واضح آرشیو وب فارسی:الف: ناکامیهای دولت آمریکا از سال 2001 تا 2014
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۱۹
کارشناس مسائل سیاست و حکومت در مؤسسه بروکینگز در گزارشی مفصل به بررسی ناکامیهای دولتهای مختلف آمریکا از سال ۲۰۰۱ به بعد پرداخته و پیشنهاداتی را برای رفع آنها میدهد.به گزارش تسنیم به نقل از مؤسسه بروکینگ، پائول لایت، کارشناس مسائل سیاست و حکومت در آمریکا در این اندیشکده معتقد است که از سال ۲۰۰۱ به بعد با گذشت زمان، حجم ناکامیها و شکستهای دولتهای مختلف چه در داخل و چه در خارج افزایش یافته و اکنون به آبشاری از مشکلات و ناکامیها تبدیل شده است.پائول سی. لایت، کارشناس مسائل سیاست و حکومت در آمریکا در مؤسسه بروکینگز در گزارشی با عنوان «آبشاری از ناکامیها: چرا دولت شکست میخورد و چگونه باید مانع آن شد» تلاش میکند به این چهار مسئله پاسخ دهد:۱) دولت در چه حوزههایی شکست خورده است؟۲) چرا دولت شکست میخورد؟۳) چه کسی مسئول این ناکامیها و شکستهاست؟۴) برای تصحیح مشکلات مهم چه میتوان کرد؟دولت در چه حوزههایی شکست خورده است؟با بررسیها ناکامیهای دولتهای مختلف از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴ به این نتیجه میرسیم که الگوها و ویژگیهای زیر در ناکامیهای دولتهای مختلف دیده میشود:۱. بیشتر ناکامیها ناشی از غفلت و نه اقدام ناصحیح هستند.۲. برخی از ناکامیها آشکارتر از برخی دیگر هستند.۳. وجود چشمانداز برای انجام کاری نیرومحرکه موفقیت است در حالی که فقدان آن برابر با شکست است.۴. در برخی از ناکامیها عناصر موفقیت و شکست هر دو با هم وجود دارند.۵. شمار ناکامیهای دولت با گذشت زمان افزایش یافته است.۶. در میان پنج رئیس جمهور اخیر در هنگام ناکامیها و شکستها، تفاوتهایی دیده میشود.۷. این تفاوتها به قدری بزرگ هستند که نشان میدهد دولت در چند سال آخر کار خود، در ریاست جمهوریهای دو دورهای، به نوعی در جهت ناکامی و شکست گام برمیدارد؛ شاید به این دلیل که رؤسای جمهور تمرکز خود را به تدریج از دست میدهند، عوامل ایشان به تدریج از ایشان روی گردان میشوند، دیگر احزاب رویکرد رقابتی جدیتری نسبت به ایشان میگیرند و رسانهها هم شدت انتقادات خود را افزایش میدهند.۸. این ناکامیها هم در بخش نظارتی است و هم در بخش عملیاتی.چرا دولت شکست میخورد؟دولت بنا به دلایل مختلف و بسیاری ممکن است شکست بخورد که برخی از آنها نیز خارج از کنترل آن است. برای مثال، سیاستها، از کنگره و رئیس جمهور صادر میشوند که برخی از آنها ضعیف هستند و ممکن است اجرای آنها، سوای از تعهد بروکراتیک، غیر ممکن باشد.عوامل ناکامی در پنج طبقه دسته بندی میشوند:۱. سیاستگذاری: دولت ممکن است برای مشکل موجود هیچ سیاستی نداشته باشد یا اصلاً وجود سیاستی خاص را ضروری احساس نکند؛ یا سیاست ممکن است به قدری دشوار طراحی شده باشد که اجرای آن غیر ممکن شود یا اجرای آن به نهادی واگذار شود که آسیبپذیر و ناتوان است.۲. منابع: دولت ممکن است بودجه، پرسنل یا «ظرفیت جانبی»، همچون تکنولوژی اطلاعات، سیستمهای نظارتی یا تجربه فنی، کافی نداشته باشند تا تأثیر لازم از سیاست طراحی شده را بگیرند.۳. ساختار: حکومت ممکن است قادر نباشد تا اطلاعات را در زنجیره فرماندهی چند لایه خود بالا و پایین ببرد، پیمانکاران خود را گزینش و نظارت کند یا سردرگمی ناشی از دوبارهکاری و همپوشانی را برطرف سازد.۴. رهبری: مقامات ارشد حکومتی ممکن است کفایت لازم برای رهبری را نداشته باشند؛ این ممکن است به اخذ تصمیماتی ضعیف منتهی شود؛ حال چه پیش یا در هنگام یا پس از بروز ناکامی.۵. فرهنگ: دولت ممکن است مأموریتهای پیچیدهای را آغاز کرده باشد که ادامه آنها دشوار باشد و در نتیجه آلوده شدن ستاد اجرایی به فساد و رفتار غیراخلاقی تشدید میشود یا ممکن است نظارت بر روند اجرای آن تضعیف شده و ارزیابی و مدیریت نیز بالتبع سست شود.چه کاری از دست کنگره و رئیس جمهور برمیآید؟برای جلوگیری از تکرار شکستها در آینده، رئیس جمهو و کنگره و در مجموع بازیگران دولتی باید موارد زیر را در نظر گیرند:۱. از ابتدای کار به کارآمدی سیاستگذاری خود بیاندیشند.۲. بودجه، پرسنل و ظرفیت جانبی لازم برای موفقیت را فراهم آورند.۳. زنجیره فرماندهی را مسطح کرده و حجم غیر ضروری را از بین برند.۴. انتخاب منصوبین رئیس جمهور برای انجام کار بر اساس کارآمدی نه بر اساس رابطهها.۵. تقویت برنامهریزی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 79]