترين سخن و رساترين پند و بهترين داستان، كتاب خداست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820576802




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفتگو با افتخار حسین انصاری کشمیری رهبر فقید شیعیان کشمیر


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:


گفتگو با افتخار حسین انصاری کشمیری رهبر فقید شیعیان کشمیر وبلاگ > جعفریان، رسول - تیرماه سال 91 در سفر عمره در خدمت آقای افتخار حسین انصاری کشمیری بودم. از ایشان خواستم گفتگویی در باره وضعیت کشمیر و شیعیان داشته باشیم. پذیرفتند. حاصل آن گفتگو همین است که ملاحظه می کنید. ایشان بارها از ترور توسط سلفی ها جان سالم بدر برده و روز هشتم مهرماه (سه شنبه) به رحمت خدا رفتند.

 
رسول جعفریان
عصر روز چهارشنبه 14 تیرماه قراری با آقای انصاری گذاشتم، چون قرار قبلی منعقد نشد. ایشان یکی از شخصیت‌های مذهبی ـ سیاسی کشمیر هند هستند و بارها به وزارت در این ایالت رسیده‌اند. از ایشان در باره خانواده شان و همین طور فعالیت های شیعیان در نواحی کشمیر پرسیدم. توضیحات ذیل را عنایت کردند که همانجا یادداشت کردم.
بنده از خانواده ای کشمیری هستم. خانواده ما در قرن هشتم هجری از ایران به کشمیر رفته است و تا به حال خانواده ما یکسره روحانی بوده است. نخستین شخصیتی که از ایران به کشمیر آمده ملا محمد عالم انصاری بوده است. ایشان همراه سید حسین قمی رضوی از اولاد موسی مبرقع بوده و وارد کشمیر شده‌اند. اینها نخستین شیعیان در کشمیر هستند. دو سه قرن گذشت. کشمیر یک منطقه کوهستانی بود و سروصدایی نداشت. خیلی ها قصد تسلط بر آنجا را داشته‌اند. مغولهای هند کشمیر را زیر سلطه خود درآوردند. عشیره چک که یکی از عشیره های بزرگ بودند، شیعه بودند. الان آن حالت قبیله ای از دست رفته است. آخرین پادشاه یوسف پادشاه چک بود که مرد خیلی خوبی بود. با مغولها جنگید. بعدها اکبرپادشاه با وی رفاقت کرد و او را بردند و کشتند. بعد از آن کشمیر متفرق شد و تحت سلطه درآمد. بعدها که انگلیسی ها آمدند، یک خانواده هندی در پنجاب بودند که کشمیر را از انگلیسی ها خریدند! آن وقت شش میلیون روپیه دادند و همه آن را یکجا خریداری کردند. مهاراجا رنجیت سینگ همان خانواده ای بود که خریداری کردند. هنوز هم اینها هستند. دکتر کارنسینگ که آدم مهمی در هند هست. کشمیر در حال حاضر نه میلیون جمعیت دارد. در حدود 17 درصد شیعه امامی هستند. مقصود کشمیر هندوستان است. یک طایفه ای از نوربخشی در منطقه لداخ هستند که حدود هزار نفر هستند. البته در کشمیر در گلگت که زیر نظر پاکستان است، پنج شش هزار نوربخشی و تعدادی آقاخانی هست. در طرف ما آقاخانی نیست.
اسم بنده افتخار حسین انصاری پسر ملامحمد جواد انصاری پسر ملاحیدرعلی انصاری پسر ملامصطفی انصاری پسر ملامحمد جواد پسر ملامحمد تقی پسر فضلعلی دوم پسر ملااحمد پسر ملافضعلی اول است. متولد 1943 هستم. اول پیش پدر درس خواندم. بعد از فوت پدر به لکنهو رفتم. شش هفت سال آنجا بودم. آن زمان علما، فضلا، خطبا و مدارس خوبی در لکنهو بود. سید محمد بن باقر العلوم یک از علمای وقت بود. مولانا نصیر ملت نوه صاحب عبقات، مولانا محمد نقی، مولانا محمد زکی، مولانا محسن نواب، مولانا ابن حسن و عده ای دیگر بودند. لکنهو مرکز مهمی بود. در نجف سه و سال اندی بودم. درس سید عبدالکریم کشمیری می رفتم و چند جای دیگر. بعد از نجف به کشمیر برگشتم. اوضاع خانه و کاشانه چندان مناسب نبود. باید بر می‌گشتم. وقتی من نجف بودم، امام خمینی آمد. ایشان خانواده ما را می شناخت. من هم به ایشان نزدیک شدم. فکر های ایشان در ذهن من نشست. در کشمیر بحث انقلاب و اینها نبود. بیشتر در فکر حفظ مسلک بودند. من یک قدری کارها را سیاسی کردم. به آن ها گفتم که حقوقی دارید. این مسأله آثار خوبی داشت. قبل از آن، حکومت ها در هند به شیعه توجه نداشتند، اما حالا هر کسی می خواهد