تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):تكميل روزه به پرداخت زكاة يعنى فطره است، همچنان كه صلوات بر پيامبر (صلى الله عليه و آل...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813161705




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

براساس یک پرونده قضایی: توهم شیشه‌ای


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:


براساس یک پرونده قضایی: توهم شیشه‌ای
دلشوره عجیبی داشتم، می‌خواستم هرچه سریع‌تر به خانه‌ام بازگردم، دست فرزندم را گرفتم و از پارک بیرون رفتیم. اما وقتی به خانه‌ام رسیدم صحنه‌ای وحشتناک زندگی‌ام را به هم ریخت.
جام جم سرا: زن ۳۴ساله که هنوز از شوک این حادثه تلخ و تاسف بار بیرون نیامده بود به مقام قضایی گفت: روزی که سر سفره عقد به چشمان «عباس» می‌نگریستم رویای یک زندگی شیرین را در ذهنم می‌پروراندم و تصور می‌کردم که در کنار او به خوشبختی خواهم رسید، اما هنوز چند ماه از ازدواجمان نگذشته بود که یک روز به طور ناگهانی او را در حال استعمال موادمخدر دیدم و این‌‌ همان نقطه انحرافی در مسیر سعادت و خوشبختی بود که زندگی شیرینم را تغییر داد و از آن روز به بعد دیگر طعم مهربانی و شادی را نچشیدم. آن روز عباس در حالی که دست و پایش را گم کرده بود و بساط استعمال مواد را جمع می‌کرد قول داد که دیگر از این بلای خانمانسوز دوری کند ولی او نه تنها به قول خودش عمل نکرد بلکه هر روز بیشتر درگرداب مواد افیونی فرو رفت. دیگر کار او به جایی رسیده بود که هرچیزی را سرقت می‌کرد تا بتواند مخارج سنگین اعتیادش را تامین کند او حتی به گوشواره‌های دخترم هم رحم نکرد و آن‌ها را فروخت. دیگر وقتی شیشه می‌کشید حالت «توهم» می‌گرفت و به من می‌گفت تو چرا بدون حجاب از خانه بیرون می‌روی؟
توهم‌های او هر روز بیشتر می‌شد و من نگران از آینده فرزندم، نمی‌دانستم با او چه رفتاری بکنم از سوی دیگر هم بین دوستان و فامیل خجالت می‌کشیدم و سعی می‌کردم با جرو بحث و ایجاد سروصدا او را از این کار منع کنم.
عباس، دیگر چیزی در خانه برای فروش پیدا نمی‌کرد چون همه آن‌ها را به دور از چشم من فروخته بود. امروز که به خاطر همین موضوع با هم درگیر شدیم من دست فرزندم را گرفتم و او را به پارک بردم تا لحظه‌ای آرامش داشته باشم اما وقتی به خانه برگشتم پیکر حلق آویز شوهرم را در چارچوب در اتاق دیدم.
با سروصدای من همسایگان او را پایین آوردند ولی ماموران اورژانس مرگ او را تایید کردند. حالا نمی‌دانم با این وضعیت چه کنم؟ آینده تنها فرزندم چه خواهد شد؟ کاش به جای جر و بحث با او، به یک مرکز مشاوره می‌رفتم تا بتوانم چگونگی رفتار با یک معتاد «توهمی» را فرابگیرم.
مواد مخدر صنعتی نه تنها همسرم و زندگی‌ام را به نابودی کشاند بلکه دیگر در این شرایط آینده فرزندم نیز در تاریکی قرار گرفته است. (خراسان)


شنبه 21 تیر 1393 14:23





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن