واضح آرشیو وب فارسی:4jok: خاطرات خنده دار
عاغا چن وقت پیش با شوهرم سر یه موضوع بحث کردیم منم ناراحت شدم سرمو روپاهام گذاشتم گریه کردم حالا هرچی شوهر نازمومیکشه من سرمو برنمیدارم آخه یه عالمه آب دماغ اومده بود دستمال هم نداشتم؛صورتمو ب زور داد بالا اصلأ یه وضعی بود؛الان افق هستم ک مینویسم :)))
فرستنده : عروس گل |60004|j 167042 |
---------------------
اعتراف میکنم
اعتراف میکنم بچه که بودم فک میکردم هرچقد بیشر بشنویم گوشمون بیشتر اشغال تولید میکنه بعد سعی میکردم خیلی چیزارو نشنوم خخخخخخخ
فرستنده : sasha77 |60655|j 167041 |
---------------------
فک و فامیله داریم
امروز مامانم میگه
برو اون چیزو بیار بعد چیزش کن
میگم:چیو چیکار کنم؟؟؟
میگه: اون چیزو که بغل چیزه بیار
میگم:چیوووووووو؟!!؟!!؟
میگه:خدایا به همه بچه دادی به منم بچه دادی ی ذره عقل تو کلش نیست
.
.
.
.
فک و فامیله ما داریم عایا؟؟
فرستنده : فک میکنی کیم؟ارتینا |57757|j 167040 |
---------------------
اس ام اس دانشجویی
غمگینم و داغون و خرابم...
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
..
مثل دانشجویی که پس از کنفرانس فهمیده زیپ شلوارش بازه!!
فرستنده : خودش |61180|j 167039 |
---------------------
خاطرات خنده دار
دیروز داداشم دید ما داریم با غذا دوغ میخوریم رفت سر یخچال دید دوغ تموم شده یه کاسه ماست گرفت با یه لیوان آب اول ماست خورد بعد آب یخده قر داد نشست غذاشو خورد! |:
ینی یه دوغ انقد آدمو عقده ای میکنه که سیستم گوارش تبدیل به آبدوغ درس کن شه؟ ||:
فرستنده : Matin A.J |50471|j 167038 |
---------------------
اعتراف میکنم
اعتراف میکنم
پارسال تابستون حوصلم سُریده بود
گوشیمو برداشتم زنگ زدم به 700 ایرانسل
کمی مسخره بازی دراریم با یکی از دوستام
موقع تماس اونقد جواب دادنشون طول کشید که حواسم کلن پرت شد که به 700 زنگ زدم
بعد چند دقیقه که جواب داد
پشت خط یه اقایی جواب داد
منم چون حواسم نبود هول کردمو
گفتم:سلام ببخشید منزل اقای ایرانسل
هیچی دیگه بعدش که فهمیدم چه نطقی کردم تندی دکمه قرمزو زدم
فرستنده : eli18 |51625|j 167037 |
---------------------
اس ام اس تابستان
اولین روز شهریور ماهت به خیر دوست من!
نداشته هایت را بی خیال
غصه هایت را بی خیال
هر چه که تورا نا آرام میکند، بی خیال.
عمیق نفس بکش:
*عشق را
*زندگی را
*بودن را
و با تک تک سلولهایت لبخندبزن؛
که زندگی زیباست.
سبز باشی ...
فرستنده : سارا**ثنایی** |44842|j 167036 |
---------------------
خاطرات خنده دار
یه بار سوار کشتی بودیم داشتیم از جزیره خارگ میومدیم طرف بوشهر
یه بنده خدایی فکر کنم دفعه اولش بود سوار میشد چون تو حال و هوای اتوبوس هایی بود که سر پلیس راه نگه میدارن ساعت بزنند و همزمان بیست تا گدا میریزه بالا
همزمان یه خانم هم صندلی نداشت داشت دنبال یه جای خالی میگشت این بندا خدا هم خانمه را صدا زد بیا اینجا خانمه هم خوشحال از اینکه بالاخره یه صندلی خالی براش پیدا شده اومد
این طرفم دست کرد یه دویست تومنی پاره پوره داد به زنه مسافر بود که جلیقه نجات پوشیده بود و کشتی را گاز میزد :/
فرستنده : kajdom33 |61132|j 167035 |
---------------------
جوک متفرقه
یارو دماغشو عمل کرده. عکساش که هیییییچ......
تو دستشوییم نیمرخ ول میده!!!!!
فرستنده : مفرد مونث مخاطب |61217|j 167034 |
---------------------
جوک دوستانه
مکالمات من و مدیر 4جوک...
مدیر:سلام:)
من :بیشتر تلاش کن
مدیر :چی؟؟؟
من:بیشتر تلاش کن
مدیر:کی؟؟؟
من:بیشتر تتلاش کن
مدیر: کجا؟؟؟
من :بیشتر تلاش کن^---^
مدیر :می خوای مدیر بشی؟؟؟
من:منتشر شد
من و مدرسان شریف با هم دوتایی یهووویی (*-*)~~(^-^)
فرستنده : eshgh♥janati |61013|j 167033 |
---------------------
هواداران 4جوک
میگم اینجوری که همه پستهاشونو با «آقا» (= عاقا و عاقو و..!!!؟) شروع می کنن، فکر کنم اگر 4جوک تو کشور کره بود، همه پستهاشونو با «سرورم» یا «بانوی من» شروع می کردن!
آخرشم لابد بجای اینکه بگن: «پایه ی میز عسلی تو حلقم اگه دروغ بگم» میگفتن: «اگه دروغ بگم خواهش میکنم منو بکشید قربان!»!
به این تخیل full HD!
فرستنده : Sokoot |60453|j 167031 |
---------------------
جوک متفرقه
مجری: فامیل دور اون چیه دست بچته؟
فامیل: قشنگه آقای مجری؟ من واسش خریدم،اسمش خیلی سخته درست نفهمیدم تملت،تمبلت،...
مجری: آخه بچه انقدری تبلت چمیدونه چیه؟ بچه داری چیکار میکنی؟
بچه: دارم پرینازو ادد میکنم!
مجری: فامیل این بچه الآن باید بره بیرون بازی کنه،فعالیت جسمی داشته باشه،این چیزا به دردش نمیخوره
فامیل: آقای مجری الآن دیگه عصر ارتباطاته...این کارایی که شما میگین مال صبح ارتباطات بود،دیگه خیلی میخواست دیر باشه دو و نیم سه بعد از ظهر!
(یهو بچه میزنه زیر گریه)
فامیل: بابایی چرا گریه میکنی؟
بچه: پریناز تو ریلیشنشیپه!
فرستنده : ابانی با حاااال |57646|j 167030 |
---------------------
فک و فامیله داریم
به بچه خواهرم که هفت سالشه میگم دایی جون تا حالا شده از شدت ناراحتی گریه کنی؟میگه اره آ دایی (آق دایی) میگم خب تعریف کن کی؟چرا؟برگشته عنر عنر میگه دیروز 5 تومن دادم چیپس و پفک گرفتم خوردم دوساعت بعد نشستم بالا سر ع*ن*م انقد گریه کردم که نگو :|
فرستنده : TATTE |38066|j 167029 |
---------------------
جوک متفرقه
هععععییی روزگاررررر یعنی اثر تحریماتااین حد؟؟؟دیروز دخترعمم اومده بهم میگه میدونی خوبی بازی gti چیه؟؟؟
من:O-o
_اینه که حداقل اونجا دیگه نمیخوادپول بنزین بدی!!!
من:|
دخترعمم:)
اون یارو تو gti:)
رییس شرکت نفت :(
فرستنده : *shari* |61128|j 167028 |
---------------------
جوک حیوانات
شما یه لیوان خون بزار روطاقچه اگه پشه ها بهش لب زدن !
.
.
.
.
.
نامردا فقط نون داغ کباب داغ از گلوشون میره پایین
میخوان داغ داغ بخورن :|
فرستنده : R.min lover |61159|j 167027 |
---------------------
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: 4jok]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]