واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
تفاوت دولت روحانی با دولت خاتمی و هاشمی
اقشاری كه درگير نيازهای كوتاه مدت هستند، ناگزيرند به امروز و نهايتا فردا فكر كنند و حتی اگر بخواهند نيز نمی توانند به منافع جمعی و ميان مدت و بلندمدت بينديشند. مساله فقط آگاهی سياسی نيست.
به این مطلب امتیاز دهید
به گزارش جام نیوز؛ روزنامه اعتماد نوشت: اگر نگوييم دولتهاي سازندگي و اصلاحات از اقشار فرودست جامعه غفلت كردند، ترديدي نيست كه اولويتشان اين طبقات نبودند. شايد براي اين موضوع و با نگرش تاريخ محورانه بتوان دلايلي اقامه كرد. براي مثال دولت سازندگي ممكن است در توجيه اين نارسايي بگويد به لحاظ تاريخي در دوراني واقع شده بود كه چارهيي جز توجه به برخورداران نداشته است يعني براي بازسازي اقتصادي كشور پس از جنگ و در شرايط تداوم تحريمها ناگزير از آزادسازي اقتصادي و اتكا به توان گران بوده است. گو اينكه دوران سازندگي در سطح بينالمللي با عصري همراه ميشود كه گفتار غالب در عرصه اقتصادي مبتني بر ليبراليسم اقتصادي و خصوصيسازي است. روشن است كه در اين گفتمان مسلط حرفي از طبقات فرودست، عدالت اجتماعي، رفاه اقتصادي و... نيست. مدافعان عصر اصلاحات نيز ميگويند كه در اين دوران طبقات فرودست فراموش نشدند، بلكه تنها نقطه تاكيد رويكرد سياسي و اقتصادي دولت بر ايشان نبود. از نظر ايشان تاكيد دولت اصلاحات بر طبقات مياني از يك ضرورت بر ميآمد، گروههاي كلان اجتماعي از اين طبقات در سالهاي مياني دهه 70 جان گرفته بودند و اساسا دولت خاتمي نتيجه جنبشي بود كه در ميان اين گروهها شكل گرفته بود. طبيعي است دولتي كه از دل يك جنبش بر ميآيد، در وهله اول بايد به مطالبات ايشان بپردازد. اما نكته اساسيتر آن است كه اصولا تا چه حد يك دولت ميتواند به طبقات فرودست و نابرخوردار جامعه تكيه كند؟ اين اقشار، از چه سطحي از توسعهيافتگي سياسي برخوردارند كه بتوان رفتارشان را پيشبيني و احيانا هدايت كرد؟ آيا ميتوان در يك برنامهريزي سياسي حزبي روي گروههايي كه همچنان درگير نيازهاي اوليه خود هستند، حساب كرد؟ پاسخ پرسش اخير اگر نگوييم منفي است، بايد بگوييم مبهم و نامعلوم است. به عبارت ديگر تخم مرغها را در سبد نابرخورداران گذاشتن، نقش بر باد زدن و آب در هاون كوبيدن است. دليل آن نيز روشن است. اقشاري كه درگير نيازهاي كوتاهمدت هستند، ناگزيرند به امروز و نهايتا فردا فكر كنند و حتي اگر بخواهند نيز نميتوانند به منافع جمعي و ميان مدت و بلندمدت بينديشند. مساله فقط آگاهي سياسي و حس تعلق به يك كل انتزاعي مثل ملت يا كشور نيست. اتفاقا تا جايي كه به هوش شخصي و منفعلت طلبي فردي باز ميگردد، تفاوتي ميان اقشار فرودست و ساير گروههاي اجتماعي وجود ندارد. اين مساله را به ويژه اگر در نسبت با تحولات تاريخي و فرهنگ ايراني مد نظر قرار دهيم، ممكن است اين نتيجه را بگيريم كه به دلايلي چون كوتاهمدتي فرآيندهاي اجتماعي و سياسي در ايران و ناپايداري و فقدان ثبات، منفعت طلبي فردي و تاكيد بر منافع فردي و كوتاهمدت هوشمندانهترين و عقلانيترين شيوه تصميمگيري است، اگرچه ممكن است اين شيوه تصميمگيري اخلاقيترين روش نباشد. اينجاست كه معضل اصلي اين تامل كوتاه رخ نمون ميشود: از يكسو به دلايل ساختاري و عقلاني نميتوان بر حمايت اجتماعي طبقات فرودست حساب كرد و از سوي ديگر غفلت از ايشان ميتواند گروههاي كثير اجتماعي را به سمت پوپوليستهايي سوق دهد كه با شعارهاي عامه پسند ميكوشند حمايت ايشان را جلب كنند و از آن براي منافع خويش سر بر آورند. بگذريم كه حمايت اين گروهها موقتي و كوتاهمدت است. نزديكترين مثال نيز حمايت گسترده طبقات پايين از دولت احمدينژاد و سپس رو گرداني سريع ايشان بود. اكنون نيز اين پرسش در برابر دولت يازدهم مفتوح است كه رويكرد سياسي، اقتصادي و اجتماعي اين دولت در مواجهه با اقشار فرودست جامعه چيست؟ در ابتدا به نظر ميرسد كه دولت روحاني دست كم از منظر اقتصادي مشابه دولت سازندگي است، به ويژه كه از منظر شرايط تاريخي (تحريمهاي شديد و ركود و نزول شاخصهاي اقتصادي) مشابه همان دوره است. اما با توجه به تاكيدهايي كه برخي مردان اقتصادي اين دولت دارند، مثل جلوگيري از بالا رفتن تورم، توجه به اقشار ضعيف، طرح بيمه عمومي، طرح سبد كالا، مسكن اجتماعي و... به نظر ميرسد كه دولت ميكوشد لااقل كمدرآمدهاي جامعه را فراموش نكند. هرچه باشد، دولت از پس از سرگذراندن چندين دوره متفاوت با رويكردهاي مختلف بايد به اين آگاهي رسيده باشد كه بيتوجهي به فرودستان اجتماعي و اقتصادي ميتواند پيامدهاي ناگواري برايش داشته باشد، اگرچه سرمايهگذاري بر ايشان نيز چنان كه آمد چندان منطقي نيست. شايد در كنار اقداماتي كه از آن ذكر شد، كوشش در پيوند زدن منافع طبقات مياني به طبقات متوسط، درگير كردن طبقات و در نهايت ايجاد فضاها و كانالاهايي براي ايشان براي بيان مطالباتشان راههاي مناسبي براي حفظ رويكردي متعادل نسبت به اين گروهها باشد. جان كلام اينكه طبقات فرودست يا اكثريت خاموش را نبايد فراموش كرد. 29
۰۳/۰۶/۱۳۹۳ - ۰۷:۲۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]