محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844559359
شهید ورمقانی، سرداری که شهرتش در گمنامی است
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:
شهید ورمقانی، سرداری که شهرتش در گمنامی است سنندج- ایرنا- سردار خوبی ها و ایثار و از خود گذشتگی و مایه افتخار کردها، شهید حاج هوشنگ ورمقانی، فرمانده قرارگاه استانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کردستان، در سال 1338 در روستای ˈورمقانˈ از توابع شهرستان سنقر دیده به جهان گشود.
به گزارش ایرنا، شهید حاج هوشنگ ورمقانی در محیط آرام و پر از صفا و دوستی روستا، درس همنوع دوستی و خدمت صادقانه همراه با اعتماد به هموطنان را آموخت و تا پایان مقطع متوسطه در این شهرستان حضور داشت.
وی در اوایل سال 1358 برای خدمت بهتر به قشر ضعیف و آسیب پذیر مناطق روستایی و محروم کردستان در جهاد سازندگی شهرستان قروه مشغول به خدمت شد، که برای شناخت بیشتر از شخصیت این جوان رشید در آن مقطع باید در کنار صحبت مردم شهر و روستاهای قروه و دهگلان نشست.
حاج هوشنگ، خدمت مقدس سربازی خود را در لشکر 28 پیاده کردستان گذراند و در این مدت به خاطر ایثار و شجاعتی که در راه مبارزه با گروهک های ضد انقلاب از خود نشان داد، موفق به دریافت مدال رشادت و لیاقت از دست فرمانده وقت لشکر شد.
وی با داشتن بصیرت و آگاهی کامل از وضعیت بحرانی استان کردستان و حس هم نوع دوستی در آن روزهای سال 1360 به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان قروه درآمد و در همان آغاز ورود به عنوان فرمانده گردان ویژه نیروهای اعزامی از شهرستان قروه در نبرد با رژیم بعث عراق، بخشی از جبهه قصر شیرین را تحویل گرفت.
وی در این پست خدمات شایانی ارایه داد که اخلاق، باور قوی و خلوص ایشان با همرزمان خود بویژه تعدادی از پاسداران کردستانی، نام و یاد ایشان را برای همیشه در جامعه ماندگار کرده است.
حاج هوشنگ ورمقانی در این مقطع مدتی نیز به عنوان مسوول گزینش سپاه شهرستان قروه منصوب شد که در جذب جوانان این شهرستان به نهاد مردمی سپاه خدمات ارزنده ای به مردم منطقه داشت و پس از آن فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دهگلان را بر عهده گرفت که مردم منطقه لیلاخ امروز نیز از رشادت ها و خدمات ارزنده آن سردار بی ادعا در این منطقه به نیکی یاد می کنند.
شهید ورمقانی در سال 1361 ازدواج کرد که ثمره این ازدواج سه فرزند پسر و یک فرزند دختر است.
سردار ورمقانی با صداقت و جلب اعتماد مردم منطقه در سال های 61 الی 63 بیش از 100 روستای منطقه را پاکسازی کرد و امنیت منطقه را به وسیله خود مردم و ایجاد پایگاه های مردم برقرار کرد که این اقدام وی مورد تقدیر فرمانده هان سپاه قرار گرفت و می توان از این حرکت به عنوان نقطه عطف برقراری امنیت پایدار در منطقه از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یاد کرد.
وی در سال 1364 بنا به درخواست فرمانده تیپ بیت المقدس به آن یگان ماموریت یافت و تا پایان جنگ تحمیلی به عنوان جانشین ستاد و فرمانده پایگاه این تیپ در جبهه های جنوب و جزیره مجنون در کمال خلوص و شجاعت به مبارزه پرداخت که یادآوری ویژگی های شخصیتی ایشان از زبان تعدادی از روحانیون اهل سنت کردستان که در این دوران همرزم شهید بودند، شنیدنی است.
روحانیون همرزم شهید ورمقانی طوری از عرفان، خداشناسی، باور و صداقت ایشان یاد می کنند که جوانان از شنیدن آن لذت می برند و درس می گیرند، آنها اعتقاد درونی شهید ورمقانی به خداوند متعال و تاسی از زندگی حضرت محمد (ص) را مهم ترین عامل شهرت و جایگاه ایشان در دل مردم می دانند.
شهید ورمقانی که با داشتن این ویژگی عرفانی و معنوی در همه عرصه ها و مراحل زندگی خود بهترین الگو بود در سال 1368 برای گذراندن دوره دافوس به دانشگاه امام حسین(ع) در تهران رفت که در آن دوره هم به عنوان دانشجوی ممتاز انتخاب شد.
بعد از دوره دافوس به عنوان یکی از ارکان تیپ بیت المقدس در طراحی برنامه های رزمی و ستادی نقش کلیدی و بسزایی را انجام داد که همرزمان وی همیشه به درایت، آگاهی، هوشمندی و پیش قراول بودنش در پذیرفتن مسوولیت های سخت در خاطرات خود با شهید ورمقانی یاد می کنند.
به گفته خانواده شهید ورمقانی، حاج هوشنگ همیشه به توصیه های حضرت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب کمال دقت را داشته و در کردستان هیچگاه وارد مسایل سیاسی کاری نشد، بلکه بخاطر توانایی و لیاقت خود در سال 1371 به سمت مسوول بازرسی و فرمانده یگان ویژه قرارگاه استانی شهید شهرام فر منصوب شد.
وی در سال 1373 به عنوان پاسدار شایسته و در سال 1374 به عنوان پاسدار نمونه نیروی زمینی سپاه معرفی شد و در این سال های پس از جنگ با فرماندهی رده های مختلف در سپاه نقش مهمی در تامین امنیت پایدار ایجاد کرد و با وجود اینکه بارها به او پیشنهاد مسوولیت در مرکز کشور داده شد اما او هیچ گاه قبول نکرد و جانش را فدای آسایش مردمان کردستان نمود.
*** به بهانه اول تیر سالگرد شهادت این سردار بزرگوار به سراغ مجتبی ورمقانی فرزند وی رفتیم.
مجتبی هنگام شهادت پدر 10 ساله بود و آن روزها را مثل آینه در جلوی دیدگانش به خاطر دارد، مجتبی معتقد است شهید ورمقانی انسان بسیار متواضع و خاکی بود، چون همه او را با این خصیصه می شناسند.
وی می گوید: شاید پدرم از معدود افرادی باشد که هیچ نقطه سیاهی در زندگی اش نیست، این را با مطالبی که از گوشه و کنار درباره پدرم می شنوم دریافته ام.
وی درباره خصوصیت بارز پدرش گفت: یکی از بارزترین خصوصیات اخلاقی پدرم رعایت بیت المال بود، شدیدا به بیت المال حساسیت داشت، یادم می آید، زمانی که کودکی دبستانی بودم خودکاری از کیفش برداشتم، پدر به محض دیدن خودکار در دستانم، در هم آشفت و با تندی به من گفت:ˈ پسرم این خودکار اداری سپاه استˈ،در همان زمان خودکار مرغوب تری برای من تهیه کرد و گفت: ˈعزیزم! خودکار مهم نیست، مهم رعایت حق بیت المال است. اگر از این خودکار استفاده کنی استفاده از حق بیت المال برایت عادت می شود.ˈ
مجتبی ادامه داد: مادرم مدتها بود از ناراحتی قلبی رنج می برد در زمان حیات پدر قرار بود ایشان را برای بستری شدن به تهران بیاورند. همکاران و فرمانده هان پدرم از او خواستند تا با آمبولانس سپاه ایشان را به تهران منتقل کند، اما ایشان مقاومت کرد و مخفیانه مادر را با اتوبوس به تهران آورد و در پاسخ به دوستانش گفته بود که استفاده شخصی از بیت المال شهادت مرا به تاخیر می اندازد.
وی می گوید: در نوروز یکی از سال ها از یکی از دوستانش پیکان قراضه ای قرض گرفته بود تا ما به سمت قروه حرکت کنیم، در ترمینال اتوبوسرانی پدرم با پیرزن و پیرمردی مواجه شد که فرزند معلولشان را بر دوش گرفته بودند، پدرم از آنجایی که همه را می شناخت شروع به احوال پرسی کرد، بعد از آن دیدیم که پدر شهیدم به دنبال وام گرفتن است در حالی که هیچگاه پیش نمی آمد که او برای وام اقدام کند.
در تشیع جنازه پدر، آن فرد معلول (که روزی بر دوش پدرش بود) را دیدیم که بر روی ویلچر به تشییع جنازه آمده بود وی گفت:ˈ من همانم که در ترمینال پدرتان را دیدم به والدین پیر من گفت که با این وضع شما اذیت می شوید، پدرتان پول عید و وام کارگزینی سپاه را به ما برای تهیه ویلچر داد تا ما اذیت نشویمˈ.
وی افزود: وقتی پدرم شهید شد زندگی اش از نظر مالی هیچ وسعتی نداشت، حتی تنها زمینی که سپاه به او داده بود را به جانبازان بخشیده بود و گفت ˈاینها وارثان حقیقی اند.ˈ
تنها چیزی که بعد از او در منزل مانده بود جهیزیه مادرم بود، او از این دنیا دل کنده بود و با حالتی میان خنده و ناراحتی به تیکه پوتین دوستش که در کیفش به رسم تبرک نگه داشته بود اشاره می کرد و می گفت:ˈاین تکه پوتین را از شهیدی آورده ام تا کمک کند من نیز شهید شوم ˈ
مجتبی می گوید: پدرم انسان بسیار با صفایی بود به طوری که همه شیفته اش می شدند و اکنون همه به نیکی از او یاد می کند و هیچ کس از او کوچکترین خاطره بدی ندارد، با اینکه همواره لباسی ساده بر تن داشت و درجه هایش را با وجود توبیخ ها استفاده نمی کرد و خیلی ها او را با سرگرد و ستوان اشتباه می گرفتند.
وی اظهار کرد: خوشبختانه شباهت ظاهری من با پدرم به قدری است که همه با اذعان به این مسئله خاطره ای جدید از پدرم را یاد آوری می کنند و با گذشت 18 سال از شهادتش هنوز چیزهای جدید و جالبی از شخصیت ویژه او می شنوم و کسی در این منطقه نیست که از او خاطره خوبی نداشته باشد.
فرزند شهید ورمقانی افزود: پدرم جزو دانشجویان ممتاز دافوس بود و تنها نیروی بومی استان کردستان بشمار می رود که دوره دافوس را گذرانده است و نقش کلیدی ایشان در سپاه کردستان فراموش نشدنی است و یکی از مهمترین عواملی که باعث امنیت کردستان شد، خلاقیت شهید هوشنگ در استفاده از پایگاه مردمی و بومی بود چرا که او به وسیله نیروهای بومی و دادن قدرت به کردهای منطقه توانست از این خطه دفاع کند.
وی اظهار کرد: دومین خصوصیت بارز پدرم خدمت به مردم بود، او می گفتˈ سزای خدا در رضایت خلق است. محال است خدا از ما راضی باشد در حالی که مردم از ما ناراضی باشندˈ او حتی برخی اوقات مسائل مهم در زندگی اش را به خاطر مردم عقب می انداخت.
وی گفت: پدر شهیدم همواره آرزوی شهادت داشت و این مهم را همگی و حتی مادرم می دانستیم و با شنیدن خبر شهادت پدر شوکه نشدیم، گویی انتظارش را داشتیم، وقتی به مادرم گفتند حاجی تیر خورده او گفت: می دانم که شهید شده است.
وی افزود: پدر بزرگ مرحومم، دو ماه قبل از شهادت پدرم به حج تمتع رفت، پدرم هم نامه ای به او داد و از او قول گرفت که به کسی نشان ندهد و در حرم خدا بگذارد متن نامه، درخواست شهادت از سوی پدرم از خدا بود با این عنوان بود کهˈپدر عزیزم دعا کنید خداوند سال 75 را سال شهادت من قرار دهد اگر دعا نکنید مدیونیدˈ که ما بعدها از محتوی آن خبردار شدیم. بعد از بازگشت پدر بزرگ در فروردین ماه 75، پدر در تیرماه همان سال به شهادت رسیدند.
** خاطرات امامعلی ورمقانی پدر شهید:
پسرم خیلی ساده لباس می پوشید، گاهی اوقات ماهها برای خودش لباس و کفش نمی گرفت، به طوری که احساس می کردم در نخریدن لباس افراط می کند. وقتی یادآوری می کردم، می گفتˈپدر جان مطمئنم کسانی توی این مملکت هستند که لباس های کهنه می پوشند و بچه هایشان را با دمپایی به مدرسه می فرستند، پس سزاوار نیست که من به فکر خرید لباس باشمˈ
آن روز وقتی به خانه آمد، طبق عادت همیشگی اول به سر وضعش نگاه کرد، لباس هایش بد نبود ولی کفش هایش به نظرم بیش از حد کهنه به نظر می آمد، به اصرار قانعش کردم یک جفت کفش برایش بخرم. به بازار رفتم و کفشی خریدم، کفش ها را پوشید و به همراه دوستانش بیرون رفتند ساعتی بعد که به منزل بازگشتند، با تعجب دیدم کفش هایش نیست به جای کفش های نو، کفش کهنه پوشیده است.
گفتم ˈکفش هایت کو؟ˈ در حالی که سعی داشت چیزی را از من پنهان کند، به همراه لبخند شیرینی گفت:ˈرفتیم مسجد نماز بخوانیم، وقتی برگشتیم دیدم کفش هایم نیستˈ
یکی از دوستانش طاقت نیاورد و خندید، گفتم: ˈموضوع چیه، چرا می خندی؟ گفت:ˈتوی پیاده رو می رفتیم و گرم صحبت بودیم حاجی از خاطراتش می گفت و ما گوش می دادیم در این موقع مرد فقیری را دیدیم که از روبرو می آمد، حاجی به طرف او رفت و بعد از کمی صحبت، کفش های نو خود را با کفش های کهنه او عوض کرد.
**خاطرات محبوبه اجاقی مادر شهید
پسرم هرگاه به مرخصی می آمد، به زیر پاهایم می افتاد و با اصرار می گفت:« مادر تو را خدا اجازه بده زیر پاهایت را ببوسمˈ. راضی نمی شدم، اما حاجی هر طوری بود کف پاهایم را می بوسید و می گفت:«با این کار خستگی از تنم بیرون می رودˈ گاهی اوقات که به یاد خاطرات گذشته می افتم، احساس می کنم باز پسرم زانو زده است و می خواهد زیر پاهایم را ببوسد.
هر وقت که به دیدنم می آمد، با نگاهی که مهربانی و التماس از آن برمی خاست به من خیره می شد و می گفت:ˈمادر تو را خدا دعا کن شهید بشومˈ می گفتمˈآخر چگونه ممکن است یک مادر راضی باشد که جگرگوشه اش از او جدا شودˈوقتی می دیدم دست بردار نیست، پیشانی اش را می بوسیدم و می گفتم:ˈانشاءالله همیشه موفق باشی.ˈ
آخرین بار که به دیدنم آمد، رفتارش با دفعات قبل کلی فرق داشت، حاجی این بار طوری برخورد می کرد، گویی به مسافرت طولانی می رود.
آن روز قبل از خداحافظی چفیه اش را به من داد، آن را بو کردم و نفس عمیقی کشیدم وقتی می خواست خداحافظی کند، باز به زیر پاهایم افتاد و کف پاهایم را بوسید، تا جلوی در بدرقه اش کردم، با یک جلد قرآن در دست و کاسه ای آب در دست دیگر. وقتی از زیر قرآن رد شد و مسیر کوچه را طی کرد، کاسة آب را پشت سرش پاشیدم.
هرگاه دلم برایش تنگ می شد، مقابل عکسش می ایستادم به او نگاه می کردم و بعد چفیه اش را بر می داشتم و آن را بود می کردم و می بوسیدم. تااینکه خبر شهادتش را آوردند.
وقتی برای دیدن پیکر مطهرش رفتم، دیدم که به خواب آرامی فرو رفته است. قبل از اینکه چهره ی مهربانش را ببوسم، زانو زدم و بر کف پاهایش بوسه زدم، در این موقع بود که یاد جمله ی حاج هوشنگ افتادم. وقتی بر کف پاهایم بوسه می زد، می گفت:ˈبا این کار خستگی از تنم بیرون می رودˈ
اگرچه کردستان به فرموده رهبر معظم انقلاب، سرزمین فداکاری های بزرگ است و محل ایثار و شهادت بسیاری از بزرگان کشور بوده و در اکثر برنامه های رسانه ای ملی در حوزه ایثار و شهادت به آن اشاره می شود، اما در سطح ملی از سرداران و بزرگان بومی کردستان کمتر یاد می شود و آنگونه که شایسته شان آنهاست اطلاع رسانی نشده است.
تعبیر چمران کردستان به حاج هوشنگ ورمقانی از زبان همرزمانش به حقیقت زیبنده ایشان است و هر آنقدر بیشتر از شخصیت والای ایشان شناخت پیدا می کنیم بیشتر به جایگاه رفیعشان پی می بریم که تحقق این مهم و شناخت از جایگاه والای ایشان در میان مردم کردستان و سایر رزمندگان کشور نیازمند تلاش و کوشش بیشتر فعالان فرهنگی است.
روایت زندگی، ویژگی های اخلاقی و شخصیتی شهید حاج هوشنگ ورمقانی از زبان خانواده، همرزمان و اهالی مردم شهرها و روستاهای کردستان و حتی اعضای ضد انقلاب حزب منحله دموکرات در فیلم 50 دقیقه ای به نام ˈ روزنه ای به اوج ˈتهیه شده از سوی سپاه بیت المقدس کردستان برای شناخت بیشتر از وی، اقدام شایسته و قابل تقدیری است که باید به صورت گسترده در سطح کشور توزیع شود.
حاج هوشنگ ورمقانی غروب جمعه اول تیر سال 75 در محور قهرآباد سقز در کمین نیروهای ضد انقلاب افتاد و پس از 2 ساعت مبارزه شجاعانه، در حالی که همراهانش او را تنها گذاشته بودند، به فیض عظیم شهادت نایل شد و نام و یاد وی برای همیشه تاریخ افتخاری بزرگ برای مردم کردستان و نهاد مردمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران است.ک/4
7348/533
انتهای پیام /*
: ارتباط با سردبير
[email protected]
01/04/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]
صفحات پیشنهادی
سرداری از هرمزگان:شهید که شدم پایین پای برادرم دفنم کنید
سرداری از هرمزگان شهید که شدم پایین پای برادرم دفنم کنید بندرعباس- ایرنا-حسین رایکا شهید شده بود اولین شهید خانواده رضا برادر شهید نیز درحالی که ترکشی در گردن داشت همراه جنازه اش به بندرعباس آمده بود در مراسم برای اینکه دوستان و آشنایان متوجه مجروحیتش نشوند سعی می کرد آن را با-
گوناگون
پربازدیدترینها