تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 1 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):هر كس در هيچ كارى به مردم اميد نبندد و همه كارهاى خود را به خداى عزوجل واگذارد، خداو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1801557383




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

درس‌های اخلاقی شهید «رحیم عبدلی» لحظه آغاز نخستین خطا در زندگی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: درس‌های اخلاقی شهید «رحیم عبدلی»
لحظه آغاز نخستین خطا در زندگی
شهید رحیم عبدلی سال 65 در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید؛ خاطراتی از آن شهید بر جای مانده است که حاوی نکات اخلاقی و درس‌هایی برای زندگی است.

خبرگزاری فارس: لحظه آغاز نخستین خطا در زندگی



به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس در وبلاگ شهیدان و رزمندگان دفاع مقدس اندیمشک آمده است: شهید رحیم عبدلی سال 65 در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید؛ خاطراتی از آن شهید بر جای مانده است که حاوی نکات اخلاقی است که در ادامه می‌آید. *باید یک چیز نو کمک کرد جهت کمک به جبهه‌ها و سایل مختلف جمع می‌کرد؛ یک روز سراسیمه به منزل آمد و گفت برای کمک به جبهه چه دارید؟ پدرش گفت مگر چند روز پیش یک کولر آبی و تلوزیون اهدا نکردیم؟ در جواب گفت: آنها مستعمل بودند باید یک چیز نو کمک کرد. مادرش یک چراغ علاءالدین که هنوز در کارتن بود آورد خودش هم یکی داشت آن را آورد و هر دو را برای اهدا حمل کرد، پدرش با لبخندی مبنی بر رضایت با چشم‌هایش او را بدرقه می‌کرد. *لحظه آغاز نخستین خطا در زندگی  مادرش می‌گفت: در روی زمین کشاورزی با من و پدرش خداحافظی کرد و سوار بر موتورسیکلت رفت بعد از نیم ساعت دیدیم که دوباره برگشت. با تعجب علت را پرسیدیم، گفت کبریتی که داخل جیب پیراهنم بود کجا گذاشتم؟ به او گفتم: دیشب آن را روی یخچال گذاشتی، حال مگر چه شده است؟ گفت: مال بیت المال است، می‌خواهم ببرم. با خنده گفتم حالا یک بسته کبریت مگر چه ارزشی دارد؟ ادامه داد: خطا‌ها از همین جا شروع می‌شود.   *رعایت حال همسایه‌ها در هنگام غذا پختن مادرش می‌گفت: داخل منزل مشغول کباب کردن گوشت بر روی زغال بودم و دود و بو، حسابی پخش شده بود. از بیرون منزل که به حیاط وارد شد گفت: مادر چرا این کار را می‌کنی؟! با تعجب پرسیدم: کدام کار؟! گفت: همین دود و بویی که راه انداخته‌ای. نمی‌ترسی عابری یا همسایه‌ای که نداشته باشد غصه بخورد و آه و ناله کند؟! این کار گناه نیست، رعایت حال دیگران را حتی در غذا پختن هم بکن.   *حیا اجازه نمی‌داد سرم را بالا کنم مادرش می‌گفت: یکی از زنان همسایه به من اعتراض کرد که چرا پسر پاسدارت خودش را می‌گیرد؟! از او علت را جویا شدم گفت: مادر در مسجد با ایشان برخورد کرده و سلام نموده‌ام اما حیا اجازه نمی‌داد که سرم را بلند کنم و همین امر شاید باعث سوء تفاهم ایشان شده، آخر نگاه به چهره زن نامحرم نهی شده است و من نمی‌خواستم مرتکب فعل حرام بشوم.  

وبلاگ خود را به ما معرفی کنید بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام/  

93/04/02 - 10:36





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن