واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
رضا شاه برای تقویت پایه های سلطنت دودمان پهلوی و افزایش ثروت و اقتدار خود، بسیاری از آزادی خواهان را که برای حاکمیت حکومت قانون مبارزه می کردند به شیوه های ناجوانمردانه ای می کشت. در دوره ی سلطنت رضاشاه به جای «قهوه ی قجری» که پادشاهان سلسله ی قاجاریه با آن مخالفان سیاسی خود را سر به نیست می کردند از آمپول هوا استفاده می شد. دژخیم رضا شاه در این روش، فرد بی سوادی که «پزشک احمدی» نامیده می شد با سرنگ خود وارد زندان می شد و مخالفان سیاسی دیکتاتور را با وارد کردن مقداری هوا به رگهایشان نابود می کرد و دیگر دژخیمان شایع می کردند؛ زندانی به مرگ طبیعی و یا بر اثر بیماری های شایع در آن زمان مرده است! و خدا می داند که چند نفر توسط «پزشک احمدی» کشته شده اند!؟ از آنجا که «دنیا دار مکافات است» و همواره کوچه بن بستی شوم و مرگی زشت در انتظار دژخیمان و جلّادان دیکتاتورهاست، پزشک احمدی هم نتوانست از انتقام الهی فرار کند. وی پس از تحمل یک دوره آوارگی و ترس و وحشت، هنگامی که براساس رأی دادگاه به مرگ محکوم شده بود در زندان به زندگی ننگین خود پایان داد و سفر آخرت را نیز با پلشتی و بدنامی آغاز کرد! ماجرای مرگ این جنایتکار معروف رضاشاه به قرار زیر است: پیش از فرارسیدن شهریور 1320 هجری شمسی که انگلیس ها رضا شاه را از سلطنت خلع و به جزیره ی موریس در آفریقای جنوبی تبعید کردند، پزشک احمدی- که مورد نفرت آزادیخواهان بود- به عراق گریخته و در کربلا دکان عطاری دایر کرده بود. وی در سالهای پایانی سلطنت رضا شاه، یکی از معروف ترین رجال سیاسی دوره ی پهلوی را به نام عبدالحسین خان تیمور تاش- وزیر سابق دربار- که به جرم کلاهبرداری و اختلاس در زندان قصر بود با همان آمپول هوا کشته بود. در آن زمان شایع کردند، تیمور تاش به مرض آنژین دوپواترین و مرض قلبی که همیشه مبتلا بود و اطبا انتظار بروز حالت سکته ای را در مشارالیه می کشیدند، فوت نموده است. بعد از شهریور 1320 ، ایران خانم(دختر تیمور تاش) خبر شد که قاتل پدرش یعنی پزشک احمدی معروف در عراق است. راه افتاد و به عراق رفت و به کمک «مِس لمبتُن»- که آن وقت در عراق بود- با شخص نوری سعید، پادشاه عراق ملاقات و وسایل دستگیری قاتل پدرش را فراهم کرد. این ملاقات در یک ضیافت رسمی اتفاق افتاد. نوری سعید به سفیر ایران در حضور رییس پلیس گفت: من چطور با این خانم احوالپرسی کنم در حالی که قاتل پدرش در مملکت من آزاد می گردد!؟ فردا صبح، پزشک احمدی را که در کربلا دکان عطاری داشت و به عنوان احمد عطار معروف بود، دستگیر کردند. فرزندان سردار اسعد نیز خبر شدند و از مرز به این طرف مراقب بودند تا پزشک احمدی تحویل شهربانی شد و در تهران محاکمه ی او انجام و حکم اعدامش صادر شد. آن شب که قرار بود پزشک احمدی اعدام شود، ایران خانم کاریکاتوری در روزنامه اش چاپ کرد که رضا شاه و پزشک احمدی رو به رو ایستاده بودند و این شعر را زیر آن نوشته بود: (دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟/ ابری که در بیابان بر کشته ای ببارد) پزشک احمدی به اعدام نرسید، یعنی همان شب خودکشی کرد! ایران خانم هم پس از فروش املاکش به پاریس مهاجرت کرد و تا پایان عمر در آنجا زیست. منبع: اژدهای هفت سر- تألیف استاد دکتر باستانی پاریزی(مقاله ی از مرو تا موناکو)- انتشارات دنیای کتاب- چاپ سوم- 1367 تهران.
29 تیر 1393 ساعت 16:03
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]