واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۲۹ خرداد ۱۳۹۳ (۹:۴۰ق.ظ)
سياست روز: اصلاحات مرد آيا زنده باد اصلاحات!
به گزارش خبرگزاري موج، روزنامه سياست روز امروز نوشت:
«اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات» را شنيده و خوانده ايد، جمله اي است از سعيد حجاريان، در روزهاي پاياني دولت اصلاحات که سيد محمد خاتمي آن را رياست مي کرد.
اين جمله خاطر رئيس جمهور دولت اصلاحات را مکدر کرد، اما از يک سو واقعيتي بود که اتفاقات پس از دوران اصلاحات آن را اثبات کرد و از سوي ديگر، مرگ اصلاحات همراه با زنده باد آن چه نکته اي را در برداشت؟
کدام اصلاحات مرد و کدام اصلاحات زنده باد؟! سعيد حجاريان خود به اين سخن پاسخ هاي متفاوتي را داده است، او در گفت وگويي، اظهار کرده است؛ اواخر دوران خاتمي، او هم مشت به «نمد» مي زد. مردم ديدند که جريان مقابل جلو آمده است و سنگرهاي خاتمي را فتح مي کند. مجلس و شوراها را گرفت. من ترور شدم. ۱۸ تير اتفاق افتاد. زوال اصلاحات رخ داد. همان زمان بود که من مقاله «اصلاحات مرد ـ زنده باد اصلاحات» را نوشتم.
مفهوم جمله «اصلاحات مرد ـ زنده باد اصلاحات» در نوشته اي که او منتشر کرده بود، پاسخ داده شده است؛ «... مراد من از مرگ اصلاحات، محو دلالت ها، قرائت ها و انواعي از اصلاحات است که در سال هاي اخير به دليل بحران هاي متعدد (به ويژه بحران نتيجه عيني) در عرصه واقعيت و عمل، از ميدان به در رفته اند، اگرچه در حوزه تئوري و نظر تمام اين رويکردها و قرائت ها همچنان محل بحث و نقد زنده و پويا است. نکته ديگر آن است عليرغم به حاشيه رفتن اصلاحات، علل موجده و بستر تکويني اصلاحات کماکان پابرجا و زنده است و سرانجام آن که به زعم من پروژه هاي اصلاحات (ديني ـ اقتصادي ـ سياسي) نيز با فراز و نشيب، به حيات خويش ادامه مي دهند. بنابراين مرگ اصلاحات معطوف به اصلاحاتي است که پس از آزموني تاريخي ـ اجتماعي بايد بر ناکامي و ناکارآمدي آن مهر تاييد زد و به تأکيد از مرگ آن سخن گفت، تا دل در گرو اصلاحات ديگري سپرد و توان و فرصت هاي سياسي ـ اجتماعي را صرف آزمودن آزموده ها ساخت.»
بنابر گفته آقاي حجاريان، مرگ اصلاحات در تعريف او، به خاطر آزموني تاريخي ـ اجتماعي که ناکارآمدي آن اثبات شده، فرا رسيد. در واقع اصلاحات يک روش آزمون و خطا بود که بدون هيچ پشتوانه واقعي اجتماعي قصد داشت، اصلاحاتي را پايه ريزي کند که با ساختارهاي يک انقلاب اسلامي همخواني نداشت. اين ضديت هاي نامتعارف با ساختار و آرمان انقلابي ايران علاوه بر واکنش هاي مردمي در حوزه اجتماعي، با حاکميت اسلامي نيز در تناقض و تضاد بود.
اصلاحاتي که آقاي حجاريان در پي آن بود، حوزه هايي را در برمي گرفت که دست نيافتني بود. اصلاحات ديني يا رفرم ديني، اصلاحات اقتصادي و اصلاحات سياسي از محورهاي اصلي سياست هاي اصلاح طلبان بود. هدايت يک روحاني در اردوگاه اصلاح طلبان به عنوان يک رئيس جمهور، براي رفرم ديني قطعاً مشکلات اساسي را در پي خواهد داشت او در لباس روحانيت و درس آموزي هاي حوزوي در کنار تئوري هاي غربي اصلاح طلبانه چگونه مي توانست، يک رفرم ديني را ايجاد کند؟ اين رفرم براي اديان و جوامعي پاسخ مي دهد که در دين انحرافات گسترده و فراواني ايجاد شده باشد. اسلام که براساس قرآن، آموزه ها و الگوي پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) پايه ريزي شده است، چگونه مي تواند، همچون مسيحيت، رفرم ديني ايجاد کند و نهضت پروتستانتيزم را شکل دهد؟
جمهوري اسلامي ايران به عنوان يک حکومت ديني که برآمده از آراء مردم است، آيا در دين انحرافي ايجاد کرده است؟ اصلي ترين اشتباه اصلاحات و تئورسين هاي اين طيف سياسي در همين بود. اعتقادات پايه اي و قلبي مردم در نظر گرفته نشد و حتي نمونه اي از انحراف در دين وجود نداشت که بتواند از آن براي همراه کردن مردم استفاده کند.
در مسائل سياسي و اقتصادي هم چنين اتفاقي افتاد. حجاريان خود، از رفرم سياسي اصلاح طلبان چنين انتقاد مي کند و مي گويد؛ اصلاح طلبان تعريف و برداشت واحدي از پروژه رفرم سياسي نداشتند... گروهي درصدد تغيير برخي کارگزاران (عوامل) نظام بودند. گروهي تغيير و اصلاح قانون اساسي و رفراندوم را طلب مي کردند و ...
در حوزه اصلاحات اقتصادي هم به چنين دردي دچار بودند. در واقع پراکندگي و زياده خواهي هاي آنها، باعث شد، پايگاه وسيع اجتماعي را نتوانند با خود همراه سازند. آنها چيزي را مي خواستند تغيير دهند که مردم نمي خواستند. در واقع تغيير و اصلاحات در دل پيروزي انقلاب اسلامي پس از سرنگوني رژيم شاه، انجام شده بود و چنين تئوري هاي همراه با آزمون و خطا ديگر نمي توانست جامعه را با خود همراه سازد.
و اکنون که رهبر اصلاحات سخن از کناره گيري مي گويد، چند و چون و دليل و علت آن در همين رفتارها، ايدئولوژي ها و تئوري هايي است که در جمهوري اسلامي ايران، اگر هر بار ديگر بخواهد سر برآورد با شکست ديگري روبر خواهد شد.
در اردوگاه اصلاح طلبان هستند افرادي که هم رهبري اصلاحات آقاي خاتمي را پذيرفته بودند و هم پس از نااميد شدن از او ديگر او را به عنوان رهبر اصلاحات قبول نداشتند. او خود، گفته است؛ «نه قصد داشتم و نه دارم و نه زمينه اش فراهم است که به قدرت باز گردم. ما نسلي هستيم که نبايد ديگر به قدرت باز گرديم اما دوست داريم ارزش ها و معيارها حفظ شود و شخصيت هايي که نسبت به نظام، آرمان ها و سرنوشت ايران دغدغه بيشتري دارند، روي کار بيايند و براي اين موضوع تلاش مي کنيم.»
گرچه اين سخن آقاي خاتمي را برخي وداع او از قدرت تلقي کرده اند و برخي ديگر با سياست، اما اگر وداع با قدرت باشد، به اين خاطر خواهد بود که اصلاحات مرد و زنده باد اصلاحات هم جان نخواهد گرفت. روش هايي که اصلاح طلبان در پي آن بوده و شايد در آينده هم باشند، روش هايي است که به رويگرداني مردم از اصلاحات انجاميده است.
رفتارهاي تنش آفرين، چالش برانگيز، خارج از چارچوب هاي قانوني و عرفي و شرعي، همه اينها از عوامل اصلي شکست اصلاح طلبان است که بر سر آنها آوار شده است. او نتوانست در تئوري هاي اصلاح طلبان نقش يک «مارتين لوتر» را بازي کند و در حوزه هايي که هدف اصلاحات بود، يک پروتستانتيسم را ايجاد کند.چيزي که حجاريان در آرزوي آن بود.
اصلاحات در پي فردي است که چنين انديشه و تفکري داشته باشد، اما حکومت اسلامي با نوع مترقي نظام و حاکميتي که ايجاد کرده، فضايي براي بروز و ظهور چنين تفکرات و ايدئولوژي هايي را بسته است.
انحراف اصلاح طلبان در برداشت هاي متفاوت از اسلام و آموزه هاي آن در همه حوزه ها، رمز شکست آن ايدئولوژي و تفکر بود که باعث انزواي آنها شد. اکثر آنهايي که در اردوگاه اصلاح طلبان تفکرات و برداشت هاي خاص و شخصيي از دين داشتند اکنون در خارج به سر مي برند و همچنان بر طبل پوچ بودن ايده هاي خود مي کوبند.
چنين تفکري خواه ناخواه محکوم به شکست است.
نويسنده: محمد صفري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]