واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: این بازیگر به نكته درستی اشاره میكند. تماشاگران سینما فقط با پرداخت چند دلار میتوانند به تماشای چیزی بنشینند كه ممكن است هیچ وقت در عالم واقعیت آن را نبینند. در عین حال... آیا پایان جهان از راه رسیده است؟ شاید اینطور نباشد، ولی صنعت سینما با محصولات خود به استقبال آن رفته است! همانطور كه خیلیها گمان میبرند به پایان دنیا رسیدهایم و هالیوود این موضوع را خیلی خوب حس میكند. گرم شدن تدریجی هوا، جنگهای عراق و افغانستان، تهدیدهای مكرر تروریستی و بحرانهای پیدرپی اقتصادی- كه ورشكستگیهای مكرر شركتها و كمپانیهای بزرگ و قدیمی را به همراه دارد- باعث خلق دیدگاههای تازهای در بین مردم عادی شده است. این مسائل مردم را در یك وضعیت غمبار و سیاه قرار داده است و این تصور را به وجود میآورد كه همه چیز دنیا به پایان خود رسیده است. هر روز كه میگذرد فیلمسازان بیشتر از گذشته نسبت به آینده نوع بشر نگران و حساس میشوند. تولید فیلمهایی مثل «2012»، «جامه» و «كتابالی»، در كنار یك سری كارهای مستند درباره مسائل زیستمحیطی یا بحرانهای پیدرپی اقتصادی، به نوعی منعكس كننده این نگرانیها و اضطرابها هستند. قصههای آخر زمانی كه روزهای پایانی زندگی بشر روی كرهزمین را به تصویر میكشند، از اولین روزهای جنگ سرد و پس از تشكیل بلوك شرق در برابر بلوك غرب، به صورت یك ژانر مهم و پرطرفدار سینمایی درآمد. یك سری فیلمهای جنگی مثل «دكتر استرنج لاو»، «fail- safe» و « در ساحل» كه نگرانیهای ناشی از یك جنگ هستهای را منعكس میكردند، آغازگر حیات این ژانر بودند. در همین حال، طرفداران حفظ محیطزیست كه خواستار كنترل جمعیت و عدم نابودی منابع طبیعی بودند نیز، جنبش جدیدی را از نوع دیگر پایهریزی كردند و تاثیر خود را بر صنعت سینما و فیلمهای آن گذاشتند. «بیسكوئیت سبز»، «اومگامن» و « فرار خاموش» از جمله فیلمهایی بودند كه با الهام از این طرز تفكر تهیه و تولید شدند. «تری گیلیام» كه در درام علمی- تخیلی خود «دوازده میمون» در سال 1995 به بحث درباره مسائل آخرالزمانی پرداخت، میگوید:«ما همیشه به یك بوگیمن نیاز داریم. ما در فیلمهایمان شدیدا نیازمند آن هستیم كه پایان دنیا را به نمایش بگذاریم و به مردم عادی در این رابطه هشدار بدهیم. فكر میكنم حضور در جامعه امروزی برای همه ما با مشكلات و دردسرهایی روبهرو باشد. قصه فیلمهای آخر زمانی براساس واقعیتهایی هستند كه در زندگی روزمرهمان وجود دارد. اگر شما پایان جهان را نداشته باشید، نمیتوانید به بهشت و ابدیت دست پیداكنید.» قصه فیلم «دوازده میمون» این فیلمساز درباره شیوع یك نوع از بیماری وباست كه باعث نابودی نوع بشر شده است. 2 سال قبل آلگور مستند «یك حقیقت ناخوشایند» را كارگردانی كرد كه هشداری جدی درباره گرمشدن تدریجی كره زمین بود. نفرینی كه در قصه این فیلم مطرح میشود یك موضوع كاملا امروزی و تازه است و افسانهای معاصر درباره یك حادثه آخر زمانی را به تصویر میكشد. اما آخر زمان در فیلمهای جدید سینمایی به اشكال گوناگون مورد بحث و بررسی قرار گرفتهاند. موارد زیر نمونهای از آنهاست: * شیوع وبا از طریق موجودات خونآشام در فیلم آماده نمایش اتانهاوك به نام «صبح شكنها»، زامبیهای كمدی ترسناك «سرزمین زامبی» و «زنده ماندن مردگان» ساخته جورج رومرو را میتوان درهمین دستهبندی تقسیم كرد. * مصائب و بلایای اقتصادی با مستند «ریزش» به نمایش درمیآید. این فیلم تصویركننده یك تمدن صنعتی پیشرفته است كه محكوم به نابودی و اضمحلال شده است. * فاجعه محیطزیستی كه نیمی واقعی و نیمی تخیلی است در «عصر حماقت» خود را به نمایش میگذارد. قصه این فیلم درباره یك مسئول آرشیو در نیمه دوم قرن بیستو یكم است كه با سفری در زمان به دوران ما برمیگردد تا یك زندگی آرام و سعادتمند داشته باشد. دنیایی كه او در آن زندگی میكند، سرشار از فاجعههای زیستمحیطی مربوط به گرم شدن تدریجی هواست.* جنگ و نزاع بین موجودات انسانی و ماشینی در قسمت جدید «ترمیناتور» با عنوان «رستگاری ترمیناتور» و انیمیشن ماجراجویانه و سیاه «9» به تصویر كشیده شد. جان هیلكوت، كارگردان فیلم آماده نمایش «جاده» - كه روز 25 نوامبر روی پرده سینماها رفت- چنین میگوید:«فرق بزرگ بین فیلمهای آخر زمانی جدید با محصولات قدیمی آن در این است كه فیلمهای جدید مجموعهای از مشكلات را به نمایش میگذارد و فقط به بحث درباره یك مسئله نمیپردازد». فیلم جدید او با بازی ویگو مورتنسن اقتباسی از نوول كورماك مك كارتی درباره سفر اودیسه وا ریك پدروپسر به سراسر خاك آمریكای نابود و قتل عام شده است. «كتاب الی» با بازی دنزل واشنگتن روز 15ژانویه اكران عمومی میشود. قصه این فیلم هم درباره روزهای پس از یك فاجعه آخر زمانی استكه شامل یك سفر جادهای به دور آمریكا میشود. واشنگتن در قصه فیلم یك سلحشور داناست كه دست به یك سفر طولانی میزند. او كسی است كه دانش اصلی را در اینباره كه آدمها چگونه در شرایط جدید میتوانند به حیات خود ادامه دهند، دارد. او به عنوان حافظ این دانش، وظیفه خود میداند كه به ادامه حیات آدمها كمك كند. اما تماشاگرانی كه قرار است دنیای ویران قصه «كتاب الی» را ببینند، چند روز قبل نابودی جهان را در اكشن علمی- تخیلی «2012» دیدند كه تا به امروز، این آخرین قصهای است كه آخر زمان را به تصویر میكشد. رونالد امریخ، كارگردان فیلم، قبل از این هم در فیلمهایی مثل «روز استقلال» (درباره حمله موجودات فضایی به زمین) و «پس فردا» (نابودی جهان به دلیل تغییر وضعیت گلخانهای و گرم شدن تدریجی جو) دست به نابودی كره خاكی زده است. ولی او در كار تازهاش پا را فراتر میگذارد و ویرانگری را خلق میكند كه تا قبل از این مشابه آن در هیچ فیلم سینماییای به نمایش درنیامده است. بسیاری از مردم جهان- كه میتواند خود ما را هم دربرگیرد- در «2012» محكوم به یك مرگ تلخ و سخت هستند.در همه سوی كرهزمین عزرائیل حضور دارد و مرگ در هر نقطهای خودش را به یك شكل به نمایش میگذارد و شیون خود را سر میدهد. به دنبال یك فاجعه بزرگ محیطزیستی، همه جای دنیا كن فیكون میشود و تنها عده معدودی از مردم از این حادثه، جان سالم به در میبرند. به صورت همزمان زلزلههای مختلف زمین را میلرزاند، آب دریاها به سمت شهرها هجوم میبرد، آتش فشانها طغیان میكند و تمام این اتفاقات تمدن بشری را از بین میبرد. با این حال، كارگردان فیلم هنوز روزنه امیدی را بازنگه میدارد و امكان یك شروع تازه و دوباره را برای نوع بشر به وجود میآورد. اما شرایط زندگی در چنین شرایط سخت و دشواری، برای بازماندگان خوش شانس این حادثه كارسادهای نیست. هارولد كلوسر، تهیهكننده و آهنگساز این فیلم میگوید:«من فاجعههای مختلف داخل فیلم را به صورت پس زمینهای از یك قصه بزرگتر میبینم. این مثل یك شروع تازه است و نمیتواند به عنوان یك پایان تلقی شود. شما چگونه پس از یك فاجعه بزرگ در چنین مقیاس وسیعی، خودتان را با یك شروع دوباره همراه و هماهنگ میكنید؟» كلوسر كه در كار نگارش فیلمنامه با امریخ همكاری داشته، در دل قصه فیلم پاسخ مشخصی به این پرسش نمیدهد، البته در قصه اینگونه مطرح میشود كه برای رهایی از چنین فاجعهای باید یك سفینه غول پیكر كه شبیه كشتی نوح است، ساخت. در كنار سوار كردن انواع و اقسام حیوانات و آثار هنری با ارزش، آن دسته از آدمهایی كه موجودات خوبی هستند نیز میتوانند سوار بر این سفینه شوند. به این ترتیب از هر نمونه انسانی و حیوانی، یك جفت مسافر این سفینه میشوند. جان كیوزاك در این فیلم نقش نویسندهای را دارد كه همراه خانوادهاش جایی در داخل این سفینه پیدا میكند. او به جنبه خوشبینانه دیگری از قصه فیلم اشاره میكند. به گفته او این فاجعه سبب میشود كه دولتهای جهان اختلافات خود را كنار بگذارند و ایدئولوژیهای خود را نادیده بگیرند و به همكاری مشترك با یكدیگر برخیزند. این همكاری مشترك برای نجات جان نوع بشر و تلاش به منظور ادامه حیات است. كیوزاك چنین ادامه میدهد:«در این حالت، تمام تقسیمات معمول در روابط بینالمللی كنار گذاشته میشود. دیگر این نكته اهمیت ندارد كه تو اهل كدام قاره هستی یا تفكراتات چگونه است. همه با هم متحد و همراه میشوند و تنها چیزی كه اهمیت دارد، این است كه تمام این آدمها، چیزی به نام مردم را تشكیل میدهند و به نظر من این نكته خیلی مهمی است.»«جاده» هم نمایش دهنده یك فاجعه نامشخص است كه تقریبا باعث نابودی و ویرانی تمدن انسانی و موجودات آن میشود. در شرایطی كه همه چیز از بین رفته است، بازماندگان این فاجعه در جستوجوی غذا و آب هستند. كاراكتر مورتنسن در قصه فیلم، آدمی معمولی مثل خود ماست. او مجموعه دیدگاهها و رفتارهای خوب را دارد و سرشار از امید است و تلاش میكند این روحیه را در پسر جوانش هم تزریق كند. او سخن از خوبی میگوید و این در حالی است كه روی كره خاكی اثر چندانی از موجودات انسانی نیست. در عین حال، فیلم جنبه دیگر قضیه یعنی عنصر بدی را هم به نمایش میگذارد. بدترین نوع انسان در قصه این فیلم، گروهی از آدمهای وحشی و بیرحم هستند كه در كنار تمام خصلتهای منفی خود آدمخوار هم هستند. سرنوشت ما در عالم واقعیت هرچه كه باشد، هالیوود این توانایی را دارد كه به كمك تكنیكهای پیشرفته كامپیوتری، مزه نابودی و ویرانی دنیا را به همه ما بچشاند. تماشاگران روی پرده سینما نابودی كامل تمدن انسانی را میبینند. وقتی آنها از سالن تاریك سینما بیرون میآیند،به احتمال خیلی زیاد خدا را شكر میكنند كه زنده هستند و همه چیز در حالت و وضعیت طبیعی و عادیاش وجود دارد. شاید این فیلمها در كنار سرگرم كردن بیننده خود، میخواهند آنها را به فكر یك سرنوشت شوم و محتوم بیندازند تا به كمك آن تلاش كنند در زندگی روزمره خود آدمهای بهتری باشند. جان كیوزاك در این ارتباط میگوید:« در فیلمهای سینمای فاجعه كه آخر زمان را به تصویر میكشند، شما میتوانید یك فاجعه واقعی را در عریانترین شكل آن تجربه كنید، بدون اینكه بهای گزافی برای دیدن و درك آن پرداخت كنید.» این بازیگر به نكته درستی اشاره میكند. تماشاگران سینما فقط با پرداخت چند دلار میتوانند به تماشای چیزی بنشینند كه ممكن است هیچ وقت در عالم واقعیت آن را نبینند. در عین حال، بینندگان سینما این شانس را دارند كه پس از دیدن این فاجعه و حس طعم تلخ آن زنده بمانند و جان خود را بر سر آن نگذارند. كسانی كه فاجعههای مختلف ویرانگر را از نزدیك و در عالم واقعیت میبینند، معمولا زنده نمیمانند كه از اینگونه فجایع درس لازم را بگیرند. اما آیا تماشاگران سینما پس از كسب چنین تجربه تلخی در سالن كوچك سینما، درسهای لازم را از این مسئله میگیرند؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 843]