محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826455238
راز سالم ماندن جسد یک شهید بعد از 16 سال +تصاویر
واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
راز سالم ماندن جسد یک شهید بعد از 16 سال +تصاویر
بعد از 16 سال پیکر محمد رضا را سالم از خاک در آورده بودند اما صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود. پیکر پاک محمد رضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی سالم مانده بود.
به این مطلب امتیاز دهید
به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، جملات بالا بخشی از خاطرات منتشر نشده در مورد نحوه شهادت محمد رضا شفیعی(شهیدی که بعد از 16 سال با پیکری سالم پیدا شد) است که حسین محمدی مفرد، از غواصان «لشکر 5 نصر» و واحد تخریب در دوران دفاع مقدس بیان کرده است.
محمدی مفرد که چهارم دیماه سال 1365 در «عملیات کربلای 4» و در سن 14 سالگی در منطقه شلمچه به اسارت نیروهای بعثی دشمن درآمده بود خاطراتی از نحوه شهادت شهید شفیعی را بیان کرد. عملیات کربلای 4 سوم دیماه سال 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه آغاز شد و در صبح دهم دیماه همان سال توسط دشمن اسیر شدم و با توجه به جراحاتی که داشتم بعد از اذیت و شکنجههای بسیار، ششم دیماه به همراه تعدادی از اسرای ایرانی به بیمارستان نظامی در شهر بصره منتقل شدیم. به سرباز عراقی گفت عکس صدام را پایین بیاور از آنجایی که مدت طولانی از زمان مجروحیت من میگذشت و در طول این مدت نیز اذیت و آزارهای دشمن توان جسمیام را ضعیف کرده بود اتفاقات ساعات اولیه حضور در بیمارستان را به خاطر ندارم ولی اولین چیزهایی را که به یاد دارم شهید شفیعی است که در تخت سمت چپ من بستری شده بود. بعد از به هوش آمدنم تنها صدایی که شنیدم صدای او بود که در حال صحبت با هم اتاقیهایمان بود اما من هنوز به شرایط دلگیر اسارت عادت نکرده بودم و غمگین و ناراحت بودم چون از سرنوشت آیندهام اگاهی نداشتم؛بنابراین سکوت را بهتر میدانستم تا حرف بزنم و فقط نگاه میکردم.
ساعت بین 4 و 5 بعد از ظهر بود که یک سرباز عراقی وارد اتاق شد و مستقیم به سمت محمدرضا رفت و محمدرضا با این سرباز بسیار خودمانی شروع به صحبت کرد. با زبان اشاره به آن سرباز میگفت عکس روی دیوار که در بالای درب ورودی بود را بردارد (عکس صدام) و سرباز عراقی با کلام اشاره میگفت: نه نه. این حرفها را نزن که سرت را میبرند و سر من را هم میبرند. ولی محمدرضا با لحن جدی و با چاشنی به شوخی میگفت نه عکس را بده تا من زیر پایم بشکنم و بلند بلند به صدام مرگ میگفت و درود بر خمینی را میگفت و سرباز را هم مجبور می کرد که بگوید. من از صحبتهای محمدرضا و سرباز عراقی تعجب کردم که این چه رفتاری است. وقتی سرباز عراقی از اتاق خارج شد به محمدرضا گفتم: مگر این سرباز را میشناسی که اینقدر راحت با او حرف میزدی؟. گفت: نه. گفتم: پس با چه جرأتی اینگونه صحبت میکردی؟. گفت: من از کسی ترسی ندارم. به عراقیها گفتهام که پاسدار هستم. این عراقیها هستند که باید از من بترسند. آنها اسیر ما هستند نه ما اسیر اینها. همنیطور که صحبت میکرد من با خودم گفتم گفته بودن موجی، ولی ندیده بودم این موج با این اسیر ایرانی چه کرده است. من محمد رضا هستم با توجه به داروهایی که خورده بودم به خواب رفتم. نمیدانم چه مقدار زمان بود که نالههای محمدرضا از خواب بیدارم کرد. پرسید چه شده؟ گفت: درد دارم. بر روی تخت نشسته بود و از درد به خودش میپیچید و عراقیها را صدا میکرد که کمکش کنند. پرستار آمد و آمپولی به او زد و رفت. اسمش را تازه پرسیدم و سعی کردم او را بیشتر بشناسم که گفت:اسمت چیست؟ گفتم:حسین.گفت: حسین من زنده نمیمانم جراحت من بسیار زیاد است. من را فراموش نکن. من محمدرضا پاسدار و بچه شهر قم هستم. اجازه ندادم حرفش تمام شود و صورتم را برگرداندم و گفتم: لطفا بگیر بخواب... . دوست ندارم در این مورد حرفی بشنوم چون از حرفهای محمدرضا دلم به یکباره گرفت. غروب بود، اسارت بود، جراحت بود و اینها خودش به اندازه کافی دلگیر بود و دیگر توان تحمل شنیدن وصیت نداشتم. با این سخنان محمدرضا، چشمانم را اشک گرفت. من که فقط 14 سال سن داشتم، درد جراحتم را فراموش کرده بودم و اشک میریختم. به حال تنهایی وغربت گریه میکردم. آنقدر آگاهی و پختگی مردانه را نداشتم که دل کوچکم بتواند این همه غم را تحمل کند و در همان حال اشک و غم به خواب رفتم و ساعت 3 صبح بود که با نالههای محمدرضا از خواب بیدار شدم. گفتم: محمد چیه هنوز که نخوابیدی؟ گفت: من که گفتم درد دارم... کاری از دستم ساخته نبود و فقط نگاه به او میکردم که درد می کشد. پرستار مجددا آمد و به محمدرضا آمپول آرامبخش زد و رفت. بعد برای آرامش خودم با محمدرضا شروع به صحبت کردن کردم. البته چیز زیادی از آن حرفها یادم نمیآید ولی مهمترین حرفها این بود که چرا اینقدر راحت حرف میزنی؟ چرا فکر میکنی گفتن این حرفها به عراقیها شجاعت است؟ فکر نمیکنی کمی با احتیاط رفتار کنی بهتر است؟! فرار کن محمدرضا گفت: چرا. حق با تو است اما من با همه فرق دارم. من بزرگ نشدم که بترسم. بزرگ نشدم که اسیر باشم. من اگر پاهایم توان راه رفتن داشت همین سرباز عراقی را مجبور میکردم تا من را فراری دهد.من در اسارت یا میمیرم یا فرار می کنم و از تو هم میخواهم که تا توان پاهایت هست در اسارت نمان و فرار کن. من واقعا نمیترسم ! من بازیگر نیستم. من از دشمن ترس ندارم. من اسیر نیستم. چند بار این جمله را گفت که تا پاهایت توان حرکت دارد فرار کن و اینجا نمان.
محمد رضا با بدن لخت هم سرما را تحمل کرد هم درد را صبح شد. ما را توسط یک اتوبوس (آمبولانس) به زندانی در یک پادگان نزدیک شهر بغداد بردند که فکر میکنم پادگان نیروی هوایی بود. چون دائما صدای بلند شدن و فرود هواپیماهای جنگی شنیده میشد. همان شب اول، محمد رضا از درد بیتاب شده بود. من و هم سلولیهایمان با داد و فریاد سرباز عراقی را صدا میکردیم تا کمک کنند و بعد از کلی داد و فریاد یک سرباز که روپوش سفید در دستش بود آمد و از پشت همان میلهها یک مسکن به محمدرضا تزریق کرد و رفت. محمدرضا لباس به تن نداشت و تمام شکمش رد بخیه داشت. فکر میکنم که تمام معده و رودههایش به هم پیچیده بود. باز هم در زندان حرفهای قبلی را تکرار کرد و داشت مشخصات خودش را میگفت که من اجازه ندادم حرف بزند و خواهش کردم که تمامش کند. نیمههای شب بود. خواب بودم که با یک ضربه بیدار شدم. محمدرضا در سمت چپ من روی یک پتو بود و من هم در سمت راست محمدرضا نزدیک به نردههای درب زندان. مقداری پنبه خونآلود و مقداری هم مواد داخل روده بزرگ بود که بوی بدی میداد. محمدرضا از من خواست که این را از سلول بیرون بیندازم. وقتی این را دیدم متوجه وضعیت بد محمدرضا شدم آنقدر جراحتش زیاد بود که دفع از طریق شکم انجام میشد. با خودم گفتم در داخل شکم محمدرضا همه چیز جابجا شده است ولی سعی کردم فکر نکنم و بعد از انداختن آن بسته به خارج سلول دوباره خوابیدم. فردای آن روز ما را به محوطه زندان بردند. محمدرضا چون توان حرکت نداشت در همان پتویی که از بیمارستان با آن حمل شده بود داخل سلول بود که چند نفر او را بلند کردند و بیرون آوردند. محمدرضا در محوطه لخت بود و لباس نداشت و سرمای هوا او را اذیت میکرد ولی نالهاش به خاطر سرما نبود. درد جراحاتش بود. احتیاج به عمل جراحی داشت و مراقبتهای پزشکی. زخمهای من کم بود و میشد آنها را تحمل کرد ولی محمدرضا خیلی اذیت شده بود. تا ساعت 11 قبل از ظهر در همان جا بودیم و باز هم به محمد مسکنی زدند و داخل آمدیم. کمی غذا آوردند ولی محمدرضا چیزی نخورد و خیلی زود تاثیر مسکن تمام شد و نالههایش شروع شد اما نه مثل دیروز. چون خیلی ضعیف شده بود و توان ناله نداشت. تشنه رفت ساعت 10 شب بود که محمدرضا دیگر کاملا بیحال شده بود و توان ناله کردن هم نداشت.به من نگاه کرد و گفت:حسین یادت نرود که من بچه قم بودم و چگونه جان دادم.بعد گفت خواهش میکنم کمی به من آب بده که خیلی تشنه هستم.من به چشمانش که میگفت آخرین لحظات زندگیام هست نگاه میکردم. صدایش خیلی آهسته شده بود. قبلا صدایش رسا و بلند بود ولی دیگر خبری از آن صدا نبود. قابلمهای که در آن آب بود را به سمت محمدرضا بردم. همه اسرای سلول بیدار بودند و با نگرانی به محمدرضا نگاه میکردند.کسی حرفی نمیزد.همه به این نتیجه رسیده بودند که او دیگر زنده نخواهد ماند. ظرف آب را تا نزدیکیاش بردم.خودش را جلو کشید تا آب را از من بگیرد.دستش را بر لبه قابلمه گذاشت، دهانش را باز کرد تا آب بنوشد اما یکی از بچهها ظرف آب را کنار زد و گفت:نه،اجازه ندهید آب بخورد. جراحاتش زیاد است و برای زخمهایش خوب نیست. این حس به همه بچهها دست داده بود که محمدرضا لحظات آخر عمرش است بنابراین با صدای بلند گفتند:نه،نه.اجازه بده تا آب را بنوشد. هیچ وقت آن صحنه را فراموش نمیکنم که یک دست محمدرضا به قابلمه محکم چسبیده بود و به سمت دهانش میکشید و آن برادر اسیر که بچه فریدونکنار بود و اسمش را به خاطر ندارم سمت دیگر قابلمه را،تا او آب نخورد. فکر میکنم این حالت شاید 50 ثانیه زمان هم طول نکشید که دست محمدرضا از قابلمه جدا شد و پیکرش بر زمین افتاد. با نارحتی به آن برادر گفتم خوب شد آب ندادی و او شهید شد؟. در جواب گفت:من قصد اذیت نداشتم.آب برای جراحاتش خوب نبود.آن برادر از ما بزرگتر بود و تجربه بیشتری داشت. میدانست که خوردن آب برای جراحات خوب نیست ولی ما بر اساس احساسمان میخواستیم عمل کنیم نه بر اساس تجربه.البته حق با ایشان بود و کارش درست بود. به هر حال محمد لب تشنه شهید شد و تا صبح پیکر مطهرش در کنار ما بود.صبح او را بردند. از مهمترین چیزهایی که فراموش نکردم و به خاطر دارم این است که اولا فامیلی محمد رضا را در طول اسارت نمیدانستم به همان دلیل که گفتم. فقط میدانستم که اسمش محمدرضا،پاسدار و بچه قم است. چون چند بار این را به من گفت و وقتی از اسارت آزاد شدیم چون تنها کسی که بعد از اسارت و در دوران اسارت با من بود برادر بزرگوارم آقای محسن میرزائی بود ایشان پیگیری کردند و مادر این شهید بزرگوار ار پیدا کردند و نحوه شهادت را برایشان گفتند. محمدرضا شفیعی در شب عملیات کربلای 4 با اصابت تیر دشمن به ناحیه شکمش مجروح میشود و چون همرزمش نتوانسته بود او را به عقب برگرداند، به دست عراقیها اسیر می شود. 11 روز در اسارت به سر میبرد و در نهایت به خاطر جراحتش زیر شکنجه بعثیها به شهادت میرسد و همانجا در کربلا دفنش میکنند.
صدام در مورد محمد رضا چه گفت؟ بعد از 16 سال پیکر محمدرضا را سالم از خاک در آورده بودند اما صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود.پیکر پاک محمدرضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود،ولی سالم مانده بود.حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند تا استخوانهای پیکرش هم از بین برود ولی باز هم سالم ماند. وقتی گروه تفحص پیکر محمدرضا را تحویل میگرفتند سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه کرده و گفته:ما چه افرادی را کشتیم!. راز سالم ماندن پیکر محمد رضا مادر شهید میگوید: در زمان موقع دفن پیکر محمد رضا، حاج حسین کاجی به من گفت:« شما میدانید چرا بدن او سالم است؟» گفتم:«از بس ایشان خوب و با خدا بود. » ولی حاج حسین گفت:«راز سالم ماندن ایشان در چهار چیز است: هیچ وقت نماز شب ایشان ترک نمیشد،مداومت بر غسل جمعه داشت، دائما با وضو بود و اینکه هر وقت زیارت عاشورا خوانده میشد، ما با چفیههایمان اشکمان را پاک میکردیم ولی ایشان با دست اشکهایش را میگرفت و به بدنش میمالید و جالب اینکه جمعه وقتی برای ما آب میآوردند،ایشان آب را نمیخورد و آن را برای غسل نگه میداشت. » ایسنا
۲۰/۰۵/۱۳۹۳ - ۱۲:۴۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]
صفحات پیشنهادی
شهیدی که جسدش سالم مانده بود!
شهیدی که جسدش سالم مانده بود جنازه مطهر یك شهيد درست جلوى سنگر دیده بانی عراقى ها روبروى ما افتاده بود بچه ها خيلى تلاش کردند او را به عقب بياورند اما چون جنازه درست زیر سنگر دیده بانی عراقى ها بود این کار به سادگى ممكن نبود به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس مقاوصاویر: کشف جسد سالم یک زن بعد از ۷۰۰ سال
صاویر کشف جسد سالم یک زن بعد از ۷۰۰ سال جسد این زن که توسط گارگران یک شرکت راه سازی در چین یافت شد بقدری سالم بود که همه آنها تصور کردند که جدیدا دفن شده است جسد زن مومیایی شده که در 700 سال پیش دفن شده است بصورت کاملا غیر قابل باور سالم مانده است این جسد که توسط گارگران یک شرکبیش از ۱۴ هزار نفر در خانه قلب سالم شیراز غربالگری شدند
مدیرعامل و مؤسس خانه قلب سالم شیراز بیش از ۱۴ هزار نفر در خانه قلب سالم شیراز غربالگری شدند خبرگزاری پانا بابایی گفت خانه قلب سالم در سال ۸۸ فعالیت خود را آغاز کرده و تاکنون بیش از ۱۴ هزار نفر در خانه قلب سالم شیراز از نظر بیماری های قلبی و عروقی غربالگری شدند ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱دو زوج برزیلی که بعد از سال ها به رازی پی بردند
دو زوج برزیلی که بعد از سال ها به رازی پی بردند   یک زن و شوهر برزیلی که سال ها است هرکدام از آنها به تنهایی در جستجوی مادر خود است بطور غافلگیرکننده ای دریافتند که خواهر و برادر مادری یکدیگر هستند آدریانا ۳۹ ساله و شوهر ۳۷ ساله اش لیاندرو مدت ۱۰ سال است که با یکدیگر زندگیکشف جسد سالم زن 700 ساله در چين! + عکس
کشف جسد سالم زن 700 ساله در چين عکس جسد زن موميايي شده كه در 700 سال پيش دفن شده است بصورت كاملا غير قابل باور سالم مانده است اين جسد كه توسط گارگران يك شركت راه سازي در چين يافت شد بقدري سالم بود كه همه آنها تصور كردند كه جديدا دفن شده است پنج شنبه 16 مرداد 1393 ساعت 0کشف جسد سالم زن 700 ساله+عکس
کشف جسد سالم زن 700 ساله عکس جسد زن مومیایی شده که در 700 سال پیش دفن شده است بصورت کاملا غیر قابل باور سالم مانده است این جسد که توسط گارگران یک شرکت راه سازی در چین یافت شد بقدری سالم بود که همه آنها تصور کردند که جدیدا دفن شده است 1393 5 16ازدواج يک زوج بعد از 42 سال نامزدي!+تصاوير
ازدواج يک زوج بعد از 42 سال نامزدي تصاوير خانم و آقاي بارکر در سل 1972 با هم آشنا شدند و بعد از يک دوستي 4 هتفه اي آقاي بارکر از خانم خواستگاري کرد و جواب مثبت گرفت اما آنها براي قرار گرفتن در محراب ازدواج 42 سال صبر کردند اين زوج علت اين کار را عدم عجله براي ثبت ازدواج خود عنوهوای تهران بعداز چندروز ناسالمی درایام تعطیلات، به شرایط سالم برگشت
هوای تهران بعداز چندروز ناسالمی درایام تعطیلات به شرایط سالم برگشت تهران بزرگ - ایرنا - معاون نظارت و پایش اداره کل محیط زیست استان تهران گفت شاخص کیفیت هوای تهران بر روی عدد 87 بعد از چند روز وضعیت ناسالم در تعطیلات پایان هفته به شرایط سالم برگشت محمد رستگاری روز شنبه در گفتازدواج یک زوج بعد از 42 سال نامزدی!+تصاویر
ازدواج یک زوج بعد از 42 سال نامزدی تصاویر خانم و آقای بارکر در سل 1972 با هم آشنا شدند و بعد از یک دوستی 4 هتفه ای آقای بارکر از خانم خواستگاری کرد و جواب مثبت گرفت اما آنها برای قرار گرفتن در محراب ازدواج 42 سال صبر کردند این زوج علت این کار را عدم عجله برای ثبت ازدواج خود عنو8 نظامی لبنانی در درگیری با تروریست های تکفیری در عرسال شهید شدند
8 نظامی لبنانی در درگیری با تروریست های تکفیری در عرسال شهید شدند بیروت - ایرنا - ارتش لبنان روز یکشنبه با صدور بیانیه ای اعلام کرد که در درگیری های شدید با عناصر مسلح عضو گروه های تروریستی تکفیری داعش و جبهه النصره 8 نظامی شهید و تعدادی زخمی شده اند به گزارش ایرنا این درگیری هسالمندی جامعه تامین پلاکت خون را با مشکل مواجه کرده است
رییس سازمان انتقال خون سالمندی جامعه تامین پلاکت خون را با مشکل مواجه کرده است تهران - ایرنا - رییس سازمان انتقال خون گفت سالمندی جامعه و افزایش بیماری های مزمن باعث شده در زمینه تهیه پلاکت خون با مشکل مواجه شویم به گزارش خبرنگار اجتماعی ایرنا علی اکبر پورفتح الله روز یکشنبهسخنان اردوغان بعد از ۳ سال خواب آشفته
سخنان اردوغان بعد از ۳ سال خواب آشفته اردوغان نخستوزیر ترکیه در جمع علمای اسلامی در استانبول گفت مسلمانان به هوش باشند بوی فتنه میآید به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بکه خبر اردوغان نخستوزیر ترکیه در جمع علمای اسلامی در استانبول گفت آن چه در حال وقوع است فتنهای بزرگمسابقات فوتسال جام رمضان بسیجیان زیرکوه شهید میرانینژاد قهرمان مسابقات فوتسال جام رمضان زیرکوه شد
مسابقات فوتسال جام رمضان بسیجیان زیرکوهشهید میرانینژاد قهرمان مسابقات فوتسال جام رمضان زیرکوه شدرئیس اداره ورزش و جوانان شهرستان زیرکوه گفت پرونده مسابقات فوتسال جام رمضان بسیجیان این شهرستان با قهرمانی تیم پایگاه شهید میرانینژاد استند بسته شد جعفر علیآبادی امروز در گفتوگوقائم مقام موسسه رازی خبر داد: ایجاد 15 شرکت قدرتمند واکسنسازی طی چهار سال آینده
یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۰ ۱۷ قائم مقام رئیس مؤسسه تحقیقات واکسن و سرم سازی رازی در حوزه اصلاح ساختار و توسعه علمی و فناوری با اشاره به بازار 30 میلیارد دلاری واکسن در جهان اظهار داشت دولت در حال حاضر میلیون ها دلار بابت واردات انواع واکسن هزینه میکند که توسعه شرکت های دانش بنیابعد از گذشت سالها بدهی طرح سباح همچنان پابرجاست
بعد از گذشت سالهابدهی طرح سباح همچنان پابرجاستبعد از گذشت سالها از اجرای طرح سباح در مقطع سوم ابتدایی برای دانشآموزان هنوز بدهیهای آن پابرجاست مدیرعامل شرکت خدمات ورزشی انصار در گفتوگو با خبرنگار فارس در اردبیل اظهار کرد آموزش و پرورش از بابت اجرای طرح سباح در پایه سوم اببرشی از کتاب سبک زندگی برای ماه رمضان سال بعد از حالا برنامه ریزی کنید/قرار نیست روزهداری شکنجه باشد!
برشی از کتاب سبک زندگیبرای ماه رمضان سال بعد از حالا برنامه ریزی کنید قرار نیست روزهداری شکنجه باشد محمدرضا زائری نوشته است باور کنید دین داری مردم و رابطه آنها با پروردگارشان اولویت نظام ماست بگذارید در ماه رمضان مردم روزهای گرم را بخوابند تا بتوانند شبها به عبادت و استراحتدوران طلائی بازگشت اصلاحطلبان به قدرت در یکسال گذشته /حوزه فرهنگ به بعضی اعوجاجات دوره سال های 76 به بعد دچار
سیاسی احزاب و تشکلها بیانیه جبهه پیروان به مناسبت یک سالگی دولت دوران طلائی بازگشت اصلاحطلبان به قدرت در یکسال گذشته حوزه فرهنگ به بعضی اعوجاجات دوره سال های 76 به بعد دچار شده است جبهه پیروان خط امام و رهبری در بیانیه ای به مناسبت یک سالگی دولت تاکید کرده است اگر چه رئیس-
گوناگون
پربازدیدترینها