تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكاتِ رفاه، نيكى با همسايگان و صله رحم است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844824508




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی زمینه‌های معرفتی نظریة کارکردگرایی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بررسی زمینه‌های معرفتی نظریة کارکردگرایی
نگاه این دنیایی به هستی، جمع‌گرایی و لاادری‌گری مبانی هستی‌شناختی نظریة دورکیم را تشکیل می‌دهند. این نظریه با منحصر کردن ابزار شناخت به حس، از معرفت‌شناسی پوزیتویستی بهره می‌برد و فقط قضیه‌ای را حقیقت می‌داند که دارای فایدة عملی باشد.

خبرگزاری فارس: بررسی زمینه‌های معرفتی نظریة کارکردگرایی



بخش اول چکیده نظریة کارکردگرایی یکی از چند نظریة کلاسیک در جامعه‏شناسی است که‏ چارچوب روش‏شناختی آن را امیل دورکیم پایه‏گذاری کرده و گسترة آن از فرانسه به اروپا و آمریکا بسط یافته است. این مقاله نه تحلیلی ماهوی از نظریة کارکردگرایی دورکیم، بلکه تحلیلی است از سنخ مباحث متاتئوریک که به سبک روش‌شناسی بنیادین علم به بررسی مبانی معرفت‌شناختی و وجودشناختی نظریه‌های علمی می‌پردازد. با تحلیل این نظریة با روش‌شناسی بنیادین، مبانی هستی‏شناختی، انسان‏شناختی و معرفت‏شناختی نظریة دورکیم و مسیر تولید آن را آشکار ساخته و از این طریق، زمینة نقد و بررسی آن را فراهم آورده است. می‌توان گفت، نظریة کارکردگرایی دورکیم از نظر هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی دچار تقلیل‌گرایی شده است و این تقلیل‌گرایی آن را با نقدهای اساسی مواجه می‌سازد. مقدمه چرا هنوز دورکیم می‌خوانیم؟ پاسخ این سؤال را می‌خواهم از زبان جنیفر لِه‌ مان بیان می‌کنم؛ لِه ‌مان می‌گوید: «سرمایه‌داری و ناخرسندی‌هایش ـ به همراه فقرا ـ هنوز با ماست. دورکیم بیانیة تمام و کمال و ناب ایدئولوژی سرمایه‌داری را به رشتة تحریر درآورد، از جمله قاعده‌ای را برای نجات سرمایه‌داری از طریق اصلاحات، در تقابل با نابودی سرمایه‌داری از طریق ارتجاع یا انقلاب ارائه داد. دورکیم به نحوی پیش‌گویانه و با زبانی گویا فلسفة حاکم بر زمانة ما را بیان کرد؛ یعنی فلسفة سرمایه‌داری متأخر یا دولتی.»[1] دورکیم از میان متفکران کلاسیک جامعه‌شناسی، ‌جامعه‌‌شناختی‌ترین آنها بود؛ به این مفهوم که او مشکلات، سیاسی، اجتماعی و فلسفی را تابع تحلیل و راه‌حل جامعه‌شناختی می‌دانست و میراث فکری دورکیم در جامعه‌شناسی نشان‌دهندة گسترة اثرگذاری اوست؛ گستره‌ای که از کارکردگرایانی چون پارسونز شروع و به نظریه‌پردازان نظریة تضاد مانند کالینز ـ که مؤکداً کارکردگرایی را نفی می‌کرد ـ ختم می‌شود.[2] کارکردگرایی از جمله نظریات عمدة جامعه‌شناسی است، به‌گونه‌ای که از اواخر دهة 1930 تا اوایل دهة1960 جامعه‌شناسی در امریکا از طریق کارکردگرایی معرفی می‌شد. امیل دورکیم یکی از بنیان‌گذاران نظریة کارکردگرایی است که‏ چارچوب روش‏شناختی آن را پایه‏گذاری کرده‌است. دورکیم در تحلیل جامعه‏شناسانة پدیده‏های اجتماعی ـ نظیر تقسیم کار اجتماعی، خودکشی و دین ـ در کنار تبیین علّی، از تبیین کارکردی بهره‏ گرفته است. بنابراین، مطالعة دقیق نظریة کارکردگرایی دورکیم و نقد آنها، می‌تواند چراغی پرنور فراروی جامعه‌شناسی قرار دهد. آنچه در این مقاله ارائه خواهد شد، تحلیل ماهوی نظریة کارکردگرایی دورکیم نیست، بلکه تحلیلی است از سنخ مباحث متاتئوریک که به سبک روش‌شناسی بنیادین علم و بررسی زمینه‌ها و عوامل معرفت‌‌شناختی و وجودشناختی نظریه‌های علمی می‌پردازد. این تحلیل بر چارچوبی استوار است که در آغاز باید به توضیح مختصر آن بپردازیم. برحسب این چارچوب، نظریة علمی از دو منظر مختلف درخور بررسی است: منظر نخست، زمینه‌های معرفتی نظریة علمی را تبیین و روابط آشکار و پنهان نظریه را با مبادی اجزا و لوازم آن دنبال می‌کند و منظر دوم، عوامل وجودی یا زمینه‌های بروز و حضور نظریه را در جامعة علمی شناسایی می‌کند. در توضیح منظر نخست باید گفت: هر علم و نظریة علمی با برخی اصول و مبادی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، و انسان‌شناختی آغاز می‌شود و چارچوب و مسیری را برای تکوین آن پدید می‌آورد که آن را روش‌شناسی بنیادین ـ در قبال روش‌شناسی کاربردی ـ می‌نامیم. روش‌شناسی کاربردی، روش کاربرد یک نظریه در حوزه‌های معرفتی مرتبط با آن نظریه را شناسایی می‌کند، اما روش‌شناسی بنیادین ناظر به روشی است که نظریه در مسیر آن تولید می‌شود. روش‌های بنیادین رویکردها و مکاتب نظری متناسب با خود را پدید می‌آورند و نظریه‌های علمی حاصل این رویکردهایند. نظریة علمی پس از شکل‌گیری به سهم خود در دو امر اثر می‌گذارد:1. روش‌شناسی کاربردی؛ 2. حوزه‌ها و موضوعات علمی. بر اساس آنچه بیان شد، از منظر نخست امور مربوط به هر نظریة علمی عبارت‌اند از: مبادی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، انسان‌شناختی، سایر علوم، روش‌شناسی بنیادین، رویکردها و مکاتب، نظریه (مفاهیم، علل و عوامل اصلی درون نظریه، ساختار معرفتی نظریه)، روش‌شناسی کاربردی، و حوزه‌های معرفتی فعال. در منظر دوم، از سبب پیدایش نظریه در جامعه و فرهنگ پرسش می‌شود. نظریه در جهان علمی علاوه بر زمینه‌های معرفتی از زمینه‌های وجودی دیگری که بیشتر جنبة انگیزشی دارند نیز بهره می‌برد. اینها خود در یک تقسیم کلی به دو دستة فردی و اجتماعی دسته‌بندی می‌شوند. در این زمینه منبعی یافت نشد که با رویکرد مذکور به نقد و بررسی نظریة کارکردگرایی دورکیم پرداخته باشد. ولی کتاب‌های نظری‌های جامعه‌شناسی به تحلیل ماهوی و نقد و بررسی آن پرداخته‌اند که متفاوت از رویکرد مذکور است.سؤال اصلی مقاله این است که: نظریة کارکردگرایی دورکیم از چه زمینه‌ها و عوامل معرفت‌شناختی و وجودشناختی بهره می‌برد؟ پرسش‌های فرعی این مقاله عبارت‌اند از:الف. مبانی هستی‏شناختی، انسان‏شناختی و معرفت‏شناختی نظریه چیست؟ب. مفاهیم و عوامل اصلی نظریة کارکردگرایی دورکیم چیست؟ج. روش کاربردی و حوزه‌های فعال این نظریة کدام است؟د. زمینه‌های فردی و اجتماعی نظریة کارکردگرایی دورکیم چیست؟ه‍ . چه نقدهای مبنایی بر این نظریة دورکیم وارد است؟ تحلیل نظریة کارکردگرایی دورکیم را در سه بخش پی می‌گیریم: زمینه‌های معرفتی مؤثر در این نظریه، انگیزه‌ها و عوامل غیر‌علمی مؤثر در آن، و نقدهای مبنایی وارد بر آن. زمینه‌های وجودی معرفتی در این بخش به بررسی روابط معرفتی و منطقی یک نظریة علمی با عناصر و اجزای دورنی و بیرونی آن می‌پردازیم: مبادی نظریة کارکردگرایی دورکیم منظور از مبانی هر علم، یک سلسله شناخت‌هایی است که پیش از پرداختن به طرح و حل مسائل هر علمی به آنها نیازمندیم و می‌توان مبادی و اصول موضوعة هر علم را به مبادی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی تقسیم کرد. الف. هستی‌شناسی مبانی و پیش‌فرض‌های هستی‌شناسی به بررسی جوهر پدیده‌هایی می‌پردازند که محقق درصدد تحقیق دربارة آنهاست: 1. لاادری‌گری آیا باور به وجود خدا امری معقول است؟ این پرسش از مهم‌ترین دغدغه‌های همة انسان‌هاست. پاسخ به این پرسش چه مثبت و چه منفی، در اینکه فهم ما از جهان باید چگونه باشد، چگونه زندگی کنیم و چگونه عمل کنیم، تأثیر ژرفی دارد. تا این اواخر گرایش غالب در فلسفة دین، الهیات طبیعی بود. این سنت به بررسی ادله‌ای برای وجود خدا می‌پردازد که ریشه در جهان طبیعی داشته باشد. هیوم مهم‌ترین فیلسوفی است که با تردید در رکن عمدة تمام براهین الهیات طبیعی، یعنی «اصل علیت»، براهین وجود خدا و الهیات طبیعی را به زحمت انداخت. او به طور خاص برهان نظم را در کانون طعن و ایرادهای جدی قرار داد؛ به گونه‌ای که گفته می‌شود برهان نظم در غرب بعد از هیوم دیگر نتوانست کمر راست کند. نتیجة قهری و طبیعی کفایت نکردن ادله، پیدایش مذهب «لاادری‌گری» است. این مشرب فکری به بهانة پیچیدگی ادلة اثبات خدا و نبودن مدرک کافی، توقف و سکوت در باب خدا را پیشنهاد کرد، یعنی گفتن این ترجیع‌بند: «نمی‌دانم».[3] دورکیم نیز در سیزده سالگی تحت تأثیر یک راهبه در مدرسة ‌کاتولیکی قرار گرفت که به لاادری شدن او انجامید. از آن پس، توجه دورکیم به مقولة دین در تمام عمر، جنبة ‌دانشگاهی داشت تا خداشناسی.[4] 2. جمع‌گرایی (اصالت جامعه) در بحث از هستی‌شناسیِ جامعه مسئله این است که آیا جامعه وجودی غیر از وجود افراد دارد، یا جمع آنان است؟ هر نظریة اجتماعی باید موضع خود را دربارة اصالت فرد یا جمع روشن کند. امروزه دانشمندان علم اجتماعی می‌کوشند تلفیقی بین این دو ارائه دهند؛ با این‌همه، در بین این نظریه‌پردازان جامعه‌شناس کسانی هستند که به یکی از این دو طیف تعلق دارند. به نظر می‌رسد دورکیم از میان اندیشمندان غربی، نخستین کسی است که به طور صریح و مشخص و با شرح و تبیین بدین موضوع پرداخته است. دورکیم جامعه را به مثابة موجود زنده‌ای می‌داند که افراد اجزای آن همگی در خدمت کلیتی که بقای نظام را استمرار می‌بخشد، ادای وظیفه می‌کنند. این کلیت ـ که دورکیم آن را «وجدان جمعی» می‌نامد ـ نه تنها حاصل تجمع صوری افراد نیست، بلکه چیزی جدا از آنها و حاکم بر آنهاست که هرگاه لازم باشد از خارج خود را بر تک تک افراد تحمیل می‌نماید. لزوم چنین تحمیل و نظارتی به تصویری برمی‌گردد که دورکیم از انسان ترسیم می‌کند.[5] ظاهراً دورکیم بر این مدعا چنین دلیل آورده است که هر جامعه دارای ادراکات و انفعالات و افعال خاصی است.[6] این ویژگی‌ها بر تولد فرد مقدم‌اند و پس از مرگ او نیز ادامه دارند؛[7] به فرد شکل می‌دهند و فرد باید خود را با آنها منطبق کند. بنابراین، زندگانی جمعی از حیات فردی پدید نیامده، بلکه دومی نتیجة اولی است.[8] زندگی جمعی افراد با اهداف مشترک نه تنها موجب کسب منفعت است، بلکه نفس با هم بودن برای او لذت‌بخش می‌باشد؛ زیرا در این صورت نه تنها از دشمن و کینه‌توزی دیگران در امان است، بلکه با حضور در جمع از زندگی اخلاقی واحدی نیز بهره خواهد برد. پس انسان قرارداد اجتماعی را به سبب لذات و منافع آن ـ با اجبار ـ می‌پذیرد. در واقع گرایش‌های هستی‌شناختی دورکیم را می‌توان بهترین دلیل علمی وی در دفاع از نظام حاکم و تسلیم افراد به جمع دانست و نتیجة منطقی این خواهد بود که انسان ـ این موجود شریر ـ تنها زیر چتر نظام اجتماعی بتواند به حیات خود ادامه دهد. 3. سکولاریسم (نگاه این دنیایی به هستی) تلاش کنت در جهت حذف نهایی اندیشة دینی بود. وی معتقد بود وقتی توفیق نهایی حاصل خواهد شد که آخرین بخش از بخش‌های معرفت را که هنوز زیر نفوذ اندیشة متافیزیک بود ـ یعنی عرصة علوم انسانی ـ تحت سیطرة فلسفة اثبات‌گرا درآورد. اما کار دورکیم از آنجا آغاز می‌شود که کار استاد وی یعنی کنت به پایان رسید. وی وارد جنگی سخت با اندیشة دینی شد؛ جنگی که بیشتر عملی بود تا نظری. او به بیان اصول نظریة اثبات‌گرا به‌صورت برنامه‌ای عملی و طرح تربیتی فراگیری پرداخت که وی را به سکولار کردن جامعه در سطح فردی و گروهی و نظری و عملی کشاند. وی در همة این کارها به علم‌گرایی و تطبیق شدید قوانین اجتماعی غیرقابل نقض روی آورد. آنچه دورکیم بیان می‌کرد احساسات یا پندارهایی صرف نبود، بلکه مسائل اثبات‌شدة علمی بود که از اعتبار و یقینی به اندازه علوم طبیعی برخوردار بودند. این مسائل دلیل دورکیم بودند که برای قبولاندن نتایج پژوهش‌های خود و گشودن راه آنها به عقل شهروندان بدون هیچ‌گونه مقاومت، از آنها استفاده می‌کرد. دورکیم سرانجام توانست نقش‌ها را وارونه کند. جامعه‌شناسی به وسیلة وی به‌صورت علمی درآمد که به تمام نهادهایی که تحت کنترل دین و رویکرد دینی بودند از منظری سکولار می‌نگریست.[9] ب. معرفت‌شناسی پیش‌فرض‌های معرفت‌شناسی دربرگیرندة ایده‌های بنیادی ما دربارة ماهیت شناخت، نحوة دستیابی به دانش و شیوة انتقال آن به دیگران است.یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین مسأئل معرفت‌شناسی این است که از چه راه‌ها و ابزارهایی برای دستیابی به معرفت می‌توان استفاده کرد؟ در این نمی‌توان تردید کرد که دورکیم یک پوزیتویست پیشتاز و حتی از بنیان‌گذاران آن در جامعه‌شناسی است. دورکیم به دلیل غلبة فضای پوزیتویستی عصر خویش، حواس را یگانه ابزار شناخت می‌شمارد و می‌گوید: «دانشمند نمی‌تواند روش دیگری غیر از به حساب آوردن حواس به عنوان نقطة آغاز پژوهش برگزیند و نمی‌تواند از قید اندیشه‌های کلی و الفاظی که این معانی را نشان می‌دهد رها شود، مگر اینکه حواس خود را به عنوان مادة اولیة ایجاد معانی کلی قرار دهد. » تنها مبنایی که اثبات‌گرایی آن را می‌پذیرد همانا بزرگداشت طبیعت و ارزیابی آن در مقام یگانه منبع معرفت است.[10] علاوه بر این، دورکیم همچنین تحت تأثیر مکتب فلسفی پراگماتیسم، فقط قضیه‌ای را حقیقت می‌داند که دارای فایدة عملی باشد. دورکیم تصریح کرد علمی که به بهروزی بشر کمکی نکند ارزش چندانی نخواهد داشت. «اگر تحقیقات‌مان تنها فایدة نظری داشته باشند، باید آنها را مطلقاً بی‌ارزش دانست. اگر مسائل نظری را به دقت از مسائل عملی متمایز می‌کنیم، به معنای نادیده گرفتن مسائل عملی نیست بلکه به عکس در پی یافتن موضع بهتری برای حل آنها هستیم».[11] دورکیم در مطالعات جامعه‌شناسانه‌اش دربارة تقسیم کار، خودکشی، و دین، تحلیل اجتماعی را به ذکر امور واقع و ارائه تبیین یا نظریه محدود نکرد. او همواره نگاهی اخلاقی و غالباً سیاسی به مسائل اجتماعی داشت.[12] بنابراین، نظریة کارکردگرایی از جهت معرفت‌شناسی، اثبات‌گراست و به معرفت‌شناسی‌هایی باور دارد که معتقدند جهان اجتماعی مانند جهان طبیعی اجزا و عناصری دارند که روابط تأثیر و تأثری میان آنها حاکم است. پس، دانشمند باید بکوشد تا آن را کشف کند و از این مسیر به توصیف، تبیین و پیش‌بینی بپردازد.[13] ج. انسان‌شناسی یکی از مباحث بسیار مهم در حوزة علوم انسانی، شناخت انسان و بررسی ابعاد مختلف اوست. این شناخت تأثیر شگرفی در شکل‌گیری مباحث مربوط به انسان‌شناسی دارد. الف. جبر انگاری: سؤال مورد نظر در این بخش آن است که آیا در حوزة رفتار اجتماعی شخص، ارادة فردی نقشی بر عهده دارد یا قواعد و قوانین و هنجارهای اجتماعی‌اند که انسان را آگاهانه یا ناخودآگاه به انجام دادن کاری وامی‌دارند؟ دورکیم در نظریة‌ کارکردگرایی خود با برتر شمردن جامعه از انسان، انسانیت بدون جامعه را منتفی می‌داند و مدعی است انسان تابع و مقهور محیط و ساختارهای اجتماعی و محصول اجتماعی‌شدن است. انسانی که در اجتماع زندگی می‏کند، درمی‏یابد که تحت فرمان نیروهایی قرار دارد که مستقل از او هستند. او خود را در جهانی حس می‏کند که با جهان فردی او متفاوت است. چنین شخصی دل از خود برمی‏کند و به سوی جمع کشانده می‏شود و خویش را یکسره وقف غایات مشترک جمعی می‏کند. از این به بعد محور رفتار او به بیرون از خودش انتقال می‏یابد و در خارج از وجود او جای می‏گیرد.[14] به عبارت دیگر، علل و انگیزه‏های انسان اجتماعی شده دیگر در خود شخص وجود ندارد، بلکه اجتماع است که انسان را به انجام‏دادن خواست‌های خود وامی‏دارد. در این بین، تنها کاری که انسان‌ها می‏توانند انجام دهند، این است که «با قبول این وضعیت، احساس فشار وارد شده بر خود را کم کنند».[15] دورکیم آشکارا مجبور بودن انسان را بیان می‏دارد: «هرگز ممکن نیست کسی اخلاق و ارزش‌های دیگری را جز آنچه بایستة وضع اجتماعی زمانه است مورد خواست قرار دهد. تمایل به ارزش‌های دیگری سوای ارزش‌های حاکم بر سرشت جامعه، به معنی انکار جامعه و در نتیجه به معنای انکار خویش است».[16]بنابراین، از نظر دورکیم تنها چیزی که موجودیت مستقل و اثرگذار دارد، ساختارهای اجتماعی مسلط در جامعه است و نه انسان‌ با اراده و مختار. ب. ارضاناپذیری انسان: دورکیم مدعی است انسان ذاتاً ارضاشدنی نیست. ازاین‌رو، ثبات اجتماعی را مرهون اعمال محدودیت‌های اخلاقی می‌داند، نه افزایش رضامندی انسان. او انسان را موجودی حریص می‌داند که دارای علائق و میل‌های سیری‌ناپذیر است. لذا حرص و میل بیشتر داشتن را که خصلت ذاتی بشر است تنها می‌توان از طریق نظارت خارجی و بیرونی مهار کرد که بر تک‌تک افراد احاطه داشته باشد. بنابراین، جامعه زمانی در حال تعادل است که از طریق فشار اجتماعی، میل‌های افراد را در جهت منافع کل نظام هدایت نماید.[17] ج: انکار روح: دورکیم مقاله‌ای در سال 1914 دربارة بی‌مرگی روح نوشته است که در نگاه اول برای یک جامعه‌شناس غریب به نظر می‌رسد. دورکیم بر این باور است که همة فرهنگ‌های بشری به دوگانگی ساختاری فطرت انسان اعتراف کرده‌اند و انسان را موجودی دارای دوهستی کاملاً ناهمگن تصور کرده‌اند: یکی جسم و دیگری جان. دورکیم چنین اعتقاد جهان‌شمول و دائمی را گواه بر امری بنیادین در مورد وضعیت انسانی می‌داند. وی بر این باور است که ما قطعاً وجودی دوگانه‌ایم: یکی فردی ناب که ریشه در اندام ما دارد؛ دیگری اجتماعی که چیزی جز ادامة جامعه نیست. دورکیم می‌گوید جان ما جامعه است که در درون ماست. بی‌مرگی‌اش جامعة تعالی‌بخش ماست.[18] بنابراین، طبق مبانی انسان‌شناختی دورکیم روح به معنای متافیزیکی وجودی عینی و خارجی جز جامعه ندارد و به عبارت دیگر جامعه همان روح افراد است. سایر علوم و پیشینة تاریخی خود علم نظریه برخی دیگر از اصول و مبادی خود را از سایر علوم اخذ می‌کند و همچنین تکوین نظریه از پیشینة تاریخی علمی که در بستر آن شکل گرفته است نیز استفاده می‌نماید: الف. زیست‌شناسی دورکیم در نخستین کتاب مهم خود، تقسیم کار اجتماعی، اگرچه به‌شدت از هربرت اسپنسر انتقاد می‌کند، خود تحت تأثیر دل‌مشغولی‌های قرن نوزدهم با زیست‌شناسی قرار می‌گیرد. اگر واژگان وی را که سخت زیرنفوذ زیست‌شناسی است کنار بگذاریم، مفاهیم بنیادی او شباهت بسیاری با طرفداران نظریة اندام‌‌وارگی دارد.[19] مدل کارکردی، مدلی مبتنی بر تمثیل ارگانیسم است و اسپنسر نخسین کسی بود که بدون اینکه جامعه را با اندام انسان یکی بداند، از اصطلاحات زیست‌شناسی در جامعه‌شناسی استفاده کرد و بر آن شد که طبق نظام خاصی ثابت کند که جامعه یک اندام است. [20] از سوی دیگر، نظریة تکاملی داروین ـ که در آن زمان بر سر زبان‌ها بود ـ نمی‌توانست تأثیری بر تفکر دورکیم نگذاشته باشد. این نظریه وی را به نگریستن به جامعه در پرتو رشد و نمو ارگانیک و ارتباط متقابل اعضا (اندام‌ها) توانا ساخت.[21] ب. انسان‌شناسی ویلیام رابرتسون اسمیت جان کلام دین را در وحدت یک گروه دینی یافته بود و دورکیم این برداشت اسمیت را هستة کانونی نظریة دینی خودش قرار داده بود. از آنجا که دورکیم انسانی با ذهنی پذیرای انواع ایده‌های فکری بود، دشوار بتوان تمام تفکرات اثرگذار بر آرای وی را تعیین کرد. با وجود این، ثابت شده است که تفکرات او در سنت فرانسوی، به‌ویژه آثار منتسکیو، سن سیمون، کنت و روسو و تفکرات بریتانیایی و آلمانی ریشه داشت. دورکیم، بنا به اذعان خود از تمایزی که روسو بین پدیده‌های اجتماعی و روان‌شناختی قائل بود چیزهایی آموخت. او نوشته است: «روسو عمیقاً از ویژگی نظم اجتماعی آگاه بود و آن را بی‌تردید نظم واقعیات می‌دانست که عموماً با واقعیات صرفاً فردی متفاوت‌اند. جهان اجتماعی جهان نوینی است چیره بر جهان مطلقاً روان‌شناختی.»(نشان) نظریه‌های سن سیمون دربارة تضاد طبقاتی در جامعة پس از انقلاب فرانسه، بیش از همه بر نظریه‌های دورکیم در همین خصوص اثر گذاشتند. از نظر سن سیمون «اوضاع جدید می‌تواند نظمی سلسله‌مراتبی اما ارگانیک را در زمینة صلح و ثبات اجتماعی به ارمغان آورد. دستیابی به یکپارچگی در وهلة نخست مبتنی است بر نهادینه شدن ایده‌های اخلاقی شایسته.» این نظریه به دورکیم کمک کرد تا نظام مبتنی بر تقسیم کار خود را تدوین کند. از قرار معلوم سن سیمون بود که دورکیم او را استاد فکری خود معرفی کرد. کنت تأثیر عظیمی بر افکار و آثار دورکیم نهاد. تقسیم کار دورکیم دربرگیرندة هفده ارجاع است که بیشترین آنها در تأیید کنت است دورکیم تأکید می‌کند که کنت تقسیم کار را عامل همبستگی می‌دانست. ایدة کنت دربارة اجماع مستقیماً بر مفهوم وجدان عمومی دورکیم اثر گذاشت. از میان غیرفرانسویان به نظر می‌رسد افکار ایمانوئل کانت، فیلسوف آلمانی، بیش از آرای متفکران اجتماعی آلمان به تفکرات دورکیم نزدیک است. آنچه دورکیم را جذب کانت کرد، نه شناخت‌شناسی او بود نه فلسفة عمومی‌اش، بلکه تعهد کانت در برابر بررسی وظیفة اخلاقی بود. دورکیم اذعان کرد که روایت او از جامعه‌شناسی، مبتنی بر ضرورت اعمال اخلاقی و در واقع همان گسترش تصورات کانت از وظیفه و قید اخلاقی است.[22] دورکیم کوشید نشان دهد الزامات اخلاقی که کانت طرح می‌کرد منشأ اجتماعی دارند و همچنین منشأ مقولات اساسی را که کانت طرح کرده بود، باید در جامعه جست‌وجو کرد.[23] دورکیم فکر همبستگی همة پدیده‌های اجتماعی را از منتسکیو آموخته بود. فوستل دو کولانژ بر نقش کانونی دین بومی و پیوند‌های مذهبی تأکید ورزیده بود و دورکیم در بررسی پدیده‌های مذهبی تحت تأثیر این دیدگاه بود. تأکید شارل رنوویه، فیلسوف نوکانتی، بر این بود که به یک نوع علم اخلاق نیاز احساس می‌‌شود و شر بودن ستیز میان اشخاص و گروه‌ها در کارهای دورکیم بازتاب‌هایی داشته است. دورکیم برای تصدیق رهیافت کل‌گرا و ساختاری‌اش، بارها از رسالة دکترای آلفرد اسپینا نقل قول کرده است. ویلهلم وونت را پدر روان‌شناسی تجربی خوانده‌اند. مفهوم روح گروهی او که آن را جانشین مفهوم معروف‌تر هگلی روح خلقی ساخته بود، باید در صورت‌بندی مفهوم وجدان جمعی دورکیم نقشی ایفا کرده باشد.[24] روش‌شناسی بنیادین مجموعة مبادی و اصول موضوعه‌ای که نظریة علمی براساس آنها شکل می‌گیرد، چارچوبی برای تکوین علم پدید می‌آورد که از آن با عنوان روش بنیادین یاد می‌شود. بنابراین، با توجه به مبادی ذکرشده می‌توان گفت نظریة دورکیم دارای یک روش‌شناسی بنیادینِ پوزیتویستی، جمع‌گرایی، سکولاریستی، لاادری‌گری، پراگماتیستی، تبیینی، جبرگرایی و... است. مفاهیم و عوامل اصلی نظریة کارکردگرایی دورکیم با اینکه مفهوم کارکرد و روش تحلیل کارکردی، در آثار جامعه‏شناسان قبل‏ از دورکیم نیز یافت می‏شود، اغلب جامعه‏شناسان دورکیم را بنیان‏گذار نظریة‏ کارکردگرایی می‏شناسند.[25] در این نظریه جامعه به عنوان شبکة سازمان‌یافته‌ای از گروه‌های در حال همکاری و تعاون شمرده می‌شود که به شیوه‌ای تقریباً منظم و منطبق بر مجموعه‌ای از قوانین و ارزش‌ها ـ که بیشتر اعضای در آن شریک‌اند ـ اطلاق می‌شود و به جامعه به دید نظامی ثابت و در عین حال متمایل به سمت تعادل نگریسته می‌شود؛ نظامی که به شکلی متوازن و هماهنگ عمل می‌کند.[26]نخستین گام برای درک این نظریه، بررسی مفاهیمی است که در آن به‌کار می‌رود و ما در زیر به شرح آنها می‌پردازیم: الف. مفهوم کارکرد: کارکرد، معادل واژة (Function) کاربردهای گوناگونی دارد. این اصطلاح در ریاضی به معنی «تابع»، در زیست‌شناسی به معنی «فعالیت» یا «منشأ چیزی بودن»، در نظام اداری به معنی خدمت، وظیفه، کار، مجموعه تکالیف، پایگاه، مقام، شغل و حرفه، و در تبیین علّی امور به معنی اثر و نقش به‌کار می‌رود. همچنین کارکرد به معانی وظیفه، معلول، عمل، فایده، انگیزه، غایت، نیت، نیاز، نتیجه و حاصل نیز به کار می‌رود. در اکثر موارد، این معانی مکمل یکدیگرند، اما در زمینه‌های مختلف معانی آنها متفاوت‌اند.[27] به‌رغم تعدد استعمال کارکرد، عام‌ترین معنای آن در جامعه‌شناسی نتیجه و اثر است که انطباق یا سازگاری یک ساختار معین یا اجزای آن را با شرایط لازم محیط، فراهم می‌آورد.[28] بنابراین، معنای کارکرد در منطق کارکردگرایی، اثر یا پیامدی است که یک پدیده در ‌ثبات، بقا و انسجام نظام اجتماعی دارد. ب. ساخت: واژة «ساخت» مرادف «structure» از ریشة لاتین «struere» یعنی ساختن، از قرن پانزدهم وارد زبان انگلیسی شد. هرگاه میان عناصر و اجزای یک مجموعه که کلیت آن مورد نظر است رابطة نسبتاً ثابت و پابرجا برقرار باشد، به مفهوم ساخت می‌رسیم. ازاین‌رو، ساخت دارای دو وجه خواهد بود: یکی متشکل از عناصر تشکیل‌دهندة آن و دیگری روابط ثابتی که عناصر تشکیل ساختی را به یکدیگر مرتبط می‌سازند.[29] ج. نظام: در ادبیات کارکردگرایی مفهوم نظام یکی از اساسی‌ترین مفاهیم اجتماعی است. با این حال تمایز دقیق میان نظام و ساخت بیان نشده و تفکیک میان این دو با ابهام همراه است. نظام در نظریة کارکردگرایی یک مفهوم انتزاعی است که از لحاظ ارتباط چندین واحد دارای کارکرد متقابل انتزاع می‌شود. کارکردگرایان اغلب کل جامعه را به عنوان یک نظام اجتماعی در نظر می‌گیرند؛ اما نظام اجتماعی میانی و کوچک‌تر را نیز که کم‌وبیش به عنوان واحدهای فی‌نفسه شمرده می‌شوند، می‌توان به عنوان نظام در نظر گرفت.[30] ماهیت کارکردگرایی در اندیشة دورکیم تبیین‌های کارکردی در رهیافت اسپنسر سهم عمده‌ای داشتند و رگه‌هایی از استدلال کارکردی در کار اگوست کنت نیز دیده می‌شود، اما دورکیم بود که منطقة رهیافت کارکردی را در بررسی پدیده‌های اجتماعی روشن ساخت. دورکیم میان بررسی کارکردی و تاریخی و نیز میان پیامدهای کارکردی و انگیزش‌های فردی، آشکارا تمایز قایل شد. تحلیل کارکردی و تحلیل تاریخی دورکیم تحلیل کارکردی را از دو روش تحلیلی دیگر جدا دانست که یکی در جست‌وجوی ریشه‌های تاریخی و علت‌ها و دیگری در پی منظوره‌ها و انگیزه‌های فردی است. روش دوم از نظر دورکیم در بررسی‌های جامعه‌شناختی اهمیت حاشیه‌ای دارد؛ زیرا انسان‌ها غالباً در اعمالی درگیر می‌شوند که قادر به پیش‌بینی پیامدهای آنها نیستند. اما جست‌وجوی خاستگاه‌ها و علت‌های تاریخی، از دید دورکیم، همان نقش ضروری و موجهی را در کارهای جامعه‌شناختی دارد که تحلیل کارکردها دارد. در واقع، او متقاعد شده بود که برای تبیین کامل پدیده‌های جامعه‌شناختی، هم باید از تحلیل تاریخی استفاده کرد و هم از تحلیل کارکردی. تحلیل کارکردی آشکار می‌سازد که یک مورد اجتماعی خاص مورد بررسی چه تأثیرهایی بر عملکرد نظام کلی یا اجزای سازندة آن می‌گذارد. اما تحلیل تاریخی تحلیل‌گر را قادر می‌سازد تا نشان دهد که چرا تنها همان واقعیت مورد بررسی ـ و نه واقعیت‌های دیگر ـ از نظر تاریخی توانسته است یک کارکرد خاص را به عهده گیرد. پژوهشگر اجتماعی باید جست‌وجوی علت‌های مؤثر یک پدیده را با تعیین کارکرد آن پدیده در هم آمیزد. مفهوم کارکرد در همة آثار دورکیم نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. در تقسیم کار دورکیم هدف اصلی‌اش را تعیین «کارکردهای تقسیم کار می‌داند؛ یعنی اینکه تقسیم کار چه نیاز اجتماعی را برآورده می‌سازد». کتاب صورت‌های ابتدایی زندگی دینی اختصاص دارد به نشان دادن کارکردهای گوناگونی که کیش‌ها، آیین‌ها و باورهای مذهبی در جامعه انجام می‌دهند. یکی دیگر از نمونه‌های رهیافت کارکردی دورکیم، بحث او دربارة بزهکاری است.[31] دورکیم در بحث از انحراف و بزهکاری، از روش متعارف کاملاً دوری می‌گزیند. بر خلاف بیشتر جرم‌شناسان که جرم را پدیده‌ای آسیب‌شناختی شمردند و در پی علت‌های روان‌شناختی آن در ذهن بزهکار بودند، دورکیم رخداد جرم را یک پدیدة بهنجار می‌دانست و حتی برای پیامدهای آن، کارکردهای مثبت اجتماعی نیز قایل بود. جرم برای آن بهنجار است که هیچ جامعه‌ای نیست که بتواند سازگاری تام با دستورهای اجتماعی را بر همة اعضایش تحمیل کند و اگر هم بتواند چنین کاری را انجام دهد، چنان سرکوبگر می‌شود که برای همکاری‌های اجتماعی افرادش هیچ‌گونه آزادی عملی باقی نمی‌گذارد. برای آنکه جامعه انعطاف‌پذیر بماند و درهایش به روی دگرگونی و تطبیق‌های تازه باز باشد، انحراف از هنجارهای جامعه ضرورت دارد. اما دورکیم گذشته از تشخیص چنین پیامدهای مستقیم جرم، کارکردهای غیرمستقیمی را نیز برای جرم یافته بود که اهمیت‌شان کمتر از کارکردهای مستقیم آن نیست. دورکیم چنین استدلال می‌کرد که یک عمل بزهکارانه از طریق برانگیختن احساسات جمعی برهند دست‌درازی به هنجارهای جامعه، منهیات اجتماعی را مشخص می‌سازد. ازاین‌رو، جرم به گونه‌ای پیش‌بینی نشده، توافق هنجار بخش در مورد مصلحت عامه را تقویت می‌کند. «جرم وجدان‌های درستکار را گرد هم می‌آورد و به آنها تمرکز می‌بخشد».[32] روش کاربردی بین نظریه‌ و روش‌های کاربردی تناسب وجود دارد. نظریه‌های پوزیتویستی بیشتر مقتضی روش‌های پهن دامنه‌اند. دورکیم نیز به عنوان یکی از طرفداران معرفت پوزیتویستی، یگانه راه دستیابی به مطالعة تجربی را در تبیین آنها برحسب وقایع اجتماعی دیگر می‌داند. ازاین‌رو، به دو نوع تبیین جامعه‌شناختی باور دارد: یکی تبیین علی و دیگری تبیین کارکردی. در تبیین کاردی، که بیشترین بخش نظریة دورکیم با آن تبیین شده است، می‌خواهیم بدانیم که چگونه عنصر اجتماعی در نتیجة کارکردی که دارد می‌تواند با کل نظام اندام‌واره سازگار شود. پس استفاده از روش استقرا و مشاهدة عینی، آزمایش و مقایسة مورد تأکید دورکیم قرار می‌گیرد.[33] حوزه‌های فعال معرفی شدن موضوعات خاصی به عنوان عامل مسلط و عوامل اصلی برای تبیین مسائل اجتماعی موجب می‌شود تا پرداختن به آن عوامل به عنوان حوزة‌ مورد علاقة نظریه فعال شود. در نظریة ‌کارکردگرایی دورکیم به دلیل نقشی که برای تقسیم کار و همبستگی و... به عنوان عوامل اصلی قائل است، جامعه‌شناسی صنعت، کار و شغل، دین، اخلاق، معرفت و آموزش و پرورش، ورزش و... فعال می‌شود.   پی نوشت: [1]. جنیفر له مان، ساخت شکنی دورکیم، ترجمه شهنار مسمی پرست، ص11 [2]. راب استونز، متفکران بزرگ جامعه شناسی، ترجمة مهرداد میردامادی، ص91 [3]. محمد تقی فعالی، درآمدی بر معرفت شناسی معاصر و دینی، ص285 [4]. ‌ایرج ساعی و دیگران، زندگی جامعه شناسان بزرگ، ص 106 [5]. حسین ابوالحسین تنهایی، نظریه‌های جامعه شناسی، ص120 [6]. احسان نراقی، علوم اجتماعی و سیر تکوینی آن، ص120 [7]. یان کرایب، نظریه‌های مدرن در جامعه شناسی از پارسونز تا هابرماس، ترجمه محبوبة مهاجر، ص27 [8]. یان کرایب، نظریه‌های کلاسیک، ترجمة شهناز مسمی پرست، ص154 [9]. محمد امزیان، روش تحقیق علوم اجتماعی، ترجمه عبدالقادر سواری، ص36-35 [10]. همان، ص40-39 [11]. امیل دورکیم، تقسیم کار، ترجمه باقر پرهام، ص33 [12]. استیون سیدمن، کشاکش آرا در جامعه شناسی، ترجمه جلیلی هادی، ص97 [13]. گیبسون بوریل، و گارت مورگان، نظریه‌های کلان جامعه‌شناسی و تجزیه و تحلیل سازمان، ترجمه محمدتقی نوروزی، ص15 [14]. امیل دورکیم، فلسفه و جامعه‏شناسی، ترجمه فرحناز خمسه‏ای، ص128 [15]. امیل دورکیم، خودکشی، ترجمه نادر سالارزاده‌امیری، ص31 [16]. امیل دورکیم، فلسفه و جامعه‏شناسی، ص52 [17]. حسین ابوالحسین تنهایی، همان، ص105 [18]. همان، ص39 [19]. غلامعباس توسلی، نظریه‌های جامعه شناسی، ص 203. [20]. همان، ص 203 [21]. جی. اچ. ابراهام، خاستگاه‌های جامعه شناسی، ترجمه احمد کریمی، ص59 [22]. تیم دیلینی، نظریه‌های کلاسیک جامعه شناسی، ترجمه بهرنگ صدیقی، ص138-137 [23]. آنتونی گیدنز، دورکم، ترجمه یوسفعلی اباذری، ص73 [24]. لیوئیس کوزر، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه‌شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، ص212 [25]. غلامعباس توسلی، نظریه‌های جامعه شناسی، ص 213 [26] تقی آزاد ارمکی، نظریه‌های جامعه شناسی، ص20 [27]. غلامعباس توسلی، همان، ص 208 [28]. ویلیام اسکیدمور، تفکر نظری در جامعه شناسی، ترجمه جمعی از مترجمین، ص 141 [29]. غلامعباس توسلی، همان، ص 107 [30]. ویلیام اسکیدمور، همان، ص143 [31]. همان [32]. لیوئیس کوزر، همان، ص213 [33]. حسین ابوالحسین تنهایی، همان، ص102   سعید مقدم / کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه باقرالعلوم(ع) کریم خان‌محمدی/ استادیار دانشگاه باقرالعلوم(ع) منبع: فصل‌نامه معرفت فرهنگی اجتماعی شماره 7 ادامه دارد/

93/05/06 - 00:45





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن