واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۳۱ تير ۱۳۹۳ (۱۰:۳۳ق.ظ)
آفرينش: از واحدهاي دانشگاهي تا بعد از فارغالتحصيلي...
به گزارش خبرگزاري موج، روزنامه آفرينش چنين نوشت:
يكي از دغدغهها و مسائل بسيار مهم دوره نوجواني و جواني در كشورمان كه اگر نگوييم مساله اول، قطعا جزء سه مساله مهم اول براي قشر نوجوان و جوان خواهد بود مساله كنكور است. امري كه در كنار داوطلبان، همواره خانوادهها را نيز به خود مشغول نموده است. هر سال همزمان با شروع سال تحصيلي جديد و بازگشايي دانشگاهها، افرادي كه توانستهاند در اين امتحان بزرگ موفق شوند به جامعه دانشگاهي ميپيوندند. نخستين ترمهاي دانشگاهي همواره با شور و شوق و انرژي منحصربفردي همراه هستند و نشاط وارد شدن به محيط آكادميك، معمولا نشاطي است كه در چند ترم اول تحصيلي به خوبي در بين دانشجويان قابل مشاهده است.
اما به راستي چه اتفاقي ميافتد كه در همين دانشجويان، بعد از گذشت چند ترم و بخصوص در ترمهاي آخر تحصيل، ديگر اثري از آن نشاط و شادابي اوليه ديده نميشود؟ نظرات روانشناسان درمورد ميزان نشاط يا افسردگي در بين دانشجويان، نظرات بسيار قابل تاملي است. به طور كلي اين مساله داراي دلايل و ريشههاي متعددي است اما ميتوان گفت يكي از علتهاي اصلي اين امر، وجود ابهام و روشن نبودن آينده شغلي و كاري براي دانشجوياني است كه بعد از گذراندن بهترين سالهاي عمر خود در پشت نيمكتهاي دانشگاه، چشمانداز واضح و امني را روبروي خود نميبينند و اين امر، بخصوص براي آن دسته از دانشجويان كه با تحمل سختيهاي بيشتر در رشتهها و دانشگاههاي مورد علاقه خود پذيرفته شدهاند و بعضا دشواريهاي ناشي از زندگي در خوابگاه و دوري از خانواده را تحمل نمودهاند، دوچندان است. اين مساله موجب ميشود در بسياري از موارد، ترمهاي پاياني تحصيل با مشروطي و حذف واحد و افتادنهاي مكرر در يك درس، همراه باشد. سوالي كه مطرح ميشود اين است كه چرا دانشجويان بعد از اتمام ترمهاي تحصيلي بايد همچنان از نظر مالي وابسته به خانواده خود باشند و شغلي را هم كه در حد بسيار ابتدايي بتواند از لحاظ اقتصادي نوعي استقلال به آنها بدهد نيابند؟ بايد گفت از يك ديدگاه، اين امر برميگردد به نحوه آموزشها در نظام آموزشي و سيستم آكادميك، كه در بسياري از رشتهها، اغلب، آنچه به دانشجويان منتقل ميشود مطالبي صرفا تئوري و غيركاربردي و مشتمل بر حجم زيادي مفاهيم تئوري و محفوظاتي است كه دانشجو موظف است در پايان هر ترم آنها را بر روي برگه پياده كند تا نمره پاس شدن در آن واحد را دريافت نمايد و نه بيشتر.
بايد اعتراف كرد هنوز هم در سيستم دانشگاهي ما، آزمون و تجربه و كار عملي و همين طور تعامل و همكاري بين دانشجوي فاقد تجربه، اما با انگيزه و اساتيد باتجربه وجود ندارد. نحوه آموزشها به گونهاي است كه دانشجو تازه بعد از چند سال تحصيل و سپري نمودن عمر خود در پشت نيمكتهاي دانشگاه، زماني كه ميخواهد وارد بازار كار شود، مهارت عملي خاصي را در چنته احساس نميكند و رزومه وي نميتواند نظر صاحبان كار و حرفه را براي بهكارگيري وي جلب كند.
