تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفی...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830010528




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

قول شیطان بزرگ مردود است


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
سرمقاله‌ها,سرمقال‌های روزنامه‌ها
برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح یکشنبه قول شیطان بزرگ مردود است روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله«والیبال و ذهنیت غلطی که شکست»،«تکفیر مسیحی، خاستگاه داعش»،«فرانسه، تعامل با تروریست ها و داعیه مبارزه با تروریسم!»،«قول شیطان بزرگ مردود است»،«جزیره ترس»،«راهکارهای تحقق سیاستهای کلی علم و فناوری»،«گفت‌وگوی تمدن‌ها، اخلاق و سیاست»،«انقلاب در انقلاب یمن»،«ائتلاف علیه داعش»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.




خراسان:والیبال و ذهنیت غلطی که شکست «والیبال و ذهنیت غلطی که شکست»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن می خوانید؛سال ها پیش که نه شاید حتی همین 3-4 سال پیش که در رقابت های جهانی والیبال خودمان را به عنوان یک پدیده مطرح کردیم تصور نمی شد که والیبال ایران فراتر از پدیده در عرصه های جهانی ظاهر شود. روزی که ولاسکو رفت خیلی ها تصور کردند روزهای رویایی والیبال نیز همراه با ولاسکو رفت. شاید اگر سال ها بعد، بازیکنان این تیم بازنشسته شوند و قرار باشد نسل جدیدی به تیم ملی والیبال کشورمان راه یابد نیز خیلی ها بگویند که آن افتخارات تاریخی والیبال ایران به پایان رسید، اما والیبال چشم و چراغ ورزش این کشور شد. دیگر افتخارمان تنها به کشتی آزاد و فرنگی، وزنه برداری و برخی رشته های رزمی محدود نخواهد بود و برای نخستین بار در یک رشته ورزشی جمعی، آن هم در یکی از مهمترین این رشته ها در سطح جهان مطرح خواهیم بود. دقیقا آن جایی که محل تامل و دقت نظر در خصوص موفقیت تیم ملی والیبال است، همین جاست که تصور غالب ذهنی که ایرانیان را در ورزش های جمعی ناموفق می دانست شکست. پیش از این بارها شنیده بودیم که درباره دلایل شکست تیم های ورزشی کشورمان می گفتند، ایرانی ها چون روحیه همکاری جمعی ندارند در ورزش های جمعی و تیمی موفق نمی شوند، اما اکنون والیبال نشان داد که ایرانی ها روحیه جمعی دارند. این مهمترین درسی بود که والیبال برای جامعه ایرانی دارد که اگر برنامه ریزی کنند، بهترین نمونه های همکاری جمعی را نیز می توانند از خود به جا گذارند. مگر دفاع مقدس 8 ساله ملت ایران چیزی جز همکاری جمعی ملت بود. همکاری جمعی که در قالب آن، امام (ره) رهبری می کردند و ملت به سوی موفقیتی بزرگ که ایستادگی در برابر دشمن مجهز به حمایت های غرب و شرق بود، رهنمون می شدند. همکاری جمعی که در قالب آن مادران و پدران، جوانان خود را برای حضور در جبهه ها مهیا می کردند و جوانان برای دفاع از مکتب و میهن خود جان خود را ناچیز می پنداشتند. مگر در سابقه تاریخی این ملت موفقیت های بزرگ علمی و فرهنگی کم بوده است؟ موفقیت هایی که جز در سایه همکاری علمی و تضارب فرهنگی به دست نیامده است. پس چرا تصور می کنیم ایرانیان نمی توانند در همکاری های جمعی موفق شوند. البته تردیدی نیست که ورزش های جمعی به دلیل پیچیدگی ناشی از هماهنگی یک مجموعه بیش از ورزش های فردی متکی به برنامه ریزی است و برای کشوری که در مسیر توسعه یافتگی قرار دارد، برنامه ریزی دقیق و هدفمند عنصری کلیدی برای موفقیت است. توسعه در بخش ورزش نیز یعنی برنامه ریزی به منظور استعداد یابی، پرورش نیروهای مستعد، راه اندازی موفق مسابقات داخلی و تشکیل یک تیم ملی موفق. به این ترتیب باید گفت ورزش ما برای موفقیت در رشته های ورزشی جمعی باید برنامه ریزی کند. شاید کالبد شکافی دلایل موفقیت والیبال و الگو برداری از آن و همزمان بررسی دلایل عقب ماندگی فوتبال کشورمان روشن کند که مشکل ورزش ما در کجاست. اما در هر صورت موفقیت والیبال و ایستادن در جمع 6 تیم بزرگ جهان در رقابت های جهانی 2014 و رسیدن به جایی که غول هایی چون ایتالیا، آمریکا و صربستان به آن نرسیدند نباید ما را فقط خوشحال کند بلکه باید ما را به این فکر بیندازد که چرا موفق شدیم و چگونه می توان الگوی موفقیت والیبال را به دیگر رشته های ورزشی جمعی تعمیم داد. کیهان:تکفیر مسیحی، خاستگاه داعش «تکفیر مسیحی، خاستگاه داعش»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که ر آن می خوانید؛تکفیر ریشه ای مسیحی دارد، بر پایه نژادپرستی و نه دین استوار می باشد و در راستای تحکیم سلطه و سیطره حکومت های غیردینی شبه اروپایی است و انقیاد بی قید و شرط محرومان به ثروتمندان و حکام را دنبال می کند و در همه آنچه گفته شد از خشونت و کشتار بعنوان موثرترین ابزار استفاده می نماید. توضیحات زیر بر مبنای شفاف کردن این پنج گزاره که ابتدا خیلی عجیب به نظر می رسند، تنظیم گردیده است: 1- تکفیر به معنای آنکه گروه هایی از پیروان یک دین را به خارج بودن از آن متهم گردانند و بعد آن را تبدیل به یک جریان فراگیر مذهبی نمایند، پدیده ای مسیحی است تا مسلمان. در تاریخ اسلام گروه هایی پیدا شده اند که تنها خود را مصداق «مومن» و «مسلم» دانسته و بر بی دینی سایرین حکم داده و بر اساس این حکم به جنایت هم دست زده اند، اما در متن تاریخ اسلام به شکل یک جریان موثر تبدیل نشده اند و پس از یک دوره کوتاه راه استحاله و تبدیل را پیموده اند. تکفیر بعنوان یک جریان عمده جهانی، اولین بار در میان پیروان دین مسیح بروز کرد. مارتین لوتر - 1546 - 1483 م - در اواخر ربع اول قرن شانزدهم میلادی به مقابله با دین رسمی و ارباب کلیسا روی آورد. لوتر کشیش آلمانی مراجعه مسیحیان به کلیسا را رد کرده و یگانه شرط رستگاری را ایمان می دانست نه عمل. یعنی از منظر لوتر و پیروان پروتستانش عمل هر چه باشد دخلی به ایمان نداشته و موثر در آن نیست. او دین را امری فردی و جدای از سیاست بر می شمرد و به نوعی «خود کشیشی» قایل بود از این رو گفته شده است: اندیشه لوتر نقطه آغاز بحران دینی در اروپا بود. ژان کالوین کشیش فرانسوی - 1564 - 1509 م - که شاگرد برجسته مارتین لوتر بود و افکار او به پیدایی یک جریان پروتستانی تحت عنوان «کالوینیست ها» انجامید، می گفت: «رستگاران واقعی فقط کالونیست ها هستند» آنان غیر کالونیست را هر چه باشد، کافر و دوزخی می خواندند. دسته دیگری از پروتستانها تحت عنوان «آناباپ تیست ها Anabaptists» - یعنی طرفداران تعمید دوباره «افراطی ترین جریان پروتستانی» بودند که می گفتند «کسانی که فرزندان خود را غسل تعمید دوباره ندهند، گناهکار بوده و مستوجب اشد کیفرها هستند». پروتستانها شاخه های مختلفی پیدا کردند و شامل فرقه های لوترانی، انگلیکان، گالیسم، منتودیسم، کالونیسم، پرسبی ترین، لنگر گاسیونیست و مراو می شوند. در عین حال همه آنان معتقدند که عمل جنایتکارانه سبب خروج از ایمان به خدا و آخرت نمی گردد. همه آنان با مقدس بودن کلیسا، مریم، پاپ و سایر مقامات روحانی کلیسا مخالف هستند و تنها حضرت مسیح بن مریم-سلام الله علیه- را مقدس می شمرند. در نتیجه همه فرقه های پروتستان با گرامیداشت قبور مومنان مخالف بوده و دعا برای مردگان را فاقد ارزش می خوانند. 2- تکفیر در مسیر اعتقادی خود به نژادپرستی می رسد و حسن و قبح اعمال را به حسن و قبح نژادها تبدیل می کند و در نهایت خود را به عنوان مظهر «نژاد برتر» صاحب فضیلت شمرده و با نفی شقوق دیگر و حقوق سایرین، حکومت بر جهان را حق طبیعی و مسلم خود برمی شمرد. جان کالوین و پیروانش معتقد بودند: «تقدیر انسان از روز اول آفرینش نوشته شده و در آن رستگاران واقعی فقط کالونیست ها هستند. این موضوع به زودی در میان پیروان کالوین به صورت یک امر نژادی و قومی درآمد. بعدها عده ای از کالونیست ها از سوئیس به آفریقای جنوبی رفتند و با توسل به زور عده ای از سفیدپوستان مهاجر که پروتستان بودند را بر مردم سیاه پوست این کشور مسلط کردند و با کمک کمپانی انگلیسی هند شرقی رژیم آپارتاید- نژاد محوری- را در سال 1652 م به وجود آوردند و تا 1990 که سیاهان به رهبری نلسون ماندلا آزادی خود را به دست آوردند، بر این سرزمین حاکم بودند. وقتی این افکار و اقدامات را در کنار بیانیه داعش قرار می دهیم، می توانیم خاستگاه واحد آنان را دریابیم. داعش پس از آنکه بر بخش های عمده ای از 3 استان غرب عراق- صلاح الدین، نینوا و الانبار- سیطره پیدا کرد طی بیانیه ای گفت: «ملاک ایمان داشتن و حرمت داشتن خون، بیعت با خلیفه ابوبکر البغدادی است، هر کس بیعت نکند از دین خارج و ریختن خونش بر حاکم اسلامی مباح است. این همان اندیشه جان کالوین فرانسوی است که می گوید: خدا مقدر کرده که فقط کالونیست ها رستگارند. کالونیست ها وقتی به آفریقای جنوبی آمدند می گفتند: «سفیدپوستان شایسته زندگی بوده و سیاهپوست حتی اگر مسیحی باشد، کافر و دوزخی است.» 3- تکفیری ها با سلطه گران در اتحاد کامل بوده و در جهت بسط سیطره آنان تلاش می نمایند. در نتیجه اندیشه پروتستان ها که فردی کردن دین بود، جدایی دین از سیاست امری اجتناب ناپذیر خواهد بود. از این رو گفته اند اندیشه لوتر اولین گام در راستای از هم گسستن و درهم شکستن رهبری دینی و نقطه آغاز بحران دینی در اروپا بود. لوتر در گام اول پرداخت مالیات از سوی مراکز دینی سوئیس به کلیسای مرکزی را منع کرد و از این طریق به پادشاه و عوامل او اجازه داد تا این مالیات ها را به نفع خود مصادره کنند. فتوای لوتر مبنی بر این که کلیساها مقدس نبوده و لازم نیست موقوفات داشته باشند، اموال کلیسا را به نفع ثروتمندان و طبقه حاکم مصادره کرد این در حالی بود که وقتی عده ای از روستائیان فقیر برای اکتساب زمین شورش کردند، از آنجا که این شورش علیه شاهزادگان بود، لوتر روستائیان را تکفیر و خونشان را مباح اعلام کرد (لوکاس، «تاریخ تمدن» جلد 2 ص 70 و 71) لوتر قیام علیه دولت و پادشاه را حرام می خواند و شاگرد او «کالوین» معتقد بود قیام علیه حکومت تنها زمانی مجاز است که مانع ایمان فردی باشد. قرار گرفتن در مدار قدرت های مسلط یکی از ویژگی های تکفیری است که ایمان و عمل را از هم تفکیک می نماید. 4- انقیاد بی قید و شرط محرومان در برابر ثروتمندان و حکام یکی از ویژگی ها و از نتایج تفکر و شیوه تکفیر است. تکفیر اصولاً به مبنای اصالت طبقه حاکم شکل می گیرد و با محور قرار دادن حقوق این طبقه توام می باشد. در اروپا و بخصوص در مهد اندیشه تکفیر- مناطقی شامل آلمان، دانمارک، سوئد، انگلستان و هلندـ و نیز در آمریکای شمالی این اندیشه از سوی پادشاهان مورد حمایت قرار گرفته و علیه فقرا عمل کرده است. پروتستانتیزم از این جهت همیشه در مقابل فقرا قرار داشته و متقابلاً از سوی فقرا در معرض نفی و انکارهای شدید بوده است. این در حالی است که پروتستانتیزم همیشه از سوی شاهزادگان و محافل روشنفکری اروپا مورد استقبال قرار گرفته است. امروز هم رابطه تکفیر و رهبران غرب و محافل روشنفکری آن بسیار عمیق و جدی است. 5- ستیز با «متن» یکی از ویژگی های تکفیر می باشد. جریان تکفیر با اصالت قایل شدن به تفسیر و تاکید بر گزاره های عقلانی، متن کتاب مقدس را به حاشیه تبدیل کرده اند. بر این اساس گفته می شود «فردگرایی» و «اصالت فرد» ریشه در تعلیمات لوتر دارد. جان کالوین که مبنای مکتب فکری خود را به عقل قرار داده بود صراحتاً می گفت تنها آنگاه به آموزه های کتاب مقدس تن می دهد که با عقل آن را درک کرده باشد. ستیز با متن برای آن است که صاحب رویه تکفیری نمی خواهد مورد پرسش قرار گیرد که بر چه اساس این یا آن عمل را انجام داده است. متن و از جمله متون معتبر کلیسا- انجیل لوقا، یوحنا، متا و...- اگر چه اصاله المعنی است، به هر کس اجازه ورود به حریم معانی و معنویت را نمی دهد از این رو تکفیری ها با تاکید زیادروی فهم شخصی، متون را از رسمیت خارج می کنند. همین چند روز پیش در خبرها آمده بود تروریست ها در موصل قرآنی را به چاپ رسانده اند که فاقد آیات شرک، کفر و نفاق است. ما وقتی اندیشه و رویه متن ستیزانه تکفیری ها شامل پروتستانها و داعشی ها را در کنار کتاب سوزی کشیش جونز آمریکایی و کاریکاتورهای پیامبر اعظم(ص) در نشریات اروپایی قرار می دهیم، همه را یکی می بینیم و می توانیم بگوئیم سرچشمه و مقصد مشترکی دارند. 6- استفاده از «خشونت» به عنوان ابراز موثر یکی از ویژگی های تکفیری هاست. آنان به جای بحث و ورود به گفت وگو و رسیدن به تفاهم به سلاح متوسل می شوند. تروریست های تکفیری بر اساس تفسیر خودبنیاد از تعالیم دینی، خویش را بر جان و مال مردم مسلط می دانند و بر این اساس می گویند وقتی ما در قتل کسی دچار خطا و حتی اسراف شدیم، مقتول به بهشت می رود و بر ما حرجی نیست چرا که دارای نیتی الهی بوده ایم. در واقع خون در نزد آنان حرمتی نداشته و انسانیت معنا و مفهومی ندارد. زمانی که آمریکایی ها ژاپنی هایی که تسلیم شده بودند را با بمب های اتمی مورد حمله قرار داده و صدها هزار نفر از آنان را در شهرهای هیروشیما و ناکازاکی - به قتل رساندند، در برابر این پرسش که چرا به قتل عام عمومی دست زدید، پاسخ دادند مرگ مردم ژاپن تضمینی بر پایان جنگ ویرانگر بود! همین یک ماه پیش داعش با تصرف یک دانشگاه در شمال تکریت 1700 جوان دانشجو را به قتل رساند و زمانی که پرسیدند چرا؟ پاسخ دادند اینها فدای خلافت اسلامی شده و اگر بی گناه باشند به بهشت می روند! کما اینکه لوتریست ها در عین اینکه می گفتند دین از سیاست جداست و حق با پادشاه است در همان حال می گفتند هر کس اندیشه لوتر را بپذیرد، سزاوار مرگ است! بر اساس آنچه گفته شد، تکفیر هم در تفکر و هم در رفتار اجتماعی ریشه در تاریخ و تحولات اروپا دارد. هیچگاه در جهان اسلام منطق و رویه تکفیر به یک جریان ماندگار و موثر تبدیل نشده است. اندیشه تکفیر که از یک سو دین را از سیاست جدا می داند و از سوی دیگر راه هر تفسیری پیرامون «متن مقدس» را می گشاید و تنها عده ای از انسان ها را شایسته احترام می داند و ریختن خون بقیه را «گناه آلود» به حساب نمی آورد، از مختصات اروپا و به تعبیر بهتر از مختصات غرب است. از قضا سابقه این اندیشه عمدتا به سرزمین های فرانسه، آلمان، انگلیس و آمریکا بازمی گردد. همین هایی که در طول سه سال گذشته با صراحت و پیگیرانه از اقدامات تروریستی و تکفیری علیه سوریه حمایت کرده اند. نباید تردید کرد که غرب پدر تروریزم و تکفیر علیه مشرق و مسلمانان است. امروز هم که غرب ژست ضد داعش به خود گرفته است می خواهد گلوی فرزند خلف خود را از دست جبهه مقاومت جدا کند و تداوم حیات آن را تضمین نماید که البته این شدنی نیست. غرب نمی تواند کار موثری به نفع داعش و... انجام دهد کما اینکه نتوانسته با همه شعارهایی که به نفع رژیم صهیونیستی سر داده است، برای حفظ آن کار موثری انجام دهد. جمهوری اسلامی:فرانسه، تعامل با تروریست ها و داعیه مبارزه با تروریسم! «فرانسه، تعامل با تروریست ها و داعیه مبارزه با تروریسم!»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم حسن خیاطی است که در آن می خوانید؛دستگاه قضایی فرانسه با چراغ سبز دولت این کشور اتهامات مربوط به تروریسم 9 نفر از اعضای گروهک تروریستی منافقین را که در پی حمله 11 سال پیش آنها به مراکز سیاسی جمهوری اسلامی ایران بازداشت شده بودند ملغی اعلام کرد و با مختومه نمودن این پرونده، بار دیگر نمایش مضحکی از حقوق بشر غربی و ادعای مبارزه با تروریسم به اجرا گذاشت. 11 سال پیش "مریم قجر عضدانلو" همسر رسمی موسی خیابانی و زن تشکیلاتی مسعود رجوی سرکرده منافقین، در میان 150 نفری بود که در حمله پلیس فرانسه به مقر این گروهک در منطقه "اور سور اواز" حومه پاریس بازداشت شدند. وی و 16 نفر دیگر از اعضای منافقین به برنامه ریزی اقدامات تروریستی و تأمین مالی فعالیت های تروریستی متهم شدند اما طولی نکشید که او با وساطت مقامات غربی حامی گروهک منافقین آزاد شد و اتهامات اقامه شده علیه وی ملغی گردید. با اینحال پرونده ای علیه 9 نفر از اعضای این گروهک در دستگاه قضایی فرانسه گشوده شد که تا چند روز قبل این پرونده مفتوح بود بدون آنکه اقدام مؤثری علیه متهمان آن بعمل آید. "پیر دبوسکت فلوریان" رئیس اطلاعات فرانسه در زمان بازداشت دسته جمعی منافقین، هدف از این اقدام را مقابله با حملات تروریستی این گروهک به مراکز متعلق به جمهوری اسلامی ایران در اروپا و مناطق دیگر اعلام نموده و افزوده بود: "اعضای این گروه بعد از آنکه توان نظامی خود را به خاطر خلع سلاح در عراق از دست دادند مقر خود را در "اور سور اواز" به مرکز عملیاتی تروریسم مبدل ساختند." صدور حکم آزادی اعضای این گروهک، تروریستی توسط دستگاه قضائی فرانسه درحالی صورت گرفت که همزمان با آن جنگنده های ارتش فرانسه در قالب ائتلاف تحت رهبری دولت آمریکا و با بهانه مبارزه علیه تروریسم برای اولین بار مواضع گروهک تروریستی - تکفیری داعش در خاک عراق را بمباران کردند! رفتارهای دوگانه مقامات غرب با موضوع تروریسم پیش از این نیز سابقه داشته و آنها تروریست ها را به "تروریست های خوب" و "تروریست های بد" تقسیم می کنند. به عبارت روشن تر اگر جنایتکاران براساس منافع آنان حرکت کنند و کشتارها و سایر اعمال تروریستی خود را با هدف تأمین منافع غرب همسو نمایند، این تروریسم، "تروریسم خوب" است و چنانچه همان تروریست ها ذره ای از چارچوب تعیین شده عدول نمایند و اعمال آنان حتی به سمت احتمال به خطر انداختن منافع غرب گرایش پیدا کند، آنها "تروریست های بد" محسوب می شوند که باید طبق نظر غربی ها مجازات شوند. به عبارت دیگر، جنایت های تروریست ها علیه مردم سایر کشورها اشکالی ندارد مگر اینکه منافع غرب را به خطر بیندازد. بازی دوگانه غرب با واژه "تروریسم" به قدری مضحک شده که حتی صدای معدود نمایندگان معتدل مجلس فرانسه را هم درآورده است. چندی پیش 4 نفر از نمایندگان عضو کمیسیون امور خارجه ملی فرانسه از سایر اعضای مجلس و مقامات دولت کشورشان خواستند از گروهک تروریستی منافقین به شدت دوری نمایند. فیلیپ کوشه، ژاک میارد، "الیزابت گیگو و آلن مارسود چهار نماینده ای بودند که در پی مشاهده اصرار و دعوت مکرر اعضای گروهک منافقین از سوی مقامات کشور فرانسه برای حضور در برنامه های مختلف دولتی، هشدار دادند مقامات فرانسه باید نهایت احتیاط را درباره اعضای این گروه تروریستی به عمل آورند. آنها متذکر شدند: "می دانیم که گروهک مجاهدین خلق امکانات و ارتباط قوی و بسیار زیادی در فرانسه دارند ولی این نکات به هیچ وجه نماد جایگاه آنها در ایران نیست. ما باید توجه داشته باشیم که مجاهدین گروهی بسیار خشن بوده و از همین رو در ایران بسیار بی اعتبار هستند." با این حال، دولتمردان فرانسوی که وجه مشترک آنها با گروهک تروریستی تحت حمایتشان همان "نفاق" موجود در اعمال و رفتار آنهاست، همچنان به حمایت از این گروهک تروریستی ادامه می دهند، درحالی که ادعای "مهد دمکراسی" بودن کشورشان گوش فلک را کر کرده است. چگونه ممکن است دولتمردان یک کشور به مبارزه با تروریسم اعتقاد واقعی داشته باشند و در عین حال، از سویی به جنگ با یک گروه تروریستی بروند و جنگنده های خود را برای بمباران آنها در خاک کشور دیگری اعزام کنند، اما از سوی دیگر گروهک تروریستی دیگری را زیر چترحمایتی خود بگیرند و بدون درنظر گرفتن سابقه جنایات آنها علیه مردم مسلمان ایران و حتی مسلمانان و غیرمسلمانان کشورهای دیگر، دست آنها را برای هرگونه فعالیتی باز بگذارند و در معدود دفعاتی نیز که کار آنها به دادگاه کشیده شده با جانبداری کامل به کمک آنان بشتابند؟ این رفتار دوگانه، همانگونه که از سایر دولت های حامی گروهک های تروریستی منافقین، داعش، طالبان، القاعده و... پذیرفته نبوده، قطعاً از دولتمردان فرانسه نیز پذیرفتنی نیست و اذهان عمومی در قضاوت علیه اینگونه رفتارها بی تفاوت نخواهد بود. دنیا هنوز فراموش نکرده است که منافقین دستشان به خون بیش از 17 هزار نفر از زنان و مردان ایران اسلامی آغشته است. آنها صدها ترور،انفجار، بمب گذاری و... که همگی براساس حقوق بین المللی مورد ادعای مقامات غرب جنایت محسوب می شوند در حق مردم ایران انجام داده اند، بسیاری از مسئولان عالی رتبه نظام اسلامی ایران را در انفجارها و ترورهایی نظیر انفجار حزب جمهوری اسلامی که منجر به شهادت شهید مظلوم آیت الله بهشتی و بیش از 72 تن از مسئولان عالیرتبه نظام و نمایندگان مجلس گردید، انفجار دفتر نخست وزیری که شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر کشورمان را در پی داشت، ترور نافرجام حضرت آیت الله خامنه ای، ترور شهید صیاد شیرازی و ترور صدها نفر از کارکنان و خدمتگزاران نظام و حتی مردم عادی، ترور ائمه جمعه و جماعات، بمب گذاری در زیارتگاه ها و به شهادت رساندن جمع زیادی از زائران، همکاری با رژیم بعث صدام حسین و کشتار و شکنجه اسرای ایرانی دربند رژیم صدام، اعدام دسته جمعی مردم به جرم هواداری از نظام اسلامی، همکاری با رژیم آل سعود در کشتار حجاج ایرانی، همکاری با سایر گروه های تروریستی شامل جندالشیطان، جیش العدل، پژاک، القاعده و شرکت در اقدامات جنایتکارانه آنان، همکاری با سازمان های جاسوسی صهیونیستی و غربی در ترور دانشمندان ایرانی و اکنون حمایت از گروه های تروریستی - تکفیری داعش و جبهه النصره در عراق و سوریه و بسیاری موارد دیگر را در پرونده خود دارند. این نیز از شگفتی های دنیای امروز است که دولت هایی داعیه مبارزه با تروریسم را دارند و در عین حال از این همه جنایت چشم پوشی می کنند و نه تنها افرادی را که چنین رونده سنگینی از جرم و جنایت در پرونده خود دارند تبرئه می کنند بلکه به طور مستمر اجازه می دهند آنها در کمیته های کنگره، سنا و مجالس ملی آنها حضور فعال داشته باشند و در عین حال مدعی حقوق بشر و مبارزه با تروریسم هم باشند!
دولتمردان فرانسوی بدانند اکنون زمانی نیست که آنها بتوانند اهداف خود را تحت پوشش شعارهای روشنفکری و ساختارهای باصطلاح دمکراتیک به خورد جهانیان بدهند. اگر آنها واقعاً به موضوع "حقوق بشر" اعتقاد دارند چرا سازمانی را که دستش به خون هزاران نفر از افراد بیگناه در کشورهای مختلف آلوده است، از فهرست گروه های تروریستی حذف و از آنها حمایت می کنند؟ این سازمان هنوز هم دارای ظرفیت و تمایل ارتکاب اقدامات تروریستی است و حامیان غربی آنها با حمایت های بی دریغ خود از این افراد نشان می دهند که هیچ اعتقادی به مبارزه با تروریسم ندارند و در واقع ریشه فعالیت اینگونه گروه ها در اقصی نقاط جهان در همین حمایت ها نهفته است.
حسن خیاطی رسالت:سال تحصیلی و آرزوی تحول «سال تحصیلی و آرزوی تحول»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سیدباقر پیشنمازی است که در آن می خوانید؛روز اول سال تحصیلی در بیان وزیر محترم آموزش و پرورش روز ملی و« نوروز» توصیف گردید. احساس زیبایی که فارسی زبانان جهان از نوروز دارند به دلیل رویش گیاهان، سرسبزی دشت ها ، تولدشکوفه ها و حیات دوباره زمین و زمان است، که انسان را نیز به شادابی و نشاط و تلاش ترغیب می کند. اگر وصف نوروز با احساس تحول و شکوفایی در نظام تعلیم و تربیت تصدیق شود، همان احساس زیبا و خاطره انگیز را به همراه خواهد داشت. پذیرش مسئولیت در دستگاه عظیم و زیربنایی آموزش و پرورش امری مهم و درخور تقدیر و ستایش است مشروط به اینکه حق آن به خوبی ادا شود و هیچ فرصتی از دست نرود. اگر به همان اندازه که برخی آسیب های فرهنگی و اجتماعی برای مردم محسوس شده و خانواده ها را نسبت به سرنوشت فرزندانشان نگران ساخته است، اقدامات مثبت و سازنده در جهت تربیت صحیح دانش آموزان نیز عملی و محسوس گردد، شعار نوروز، زیبنده روز اول سال تحصیلی خواهد شد. مراسم بازگشایی مدارس و آغاز سال تحصیلی نیز صرف نظر از برخی ابتکارها و نوآوری های مدارس غیردولتی، گرفتار کلیشه های ملال آور، با اصرار بر نقش غیرفعال دانش آموزان و سخن محوری مسئولانی است که نوعا بدون مخاطب شناسی و آشنایی با شرط بلاغ، در حضور انبوه دانش آموزان مدت ها بر سر پا ایستاده، برای مخاطب بزرگسال سخن می گویند و البته در موضوعاتی که غالبا ناظر به مطالبات اولیاء از دانش آموزان است، و فرصتی برای بیان مطالبات دانش آموزان از اولیا تعریف نمی شود! سند تحول آموزش و پرورش مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی که چشم انداز نظام تعلیم و تربیت کشور راترسیم کرد ، فرض را بر این گذاشته است که مجریان تحول در
جای جای این وزارت،آن را باور دارند و از عهده تحقق این سند به خوبی بر می آیند! اما معیارهایی که در انتصاب مدیران عالی وزارت آموزش و پرورش به کار گرفته شد اولویت های دیگری را آشکار کرد و دغدغه هایی را برانگیخت! (1) علی رغم ناهموار بودن فضای فعلی وزارت برای تحقق سند تحول و از دست رفتن فرصت های بسیاری در اولین سال بعد از تصویب سند تلاش مااین است که همواره خوش بین باشیم و به تحقق آن امیدوار. از اقدامات مهمی که نقش زیر ساختی و اساسی در تحول دارد بازنگری به نظام « تربیت معلم» و روزآمد کردن معلمان و مربیان است. آنچه که از تفاوت دیدگاه سیاستگذاران آموزش و پرورش در این زمینه برای مردم به جا مانده است، پایین آمدن تدریجی عیار تربیتی مدارس و باقیماندن اقلیتی کیفی با شهریه های بالا و البته تقاضای بسیار است، که این مدارس نیز نوعا مهم ترین چشم انداز موفقیت خود را «عبور دانش آموزان از کنکور»، تلقی کرده اند! و هر سال در تابلو نوشته های سردرب مدرسه و درگاه الکترونیکی خود به آن مباهات می کنند! چه بسا سیاستگذارانی که بر انتخاب معلمان از بین فارغ التحصیلان دانشگاه ها اصرار دارند نیز منکر اهمیت تربیت معلم در آموزش و پرورش نباشند اماچون تفاوت اساسی بین نظام درسی و تربیتی مراکز تربیت معلم (در سال های گذشته) و دانشگاه فرهنگیان فعلی با سایر دانشگاه ها ندیده اندوخودنیزبرنامه متفاوتی نداشته اند!، برتربیت معلم درخارج ازوزارت آموزش وپرورش تاکیدورزیده اند!. اما ناکارآمدی نظام تربیت معلم در سال های مدیریت هر دو دیدگاه، مبنای صحیحی برای پاک کردن صورت مسئله نمی تواند باشد. وزارت آموزش و پرورش که نیاز سایر دستگاه ها به نیروی انسانی را همواره بر طرف کرده است، اما چرا در تربیت نیروی واجد شرایط برای نیازهای خود سرگردان و ناتوان است؟! بعنوان مثال: آیا تغییر نظام شناسایی و انتخاب معلم از “مراجعه” به “کشف” امری خارج از توان و محال است که نسبت به آن تغافل شده است؟! بیش از 20 سال است که ثبت و پردازش اطلاعات درسی دانش آموزان دوره متوسطه کشور به صورت رایانه ای صورت می گیرد، آیا کشف استعدادهای برجسته در امر معلمی و مربیگری و مدیریت مدارس و ثبت وپردازش آن در بانک اطلاعات ویژه این مهم، برای بهره گیری در امرشناسایی وتربیت نیروی انسانی واجد شرایط، امری پیچیده وخارج از توان بود؟! آیا همین امروز هم آموزش و پرورش دولت تدبیر نمی تواند در این زمینه گام بردارد؟! چگونه است که درسالهای گذشته درصد چشمگیری از استعدادهای برجسته برخی مدارس خاص مثل تیزهوشان تقدیم به دانشگاه های خارج از کشور شده اند اما استعدادهای مناسب برای امر معلمی و مربیگری و مدیریت، کشف و تربیت و به کارگیری نمی شوند؟! اگر عزم جدی برای تحول بنیادین وجود دارد باید توجه شود که تربیت معلم با چند کتاب درسی دوره کارشناسی یا کارشناسی ارشد محقق نمی شود، تربیت به ظروف و ملاحظاتی غیر از کتاب و کلاس نیاز دارد. درفرهنگ ما تربیت زبان ندارد، عمل و سلوک دارد و رویش(2) و پرورش(3) و پیرایش(4)، آن هم در رابطه محب و محبوب (5) و مرید و مراد، تا شخصیت متربی اعتلا یابد و استعدادها شکوفا شوند و اخلاق بارور گردد و معنویت ریشه دواند و رفتار به سخن آید... همان چیزی که در دانشگاه های ما یافت می نشود!! وبه همین دلیل سازمان متفاوتی رامیطلبدکه آموزش وپرورش ناگزیراست براساس دغدغه های خوددانشگاه آنراطراحی نماید. اگر وزیر محترم آموزش و پرورش نسبت به رشد و تربیت “نسل ظهور” احساس مسئولیت می کند ناگزیر است نظام تربیت معلم را براساس اقتضائات نظام تعلیم وتربیت وسندتحول سازماندهی نماید، و دانشگاه فرهنگیان را فراتر از محلی برای انتقال مفهوم چند کتاب از مخزن حافظه مدرس به مخزن ذهن دانشجو معلم، متحول سازد. تربیت معلم براساس فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، مهندسی خاص خود را می طلبد و نمی تواند اقتباسی از مدل های «غیربومی» باشد. اساتید تربیت معلم باید متمایز از اساتید متعارف بعضی ازدانشگاه ها، ومصداق استاد عامل متقی و مراقب و موالی و مقبول باشند و زیبنده وصف «مراد» برای مرید. این موضوع و ساز و کارهای آن در مقال دیگری می تواند به تفصیل مورد بررسی واقع شود تااهمیت «نقش تربیتی معلم» در مدرسه بیش از پیش تبیین گردد. وهمه مسئولیت معلمی بانتقال مفهوم یک کتاب تنزل نیابد.(6) روز آمد شدن معلمان فعلی نیز نیازمنداعتلای توانمندیها، پرورش ها و پیرایش ها و آموزش ها و آزمون هایی است که وزارت آموزش و پرورش لازم است آن را تدبیر نماید. از جمله اینکه جای خالی یک شبکه ارتباطی فعال با جامعه معلمان و مربیان و مدیران مدارس به شدت احساس می شود. شبکه ای که مستمرا اخبار مهم آموزشی، پرورشی، اصلاحات و تغییرات کتب درسی، خلاقیت ها، نکات تربیتی، خدمات رفاهی، دستورالعمل های مهم وپیامهای آموزشی... را اطلاع رسانی کند و احساس تعلق خاطر و پیوستگی و مسئولیت معلمان را تقویت نماید. اما افسوس که عمر انتصابات سیاسی و جناحی کوتاه است و مدیران عالی ازاین قبیل نوعا به تغییراتی علاقمند هستند که زودبازده باشد و محصول آن در کارنامه دوره مدیریت خودشان درج گردد و مبادا مدیر بعدی از آن بهره مند شود! در صورتی که در حوزه مسائل فرهنگی و خصوصا تعلیم و تربیت، تغییر و تحول بنیادین امری دیربازده است و تحمل دوره کاشت و داشت (قبل از برداشت) اجتناب ناپذیر است. دستگاه عظیم آموزش و پرورش به دلیل جمعیت عظیم کارکنان و معلمان و دانش آموزان و قدرت تاثیر بر خانواده ها، همواره برای طالبان آراء مردم، به چشم یک فرصت ممتازدیده شده است! اگر منتخبانی که برای دستیابی به آراء مردم به هر آویزه ای چنگ می زنند با کاهش سن رای دهندگان در دوره های گذشته، نظام تعلیم و تربیت کشور را به صحنه تاخت و تاز سیاسی تبدیل نمی کردند، اگر فشارهای سیاسی و دخالت های جناحی صورت نمی گرفت وهمواره تربیت صحیح دانش آموزان دراولویت کارمدیران عالی این وزارت بود، «35 سال» فرصت کمی برای تحول بنیادین و سرنوشت ساز، نبود. تحولی که مسیر توسعه کشور و شکوفایی ظرفیت های علمی،اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی را در دهه های گذشته هموارترمی ساخت، وامروزشاهددرخششی به مراتب بیشتردرعرصه های داخلی وبین المللی بودیم باتوان مقاومت بیشتردربرابرتحریمهاوتهدیدها. اما بنظرمی رسد نگرش به مدیریتهای این دستگاه عظیم وزیربنایی کشور، به عنوان “طعمه سیاسی” همچنان به عنوان یک آسیب جدی(7)، ملاحظاتی دیگری غیر از تحول را دراولویت قرارداده است ، که خسارت آن را ملتی بزرگ از عمر ارزشمند فرزندان خود باید بپردازند و نشانه های آن را با نزدیک شدن انتخابات بعدی ، می توان مشاهده کرد. همزمانی شروع سال تحصیلی با هفته گرامیداشت دفاع مقدس در سالی که به نام فرهنگ نیز نامگذاری شده است، در دولتی که با وعده تدبیر، امیدوارمان ساخته است دو موضوع را بیشتر خاطرنشان می سازد: یکی اینکه آیا وزارت آموزش و پرورش در برابر جنگ نرم و تهاجم فرهنگی دشمن، برنامه دفاعی برای حفاظت از دانش آموزان و معلمان تعریف کرده است؟ یا چنین مسئله مهمی مورد غفلت واقع شده است؟ آیا قرار است در هفته دفاع مقدس به توصیف و گرامیداشت قهرمانان خود در سپاه و ارتش و بسیج در مقاومت هشت ساله (67-59) بسنده کنیم و یا با تغییریافتن عرصه جهاد به حوزه فرهنگ، قدرت نرم خود را ارتقاء بخشیم و برنامه های دفاعی و حتی پیشروی فرهنگی را در رزمایشی از نوع خود و به مناسبت آغاز سال تحصیلی وبازگشایی مدارس به نمایش بگذاریم. اگر مدیران عالی آموزش و پرورش به مثابه افسران فرهنگی مجهز و ممهز نباشد، اگر مدرسه به عنوان دژ مستحکم فرهنگی ساماندهی نشده باشد، اگر معلمان و مربیانی توانمند برای مقابله با جنگ نرم پرورش نداده باشیم، اگر معاونت پرورشی و تربیت بدنی تجزیه شده و به حاشیه رانده شده باشد، سخن گفتن از گرامیداشت دفاع مقدس در مراسم بازگشایی مدارس از باب تیمن و تبرک بلامانع است! موضوع دوم اینکه فرماندهی بزرگ ترین دستگاه زیر ساختی فرهنگ کشور در شرایط تاریخی بسیار مهم فعلی و مواجهه با جنگ نرم دشمن، تنها با توکل به خدای متعال و مدیریت جهادی متصور است و مدیریت جهادی نیز اقتضائات خود را دارد و ابتکار امام خمینی قدس سره در تاسیس بسیج، به کارگیری نیروهای مومن و آفرینش تجربه مدیریت جهادی در عرصه دفاع مقدس و دوره سازندگی و جهاد فرهنگی، به عنوان یک روش آزموده شده موفق، پیش روی ماست. پی نوشت ها: 1- مقام معظم رهبری: (در انتخاب مدیران) اولویت با نیروهای جوان، با نشاط، پرانگیزه، متدین و کسانی است که مسئله آنها در آموزش و پرورش همان «مسئله اصلی» آموزش و پرورش باشد یعنی تربیت انسان ها. 17/2/93 2- انبات: قرآن کریم سوره آل عمران آیه 37 3- اصطناع: قرآن کریم سوره طه آیه 41 4- تزکیه: قرآن کریم سوره جمعه آیه 2 5- قرآن کریم : والقیت علیک محبه منی- سوره طه آیه 3د 6-مقام معظم رهبری: معلم دانش مِی آموزد،تفکرمی آموزد،اخلاق ورفتارهم مِی آموزد.آموختن رفتار واخلاق ازقبیل آموختن دانش نیست که فقط انسان ازروی کتاب بخواند.درس اخلاق راباکتاب نمی شودمنتقل کرد.بیش ازکتاب وبیش اززبان رفتار موثراست.17/2/93 7- مقام معظم رهبری: داشتن نگاه های جریانی و سیاسی و حزبی و جناحی و این چیزها برای آموزش و پرورش “سم” است. 17/2/93 سیاست روز:قول شیطان بزرگ مردود است «قول شیطان بزرگ مردود است»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش کاویانی است که در آن می خوانید؛آیا میان باراک اوباما و دیگر رؤسای جمهور پیشین آمریکا تفاوتی وجود دارد؟ این تفاوت سیاست که برخی می پندارند وجود دارد در چیست؟ آیا می توان به رئیس جمهور آمریکا هر که می خواهد باشد اوباما و غیر اوباما اعتماد و اطمینان کرد؟ رئیس جمهور آمریکا اختیار آن را دارد تا بتواند قولی بدهد که ما هم به قول و وعده او احترام بگذاریم و بپذیریم؟ آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران همواره سعی داشته است به جمهوری اسلامی ضربه وارد کند و برای حصول این هدف هر اقدامی را انجام داده است. وضع تحریم های سخت علیه ایران، جنگ افروزی و تحریک صدام به جنگ با ایران، سرنگون کردن هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران، تهدیدات گسترده نظامی و ده ها مورد دیگر که نشان از دشمنی هایی دارد که آمریکا علیه کشورمان به کار برده و اگر بتواند باز هم به کار خواهد برد. اکنون هم که پیشرفت های هسته ای ایران چشم آمریکا را کور کرده سعی دارد تا به هر راهی که شده جلوی این پیشرفت ها را بگیرد و به بهانه سلاح هسته ای تحریم های سختی را هم علیه ایران وضع کرده است. اما در این سال های گذشته هیچ نتیجه ای به دست نیاورده است و اتفاقاً این تحریم ها و فشارها باعث شد تا جمهوری اسلامی ایران از چند صد سانتریفیوژ به چند هزار سانتریفیوژ دست یابد و این نشان دهنده نتیجه مقاومت مقابل کشوری زورگو و بی منطق است. اگر از همان ابتدا ایران زیر بار زور و خواسته های آمریکا می رفت اکنون هیچ دستاورد هسته ای نداشتیم علاوه بر این که بسیاری مسائل دیگر دستمایه بهانه های پایان ناپذیر آمریکا می شد که هیچگاه پایانی هم نداشت. جمهوری اسلامی ایران برای شفاف سازی و آگاه سازی افکار عمومی جهان چند سالی است که سیاست روشنگری را با اتخاذ دیپلماسی گفت وگو درباره موضوع هسته ای خود را آغاز کرده است. این روش برای این پیاده شد تا ایران روشن کند که هیچگاه در پی ساخت سلاح هسته ای نبوده و نخواهد بود. جمهوری اسلامی ایران نیازی به سلاح هسته ای ندارد در حالی که از نیروهای قدرتمند نظامی برخوردار است و پشتوانه مردمی نظام از عوامل مهم بازدارنده در سطح منطقه و بین الملل است. جمهوری اسلامی ایران حتی برای این که ثابت کند در پی تولید سلاح هسته ای نیست فتوای شرعی در این زمینه صادر کرد و رهبر معظم انقلاب با صدور این فتوا که ضمانت اجرایی آن بسیار بالا است، نشان داد که غرب و آمریکا هدفشان موارد دیگری است. مسائل هسته ای بهانه ای برای آمریکایی هاست تا به ایران فشار وارد کنند تا به خواسته های آنها تن دهد وگرنه آنها به خوبی نسبت به یک فتوای شرعی که از سوی ولی فقیه صادر می شود واقف هستند و می دانند که چنین فتوایی چه جایگاهی دارد. آنها به همه اقدامات ما تاکنون احترام نگذاشته اند و آنها را نپذیرفته اند، حال ما چگونه به قول رئیس جمهور کشوری که کمر به نابودی جمهوری اسلامی ایران بسته است می توانیم اعتماد کنیم، احترام بگذاریم و آن را بپذیریم؟! حضرت امام(ره) پیش ازپیروزی انقلاب اسلامی که به ماهیت پلید آمریکا واقف بودند پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم سیاست ضد آمریکایی خود را ادامه دادند. ایشان ۲ هزار و هفتصد بار واژه آمریکا را در سخنرانی ها و نوشته های خود به کار بردند و در همگی آنها علیه مسئولان، مقامات و سیاست های این کشور سخن گفته اند. مهمترین جمله حضرت امام این سخن معروف است که فرمودند؛ «آمریکا شیطان بزرگ است.» آیا می توان به شیطان اعتماد کرد و قول و قرار او را پذیرفت؟! این که چرا ایشان تا این اندازه نسبت به آمریکا بد بین و برخورد تندی داشتند روشن است. سال های سال، پیش از انقلاب، ایران را چپاول کردند و پس از انقلاب هم جنایات بسیاری علیه مردم و کشورمان مرتکب شدند. از نظر حضرت امام، آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است. استقلال خواهی هر کشوری و مردمی خط قرمز آمریکاست پس هر کشور و مردمی که استقلال می خواهد باید با آمریکا در بیفتد. ایشان در سخنانی دیگری درباره آمریکا فرموده اند؛ «آنهایی که خواب آمریکا را می بینند خدا بیدارشان کند»، «با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر این که آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد.»، «روابط ما با آمریکا روابط یک مظلوم با ظالم است، روابط یک غارت شده با غارتگر است.» و اکنون سیاست های رهبر معظم انقلاب هم بر اساس همان گفتار و رفتاری است که حضرت امام(ره) اتخاذ کرده بودند. اعتماد نداشتن به آمریکا یکی از مهمترین سخنانی است که ایشان بیان کرده اند. ایشان درباره بی اعتمادی به آمریکا فرموده اند؛ «...ما دولت امریکا را غیرقابل اعتماد، خودبرتربین، غیرمنطقی و عهد شکن می دانیم.»سال گذشته هم که مسئولان کشورمان به سفر نیویورک رفته بودند اتفاقاتی افتاد که باعث شد رهبر معظم انقلاب از آن ها با تعبیر به جا نبود یاد کنند و بگویند «... البته برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد به نظر ما بجا نبود.» با چنین تعابیری که از سوی حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری درباره آمریکا به کار می رود و ماهیت این کشور را نشان می دهد می توان به این کشور اعتماد کرد و قول او را پذیرفت؟ برخی شخصیت ها هنگامی که در شرایطی قرار می گیرند فراموش می کنند که آمریکا چیست، کیست و چه کارهایی علیه مردم و کشورمان انجام داده است. اگر قرار است رئیس جمهوری آمریکا به ما قول انجام کاری را بدهد و ما آن را محترم شمرده و بپذیریم، متقابلاً آمریکا هم باید قول ما را محترم شمرده و آن را بپذیرد. اوباما حتی به قول هایی که به مردم کشورش داده است پایبند نبوده چگونه می تواند اگر قولی به ایران بدهد پایبند باشد؟ وطن امروز:جزیره ترس «جزیره ترس»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم شروین طاهری است که در آن می خوانید؛ 3 روز پس از همه پرسی استقلال اسکاتلند، اگرچه سیاستمداران لندن به متحد ماندن پادشاهی شان دلخوش داشته اند اما اگر به قول انگلیسی ها با نگاهی باریک بین بین خطوط آنچه را در رسانه های جزیره منعکس می شود بخوانیم، با بریتانیایی مواجه می شویم که به رغم یکپارچه ماندن از سر ترس، در محل گسل های تاریخی اش از درون ترک برداشته است. با پیروزی نسبتا قاطع «نه به جدایی اسکاتلند از انگلیس» با حدود 440 هزار رای بیشتر نسبت به «آری»، ظاهرا همه چیز به روال 307 سال گذشته در ملک ملکه الیزابت ادامه خواهد یافت اما در حقیقت هر دو طرف اسکات و انگل (که القاب کهن این دو قوم جزیره نشین هستند) ترسیده اند و ترس، مادر شکست است.
شبکه آمریکایی سی بی اس، رای منفی اکثریت اسکاتلندی ها به استقلال را ناشی از نوعی محافظه کاری می داند که باعث شده اغلبشان از مواجهه با ریسک خلاقیت واهمه داشته باشند. «پارکر. جی. پالمر» نویسنده، شاعر و خطیب سرشناس آمریکایی جمله ای دارد در باب ترس که منشأ محافظه کاری دوران مدرن در جوامع غربی بویژه آنگلوساکسون ها را بر ملا می کند: «در غرب دلبستگی ما به موفقیت باعث سست شدن ما در خطر کردن می شود». بیشترین آرای استقلال طلبان در 4 ناحیه از 32 ناحیه اسکاتلند شامل گلاسکو به صندوق ریخته شد که جمعیت بیشتر و اقتصاد قوی تری دارند.
در حقیقت باید گفت بسیاری از مخالفان جدایی تا آخرین لحظه جزو حامیان استقلال یا دست کم طیف بی طرف خاکستری بودند اما با کودتای بانک های سلطنتی و یهودی در واپسین روزهای هفته گذشته و همین طور وحشت خالی شدن جیبشان از واحد پول قدرتمندی چون پوند، ترسیدند و بالطبع به سمت بریتانیا چرخیدند. گروه بانکی لویدز و بانک سلطنتی اسکاتلند که بزرگ ترین جریان مالی اسکاتلند را به خود اختصاص داده اند، سهام قاطعشان در اختیار خاندان یهودی روتشیلد و خاندان سلطنتی ویندسور است. این دو بانک تهدید کردند در صورت استقلال اسکاتلند سرمایه خود را از این منطقه بیرون می کشند. همزمان بانک مرکزی انگلستان درست در شب انتخاب اسکاتلندی ها اعلام کرد، آنها اگر جدا شوند حق استفاده از واحد پول پوند را نخواهند داشت و این یعنی باید با واحد پولی جدید از صفر شروع کنند. این یک میلیون و 737 هزار نفری که به باقی ماندن اسکاتلند در پادشاهی رای داده اند و مهاجران و غیربومی ها را هم شامل می شوند، به فاصله کمتر از 48 ساعت پس از جشن ماندن تحت قیمومیت ملکه با اخباری که از لندن درباره احتمال دروغ بودن وعده سران انگلیسی به گوششان رسید، شوکه شدند. حزب کارگر و برخی اعضای حزب محافظه کار به مخالفت با طرح لایحه تفویض اختیارات بیشتر به دولت محلی اسکاتلند پرداخته اند. این یعنی روباه پیر انگلستان در حال خلف وعده ای آنی است که طبق نامه سرگشاده رهبران 3 حزب اصلی پارلمان- از جمله «اد میلیبند» از حزب کارگر و دیوید کامرون نخست وزیر محافظه کار- 2 شب مانده به همه پرسی به اسکاتلندی های ساده لوح داده شده بود. طرح کامرون که حالا تصویبش در هاله ای از ابهام قرار گرفته همچنین شامل افزایش سرانه بودجه حدودا 1400 پوندی اسکاتلند به نسبت سایر مناطق بریتانیا نیز بود. این در حالی است که مهاجران، دانشجویان و طبقات کم درآمد اسکاتلندی به این قول افزایش مستمری یا حق بیمه و بازنشستگی ماهانه شان از سوی لندن امید بسته بودند که به جدایی «نه» گفتند و حالا احساس می کنند به آنها خیانت شده است. همزمان مقامات ادینبورو، لندن را برای عمل به وعده های پیش از همه پرسی زیر فشار گذاشته اند که سطح مطالبات را در میان اسکاتلندی ها افزایش داده است. از طرف دیگر حدود یک میلیون و 400هزار اسکاتلندی که روز پنجشنبه به جدایی رای دادند، اغلب انگلیسی ها را به وحشت انداخته اند و بعید است دیگر به این جمعیت آن طور که دیوید کامرون، نخست وزیر ادعا می کرد به چشم «اعضای خانواده بریتانیا» نگاه کنند. افاضات گوردون براون، نخست وزیر سابق از حزب کارگر و نفوذی وست مینیستر در میان اسکاتلندی ها مبنی بر اینکه چه موافقان و چه مخالفان استقلال باید از این پس متحد شوند نیز تاثیری در این فوبیای آنگلوساکسونی نخواهد گذاشت. لندنی ها و دیگر ساکنان جنوب مرز شمالی از خود می پرسند که «آیا واقعا استقلال طلبان از ما متنفر هستند؟» و «آیا می توانیم در لحظات حساس روی شان حساب کنیم؟» مشابه همین ترس نسبت به دیگر ملل حاشیه ای «پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی» پدید آمده است یعنی بخش مهمی از جمعیت ولز، همچنین کاتولیک های ایرلند شمالی و حتی مردم نورثامبرلند، نیوکاسل، کارلایسل، دورهام و دیگر مناطق شمال جزیره که مثل اسکاتلندی ها سال هاست طعم تبعیض های بودجه ای، بهداشتی و مالیاتی حکومت لندن را �





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن