واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
نمازمان را به حالت خوابیده و زیر پتو می خواندیم!
اسلحه و آرپی جی ها بر اثر تابش خورشید و شلیک پی در پی چنان داغ شده بودند که از روی لباس هایی که از تن در آورده و به عنوان دستگیره از آن استفاده می کردیم نیز قابل تحمل نبود.
به این مطلب امتیاز دهید
به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، رمضان در جبهههای گرم تابستان حال و هوای خاصی داشت که بسیاری از رزمندگان این دوران با زبان روزه شهید شدند. به همین مناسبت به بیان چند خاطره از رزمندگان لشکر 41 ثارالله میپردازیم: خواندن نماز مغرب و عشا زیر پتو ما در دوران اسارت جزء مفقودین بودیم. یعنی نه ایران از ما خبر داشت و نه صلیب سرخ جهانی نام ما را ثبت کرده بود. به همین جهت مشکلات ما از سایر اسرا بیشتر بود. هیچ نام و نشانی از ما در جایی نبود. عراقیها به ما خیلی سخت میگرفتند. جز ارتباط و اتکال به خدا هیچ راهی نبود تنها امیدمان استعانت خداوندی بود. یکی از راههای تحکیم ارتباط الهی، بحث نماز و روزه بود. بچههایی که با ما در اردوگاه 12 و18 بودند تقریباً ماه رجب و ماه شعبان را در استقبال از ماه رمضان، روزه میگرفتند هر چند که روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت فرادی جرم بود. بارها اتفاق میافتاد که هنگام نماز بعثیها به بچهها حمله میکردند و جهت آنها را از قبله تغییر می دادند و نماز را بهم میزدند حتی یک شب مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابیده و زیر پتو به جا بیاوریم. روزه گرفتن جرم سنگینی بود. بچهها غذای ظهر را میگرفتند در یک پلاستیک به قطر 30*30 سانتی متری میریختند چهار گوشه آن را جمع کرده و گره میزدند. سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان میکردند و افطار میل مینمودند. اگر موقع تفتیش از کسی غذا میگرفتند او را شکنجه میدادند. آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیاناً در شب میدادند را بچهها به عنوان افطار میخوردند و تا افطار بعد به همین ترتیب میگذشت. خدا شاهد است امروز که چند سال از اسارت میگذرد به هنگام ماه مبارک رمضان همه نوع خوراکی با بهترین کیفیت در سفرههایمان یافت میشود، ولی لذت افطار دوران های اسارت را ندارد. به نظر من آن غذا، غذای بهشتی بود و ما هنگام افطار واقعاً حضور خدا را احساس میکردیم. دعای افطار با حال و هوای معنوی خاصی توسط بچهها قرائت میشد. هرچند پس از صرف افطاری تا افطار بعد هیچ خبری از خوراکی نبود ولی خیلی برایمان لذت بخش بود. روای: سردار مرتضی حاج باقری روزه داری در گرمای 50 درجه خوزستان رمضان در جبههها در اوج گرمای تابستان، آن هم در منطقه خوزستان حال و هوای ویژهای داشت. سال 60، ماه رمضان در اوائل مرداد ماه و گرمای بالای 50 درجه خوزستان بسیار طاقت فرسا بود. رزمندگانی که از اقصی نقاط کشور به جبهه میآمدند حکم مسافر را داشتند و کمتر میتوانستند یکجا ثابت باشند بعضی از آنها در یک منطقه میماندند و از مسئول و یا فرمانده مربوطه مجوز میگرفتند و قصد ده روز نموده و روزه دار میشدند. روزهای طولانی بالای 16 ساعت، گرمای شدید و سوزان، کار، فعالیت، نبرد با دشمن، حتی در منطقه پدافندی، شدت یافتن تشنگی و ضعف و بی حالی از جمله مواردی بود که وجود داشت اما به لطف خدا، در ایمان و ارادهی رزمندگان کمترین خللی ایجاد نمیشد. سال 61، ماه مبارک رمضان در تیر ماه واقع شد. عملیات رمضان در همین ماه و سال انجام گرفت. شب 19 رمضان در حال و هوای خاصی، رزمندگان آمادهی عملیات میشدند. گرمای شدید، باد و طوفان، شنهای روان و از همه مهمتر نبرد با دشمن آنهم برای کسانی که روزه دار بودند بسیار سخت بود. انسان تا در شرایط موجود قرار نگیرد درک مطلب برایش سنگین است. در آن عملیات بسیاری از عزیزان به وصال حضرت حق پیوستند در حالی که روزه دار بودند و لبهایشان خشکیده بود. اما به عشق ابا عبدالله الحسین(ع) و عطش کربلا رفتند و به شهادت رسیدند. روای: سید ابراهیم یزدی خود را به زمین داغ منطقه می چسباندند عملیات رمضان سال 61 مقارن با ماه مبارک رمضان در جنوب بصره به وقوع پیوست که در این عملیات رزمندگان اسلام تا رودخانه دجله پیشروی کردند و از آب دجله وضو ساختند. در آن روزهای گرم تعدادی از رزمندگان با زبان روزه شرکت نمودند. گرمای طاقت فرسا و مقاومت در مقابل پاتک دشمن و نبود خاکریز مناسب، روزگار سختی را برای لشکریان رقم میزد. اسلحه و آرپی جیها بر اثر تابش خورشید و شلیک پی در پی چنان داغ شده بودند که از روی لباسهایی که از تن درآورده و به عنوان دستگیره از آن استفاده مینمودند قابل تحمل نبود و رزمندگان برای دور ماندن از آسیب شلیک گلولههای مستقیم تانک، خود را به زمین داغ منطقه میچسباندند و به راستی چه سخت بودن صحنههای شهادت دوستان و همسنگران، یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد. راوی: حبیب الله ابوالفضلی خبرگزاری دفاع مقدس
۱۱/۰۴/۱۳۹۳ - ۱۴:۵۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]