حجم زياد واحدهاي نظري و برعكس، عدم سرمايهگذاري دانشگاهها بر روي واحدهاي عملي كه در جريان آن، دانشجويان صاحب مهارتي بشوند، نبود و كمبود امكانات در بسياري از موارد درمورد واحدهايي كه به كار عملي و ابزار نياز دارند، آزمايشگاههاي قديمي و تجهيزاتي كه جوابگوي نيازهاي آموزشي و پژوهشي دانشجويان نيستند و غيره و غيره بخشي از مواردي هستند كه موجب ميشوند دانشجو در پايان تحصيل، رزومه پربار و دربردارنده تواناييهايي كه بتواند اعتمادبنفس را نيز در وي تقويت كند، نداشته باشد. اين يك واقعيت است كه در اغلب موارد، آنچه دانشجويان به صورت تئوري حفظ ميكنند و امتحان ميدهند چندين برابر واحدهايي است كه نياز به كار عملي دارند و البته درمورد برخي رشتهها حتي در حد چند واحد درسي هم خبري از اين مساله نيست.
از آنجايي كه تنها تعداد خاصي از رشتههاي دانشگاهي هستند كه از بازار كار خوبي براي فارغالتحصيلانشان برخوردار ميباشند، تعداد زيادي از فارغالتحصيلان رشتههاي ديگر براي گريز از بحران بيكاري بعد از فارغالتحصيلي خود، يا به مشاغل بيارتباط با تحصيلات خود روي ميآورند و يا همچنان و از سر ناچاري، به ادامه تحصيل در مقطع بالاتر در رشته خود ميپردازند و در هر صورت، اصل قضيه كه نبود كار براي فارغالتحصيلان بسياري از رشتهها است، همچنان به قوت خود باقي است.
شماري از فارغالتحصيلان نيز كه آينده شغلي و اجتماعي واضح و اميدواركنندهاي را براي خود پيدا نميكنند به فكر ادامه تحصيل در خارج از كشور و مهاجرت ميافتند. مهاجرتي كه در بسياري از موارد، اغلب، بازگشتي در آن وجود ندارد و در حقيقت، سرمايهاي كه ميتوانست در همين جا به بهترين نحو موجب پيشرفت و تعالي كشور را فراهم كند، سكوي پرش و ترقي براي ديگر كشورها ميشود. ميزان دانشجويان مهاجرت كرده براي درس و كار به خارج از كشور و چرايي آن و مقايسه ميزان رضايت اين افراد قبل و بعد از مهاجرت و موارد مشابه آن، همه، مواردي هستند كه بارها در تحقيقات و مقالات مختلف درموردشان بحث و بررسي صورت گرفته است و همگي ما را به اين نتيجه رساندهاند كه نيازمند تغيير دادن شرايط تحصيلي، پژوهشي، شغلي و... براي تحصيلكردگان هستيم تا داستان قديمي مهاجرت، همچنان ادامهدار نباشد.
در شرايطي كه بهترين و قيمتيترين سرمايههاي يك جامعه، يعني نيروي انساني آن، در يك بازه چند ساله، عمر، نيرو و انرژي خود را آن هم در اوج توانايياش، صرف آموختن مطالبي ميكند كه در ساليان بعد، آن قدر كه او برايش هزينه كرده و بهترين سالهاي جواني خود را در آن صرف كرده، نتيجه چنداني را براي وي به ارمغان نميآورند، اين امر تبديل ميشود به يكي از عوامل اصلي بروز افسردگي در جامعه و بخصوص در بين قشر جوان و تحصيلكرده و طبيعي است كه جامعه افسرده، درست مانند شخص مبتلا به افسردگي كه انگيزه و كششي براي ساختن و پويايي ندارد، نميتواند به سمت موفقيت حركت كند.
نويسنده: زهرا كيانبخت
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]