واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ...مسیری كه او را در راهی انداخت كه حالا قبول میكند در یك سریال كمدی ناموفق بازی كند. به همین بهانه حضور او را در جعبه جادویی و قاب تلویزیون بررسی كردهایم.... شكسته شدن شیشه عمر در باغ شیشهای فرامرز قریبیان بازیگری است كه همواره شرایط خاصی برای پذیرش كارهایش دارد. شرایطی كه در انتخاب بسیاری از بازیگران كنونی و یا حتی همنسلانش نیز دیده نمیشود. او خیلی سخت پذیرفت تا قدم به تلویزیون بگذارد و همیشه ترجیح میداد تا یك بازیگر صرفا سینمایی باقی بماند، اما اتفاقات كوچكی باعث میشود مسیر حرفهای زندگی بازیگران تغییر كند. مسیری كه او را در راهی انداخت كه حالا قبول میكند در یك سریال كمدی ناموفق بازی كند. به همین بهانه حضور او را در جعبه جادویی و قاب تلویزیون بررسی كردهایم. بازیگر نقشهای مثبت قریبیان بازیگری است كه همواره در نقشهای مثبت ظاهر شده است. او چندان گرایشی به حضور در نقشهای منفی ندارد. علت آن را هم میتوان در چهرهاش و حضور سالیان متمادی در قالب نقشهای مثبت دانست و اینكه این چهره مولفه گونه خاصی از انسانهایی است كه همواره مشقات و مشكلات خاصی را در زندگی پیش روی خود میبینند. نقشهای مثبت او همواره با ناملایمات فراوانی دست و پنجه نرم میكند تا برمشكلات و مصائب پیش رویشان تسلط پیدا كند. قریبیان در خصوص بازی دائمیاش در نقشهای مثبت، چنین میگوید: «خودم دوست دارم در نقشهای منفی حضور پیدا كنم، اما تاكنون پیشنهادی در این زمینه نداشتهام. میگویند چهرهات مثبت است و نقش منفی به تو نمیآید. شاید این حرفها را بخوانند و بعد یك نقش منفی هم به من پیشنهاد كنند. ضمنا باید بگویم كه هر نقش منفی را هم بازی نخواهم كرد. اگر نقش معمولی باشد بازی نمیكنم، ولی بسیار راغب هستم كه یك نقش منفی اصلی و تاثیرگذار را ایفا كنم.» از آژانس دوستی تا باغ شیشهای چهار سریال فرامرز قریبیان جدا از فیلمهای سینمایاش فصلی مجزا در كارهای او به حساب میآید. اگر بازی در یك قسمت از سریال آژانس دوستی را در شمار سریالهای قریبیان به حساب نیاوریم باید سریال «نیستان» را نخستین سریال او بدانیم. او در این سریال نقش دكتر آرا كه پزشك ژنتیك بود را بازی میكرد. اشرف؛ دختری كه ناخواسته و با استفاده از علم ژنتیك با عنوان فرزندان سخت به دنیا آمده، اكنون معتاد شده است. دكتر آرا كه خود را مسئول به دنیا آمدن این كودك میداند نسبت به این اتفاق احساس مسئولیت میكند. دكتر آرا در این سریال بهجز نصیحت كردن و زدن حرفهای كلی در خصوص آدمهای دیگر، هیچ حسی را به مخاطب منتقل نمیكند. شاید یكی از دلایل نهچندان موفق این شخصیت در سریال همین نكته و دور از ذهن بودن سخنان و واكنشهای این دكتر باشد. از سوی دیگر باید پذیرفت كه بازیگران سینما نیز مانند كارگردانهای سینما، زمانی كه وارد مدیوم و قلمروی جدیدی به نام تلویزیون میشوند باید زمانی را برای شناخت فضا و همگون ساختن بازیشان با جنس بازی تلویزیونی داشته باشند چرا كه معمولا كارهای اول در فضایی ناشناخته انجام میشود؛ اتفاقی كه در نخستین كار تلویزیونی قریبیان افتاد. اما در سریال آژانس دوستی این اتفاق رخ نداد. زیرا او در تك قسمت این سریال نقش خودش را بازی كرد. روز حسرت دیگر سریال فرامرز قریبیان كه در ایامی مناسبتی پخش شد سریال روز حسرت بود. این سریال تقابل انسانی نیك و خوشصفت، با اتفاقهایی است كه در گذشته برایش رخ داده. اتفاقهایی كه ممكن است مانند دملی چركین در سالهای بعد سر باز كند. در این سریال قریبیان توانست آن بازی حسیای را كه از او سراغ داشتیم به نمایش بگذارد. چون او در دومین سریالش كاملا با فضا و مدیوم تلویزیون آشنا شده و لحظات درخشانی را خلق كرد. تبادل بازی حسی قریبیان و افسانه بایگان نیز تداعیكننده بازی زیبای آنها در فیلم گمشده، ساخته مهدی صباغزاده بود. این تبادل و كمكهای همسر او بود كه حاج رضا را از مشكلات پیش روی او خارج كرد. آخرین دعوت در آخرین دعوت نیز اگرچه بخشی از داستان در گذشته و بخشی دیگر در زمان حال میگذشت اما حالات روحیای كه برای قریبیان رخ میداد همان حالاتی بودكه در سریال «روز حسرت» برایش ایجاد شده بود. یوسف زمانی نیز مانند حاج رضا احساس میكرد در گذشته ناخواسته در حق كسی ظلمی روا داشته و حقی را نادیده گرفته است. به همین خاطر وقتی این حس به سراغش میآید به زادگاهش باز میگردد تا موضوع را پیگیری كند كه مورد حمله دشمنانش قرار میگیرد. حاج رضا بهنوعی پالایش روحش را میگذراند كه یوسف سریال آخرین دعوت! یوسف زمانی، در سریال آخرین دعوت این زمان را در گذشته؛ در كوفه و در كنار همسرش، در كربلا در كنار یاران امام حسین(ع) و در جنگ با سپاهیان عمر سعد میگذراند. صحنههای كوفه این سریال مخاطب را به یاد فیلم سفیر میانداخت، اما او این بار كمی مسنتر شده بود و بهخاطر عشق به همسرش دچار مصائب مختلفی میشد كه در سفیر و در نقش مسلم اینگونه نبود. ولی با اینحال احساس میشد فرامرز قریبیان در نقش یوسف زمانی و در صحنههای كوفه چندان تناسبی با دیگر شخصیتهای آن دوران نداشت كه البته این موضوع به خاطر داستان و موضوع سریال، چندان ضربهای به كار نمیزد. زیرا این شخصیت یوسف زمانی بود كه از حال به گذشته رفته بود و حالات و واكنشهای امروزی او در گذشته طبیعی بود. شاید علل پذیرش چنین نقشی، محك دوبارهاش در نقشهای تاریخی بود. او قصد داشت یكبار دیگر آزموده را بیازماید. بیشك او چالش و كلنجاری غریب برای پذیرش اینگونه از نقشها در آینده خواهد داشت. پس از سالها بازی حسی قریبیان در سریال «پس از سالها» بهعنوان كسی كه عاشق دیرینه زنی بهنام ثمن است، مهمترین وجه بازیگری فرامرز قریبیان است، عشقی كهنه رنج سالیان دور تنهایی و دوری عاشقی كه میسوزد و دم برنمیآورد. اینها همه حالاتی است كه برای بازیگر درونگرایی مانند قریبیان ایدهآل بهنظر میرسید، اما متاسفانه این حالات در دیالوگهای زیبای عاشقانه خلاصه میشد. در این سریال نیز میتوان رد پایی از همان مولفههای اصلی بازی او را دید، اما نه چندان قدرتمند و با بازی نهچندان متفاوت و اوج و فرودهای حسی كه در چند سریال قبلیاش از او دیده بودیم. باغ شیشهای آخرین بازی قریبیان به سریال «باغ شیشهای» و شخصیت قربان در سریال مهدی مظلومی باز میگردد. «بزرگ خاندان نعلبندیان» مردی است عبوس، جدی و بد اخلاق. اما همه این خصایص بد زمانی كه با خصوصیات بازی و ویژگیهای چهره او درآمیخته میشود به مرد عبوسی تبدیل میشود كه در پس چهره و خلق و خویاش قلبی از طلا و سرشار از وجوه مثبت، محبت و عشق به خانواده دارد. گویا خانواده نیز این اصل را پذیرفتهاند و باوجود این خصوصیات منفی و خلق و خوی بد او را پذیرفته و به او علاقه ویژهای دارند. اما تمام این احوال كه از سریال و شخصیت غیرمتعارف او در این سریال سراغ داریم دلیل بر متفاوت بودن بازی او در تلویزیون نمیشود. هرچند تلاش قریبیان برای این تغییر ستودنی است. قریبیان كوشیده تا بازیاش را مطابق با فضای ابزورد و غیر متعارف سریال و طنز بودن آن اجرا كند. اما این اتفاق نهتنها در مورد او بلكه در مورد بسیاری از شخصیتهای دیگر سریال هم شكل نگرفته. زیرا بسیاری از آنها و حتی مخاطبی كه باید این فضا را بپذیرد با آن بیگانه هستند. آزموده را آزمودن خطاست فرامرز قریبیان اساسا بازیگر كمیك نیست. او سالها پیش این فضا را با فیلم «دو نفر و نصفی» آزموده بود. در این فیلم قریبیان با وجود اینكه در كنار یكی از كمدینهای موفق سینمای ایران قرار داشت و خمسه او را در موقعیتهای متعدد طنز قرار میداد نتوانست در اینگونه نقش چندان موفق ظاهر شود. قریبیان در سریال «باغ شیشهای» این آزموده را دوبار آزمود اما این بار در اثری كه بهلحاظ اجرا، ساخت، بازیگر و كارگردانی، در چند رتبه پایینتر از فیلم «دو نفر و نصفی» و بازیگری آن قرار داشت. از اینرو این تجربه اندوزیاش چندان آزموده درستی به نظر نمیرسد. در این سریال او برای متحیر كردن مخاطبش از گریم و میمیك صورتش سود میجست. این میمیك و گریم غلط ما را به یاد آدمهایی كه ثبات روحی و عقلی درستی ندارند میاندازد تا مردی جدی و عبوس و بداخلاق. در نهایت باید گفت این شخصیت در جذب مخاطب خود ناكام ماند زیرا متن، دیالوگها، بازیگری و كارگردانی و بازیها در سطح نازلی قرار داشتند. از اینرو نه اثری در خور تامل برای كارگردانش بود و نه برای بازیگر نام آشنایی چون فرامرز قریبیان. صدای گرم و نگاهی نافذ آنچه درباره بازی فرامرزقریبیان در یك جمله میتوان گفت این نكته است كه صدای دورگه، لحن پدرانه، چهره شیرین، از عناصر اصلی پرسوناژهای اوست. او بازیگر سكوت است و در لحظات بدون دیالوگ بازی بهتری ارائه میدهد، اما زمانی كه دیالوگهای صحیح و درستی در لحظات حسیاش در اختیار او قرار بگیرد، با حجم و گرمای صدایش قادر است بیشترین تاثیر را بر مخاطب خود بگذارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 450]