حکومت داشته باشد، به شیعه هم توجه دارد. ما شیعیان در انتخابات شرکت کردیم و چند نماینده در پارلمان محلی داریم. مدتی هم بنده وزیر صنعت و حرفه و چند وزارت دیگر هم بودم. یکبار دو سال، یک بار سه سال، یک بار هم یک سال وزیر شدم. الان هم در پارلمان محلی هستم. متاسفانه شیعیان چندان موقعیت برجسته فرهیختگی ندارند. در گذشته اینجور بود که شیعه ها آموزش دیده بودند و حکومت دست آن ها بود، اما به تدریج این تسلط را از دست دادند. دو خانواده علمی در آنجا هستند، یکی خانواده موسوی و دیگری خانواده انصاری. تقریباً رهبری دست اینهاست. هر مسأله ای باشد بین اینها حل و فصل می شود. این دو خانواده حکم عدلیه برای شیعیان دارند و کمتر به عدلیه رجوع می کنند. الان البته خیلی از شیعه ها تحصیل کرده هستند، اما این که شیعه یک برجستگی ویژه داشته باشد نیست؛ اما از نظر دینی، چند مدرسه داریم. مدرسه امام رضا (ع)، مدرسه امام صادق (ع)، مدرسه باب العلم.
الان یک اختلافی در شیعه هست. بعضی طلبه ها که از قم برگشتند، متوجه نیستند که چطور باید در مردم نفوذ کنند. اینها حرفهایی می‌زنند که مردم آنجا قبول نمی‌کنند. مثلاً یکی از آن ها آمده کتابهای آقای مطهری را چاپ کرده است. کتاب حماسه حسینی را چاپ کرده‌اند و برای آن مسابقه گذاشته‌اند. ما نمی‌خواهیم عزاداری را عوض کنیم. در هند، شیعیان با عزاداری باقی مانده‌اند. اینها قدری متجدد شده اند. حرف ما این است که هر چه در ایران هست نمی شود در کشمیر آورد. اولاً باید مثل ایران زمینه در اینجا درست شود. آنجا هفتاد هشتاد سال است این حرفها مطرح، و کم کم این فضا ایجاد شده است. در ایران مردم کتابخوان هستند، اما در کشمیر این طور نیست. شاید ده درصد مردم آنجا کتابخوان هستند. شما باید بدانید با چه کسی روبرو هستید. ما اولاً باید مردم را درست کنیم. گاهی هم مسائل سیاسی ایران را در کشمیر می‌آورند، یا در باره شکل عزاداری حرفهایی از ایران می آورند و اینجا مشکل درست می‌کنند. خوب فتواها در این باره مختلف است. ما نمی خواهیم در کشمیر اینها انعکاس داشته باشد. به نظرم باید فقه، نماز، روزه و اینها را درست کنیم. یک بار رفتم یک روستا. سر مزار رفتم، دیدم دویست نفر ایستادند اما فقط پنج نفر قرآن می خوانند. این رسم است که بعد از درگذشت سر مزار می‌روند. من این را که دیدم به آموزش توجه کردم. این قصه مربوط به بیست و پنج سال قبل بود. من گفتم یک ساعت بچه اول صبح قبل از مدرسه یا کار بیاید اینجا آموزش ببیند. الان جایی نیست که کمتر از نود درصد بچه ها قرآن خوان باشند. دیگر علما هم شروع کردند و مدارسی باب کردند. خوب این کار فرهنگی است.
در کشمیر حدود سی چهل نفر معمم هستند. اما تشکلی ندارند. همین اختلافات که بخشی از ایران می آید، اجازه نداده که یک جامعه روحانیت منسجم باشد. وقتی انقلاب شد من آمدم ایران و با مرحوم بهشتی هم از قبل آشنایی داشتم. من از همه مراجع نمایندگی داشتم. از آقایان خویی، امام، شاهرودی، شریعتمداری، میلانی و گلپایگانی. فارسی را هم در همین رفت و آمدها یاد گرفتم. وقتی نجف رفتم اکثر علما با یکدیگر فارسی حرف می زدند. اوائل انقلاب دو ماهی در خدمت امام بودم. بعدها که با خانواده آمدم، به دیدار خصوصی امام رفتیم. در نجف هم که بودند من رفت و آمد داشتم. برادرم امجد که سال گذشته در همین عمره بود در باره امام خیلی تحقیق کرده است. حتی قبر جد امام را هم می شناسد. با خود ایشان خیلی برای این کار مسافرت رفتیم. امجد مدتی در بیمارستان آقای گلپایگانی بود از سال 1975. آقای پسندیده ایشان را بعد از انقلاب فرستاد کشمیر که تحقیق کند. ایشان هم همه چیز را در این باره پیدا کرد.   مرحوم افتخار حسین انصاری همراه فرزندشان
رسول جعفریان




پنجشنبه 10 مهر 1393 - 20:22:06





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 48]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن