واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: داستان فیلم سرآغاز در زمانهای نه چندان دور اتفاق میافتد. در هنگامهای که همه چیز با برنامه نویسیهای کامپیوتری و دیجیتال بدست آوردنی است و اگر آدم تیزهوشی بخواهد از این دم و دستگاه استفاده کند و از رموز ماوراالطبیعه ... در تریلر خوش ساخت سرآغاز، چرخش یک فرفره با دلیل منطقی به معنای بیداری است و واقعیت و اگر برای ثانیهای همین فرفره از حرکت بازایستد، معنای مرگ و نیستی دارد. نه برای یک نفر. و نه برای دو یا سه نفر. همه میمیرند.سرآغاز که تقریبا ماه پیش در 16 ژولای 2010 (جمعه 25 تیرماه 88) در 3800 سالن سینما در آمریکای شمالی و در مناطق دیگر به اکران سراسری در آمد تا اینجای کار حدود 500 میلیون دلار فروش جهانی داشته است. هر دزدی که شبانه به خانه خلقالله بزند، قطعا بدون فوت وقت سعی میکند گرانبهاترین اشیا را بیسروصدا بردارد و برود. حالا دزدی را تصور کنید که اگر صدمیلیون طلا و جواهر هم جلوی چشمش قرار بگیرد ابدا دست به آنها نخواهد زد. چنین دزدی حتی با صاحبخانه نیز کاری ندارد و اصلا برایش مهم است که وی در خواب خوش خود بماند. چرا؟ چونکه او خواب دزد است.در نگاه اول ممکن است این خواب دزدیها مسخره بنظر برسد. اما تصور کنید بسیاری هستند که رازهای بزرگ مالی، اقتصادی و ... شان در ذهن خواب آلوده شان محفوظ است. و اگر رویاهای واقعی و به تبع آن اسرار زندگی آدمهای کله گنده در هنگام خواب از ذهن و مغزشان بیرون آورده شود چه کارهایی میشود با دادههای بدست آمده کرد؟ با چرخش یک فرفره عملیات خواب دزدی آغاز میشود و با بیحرکت ماندن آن تفاوت رویا و بیداری بدست میآید. اصلا در این فیلم فرفره متر و معیار است. حالا چطور و چگونه؟ اینها داستانها و سئوالاتی است که در آخرین ساختهی کریستوفر نولان به نام سرآغاز بدان پرداخته میشود.سرآغاز ششمین ساخته مهم و به عبارتی خوش ساختترین فیلم کریستوفر نولان 40 ساله پس از کارگردانی آثاری مانند یادآوری (2000) ، بیخوابی (2002)، بتمن ( 2005)، پرستیژ ( 2006) و شوالیه شب (2008) به حساب میآید که تریلری است علمی تخیلی، معمایی و فانتزی با دو و نیم ساعت زمان و بودجه ای معادل 160 میلیون دلار. داستان فیلم سرآغاز در زمانهای نه چندان دور اتفاق میافتد. در هنگامهای که همه چیز با برنامه نویسیهای کامپیوتری و دیجیتال بدست آوردنی است و اگر آدم تیزهوشی بخواهد از این دم و دستگاه استفاده کند و از رموز ماوراالطبیعه نیز مطلع باشد؛ آن وقت میتواند کاری کند کارستان. که یکی از آنها رخته به ذهن شخص خوابیده است برای دزدیدن هرآنچه که در آن وجود دارد. البته بسیاری از اطلاعات اشخاص، روتین و معمولی است اما اگر اطلاعات ذهنی یک ژنرال بلند پایه نظامی یا یک بانکدار ثروتمند یا یک سیاست مدار پرنفوذ در هنگام خواب به سرقت برود چه؟ اینجا است که این اطلاعات تمام معادلات را بهم میزنند و تبدیل میشوند به اسلحه ای قدرتمند. اسلحه ای که اگرچه می توان از آن مثبت استفاده کرد اما خب در فیلم سرآغاز قرار نیست همه خوب باشند. اگرچه خبرهترین سارق ذهن و بهترین خواب دزد دنیا که کاراکتر اصلی فیلم نیز هست، دلایل خاص خود را برای اقداماتش دارد: یک سرمایه دار و بازرگان کارکشته و بسیار پرنفوذ ژاپنی به نام سایتو (کن واتانابه، او را با فیلم آخرین سامورایی، بیاد بیاورید) به سراغ دام کاب (لئوناردو دی کاپریو) ماهرترین و پرسابقهترین خواب دزد دنیا میرود و از او میخواهد برای حذف شرکای تجارتیاش، اطلاعات مربوط را در هنگام خواب ایشان بدزدد. دام کاب که زبردست ترین افراد در هر رشته و هر تخصصی را کنار خود دارد ،فقط به یک شرط، معامله با سایتو را میپذیرد. و اینکه سایتو با توجه به نفوذ و قدرت و آشنایی اش که با برخی از سناتورهای آمریکایی و قضات دارد ترتیبی دهد تا کاب بتواند آزادانه به آمریکا بزگردد و دو فرزندش را ببیند و دیگر به عنوان یک مجرم تحت تعقیب تلقی نگردد. چراکه سالهاست که دام کاب از طرف دولت ایالات متحده آمریکا بدلیل همین خواب دزدی ها که اتفاقا عمده آنها بدستور دولت بود، قربانی شد تا نام کله گنده های دولتی در عملیات های خواب دزدی به میان نیاید. شروع کار کاب پس از چینش دستیارانش در این عملیات خواب دزدی، شناسایی رابرت فیشر است، کسی که پدرش یک امپراطوری اقتصادی را می گرداند و اصلیترین رقیب سایتو محسوب میشود. ارتباط با فیشر و جلب اعتماد او آسان انجام می گیرد ولی آنچه کل ماجرا را به خطر میاندازد و دام کاب به عنوان گرداننده ی این عملیات هرگز از آن مطلع نیست ،این است که فیشر نیز با چنین عملیاتهایی آشنا بوده و اصلا در خواب دزدی تبحر دارد . بنابراین کاب مجبور است به لایه دوم رویاهای او نیز ورود کند. کاری که اگرچه شدنی است ولی بی مخاطره و کم هزینه هم نیست و بدتر و دشوار تر اینکه، کاب مجبور است به لایه های سوم و چهارم ذهن فیشر نیز وارد شود. جایی که همه چیز بهم میریزد. زمان و مکان دیگر در کنترل کاب و دستیارانش نیست و و قتی آنها به خود میآیند که در ناکجا آباد گرفتار آمده اند، اما خب بعضی وقتها فوت کاسه گری به کار میآید...سرآغاز از آنگونه آثاری است که اطلاع نداشتن از داستان آن در هنگام دیدن فیلم لازم است. دقیقا مثل فیلم اخیر مارتین اسکورسیزی شاتر آیلند و یا حتی مانند رفتگان. بنابراین این یادداشت را توضیحات و معرفی فیلم سرآغاز در نظر بگیرید. یک نکته فرعی و البته بسیار مهم دیگر: نه فروش فیلم ونه منحصرا بدلیل بازی ستاره های فیلم نیست که سرآغاز مورد توجه قرار گرفته. سرآغاز اولین ساخته نولان است که فیلمنامه اش اوریژینال و محصول فکر و ذهن خود اوست. پیش از این تمام آثار نولان کارهایی اقتباسی بودند. مهم اینجا است که نولان به عنوان جوانترین استعداد تثبیت شدهی سینما، بدور از هر جنجالی و با تواضع مشغول کار خودش است. چه تجاری بسازد و چه هنری، از اسلوبی استفاده میکند که اساتید راستینی مثل اسکورسیزی سالهاست که از این قوانین در ساخته هایشان استفاده میکنند.بی سبب نیست که این همه، بزرگان سینما به او و یا به کارگردان هایی مانند برادران کوئن و یا دیوید فینچر امید دارند تا حداقل سینمای واقعی را حفظ کنند. تجاری ساز و سرگرمی ساز به حد وفور در هالیوود وجود دارند. چیزی که کم است کارگردان هایی هستند که بتوانند جای امثال کلینت ایست وود، مارتین اسکورسیزی، استیون اسپیلبرگ و یکی دونفر دیگر را بگیرند. آدمهایی مانند همین چند تن کارگردان جوانی که در بالا بدانها اشاره کردم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 251]