واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: دلتنگيهايم عمري 32 ساله دارد
هرگز از ياد نخواهند رفت مادراني كه قدشان در گذر روزها خميده شد اما در صفحه تاريخ همچنان ايستادهاند...
هرگز از ياد نخواهند رفت مادراني كه قدشان در گذر روزها خميده شد اما در صفحه تاريخ همچنان ايستادهاند. مادراني كه هر كدامشان خود روايتي از فتحند. فتحي غريب كه ذكر دعايشان بهترين توشه سفر بچههايشان ميشد. بهخصوص مادران شهداي مفقودالاثري كه در عين گمنامي پيداترينند. اينجا فقط كافيست چشماني بصير داشت تا ديد وصال ياران دورافتاده را در عرش... شهيد سيدمحمد ميركمالي متولد 1342 بود، مادر 16 سال بيشتر نداشت كه ازدواج كرد و يك سال بعد خداوند سيد محمد را به آنها داد. محمد بسيار ريزنقش بود قابله لباس تنش نميكرد و ميگفت: ماندني نيست. اما محمد به خواست خدا ماند و در راه خدا هم قرباني شد. 18سالش بود كه راهي جنگ و جهاد فيسبيلالله شد و نهايتاً مفقودالاثر... آنچه در پي ميآيد واگويههاي دلتنگي مادر چشم به راه ديگري است، اعظم شمساللهي 68 ساله، مادر شهيد مفقودالاثر سيدمحمد ميركمالي كه با تماس ما نيز گمان كرده بود خبري از فرزندش رسيده و سيد محمدش در راه خانه است! اخلاقش بسيار خوب بود، همانطور كه به من در خانه كمك ميكرد به اهالي محل و خانوادههاي بيبضاعت كمك ميكرد. هميشه در كارهاي خير سهمي داشت. بعد از پيروزي انقلاب و تشكيل بسيج وارد بسيج شد و فعاليت خود را در آنجا از سر گرفت. علاوه بر آن به اهالي محل كمك ميكرد. براي آنها نفت ميآورد و همه حواسش بود كه همسايهها كمبودي نداشته باشند و زمستان با مشكلي مواجه نشوند. اهل مسجد و هيئت امامحسين(ع) بود. آخرين باري هم كه به جبهه رفت وصيت كرده بود اگر برنگشتم دو سال برايم نماز و روزه قضا بخوانيد. به همسايهها گفته بود: «اگر در اين رفتنم بازگشتي نبود اجازه ندهيد مادرم بيتابي كند. او را دلداري بدهيد.» او ميدانست كه ديگر برنميگردد. درسش تمام نشده بود، سال آخر دبيرستان بود. گفتيم بمان امتحاناتت را تمام كن برو، گفت: الان شرايط كشور طوري نيست كه به درس من خيلي نياز باشد. جبهه مرد كارزار ميخواهد. 21 ارديبهشتماه 1361 بود، زمزمههاي عمليات بيتالمقدس و آزادسازي خرمشهر شنيده ميشد. سيدمحمد با هممحليها از طريق مسجد امام رضا(ع) رفتند پايگاه شهيد بهشتي، از آنجا هم رفتند لانه جاسوسي و راهي جبهه شدند. چند روز پيش از فتح خرمشهر رفت و چند روز بعد از فتح هم شهيد شد. دوستانش برايمان تعريف كردند كه او با شجاعت مبارزه كرد و قبل از مجروحيتش هم 14 نفر از عراقيها را به اسارت گرفته و تحويل نيروهاي خودي داده بود. بعد مجروح شده بود، دوستان و همرزمانش وقتي ميخواستند كمكش كنند و او را به عقب برگردانند، سيد محمدم قبول نكرده بود، گفته بود شما خودتان را درگير من نكنيد، معطل ميشويد به پيشرويتان ادامه دهيد. دوستانش بعد از اتمام عمليات بازگشته و هر چه گشته بودند، او را نيافتند. آخرين مرتبهاي هم كه از ما جدا شد، به خوبي به ياد دارم. برادر كوچكش 40 روز داشت، سر ظهر بود، با هم عكس يادگاري گرفتيم. حتي نماند تا ناهارش را بخورد. گفتم بمان چرا عجله؟ گفت: «نه بايد زودتر بروم.» اسرا هم كه آمدند چشم انتظارش بوديم، خيلي منتظر شديم آخر هم نيامد، ديگر مطمئن شديم شهيد شده است. ما هم اسم كوچهمان را به نامش كرديم. 32 سال چشم انتظاري قد 32 سال نبودنش دلم برايش تنگ شده، بچهام است و پاره وجودم، اما زمزمه هميشگيام: «اللهم رضم به رضائك و تسليم لامرك» است. من راضي به رضاي خدا بوده و هستم. همه ناراحتي امروز من اين است كه چرا تنها يك پسر داشتم!؟ چرا فرزند پسري نداشتم كه براي جهاد روانه جبهه و جنگ كنم. او خودش اين مسير را انتخاب كرد و رفت، صراط منيري كه محمد برگزيد او را به شهادت رساند. پسر ديگرم كه زمان اعزام سيدمحمد 40 روز بيشتر نداشت امروز جواني 32 ساله شده، او به اندازه نبودنهاي برادرش بزرگ شده و قد كشيده است. محمدم مزاري ندارد كه براي دلتنگيهايم سري به آنجا بزنم. سيد محمد مانند مادرش حضرت زهرا(س) از پهلو مجروح شد و چون مادرش گمنام ماند و مزارش هم مفقود شد. زماني كه شهيد گمنام ميآورند، من و پدرش ميرويم... من خدا را شاكرم كه سعادت يافتم و مادر شهيد شدم. اما برخي از دوستان و بستگان صحبتهاي محمد را بعد از اسارت در راديو عراق شنيده بودند. محمد آنجا خودش را معرفي كرده بود. آن روز محمد لباس عراقيها را بر تن داشته و چهره سياهش او را بيشتر شبيه عراقيها كرده بود. ما احتمال ميدهيم كه عراقيها او را به جاي نيروهاي خودي بردهاند و بعد كه متوجه هويتش شده بودند، محمد را به شهادت رساندهاند. حتي اسم او را در آمار اسرا قرار نداده بودند. 32 سال انتظار من و پدرش تنها براي رضاي خدا بوده و هست. بازنده ماييم كه نتوانستيم به جبهه و جهاد برويم.
نویسنده : صغري خيل فرهنگ
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۴:۳۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]