واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
دولتهای غربی چه سهمی در ناامنی عراق دارند؟
در واقع دولتهای غربی به دو صورت در شکلگیری گروههای افراطی در خاورمیانه نقش داشتهاند: نخست: کمک مالی، نظامی و حمایت ایدئولوژیک و دوم: دخالت هایی غربی و برخوردهای ضد ارزشهای بومی که با پاسخ تند داخلی مواجه میشود.
تحلیل تحولات عراق و دولت نوری المالکی توسط برخی رسانههای غربی حاوی این پیام است که دولت مالکی اختیارات لازم را به مناطق فدرال عراق نداده و میان اقوام در عراق تبعیض قائل شده است و این مسئله موجبات جنگ و تفرقه در عراق را فراهم آورده است. بنا بر تبلیغات این رسانهها، نوری المالکی اختیارات اقلیم کردستان عراق را محدود کرده است و از سوی دیگر نسبت به اقلیت سنی سختگیری نشان داده است و این عامل در نهایت سببساز تجزیه عراق بوده است. جالبتر آن است که برخی از مقامات غربی از جمله تونی بلر[1] تحولات عراق را اجتنابناپذیر و در نتیجه بهار عربی تحلیل میکنند و عملاً نقش غربیها را در ایجاد نابسامانی در عراق انکار میکنند. استاندارد دوگانه در گسترش دموکراسی آمریکایی غربیها با انتقاد از کامل نبودن شیوههای دموکراتیک در دولت عراق، مسئولیت ناامنی ایجاد شده در عراق به گردن ظرفیت پائین خاورمیانه برای دموکراسی میاندازند. کشورهای غربی و در صدر آن ها، ایالات متحده آمریکا روابط نزدیکی با آل سعود -که عامل اصلی آشوب و جنگ داخلی در عراق و گسترش تروریسم و افراطیگری در منطقه هستند- دارند، هیچ گاه به فکر دموکراسی و حقوق بشر در کشوری مانند عربستان سعودی نیستند و به نظر میرسد که همه خوبیهای عالم را برای دشمنان خود یعنی سوریه و ایران میخواهند. این استاندارد دوگانه و مضحک در تبلیغ دموکراسی در واقع، حربهای است که برای خلع سلاح طرف مقابل و جنگ روانی علیه دشمن ایدئولوژیک یا استراتژیک خود. در واقع این کشورها که خود برای اولین بار گروههای تروریستی را در منطقه ایجاد کردند، هر گاه که میخواهند در منطقهای نفوذ و دخالت کنند، با استفاده از این حربه به دخالت خود رنگِ مشروعیت بینالمللی میدهند. معیارهای اروپائی و جامعه اسلامی-عربی سیاستهای غربی و معیارهای اروپائی در منطقهای با تفکر اسلامی-عربی و خواستهایِ قومیِ متفاوت از جامعه غربی، زمینههای سردرگمی و آشوب بیشتر را فراهم آورده است. این فرایند در همراهی کامل با موج کشتارها، جنگها، تعارضات قومی، دخالت خارجی و ایجاد نقص در کارکرد دولت ملی این کشورها، فرصتهای لازم را برای ایفای نقش استعماری قدرتهای بزرگ در منطقه ایجاد میکند. به بیان سادهتر، سردرگمی ملتهای منطقه که به وسیله تبلیغات و عملیات روانی رسانههای غربی ایجاد میشود، بستر مناسبی برای آشوب و دخالت کشورهای غربی را فراهم میکند. روندی که در نهایت به شکل تداوم همیشگی شکاف کشورهای پیشرفته و عقب مانده یا فاصله پایدار ملل ثروتمند و محروم بروز میکند و به نظر میرسد هیچ راهی جز آگاهی و اتحاد داخلی نمیتواند چارهساز درد کنونی خاورمیانه آشوبزده باشد. اکنون، تحولات عراق به خوبی توصیف کننده نتایح تفرقه و جهل رهبران قومی در برخورد با نظام بینالمللی است. گویا عراق نیز مانند سوریه به آزمونی سخت و هزینهزا گرفتار آمده است. هرچند اشتباهات بشار اسد در سوریه و نوری المالکی در عراق انکارناپذیر است، اما امنیت و صلح در کنار فضای مشارکت سیاسی نسبی در این کشورها هیچگاه قابل مقایسه با آشوب و جنگ داخلی و کشتاری که از شورشیان افراطی مسبب آن بودهاند، نیست. این در حالی است که گسترش تروریسم در منطقه در نهایت حتی ناامنی در کشورهای غربی را نیز تهدید میکند. برای مثال، گروههای تندور سنی که در افغانستان و عربستان آموزش دیدند و در جنگ با شوروی جنگیدند، در نهایت از کشورهایی مانند افغانستان، پاکستان و سومالی و سودان، منافع آمریکا و متحدان اروپائیاش را تهدید کردند. نظریه آشوب و اثر پروانهای: نتیجه عملکرد کشورهای غربی بنابراین ارزیابی کشورهای غربی از نتایج تروریسم و تحلیل آن ها مبنی بر اینکه آشوبی که در خاورمیانه ایجاد کردهاند به این منطقه محدود خواهد ماند، اشتباهی استراتژیک است که نمونه آن را در حوادث 11 سپتامبر مشاهده کردیم. به علاوه، امنیت اسرائیل به عنوان رژیم مورد حمایت و متحد همیشگی آمریکا نیز گروگان وضعیت جدیدی است که به صورت شتابآلود، ابتدا در سوریه و اکنون در عراق ایجاد شده است و این بار تهدید پوشالی و حربه دیپلماتیک آمریکا، مبنی بر امکانپذیر بودن همه گزینهها، نمیتواند مشکلات و گرفتاریهای این کشورها را سر و سامان بخشد. در واقع، همه طرحهای آمریکا از جمله طرح «خاورمیانه بزرگ» یا طرح «توسعه دموکراسی»، دستکاری منطقه و روندی در راستای ناامنی و آشوب در سیستم حساس منطقه است. بدینترتیب، مقامات و رسانههای غربی نمیتوانند آشوب و گرفتاری منطقه را به ظرفیت پائین خاورمیانه برای مردمسالاری ارتباط بدهند. این آَشفتگی در واقع بر اساس تئوریهای آشوب[2] و اثر پروانهای[3] نتیجه مستقیم دستکاری و دخالت کشورهای غربی است که اکنون عکس آن را تبلیغ میکنند. در واقع دولتهای غربی به دو صورت در شکلگیری گروههای افراطی در خاورمیانه نقش داشتهاند: نخست: کمک مالی، نظامی و حمایت ایدئولوژیک در ایجاد این گروهها بنا بر خواستهای استراتژیک خود در منطقه. نمونههای این شکل از تاثیرگذاری را میتوان به حمایت انگیس در شکلگیری وهابیت در عربستان سعودی و طالبان در افغانستان ارجاع داد. دوم: دخالتهایی غربی و برخوردهای ضدارزشهای بومی که با پاسخ تند داخلی مواجه میشود. از نمونههای این شکل از تاثیرگذاری به دلایل گروههای افراطی برای بمبگذاری و ترور در خاورمیانه و غرب میتوان اشاره کرد. این گروهها دخالت نظامیان و تجاوز غربیها به کشورهای اسلامی را دلیل حرکتهای افراطی خود اعلام میکنند. بدین ترتیب، بر طبق تئوریهای مذکور، نتایج و اثرات این آشوب در نهایت دامن گیر کشورهای غربی نیز خواهد شد هرچند که آن ها برای جلوگیری از آن به خاورمیانه نیز لشکرکشی کنند. [1] نخست وزیر انگلیس در زمان حمله به عراق [2] Chaos [3] Butterfly Effect مسعود فتحیپور منبع: رصد انتهای متن/
93/04/01 - 05:04
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]