تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):براستى كه هر كس را حق سود ندهد، باطل زيانش رساند و هر كس به راه هدايت نرود، به كجر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805474379




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

7 زن برگزیده سريال بازي تاج و تخت /تصاوير


واضح آرشیو وب فارسی:سافتستان:

شی
شی معشوقه یکی از مهم‌ترین کاراکترهای مجموعه است. در واقع اهمیت شی پیش از آنکه ناشی از خودش باشد، از حضور او کنار تیرین حاصل شده است. حب و بغض مخاطب نسبت به او هم در نسبت رابطه‌اش با تیرین شکل می‌گیرد. تا جایی که او در کنار تیرین و شانه به شانه اوست، همدردی و همراهی بیننده را برمی‌انگیزد. اما آنجا که کم می‌آورد در درک قهرمان، همه چیز تمام می‌شود.

شی از جانب تیرین پس زده می‌شود و نمی‌تواند بفهمد آن مرد کوچک چه رنجی می‌کشد در گذشتن از تنها مایملکی که در یک شهر تقریبا سراسر دشمن، دانسته است. سرنوشت بی‌رحمانه‌ای که مارتین بر پیشانی شی می‌نویسد (نفرت مخاطب و نه مرگ او) تاوان یک آن شک و سقوط زنی است که امکان این را داشته پا بگذارد به جهان پیچیده و صادق مردی که خیلی تنهاست تا محرم او باشد. تنها محرم او. و عظمت آن اتفاق را نفهمیده است. آیا داغ نفرت تماشاگر و آن خداحافظی محقرانه از صحنه نبردهای وستروس، جزای به حقی نیست برای زنی که می‌تواند هر مردی را شیر من بخواند؟ حالا تنها خاطره‌ای که از شی باقی مانده آن لحظه ورود اوست به دادگاه فرمایشی تیرین. تیر خلاصی که ما و مرد ما را در آنی میخکوب کرد. فلج کرد و غربت او را بیش از پیش به صورتمان کوبید. آریا
او کودکی بیش نبود وقتی جان اسنو، نیدل را در دستش نهاد و رقصیدن با شمشیر جایگزین همه بازی‌های دخترانه او شد. لابد جان اسنو هم می‌دانست که باید ابزار انتقام و محافظت از خانواده را در دستان کوچک‌ترین دختر ند استارک بگذارد. آریا مسیر سخت و دور و درازی را پشت سر گذاشت تا به آن نقطه رسید که بنشیند و جان سپردن ‌هاوند را فقط تماشا کند. بی‌آنکه سکوتش را بشکند، بی‌آنکه لب‌هایش بلرزد، بی‌آنکه اشکی بریزد، بی‌آنکه حتی آنی شک کند که باید بایستد و نیدلش را در قلب‌ هاوند فرو کند.

او آرام دست انداخت توی خورجین ‌هاوند و کیسه نقره‌اش را برداشت و رفت. همان‌طوری که از خود او آموخته بود مرده‌ها به نقره نیازی ندارند. نمای نزدیکی که در آخرین اپیزود فصل چهار از صورت آریا می‌بینیم تصویر دختری‌ است که ترس‌هایش را دفن کرده و حالا آماده است به تنهایی رهسپار شود به شهری که سرنوشت اوست؛ براووس. در فصل بعد باید بنشینیم به تماشای دختر کوچکی که بیرق‌دار خونخواهی پدرش شده است. کاتلین
کاتلین تالی همسر لرد ادارد استارک و بانوی وینترفل. او زنی سخاوتمند، مهربان و قوی بود و …اینکه زنی اصلی‌ترین برگ برنده‌اش را در میدان جنگ بی‌هیچ هراسی رها کند از کجا می‌آید؟ آن‌هم در جنگی که یک‌سوی آن پسر جوانش ایستاده و شانس زیادی برای بردن و بازپس گرفتن خانه و سرزمینش و همچنین برای گرفتن انتقام پدر شهیدش ندارد. سکانس رویارویی جیمی ‌و کاتلین تمام زوایای روشن و تاریک او را بر مخاطب می‌گشاید. فرازها و فرودهای شخصیت او را. او پیش از هر چیزی مادر است و همین کافی است وقتی خبر کشته شدن فرزندان کوچکش توسط تئون گریجوی را می‌شنود، برای آزادی و نجات دخترانش درب زندان را بگشاید و جیمی ‌لنیستر را فراری دهد.

عشق پرشکوه یک مادر به فرزندانش از استاندارد فضیلت‌های بشری فراتر است. چیزی عظیم و غیر قابل کتمان که مهر و تحسین بیننده را می‌خرد. اما آیا رها کردن گروگان ارزشمند جبهه پسر جوانش که مهم‌ترین فرزند تایوین لنیستر – هوشمند جبهه دشمن – است از طرف زنی که پاشنه کفشش را ورکشیده و لابلای سربازان لشکر خانواده‌اش در هیات زنی فرمانده و اثرگذار قدم برمی‌دارد ضعف نیست؟ شاید اگر جیمی ‌کماکان در بندهای راب استارک اسیر بود سرانجام او به این راحتی‌ها به عاشورای عروسی سرخ و شکم پاره نوعروسش کشیده نمی‌شد. کاتلین زنی‌ست که برای نجات خانواده‌اش همیشه در صحنه است. می‌تواند از شمال بکوبد تا پایتخت که ند استارک را هشدار دهد به دست‌هایی که در پرده به‌کارند. او تقریبا همیشه و همه‌جا در کنار پسرش و در گفتمان رجل سیاست‌مدار حاضر است. و در نهایت اشتباه گران او نیز ناشی از همین سرسپردگی است. حسرت بزرگ مخاطب از او می‌تواند دوست نداشتن و انکار مدام جان اسنو باشد. اما کدام از شما حق نمی‌دهد به زنی که نتواند سمبل زنده خیانت همسرش را دوست داشته باشد؟ آن هم زنی که همه چیزش را در طبق اخلاص گذاشته است تا خانواده‌اش را از مهلکه‌ها نجات بدهد. منطقی است! ولی مساله این است که لازم نبود دوستش داشته باشد. کاش فقط می‌توانست او را تحمل کند. بزرگ‌منشانه و بخشاینده. آنچنان که از او انتظار می‌رفت. ایگریت
مو قرمز شمالی. سرکرده گروه وحشی‌ها – تورموند – که هجوم آورده‌اند به دیوار، در دست نایت واچ‌ها اسیر شده. او وقتی دارد با جان اسنو درباره ایگریت حرف می‌زند، می‌گوید : او به شمال تعلق دارد، به شمال واقعی. ایگریت تنها زن شاخص این مجموعه است که از آن‌سوی دیوار آمده بود. از سرزمین‌های بکر سراسر یخ. یخ نخراشیده و سرمای جگرسوز. زنی آمده از خالص‌ترین و بی‌رقیب‌ترین خودنمایی طبیعت.

تنها مکان دست نخورده در میان لوکیشن‌های آمیخته با بازی‌ها و قواعد مدنیت. شور ایگریت در تقابلی چشم‌نواز با آن سرزمین پوشیده از برف، از او شمایلی می‌سازد دل‌پذیر و شکوه‌مند و البته متمایز از تمام زنان حاضر در مجموعه. از آن جهت که او غریزی‌ترین زن این مجموعه است. ملیساندرا
کاهنه‌ای از آشای… چه کسی است که نداند او بی‌آنکه تاجی بر سر داشته باشد ملکه اصلی استانیس باراتیون است؟ او استانیس را ترغیب کرد تا به خدای نور مومن شود و در روند داستان، بر تمام کسانی که او را رد می‌کردند یا به استانیس درباره او هشدار می‌دادند را حذف فیزیکی کرد یا از اهمیت و قدرت انداخت. این میان جدالی مدام میان او و سرداووس در جریان بود و دقیقا در لحظه‌ای که استانیس، داووس را به جرم فراری دادن گندری – حرامزاده رابرت باراتیون- به مرگ محکوم کرد، نامه‌ای از شمال رسید و ملیساندرا تایید کرد که آنچه در نامه آمده است حقیقت دارد و وجود سرداووس در ارتش استانیس حیاتی است.

جادوگر، پیش‌گو، راهبه موسرخ و زیبا، در بارگاه استانیس باراتیون یک همه کاره است. استانیس را اغوا می‌کند تا برای او پسری بزاید که البته چیزی جز یک شبح نیست و جان رنلی را که از تسلیم شدن در برابر برادر بزرگش سرباز می‌زند، می‌گیرد. او نیروی پیشگویی دارد و این را گه‌گداری به رخ دیگران می‌کشد. هنگامی‌که پیرمرد حاضر در جلسه حکومتی استانیس، جامی‌آغشته به زهر را به او تعارف می‌کند در حالی که ابتدا خودش از آن می‌نوشد تا او را مجاب به نوشیدن کند، آرام جام را می‌گیرد و منتظر می‌شود خون از سوراخ‌های بینی پیرمرد بیرون بزند و سپس در حالی که چشم‌های گیرا و نافذش را به او دوخته شراب زهرآلود را می‌نوشد. چه چیزی بر او کارگر است؟ زخم شمشیر؟ پولک اژدها؟ اصلا ملیساندرا چند سال عمر دارد؟ نشانی از گذر عمر بر اندام و صورت درخشان او نیست. ملیساندرا با صدایی بسیار پرطنین خطبه می‌خواند و خیل آدم‌ها را متاثر می‌کند و در حلقه خدای نور جمع می‌کند. حالا دیگر نفوذ او از خود استانیس هم گذشته و خانواده و شوالیه‌های او را هم دربرگرفته است. ملیساندرا وقتی نامه شمالی‌ها رسید جمله کلیدی را گفت جنگ اصلی آنجاست و حالا لشکر استانیس به دیوار آمده. وحشی‌ها را شکست داده و منس ریدر را اسیر کرده است. بانوی آتش نیم‌نگاهی از پس آتش برخاسته به حرامزاده استارک‌ها انداخت. جان اسنو که حالا دیگر از دل وقایع آن سوی دیوار و از بستر جنگ‌های بر سر دیوار، هویتی مستقل بهم زده است و حالا بیش از آنکه یک نگهبان شب صرف باشد در ذهن مخاطب کسی است که در جنگ عظیم زمستان نقشی اثرگذار خواهد داشت. گویا قرار است نیروهای متافیزیکی بانوی سرخ‌پوش در بالای دیوار خودنماتر از همیشه، به جای آنکه در مسیر تاج و تحت استانیس خرج شوند، درگیر جنگ اصلی باشند. باید دید. دنریس
دنریس طوفان‌زاد، زنی با اندامی‌ کوچک، موهای نقره‌ای و چشمانی بنفش که مشخصه‌ تارگرین‌هاست. او تنها زن مجموعه است که در حوزه قدرت کنار کسی نایستاده. نه همسرش، نه فرزندش، نه عاشقش، نه پدرش، نه برادرش. مرکزیت و سودای قدرت مال خود اوست. او خودش ادعای تاج و تخت دارد. فصل اول، فصل خودنمایی دختر تارگریان‌هاست که چون یک برده زیبا در راستای تحقق رویای برادر وامانده‌اش به کال دروگو فروخته می‌شود. او مسیر شکوفا شدن و بلوغ را به هوش و ظرافت رقم می‌زند و راه قلب مرد آن قبیله را می‌یابد. برادر بی‌شعورش را که خیال می‌کند بازمانده نسل اژدها‌هاست، حذف می‌کند و وقتی کال و در پی آن حمایت دوتراکی‌ها را از دست می‌دهد به دل شعله‌های آتش می‌زند و در نمایی درخشان، از لایه‌های غبار از خاکستر بیرون می‌زند و نوید تولد مادر اژدها داده می‌شود.

کالیسی هر چه پیش ترمی‌رود بیشتر به شمایلی نزدیک می‌شود که پرچم‌دار عدالت بشارت داده شده است. او در میان مردهای فراوان اطرافش فرمان‌فرمایی می‌کند و بر دست‌های بردگانی که آزاد کرده به آسمان برده می‌شود و به میسا خطاب شدن عادت می‌کند. در فصل چهارم سریال، دنریس تارگریان دست از جهان‌گشایی به قصد تاج و تخت بر می‌دارد و در قالب ملکه‌ای فرو می‌رود که حکمرانی را تمرین کرده و با دردسر‌های معمول حکومت بر مردم دست و پنجه نرم می‌کند. در آخرین اپیزود فصل چهارم دنریس ناگزیر می‌شود در راستای حمایت از جان مردم سرزمینش از وحشی‌گری غریزی فرزندانش(اژدها)، آن‌ها را به بند کشد. لااقل همین دو اژدهایی که دم دستش هستند. او پس از به زنجیر کشیدن دو کودکش در سیاهچال به سمت درب خروجی می‌رود و ما از داخل تاریکی سیاهچال او را از پشت سر تماشا می‌کنیم. زنی باریک اندام با موهایی بلند و براق، در حالی که چشم‌های بنفشش، خیس شده‌اند. دنریس به قطع مهمترین قهرمان زن دنیای مارتین است. سرسی
سرسی زن هوشمند، خودخواه و جاه‌طلب خاندان لنیستر‌هاست که در سایه عنوان ملکه و همچنین پدر توان‌مندش امکان قدرت‌نمایی تمام و کمال در پایتخت یافته. سرسی در جلسه‌ای از شورای حکومتی، روی صندلی کنار دست پدرش می‌نشیند. چه کسی نمی‌داند اصلی‌ترین و اثر گذارترین فرد پایتخت تایوین لنیستر است؟ سرسی در واقع آنجا به ما می‌فهماند پیوند عمیقی دارد با پدرش. که پیش از آنکه به احساسات پدر/ دختری آن دو وابسته باشد، تاییدی است بر نگرش لنیستری او به قدرت. او را تقریبا در تمام اتفاقات پایتخت در مرکز حوادث می‌بینیم و در جدال و کشمکش با مردان مهمی‌ که در مرکز حکومت در رفت و آمدند.

چه وقتی ند استارک در پایتخت است، چه وقتی جنگ بلک واتر رخ می‌دهد، چه هنگامی‌ که مارجری تایرل وارد پایتخت می‌شود، چه هنگامی‌ که جافری در مراسم ازدواجش به قتل می‌رسد. و در اپیزود آخر از فصل چهارم نوبت به تایوین می‌رسد که سرسی را روبروی خود ببیند. او به خواسته پدرش در باب ازدواج با سرلوراس وقعی نمی‌دهد و آنقدر پیش می‌رود که او را تهدید به افشای راز بزرگ خود و جیمی‌ کند. چیزی که البته دیگر راز نیست و فقط مانده ملکه مهر تاییدش را به صدای بلند بزند. سرسی اسم فرزندانش را دانه دانه می‌آورد. پسر بزرگی که از دست داده، دختری که چون برده به عنوان عروس به دورن فرستاده شده و کودکی که تازگی تاج‌گذاری کرده و می‌بایست دختری را به عنوان عروس برگزیند که سبب ترس سرسی است. ملکه‌ای زیبا و باهوش که به شکلی کوچک‌تر سرسی را یاد خودش می‌اندازد. سرسی دیگر حاضر نیست در راستای نگاه قدرت‌طلب لنیستر‌ها و در جهت حفظ متحدان، سرنوشتی را که تایوین برای او رقم زده، بپذیرد. او می‌خواهد همین جا کنار تامن و البته جیمی ‌بماند. آیا سرسی لنیستر کلید سقوطش را زده است؟ آیا او هم علی‌رغم ادعای سیاستمداری، از یک لنیستر غلیظ سقوط کرده؟ آیا او کماکان همان ماده شیری است که در برابر تهدید ند استارک به افشای هویت پسرش، خونسرد و بی‌مهابا به او گفته بود زمانی که تو درگیر بازی تاج و تخت می‌شوی، یا می‌بری یا می‌میری… هیچ حد وسطی وجود ندارد؟ سرسی خود را امتداد روح پدرش در جهان می‌بیند اما تایوین لنیستر در سرسختی و بی‌رحمی‌ کوهی از یخ بود. در حالی که سرسی آتشی وحشی، جوشان و حریص است. حریص افتخار، قدرت و ستایش که آرامش و رندی زیرپوستی پدرش را ندارد. خدا به مخالفان او رحم کند. سرسی لنیستر خیلی کمتر از این حرف‌ها صبور و بخشنده است.

۱۸ تیر, ۱۳۹۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سافتستان]
[مشاهده در: www.softestan.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 431]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


تصویری

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن