واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در حالی كه از ابتدای شروع كارش تا دست كم اوایل دهه 80 هیچ گاه خود او در متن این حاشیهها قرار نداشت و آثارش نیز «دیده میشدند» و اقبال عمومی مخاطبان را نیز در پی داشتند، اما... كمال مصفای تبریزی یكی از مهمترین نمونهها در سینمای ایران است تا بدانیم چگونه سینماگری میتواند آهسته و پیوسته حركت كند و بیآن كه عجله ای داشته باشد، پله پله بالا بیاید و به یكی از ساكنان ثابت آن بدل شود. این نشان از هوشمندی فیلم ساز دارد كه به خوبی میداند چه میخواهد و میداند قرار است سرانجام درچه جایگاهی بایستد. كاری كه برخی در انجام آن، چندان توانا نبودهاند. بعید است در این سالها در میان خبرهای مهم سینمایی نامی از كمال تبریزی نشنیده باشیم. بخش قابل توجهی از این انرژی مضاعف به خستگیناپذیری او باز میگردد كه پركارتر از همیشه، از این فیلم به آن سریال میرود و بر عكس. كمال تبریزی دانش آموخته رشته سینما و تلویزیون از دانشگاه هنر است. مدیریت فیلم برداری «توهم» (سعید حاجی میری 1364) پایان نامه عملی تبریزی نیز محسوب میشود. او پیش از این و در سال 1356 با همكاری با كمیته فرهنگی سازمان دانشجویان مسلمان، فعالیتهای هنریاش را آغاز كرد و سپس وارد بخش فعالیتهای فرهنگی سازمان صدا و سیما شد كه ساخت چندین كار كوتاه و بلند مستند و داستانی در تلویزیون حاصل این دوره است. تبریزی، در اوایل انقلاب، مدتی به عنوان مسئول آموزش سینمای آزاد، دورههای مختلف آموزش فیلم را طراحی و راه اندازی و واحدهای مختلف درسی از جمله شناخت سینما و كارگردانی را هم تدریس كرد. او چند سالی نیز مدرس دورههای آموزش در سینمای جوان و مركز اسلامی آموزش فیلم سازی بوده است. تمام این تجربهها نشان میدهند كه او از همان آغاز مایل بوده است در سینمای ایران، تا جایی كه میتواند هر شغلی را تجربه كند. (در واقع آغاز فعالیت من در سینما با عنوانهایی غیر از كارگردانی آغاز شد و این امر به طور كامل خود خواسته بود. هدف هم یادگیری عملی و تجربی سینما بود، چون از همان ابتدا معتقد بودم كه یك كارگردان باید با تمام تخصصهایی كه لازمه ساخت یك فیلم است آشنایی قابل قبولی داشته باشد. برای همین در فیلمهای مختلف ، سمتهای مختلفی از جمله چهره پردازی، جلوههای ویژه، طراحی صحنه و لباس، صدابرداری، آهنگ سازی، مجری طرح، مدیر تولید، تدوین و فیلم برداری داشتم). «عبور» (1367)، «در مسلخ عشق» ( 1369) و «در پایان كودكی» (1372) سه فیلم اولش بودند، اما هیچ كدام موفقیت فیلم بعدی اش «لیلی با من است» را نداشت. این فیلم سكوی پرتابی شد برای به یادماندن نام تبریزی در ذهن بسیاری از مخاطبان سینمای ایران. مضمون ملتهب طنز در سینمای دفاع مقدس، به خودی خود در آن دوران، رویكرد تازه ای بود كه فیلم سازی یارای نزدیك شدن به آن را نداشت، اما تبریزی با چاشنی آن چه كه بعدها در سینمای ایران «معناگرا» نامیده شد، توانست به سلامت از این پیچ خطرناك بگذرد و لیلی با من است را به یكی از پرطرفدارترین فیلمهای سینمای ایران بدل كند. فیلمی كه حتی تلویزیون با تمام پرهیزهایش از ورود به حیطههایی كه تا به حال آزمایش نشده، آن را بارها نمایش داد. در واقع تبریزی با ساخت این فیلم خط شكن باعث شد تلویزیون نیز به ساخت سریالهای طنزآمیز با مضمونهای ملتهب و حساس رو بیاورد. او از معدود فیلم سازانی است كه در تلویزیون نیز فعال بوده است. «دوران سركشی» (1380) و بعدها «شهریار» (1387) دو تجربه تلویزیونی متفاوت تبریزی هستند كه البته در یك نكته شباهت دارند: هر دو اعتراضهایی برانگیختند. «مهرمادری» (1376)، «شیدا» (1377)، «گاهی به آسمان نگاه كن» ( 1377) و «فرش باد» (1381)، فیلم سازی را به مخاطبان سینمای ایران معرفی كردند كه مایل است تجربههای تازه ای در چارچوبهای شناخته شده و رسمیسینمای ایران داشته باشد. (مهر مادری): داستان پسری كه از مركز بازپروری میگریزد تا مادری مثالی را بیابد، (شیدا): جوانی كه زخم تن را با آرامش نوای كتاب آسمانی تحمل میكند و همچنان لحظههای زیبایی از یك معناگرایی ناخودآگاه را در آن میتوان باز جست و بی آن كه به ورطه شعار زدگی بیفتد سعی دارد به دغدغههای معنوی قهرمانش بپردازد،(گاهی به آسمان نگاه كن): داستان انتزاعی آدمهایی كه آسمان را به خاطر زمین فراموش كردهاند، (فیلمی كه بیشترین آسیب را از داستان نه چندان سر راستش دید)، (فرش باد): محصولی مشترك از ایران و ژاپن در مورد یك هنر سنتی ایرانی با درون مایه ای عاشقانه كه فراتر از یك فیلم سفارشی است و «مارمولك» (1382) داستان آدم سابقه داری كه از دیوار راست بالا میرود اما درگیر و دار سرنوشت و تقدیرش، سرانجام همان راهی را میرود كه باید پس از ساختن این فیلم برای هیچ یك از مخاطبان سینمای ایران جای شكی باقی نماند كه با فیلم سازی واقع بین و كار بلد رو به رو هستند. او پس از حاشیههای ریز و درشت مارمولك، واقع بینانه ترجیح داد فیلمی بسازد كه نه تنها حساسیتی برنمیانگیخت، بلكه جبران مافات هم میكرد. «یك تكه نان» (1383) با مضمونی كه مورد علاقه دستاندركاران سینمای معناگرا بود نتوانست در كارنامه تبریزی به اثر ماندگاری تبدیل شود اما نشان داد كه یك فیلم ساز خودآگاه، فضا و فیلم بیتنش را میشناسد و میتواند بسازد. پس از افت و خیزهایی كه پخش سریال شهریار ایجاد كرد آخرین ساخته كمال تبریزی و آمار فروش آن نشان میدهد كه موفق به جلب مخاطبان شده است. «همیشه پای یك زن درمیان است» در امتداد دیگر آثار طنزآمیز تبریزی قرار میگیرد و در زمینه داستانی انتزاعی، روایت ملودراماتیك زندگی زنی را بازگو میكند كه او و شوهرش زبان همدیگر را نمیفهمند. در سالهای اخیر نام كمال تبریزی همواره به خاطر فیلمها و سریالهایش بر سر زبانهاست. اما كارنامه او حاشیههایی نیز به همراه داشته است. در حالی كه از ابتدای شروع كارش تا دست كم اوایل دهه 80 هیچ گاه خود او در متن این حاشیهها قرار نداشت و آثارش نیز «دیده میشدند» و اقبال عمومی مخاطبان را نیز در پی داشتند، اما به نظر میرسد از «دوران سركشی» به بعد، كه زندگی دختری فراری به نام روناك در قالب یك سریال تلویزیونی از شبكه 5 پخش شد و اعتراض بینندگان به حذف فراوانش بالا گرفت خود تبریزی به عنوان كارگردان وارد بحثها و مناظرهها شد. در زمان نمایش «مارمولك» و سپس سریال «شهریار» كه اعتراض خانواده این شاعر را نیز به دنبال داشت، همواره تبریزی در صفوف اول اعتراضها یا دفاعها حضور داشته است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 400]