تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن مجتبی (ع):كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى‏كنم كه خداوند دعايش را ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837569180




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شعرهای دو زبانه« اوکتاویو پاز»


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: من درنگی کوتاه ام. اوکتاویو پاز در وصف خویش/شعرهای خویش، چنین سرود. باری اگر این معرفی از خویش نبود منتقدان باز هم پاز را چنین ... اکتاویو پاز   Octavio Paz    I Am a Pause   من درنگی کوتاه ام. اوکتاویو پاز در وصف خویش/شعرهای خویش، چنین سرود. باری اگر این معرفی از خویش نبود منتقدان باز هم پاز را چنین توصیف می کردند : " بین احتیاج به همه چیز گفتن و احتیاج به سکوت مطلق .چون تراپیست ها نوسان می کند ". شاعر عشق و انزوا و سکوت سال 1914 در مکزیک به دنیا آمد و سپس به اسپانیا و پاریس کوچ کرد و همه ی عمر خویش را در تصدی مقامات مختلف دیپلماتیک گذراند. در پاریس با سوررئالیست ها آشنا شد و تاثیر این آشنایی همراه با دید متافیزیکی خاصی که از تجربه ی امریکای لاتین و شرق دور داشت به شعر او پالایش خاصی بخشیده است بهترین ترجمه آثار پاز به فارسی " سنگ آفتاب " از احمد میر علایی که در جنگ اصفهان منتشر شد و بعد ها جداگانه نیز به چاپ رسید. ترجمه ی بسیار زیبا و خواندنی از مترجمی توانا. پس از این ترجمه آثار پراکنده ای از پاز در نشریه  ها گوناگون منتشر شده است. "هنر و تاریخ – مقالاتی در زمینه زیبایی شناسی" مجموعه مقالات بسیار ارزشمند وخواندنی پاز نیز به ترجمه ناصر فکوهی منتشر شده است. و سرانجام اخیرا نشر اسطوره با ترجمه ی نسبتا موفق ابوالقاسم اسماعیل پور دست به انتشار مجموعه آثار پاز زده است     Motion If you are the amber mare              I am the road of bloodIf you are the first snow              I am he who lights the hearth of dawnIf you are the tower of night              I am the spike burning in your mindIf you are the morning tide              I am the first birds cryIf you are the basket of oranges              I am the knife of the sunIf you are the stone altar              I am the sacrilegious handIf you are the sleeping land              I am the green caneIf you are the winds leap              I am the buried fireIf you are the waters mouth              I am the mouth of mossIf you are the forest of the clouds              I am the axe that parts itIf you are the profaned city              I am the rain of consecrationIf you are the yellow mountain              I am the red arms of lichenIf you are the rising sun              I am the road of blood   جنبش اگر تو دریاچه ی کهربایی من جاده ی خون ام اگر تو اولین برفی من آن ام که قلب پگاه را روشن می کند اگر تو برج شبی من میخ سوزان ام در خاطر تو اگر تو جریان صبحدمانی من گریه ی اولین پرنده ام اگر تو سبد پرتقال هایی من تیغ آفتاب ام اگر تو سنگ مذبحی من دست های حرمت شکن ام اگر تو خاک خفته ای من ساقه نی سبز ام اگر تو خیزش بادی من آتش پنهان ام اگر دهانه آبی من دهان خزه ام اگر تو جنگل ابرهایی من آن تبرم که پراکنده اش می کند اگر تو شهر تکفیر شده ای من باران قداست ام اگر تو کوه زردرنگی من بازوان سرخ گلسنگ ام  اگر تو طلوع آفتابی من جاده خون ام   Between Going and Staying Between going and staying the day wavers, in love with its own transparency. The circular afternoon is now a bay where the world in stillness rocks. All is visible and all elusive, all is near and cant be touched. Paper, book, pencil, glass, rest in the shade of their names. Time throbbing in my temples repeats the same unchanging syllable of blood. The light turns the indifferent wall into a ghostly theater of reflections. I find myself in the middle of an eye, watching myself in its blank stare. The moment scatters. Motionless, I stay and go: I am a pause.   میان ماندن و رفتن میان ماندن و رفتن مردد است روز در عشق... عشق با شفافیت اش بعد از ظهر مدور خلیجی است اکنون جایی آن جا که جهان در سکون سنگ میشود همه چیز  پیداست و همه گریزان همه چیز   نزدیک است و لمس ناشدنی ،کاغذ، کتاب،مداد، لیوان آرمیده در سایه نام هایشان زمان در شقیقه هایم می تپد تکرار می کند هجاهای یکسان خون را نورچراغ دیوار خونسرد  را به نمایش خیالی بازتاب ها بدل می کند خویش  را  میان یکی چشم می یابم به تماشای خویش در نگاهی تهی ،لحظه فرومی پاشد. بی حرکت .می ایستم و می روم: درنگی کوتاه ام   There is a motionless tree there is another that moves forward  a river of treespounds at my chest  The green swellof good fortune You are dressed in red  you arethe seal of the burning yearcarnal firebrand  star of fruitI eat the sun in you   The hour restsAbove an abyss of claritiesThe height is clouded by birdsTheir beaks construct the nightTheir wings carry the day Planted in the crest of lightBetween firmness and vertigo  you are the diaphanous balance.   درختی بی جنبش است و درختی دیگر که پیش می آید رود درخت ها موج سبز خوشبختی است این که بر سینه ام می کوبد تو سرخ پوشید ه ای تویی تو مهر سال سوزان آتش پاره جسمی ستاره میوه خورشید را در تو می خورم ساعت می آرامد بر بالای مغاک روشنی ها آسمان از پرنده ها ابری است منقارهاشان شب می آورد بر بال هایشان روز است ریشه در قله ی نور میان استواری و سرگیجه تویی تعادل شفاف 




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 868]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن