واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
فوتبالی فرهنگمدار است که به ارزشها احترام بگذارد فوتبال ایران در آفساید فرهنگی شرایطی را تصور کنید که همه به تماشای یک مسابقه فوتبال میروند و هدف، کسب نشاط و شادابی است. به هیچکس توهین نمیشود، هیچ وسیلهای تخریب نمیشود، همه در جایی که از قبل برای آنها پیشبینی شده در چند متری زمینِ مسابقه مینشینند و هیچکس به دنبال تضییع حقوق دیگران نیست.
بازیکنان بنا به تعهد خویش با تمام وجود تلاش میکنند، همگان به داور احترام میگذارند و حقانیت او را محترم میدارند و در نهایت، برنده و بازنده، با پذیرفتنِ نتیجه، با آرامش کامل ورزشگاه را ترک میکنند. تصور چنین وضعی، گرچه زیباست، ولی غیرواقعی به نظر میرسد. آنچه این روزها در فوتبال غرب از آن بهعنوان فرهنگ یاد میشود، بر مبنای فرهنگسازی در مفهوم عام بهدست نیامده است، بلکه تغییر رفتارهای مشخصی است که بر مبنای سیاستهایی کلان، بلندمدت و در جهت تحریک منطق «هزینه ـ فایده» در هواداران، تماشاگران و بازیکنان، ایجاد شده است. بهعنوان مثال، ممکن است تواتر استفاده از کمربند ایمنی در طول سالها تلاش تبلیغاتی و رسانهای در افراد افزایش یافته باشد، ولی این تغییر به معنی ارتقای فرهنگ رانندگی در شهروندان نیست، بلکه افراد به واسطه سنگین شدن جرایم رانندگی، بالاخره قبول کردهاند که فایده استفاده از کمربند ایمنی، از بیتوجهی به آن بیشتر است. در فرهنگ فوتبال نیز چنین است؛ به جای تکیه بر واژه عمومی فرهنگ و استعمال بینتیجه آن در شعار، ضروری است رفتارهای نابهنجار را شناسایی و با ارائه خدمات بهتر، رفتار بهنجار را جایگزینِ آنها کرد. وقتی بازیکن و هوادار متوجه شود رفتار صحیح، عایدی، توجه و مطلوبیت بیشتری برایش به همراه خواهد داشت، مطمئنا رفتار صحیح را انتخاب خواهد کرد. در مثالی دیگر، رفتار ناهنجارِ یک هوادارِ آشوبگر، به محرومیت بلندمدتِ تنها همین فرد از حضور در ورزشگاه منجر میشود و همگان متوجه میشوند که داشتن چنین رفتاری، به از دست دادن تماشای بازیها میانجامد. مگر اینکه فکر کنیم از دست دادن بازیها ارزشی ندارد یا برنامهای برای شناسایی مشخص آشوبگران و منع ورود بلندمدت آنها به ورزشگاه وجود ندارد؛ اگر چنین است پس دلیلی برای خشمگینشدن از وضع فعلی فرهنگ در فوتبال ایران هم وجود ندارد. بهطور کلی، فوتبالی فرهنگمدار است که به ارزشها، هنجارها و رسوم جامعه احترام بگذارد و در تضاد با آنها نباشد. یک تناقض آشکار در این جمله نهفته است. منظور از جامعه کدام جامعه است؟ جامعه ایرانی؟ جامعه جهانی یا جامعه مذهبی؟ این سوال آشکارا عمق مساله فرهنگ در جامعه ایرانی را نشان میدهد؛ زیرا در جامعهای که هر سه گونه فرهنگ، یعنی فرهنگ دینی، جهانی و ملی، با یکدیگر منطبق هستند، رفتار فرد، هرچه باشد، مورد تائید هر سه گزینه است؛ اما در جامعهای مثل ایران که خود پیرو دین غنی اسلام است و از تمدنی کهن برخوردار است، حل مسائل فرهنگی در تقابل با جامعه جهانی و ویژگیهای دوران تجدد، آنچنان که تصور میشود، ساده نیست. «در آفساید بودن» یا «محوّلکردن کارها به دقیقه 90»، نمونههایی از تأثیر فوتبال بر گفتمان فرهنگ عامه بهشمار میروند. فرهنگ حاکم بر فوتبال ایران، امری جدا از فرهنگ جامعه نیست و شواهد بسیاری مبنی بر تاثیر رویدادهای حاشیهای فوتبال بر رفتارهای اجتماعی مردم و بویژه جوانان و نوجوانان، وجود دارد. نتیجه مهندسی غیرفرهنگی مدیران رسانه در سالهای اخیر، مبنی بر جذب حداکثری مخاطب به بهانه بازکردن فضای انتقادی، تلاش برای رکوردشکنی پیامکی در برنامههای تلویزیونی و افزایش فروش و تبلیغات رسانههای نوشتاری، نتیجهای جز تغییر ذائقه مردم و نهادینهکردن آن در فرهنگ عامه نداشته است. افزایش گرایش هرچه بیشتر مردم به جنجالها و حاشیهها، ارزشبخشیدن به ناهنجاریها و در نهایت، تخریب سرمایهها و اسطورهسازیهای کاذب، دستاورد این مهندسی ناخوداگاه بوده است. به هر ترتیب، وقت آن رسیده است که پرچم بالا رود و مدیران به آفساید بودن گلهای فرهنگی خود پی ببرند. رضا شجیع / جام جم
یکشنبه 06 مهر 1393 - 9:08
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]