تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 3 دی 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843465299




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نگاه شما: به احترام غیرت بایستید |اخبار ایران و جهان


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: نگاه شما: به احترام غیرت بایستید
بخش «نگاه شما» برای ارائه و معرفی «نگاه» مخاطبان «تابناک» به همه موضوعات است. هر مخاطب «تابناک» می‌تواند با مد نظر قرار دادن شرایط همکاری با این بخش، «نگاه» خود را ارسال کند تا در معرض دید و داوری دیگر مخاطبان قرار گیرد.
کد خبر: ۴۳۸۱۱۵
تاریخ انتشار: ۰۷ مهر ۱۳۹۳ - ۰۹:۱۲ - 29 September 2014


محمد هاشمی در مطلب ارسالی برای «نگاه شما» نوشت:

کودک بودم، 5 ساله، خواهرم را یادم می آید، همیشه وحشت زده، رادیو به دست انتظار می کشید، بوی مرگ، صدای شیون، ماشین های بلندگو دار خاکی، مادرم که همیشه چادرش دم دستش بود، همسایه ها، صدای لااله الالله، بوی باروت، زنان و مردان خسته اما محکم، صدای رادیو که می گفت رزمندگان غیور اسلام در شب گذشته ......

در سال 1363 مرگ آنچنان که امروز از ما دور به نظر می رسد همواره همراه ما بود، با ما دوست بود، حتی با ما به رختخواب می‌آمد. تهران سال 1363؛ آغاز حمله عراق به شهرها...

در آن سالها 5 الی 6 سال بیشتر نداشتم، مفهوم مرگ را نمی فهمیدم، فقط می دانستم و فکر می کردم همه خواهیم مرد، رفتن برادرم یادم هست، هر وقت که از جبهه برمی گشت از شدت خشم رفتنش موهای او را با تمام قدرت می کشیدم بقدری که خسته می شدم، دستانم درد می گرفت ولی او هیچ نمی گفت بعد با بوسه ای از کتک خوردن از من استقابل می کرد من اشک می ریختم و او می خندید.

بعدها اگر اشتباه نکنم حدود سال 66 که بمباران و موشک باران تهران به اوج خود رسیده بود دائما صدای آژیر که هنوز بخشی از ذهن ما بچه های آن دهه را فرا گرفته شنیده می شد. تا سالها از خواب می پریدم و فکر می کردم باید بدوم زیر پله ها و آنجا بمانم تا مادرم بیاید کنارم.

برادرم را به یاد دارم که هر وقت می خواست برای چندمین بار به جبهه برود مقابل پدرم گریه می کرد که اجازه رفتن بگیرد، وقتی اجازه صادر نمی شد خودش را می زد تا از پدرم اجازه بگیرد و به جبهه برود، پدر اما راضی نمی شد به رفتن فرزندش، اما مادرم، مرد زمان خودش، به پدر می گفت اجازه بده مگر چه از دیگران کم دارد فرزند من؟ پدر بلاخره راضی می شد ....

بارها دیده بودم که هم محله ای هایمان با همه خداحافظی می کردند و به جبهه می رفتند، عباس فراهانی اسمش هنوز یادم هست و آخرین باری که او را سر کوچه شهید مصطفی حامدی دیدم، هنوز چهره‌اش یادم هست وقتی از ما بچه های کوچک محل خداحافظی می کرد، و داود را زمانیکه در مرخصی با ما فوتبال بازی می‌کرد، یا عباس چگینی یا ... واقعاً آنها چرا می رفتند؟ در کودکی احساس نزدیکی به آنها می کردم ولی امروز که 35 سال از عمرم می گذرد و وقتی به آن دوران در ذهنم بازمی گردم آنها بسیار بزرگتر از حالای من بودند در حالیکه فقط 17 یا 18 یا شایدم کمتر سن داشتند!چه شد که آنها بزرگ شدند و ما کودک ماندیم؟

نمی دانم چرا امشب بعد از سالها یاد آن دوران افتاده ام؟ نمی دانم در این شهر تاریک چه چیز امشب من را یاد جنگ، آژیر و بچه های با معرفت آن زمان انداخته؟ من خیلی اهل پرداختن به این موضوعات نیستم ولی همواره کسانیکه در این جنگ نا برابر از ما محافظت کردند برایم عزیز بودند، مردان مرد، بزرگ مردانی که هرکدامشان قادر بودند تاریخ را تغییر دهند، هر روز از اتوبانهایی با نامهای آنها می گذریم و شاید هیچوقت به این فکر نکنیم یا ندانیم که شهید همت که بود، ندانیم باکری چه می گفت؟

به احترام آنها باید ایستاد، باید برای تمام تاریخ ایستاد، باید ایستادن این مردم را فریاد زد..........................

تقدیم به شایستگان زمان











این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن