واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: خودکشی دختر و پسر عاشق پیشه تهرانی!
گزارش وقوع یک قتل ساعت 8 صبح دیروز به ماموران کلانتری 106 نامجو اطلاع داده شد. آنها بلافاصله موضوع را در دستور کار قرار دادند
فرهیختگان: گزارش وقوع یک قتل ساعت 8 صبح دیروز به ماموران کلانتری 106 نامجو اطلاع داده شد. آنها بلافاصله موضوع را در دستور کار قرار دادند و به همراه بازپرس کشیک قتل راهی محل حادثه در خیابان نظامآباد شدند. با حضور ماموران در محل حادثه، آنها با جسد یک دختر جوان روبهرو شدند. کنار جسد این دختر نیز، پیکر نیمه جان یک پسر جوان نیز مشاهده شد که با مرگ دست و پنجه نرم میکرد. بلافاصله پسر جوان به بیمارستان منتقل شد، اما در راه رفتن به بیمارستان جان خود را از دست داد. بنابراین کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی و بازپرس جنایی تجسسهای خود را در این زمینه آغاز کردند. تحقیقات نشان داد که این دختر و پسر جوان به نام رزیتا و بهنام 23 و 30 ساله با شلیک گلوله به سرشان جان خود را از دست دادهاند. بنابراین کارآگاهان جنایی با توجه به حساسیت موضوع به بررسی این ماجرا پرداختند. مردی که با پلیس تماس گرفته بود و ماجرای این جنایت را به آنها گزارش داده بود در تحقیقات به کارآگاهان گفت: من برادر بهنام هستم. من دو سال پیش با خواهر رزیتا آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم. پس از ازدواج ما بود که بهنام با رزیتا آشنا شد. پس از گذشت مدتی متوجه شدیم که رزیتا و بهنام بهشدت به هم علاقهمند شدهاند و قصد دارند که با هم ازدواج کنند. زمانی که موضوع عشق آنها فاش شد، بلافاصله خانواده رزیتا مخالفت سرسخت خود را با این ازدواج اعلام کردند. پدر و مادر رزیتا دوست داشتند دخترشان با مرد دیگری ازدواج کند و اصلا از بهنام خوششان نمیآمد. رزیتا و بهنام خیلی سعی کردند آنها را به ازدواجشان راضی کنند اما پدر و مادرزنم به هیچ عنوان موافقت خودشان را اعلام نکردند، تا جاییکه آنها به رزیتا گفتند اگر میخواهی با بهنام ازدواج کنی از این خانه برو و دیگر به اینجا برنگرد. رزیتا هم که نمیتوانست از بهنام جدا شود درنهایت از خانهشان بیرون آمد و با بهنام یک خانه کوچک اجاره کردند تا شاید از این طریق پدرزن و مادرزنم راضی به ازدواجشان شوند. آنها با هم نامزد کردند و زندگیشان را در یک خانه شروع کردند. ولی این کار آنها هم فایدهای نداشت و رزیتا و بهنام مرتب با خانواده همسرم درگیر بودند.این مرد در ادامه صحبتهایش گفت: درنهایت صبح دیروز مادرزنم با من تماس گرفت و در حالی که خیلی هراسان بود، به من گفت بهنام به او یک پیامک تهدیدآمیز داده و او بهشدت نگران رزیتاست. مادرزنم از من خواست که به خانه رزیتا و بهنام بروم و به آنها سری بزنم. من هم وقتی این موضوع را شنیدم نگران شدم و بلافاصله به خانه آنها رفتم. وقتی وارد خانه شدم با جسد غرق در خون برادرم و رزیتا روبهرو شدم. اصلا باور نمیکردم که آنها دست به چنین کاری زده باشند. در ادامه تحقیقات مادر رزیتا در حالی که بهشدت ترسیده بود و مرتب گریه میکرد به ماموران گفت: ما دوست نداشتیم دخترمان با بهنام ازدواج کند. وقتی رزیتا با بهنام از خانه رفت تصور میکردیم سرش به سنگ بخورد و چهره واقعی بهنام را بشناسد. اما عشق چشمان رزیتا را کور کرده بود و به هیچ عنوان نمیخواست از بهنام جدا شود. تا اینکه درنهایت امروز صبح بهنام یک پیامک به من داد و گفت که خودتان باعث این اتفاق شدید. شما از ما حمایت نکردید و اگر حمایت میکردید کار ما به اینجا نمیکشید. وقتی این پیامک را دیدم بلافاصله آن را پاک کردم. ولی باز نگران شدم و به دامادم زنگ زدم و گفتم که به خانه آنها برود. ولی متاسفانه دامادم دیر به خانه آنها رسید. مطمئن هستم که بهنام اول دخترم را کشته بعد هم خودش را کشته است.
شنبه, 21 تیر 1393 ساعت 13:18
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]