تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس حقيقت را از طريق قرآن نشناسد، از فتنه ها بركنار نمى ماند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813287452




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دشمنان به تعالي فرهنگ اسلامي معترفند


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: دشمنان به تعالي فرهنگ اسلامي معترفند
استاد دكتر حسين رزمجو، متفكر، اديب و شاعر نامدار معاصر، از چهره‌هاي پرآوازه علمي در دوران ماست. اين عالم فرزانه تاكنون ده‌ها اثر پژوهشي درحوزه‌هاي ادبيات، تاريخ و عرفان تأليف و صدها سخنراني و مقاله در اين حوزه‌ها ايراد و ارائه نموده است. انتخاب به عنوان «استاد نمونه دانشگاه فردوسي مشهد» و «چهره ماندگار» از جمله نكاتي است كه در كارنامه فرهنگي وي به ثبت رسيده است. به مناسبت نامگذاري سال جاري به «فرهنگ»، با ايشان در باب اين مقوله و آسيب‌هاي آن گفت‌وشنودي بلند انجام داده‌ايم كه نتيجه آن را در دو شماره پي درپي مي‌خوانيد. با سپاس از استاد رزمجو كه اين گفت‌وشنود را پس از تنظيم مطالعه كردند و نكات ارجمندي را برآن افزودند. استحضار داريد با توجه به اينكه «فرهنگ» يكي از اولويت‌هاي مهم در نامگذاري سال جاري است، مناسب است كه انديشمندان و متفكران در اين‌باره تحليل‌ها و بررسي‌هاي كاربردي بيشتري انجام دهند. برهمين اساس مناسب مي‌بينم تا گفت‌وشنودِ حاضر، از اين نقطه آغاز شود كه با توجه به اهميت مقوله فرهنگ و عواملي كه در ارتقا و انحطاط آن نقش اساسي دارد، درباره مفهوم فرهنگ و چيستي آن و اينكه چه آسيب‌ها يا آفاتي آن را تهديد مي‌كند و همچنين اين موضوع كه براي رهايي از آفات احتمالي در آينده بايد چه برنامه‌هايي اجرا شود توضيحاتي ارائه فرماييد. بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. با تشكر از جنابعالي كه امكان چنين گفت‌وگويي با بنده را فراهم كرديد، با عنايت به اين پرسش شما و نظر به گستردگي معني فرهنگ، با توجه به مفاهيمي كه تاكنون از سوي نويسندگان، شاعران، اديبان و اهل فضل در اين باب به كار رفته، لازم است نخست نظري به معاني لغوي و اصطلاحي‌اي كه درباره اين كلمه در متون فصيح زبان فارسي به كار رفته و همچنان استعمال مي‌شود يا در كتاب‌هاي معتبر لغت ارائه شده است، بيندازيم. به عنوان مثال در لغتنامه دهخدا كه از مفصل‌ترين و معتبرترين مجموعه لغات فارسي است، واژه فرهنگ به اين صورت معرفي شده است: «فرهنگ كلمه‌اي است مركب از دو جزء «فر» و «هنگ» ؛ فر به معني شكوه، عظمت و جلال و هنگ به معني هوش، فهم و عقل.» بنابراين معناي تحت‌اللفظي فرهنگ مي‌شود شكوه و عظمت خردمندي، فهميدن و فراست. در ساير مجموعه لغات معتبر فارسي نظير برهان قاطع براي آن مفاهيمي مشابه آنچه از لغتنامه دهخدا نقل كرديم با مختصر اختلافي آمده و در اين مجموعه‌ها عمدتاً فرهنگ به معني: دانش، فضل، ادب، سنجيدگي و خردمندي به كار رفته است يا در وهله بعد به كتابي اطلاق مي‌شود كه مشتمل بر لغات فارسي است. به عنوان نمونه در فرهنگ فارسي دكتر معين به مفاهيم تربيت، معرفت، ادب يا به مجموعه آداب و رسوم يا مجموعه معارف و علوم يك ملت يا گروهي ازآن، فرهنگ گفته شده است. در فرهنگ‌هاي اروپايي نظير زبان فرانسه كلمه culture كه همان فرهنگ است، به معاني آموزش و پرورش، ادب و خردمندي آمده است. مواردي كه مورد اشاره حضرتعالي قرار گرفت معاني لغوي اين واژه هستند. معاني اصطلاحي فرهنگ چيست؟ اصطلاحاً واژه فرهنگ به معناي آداب و رسوم، همه علوم و معارف، اعتقادات، پسندها و ناپسندهاي اخلاقي و معنوي يك جامعه و يك قوم و ملت به كار مي‌رود، مانند تركيبات فرهنگ غرب، شرق، مسيحيت، يهود، اسلام و... البته همان طور كه قبلاً اشاره شد، معاني اصطلاحي فرهنگ آن چنان وسيع، متنوع و گوناگون است كه نمي‌توان از آن صرف‌نظر كرد و لازم است در اينجا ولو به اجمال، به معاني اصطلاحي فرهنگ نيز اشاراتي داشته باشيم. استاد محمدعلي اسلامي ندوشن در كتاب «فرهنگ و شبه فرهنگ»، معني عام فرهنگ را روش انديشيدن، زندگي كردن يا حاصل مجموعه دانستني‌ها و تجربيات و اعتقادات هر قوم يا ملتي دانسته‌اند كه طي قرون متمادي از دريافت‌هاي خويش از زندگي داشته، به همين سبب است كه يكي از موجبات غناي فرهنگ را طولاني بودن عمر تاريخي صاحبان آن فرهنگ مي‌دانند، زيرا فرهنگ، مجموعه ارزش‌ها و آئين‌هاي مثبت است و هر چه زمان بيشتري بر قوم يا ملتي گذشته باشد و زندگي، فرصت‌هاي زيادتري به او داده باشد، سرمايه‌هاي فرهنگي آن ملت زيادتر خواهد بود و مآلاً خواهد توانست سرمايه‌هاي معنوي بيشتري براي خود ذخيره كند و آئين‌هاي بهتر را جايگزين آئين‌هاي بدتر كند. همچنين هر چه ملتي بيشتر در معرض نشيب و فراز و تجربه‌اندوزي‌هاي تاريخي قرار گيرد، فرهنگ بارورتري را به دست مي‌آورد، مثل فرهنگ‌هاي ملت‌هاي كهني چون ايران، هند و غيره. به‌علاوه فرهنگ‌هاي متعالي ديرينه سال، بهترين موازين اخلاقي و معتقدات مذهبي و تفكرات و آرا را مي‌گيرند و خود را به‌وسيله آنها مي‌پرورند، درست مانند زنبور عسلي كه شيره گل‌هاي گوناگون را مي‌مكد و عصاره آنها را تلطيف و آن مجموعه را به عسل مبدل مي‌كند. همه ما، صاحبان انديشه مذهبي بر اين باوريم كه فرهنگ بايد از دين و منويات آن تغذيه كند. اين فرايند در عمل چه سيري را طي مي‌كند؟ نكته قابل تأمل در اين‌باره آن است كه آنچه تعيين كننده روش زندگي يك ملت يا قوم مي‌شود، تنها مذهب يا اخلاق يا آداب و رسوم نيست، بلكه اين فرهنگ است كه از هر يك نصيبي دارد، بي‌آن كه هيچ يك از آنها باشد. از اين‌روست كه مي‌بينيم گاه چند قوم يا مذهب مشترك با اصول اخلاقي كم و بيش مشترك و شيوه زندگي و انديشيدن مشابه، در كنار يكديگر زندگي مي‌كنند، در عين اينكه فرهنگ آنها با هم متفاوت است، اما فرهنگ متعالي پرورده نمي‌شود و ارتقا نمي‌گيرد، مگر در پرتو حركت و صيرورت مداوم. اين حركت مستمر و مداوم از چه ضرورتي نشئت مي‌گيرد؟ فرهنگ امري زنده است، بنابراين بايد متحرك و روينده باشد و توقف آن، مرگ اوست و اگر فرهنگ، طبع منعطف و سيال نداشته باشد تا بتواند خود را پيوسته با نيازها و آرمان‌هاي ارزنده پيراموني تطبيق دهد، از پاي درخواهد آمد. فرهنگ هم راهروست، هم راهبر. اگر بخواهد تنها راهبر باشد، چه بسا كه همقدمي با او دشوار شود و اگر هم بخواهد تنها همراه باشد، آن‌گاه رسالت روشنايي‌بخشي و چراغداري خويش را از دست خواهد داد. بي‌گمان همين خاصيت زنده بودن به او جنبه پذيرندگي مي‌دهد، زيرا آن آغوش پذيرنده اوست كه از همه چيز مي‌گيرد و هر چه را مايه تقويت و بالندگي اوست، در خود تقويت مي‌كند و در مقابل از خود نيز به ديگران نعمت‌هايي را ارزاني مي‌دارد و در واقع با اين داد و ستد، خود را زنده و شاداب نگه مي‌دارد و اين داد و ستد البته تا زماني مي‌تواند به‌نحوي مطلوب جريان يابد كه فرهنگ، قوي و تندرست يا از خاصيت پيرايندگي و افزايندگي برخوردار باشد. اگر فرهنگي ضعيف باشد، استعداد انتخاب خود را از دست مي‌دهد و در اين حالت هر چه ديگران مي‌خواهند به او مي‌دهند، نه هر چه خود بدان نياز دارد. فرهنگ به معني خاص به سرمايه معنوي يك قوم گفته مي‌شود و آثار ادبي و هنري را در بر مي‌گيرد. به نظر شما در ميان فرهنگ‌هاي موجود در عالم به كدام فرهنگ مي‌توان صفت برتر و عالي‌تر داد؟ آيا اساساً ملاك ومعياري براي شناخت اين امر وجود دارد يا اساساً نمي‌توان چنين سؤالي را مطرح كرد؟ به نظر من و با دلايلي كه ذكر خواهم كرد، از ميان مكتب‌هاي فكري و سياسي‌اي كه ساخته و پرداخته انديشه و خيال آدمي است و «ايسم»هاي گوناگون را به وجود مي‌آورد، تنها مكتبي مي‌تواند دست بالا را داشته باشد كه منبعث از نيازها و گرايشات فطري انسان باشد. اين را سرنوشت مكاتبي كه در ادوار گوناگون آمده‌اند و رفته‌اند و با تمام هيمنه خويش، به تاريخ پيوسته‌اند نشان مي‌دهند. فرهنگ مكتب كمونيسم كه بنيانگذار آن كارل ماركس، فيلسوف و اقتصاددان معروف آلماني (1818ـ1883) است و مبناي آن انديشه ماركسيسم و فلسفه ماترياليسم ديالكتيك است و انقلاب كمونيستي اكتبر 1917 روسيه از محصولات آن به شمار مي‌رود و كشورهاي زيادي نظير اروپاي شرقي، كوبا، چين و... در جاي جاي عالم از آن پيروي مي‌كردند، از مصاديق اين نوع فرهنگ‌هاي آمده و رفته هستند. اين مكتب دردوره‌اي از تاريخ گذشته، به قدري سيطره داشت كه منشأ «ايسم»هاي ديگري نيز شد ـ نظير سوسياليسم ـ كه اساس‌شان بر مبناي اقتصاد، گذاشته شده است كه از نظر فلسفي بايد ريشه‌هايشان را در كمونيسم يافت، اما به شهرت مرام كمونيسم نيستند و فرهنگ‌هايشان رونق و درخشندگي ماركسيسم ـ كمونيسم را ندارند. اما درباره فرهنگ برتر... اگر بخواهيم صفت برترين را به فرهنگ‌هاي به وجود آمده در جهان، چه در قلمرو اديان الهي و چه مكتب‌هاي ساخته شده توسط بشريت بدهيم، با دلايل وافي و كافي، برترين و والاترين فرهنگِ جهان‌شمولي كه تضمين‌كننده سعادت انسان در دنيا و آخرت است، فرهنگ اسلامي است كه خود مصداقي از اين سخن مشهور پيامبر اكرم(ص) است كه بارها مي‌فرمود:«الاسلام يعلوا و لا يعلي عليه» و توصيفي كاملاً درست و جامع از فرهنگ اسلامي است، زيرا عناصر سازنده آن ساخته و پرداخته دين حنيفي است كه با توجه به همه نيازمندي‌هاي مادي و معنوي انسان به وجود آمده و با اجراي درست آن سعادت جامعه بشري تأمين مي‌شود و مكارم اخلاقي، آزادي، كرامت و فضايل را جايگزين رذايل و دانش را جايگزين جهل و گمراهي مي‌كند و به وجود آورنده مدينه فاضله‌اي براي بشريت آرمان‌خواه و كمال‌طلب است. مستندات قرآني اين مدعا چيست؟ در قرآن چه آيات و فقراتي اين امر را گواهي مي‌كند؟ دراين‌باره، شواهد قرآني فراوان است. خداوند كه نازل‌كننده عناصر فرهنگي اسلامي بر پيامبر گرامي(ص) است، در نخستين آيات سوره دوم كتاب آسماني خويش، قرآن مجيد با چنين عباراتي بر كمال و جامعيت آن گواهي مي‌دهد:«الم* ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ* الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاه وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ* وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالآخِرَه هُمْ يُوقِنُونَ* أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.» (1) بنده براي اينكه فرهنگ جهان شمول اسلام را ثابت كنم، و به دليل اينكه يك مسلمان هستم، تنها ابراز احساسات شخصي نكرده باشم، از خود قرآن آياتي را ذكر مي‌كنم. مثلاً قرآن درباره كم‌فروشي «وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ»(2) سخن گفته است يا اينكه انسان نبايد غيبت برادرانش را بكند «وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَه لُّمَزَه»(3) كه با حركات صورت خودشان ديگران را مسخره مي‌كنند يا پشت سرشان حرف مي‌زنند و خلاصه تمام جنبه‌هاي اجتماعي، اخلاقي و رواني انسان و پسندها و ناپسندهايي را كه ريشه در فطرت دارند، بيان كرده است. خداوند در جاي جاي كتاب آسماني‌اش صفات برجسته صاحبان اين فرهنگ انسان‌ساز را كه مؤمنان هستند اين گونه توصيف فرموده است: «‌قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ* وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ* وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاه فَاعِلُونَ* وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ* إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ* فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ* وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُونَ* وَ الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ* أُوْلَئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ* الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ به‌راستى كه مؤمنان رستگار شدند* همانان كه در نمازشان فروتن‌اند* و آنان كه از بيهوده رويگردان‌اند* و آنان كه زكات مى‏پردازند* و كسانى كه پاكدامن‌اند* مگر در مورد همسرانشان يا كنيزانى كه به دست آورده‏اند كه در اين صورت بر آنان نكوهشى نيست* پس هر كه فراتر از اين جويد آنان از حد درگذرندگان‌اند* و آنان كه امانت‌ها و پيمان خود را رعايت مى‏كنند* و آنان كه بر نمازهايشان مواظبت مى‏كنند* آنان‌اند كه خود وارثان‌اند* همانان كه بهشت را به ارث مى‏برند و در آنجا جاودان مى‏مانند.» (4) يا در آيات 30 و 31 سوره مباركه نور مسئله حجاب كه در واقع حريم زن را پاسداري مي‌كند، مسئله‌اي كه متأسفانه در غرب مستكبر و شرق ملحد به بوته نسيان و فراموشي گذاشته شده است و بي‌حجابي را نشانه نوعي تجدد مي‌دانند، خداوند براي اينكه از حريم زن دفاع كند، صراحتاً مي‌فرمايد:«قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ* وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَ لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَه مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَ لَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند و پاكدامنى ورزند كه اين براى آنان پاكيزه‏تر است، زيرا خدا به آنچه مى‏كنند آگاه است* و به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نكنند، مگر آنچه كه طبعاً از آن پيداست و بايد روسرى خود را بر سينه خويش [فرو] اندازند و زيورهايشان را جز براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان [هم‌كيش] خود يا كنيزانشان يا خدمتكاران مرد كه [از زن] بى‏نيازند يا كودكانى كه بر عورت‌هاى زنان وقوف حاصل كرده‌اند آشكار نكنند و پاهاى خود را [به‌گونه‏اى به زمين] نكوبند تا آنچه از زينتشان نهفته مى‏دارند معلوم شود، اى مؤمنان همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه كنيد اميد كه رستگار شويد.» (5) و يا در ذيل آيات سوره همزه مي‌فرمايد:«وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَه لُّمَزَه* الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَ عَدَّدَهُ* يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ* كَلَّا لَيُنبَذَنَّ فِي الْحُطَمَه* وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَه* نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَه* الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَه* إِنَّهَا عَلَيْهِم مُّؤْصَدَه* فِي عَمَدٍ مُّمَدَّدَه»(6) يا آيات يك تا 12 سوره مباركه مطففين يا كم‌فروشان:«وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ* الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُواْ عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ* وَ إِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ* أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ* لِيَوْمٍ عَظِيمٍ* يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ* كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ* وَ مَا أَدْرَاكَ مَا سِجِّينٌ* كِتَابٌ مَّرْقُومٌ* وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ* الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ* وَ مَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ؛ واى بر كم‏فروشان* كه چون از مردم پيمانه ستانند تمام ستانند* و چون براى آنان پيمانه يا وزن كنند به ايشان كم دهند* مگر آنان گمان نمى‏دارند كه برانگيخته خواهند شد* [در] روزى بزرگ* روزى كه مردم در برابر پروردگار جهانيان به پاى ايستند* نه چنين است [كه مى‏پندارند] كه كارنامه بدكاران در سجين است* و تو چه دانى كه سجين چيست* كتابى است نوشته‏شده* واى بر تكذيب‏كنندگان در آن هنگام* آنان كه روز جزا را دروغ مى‏پندارند* و جز هر تجاوزپيشه گناهكارى آن را به دروغ نمى‏گيرد.» حضرت حق، عناصري از اخلاق و معنويت كه زندگي يك جامعه را مي‌سازد در آيات مختلف قرآن آورده است. زندگي و فرهنگ يك جامعه را همين‌ها مي‌سازد كه كاسب بازارش كم‌فروش نباشد، ظالم نباشد، استاد دانشگاهش هم به همين ترتيب و ساير صفاتي كه خداوند در قرآن مجيد براي مؤمنين نقل كرده است كه مجموعه اين صفات و جزئيات عناصر فرهنگي اسلامي را مي‌سازد و واقعاً بنده كه عمري سر و كارم با كتاب بوده است، فرهنگي به اين جامعيت ـ اعم از مذهبي يا غير مذهبي ـ كه تمام نيازهاي انسان را در بر گرفته باشد سراغ ندارم. پس از ديدگاه جنابعالي مهم‌ترين معرف و شاخص‌ترين شناسنامه فرهنگ اسلامي خود قرآن است ولاجرم براي شناخت اين فرهنگ، چاره‌اي جز رجوع به اين سند ماندگار وجود ندارد؟ بله، در آيات قرآن، خداوند به معرفي انسان‌هاي متجاوز به حقوق ديگران نظير كم‌فروشان، كج‌انديشان، دروغگويان، ستمگران و منافقان مي‌پردازد و در واقع با اين روش پسنديده، پيروان فرهنگ اسلامي را به نوع‌دوستي، ايثار، مهرباني و خدمتگزاري به همنوع و پرهيز از آزمندي و نادرستي و وظيفه‌ناشناسي، خداترسي، تقوا، عدالت و پرهيزكاري و به صحت گفتار و پندار و كردار نيك فرا مي‌خواند و راه نجات فرزندان آدم را در نيكوكاري و خدمت به خلق و اعمال صالح مي‌داند و سوگندهاي مؤكد در مواردي هم زيبا، فصيح و آموزنده نظير آيات اول تا سوم سوره مباركه عصر مي‌آورد:«وَ الْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ.» اين آيات كريمه، مسئله استقامت در برابر حوادث ناگوار زندگي، ارزش ايمان و امر به معروف و نهي از منكر را فرا ياد خوانندگان و مؤمنين قرآن مي‌آورد و پس از توصيه‌هاي ارزنده‌اي كه سعادت نوع بشر به آنها وابسته است، ارزش‌هاي اخلاقي و انساني مسلمانان را به گونه‌اي بديع شكل مي‌دهد. پس از قرآن كريم، سنت را از عوامل مهم شكل دهنده فرهنگ اسلامي قلمداد مي‌كنند. از ديدگاه جنابعالي، نحوه بهره‌برداري از اين منبع غني براي فرهنگ سازي، بايد چگونه باشد؟ بله، همانطور كه اشاره فرموديد، از پيامبر رحمت (ص)واهل بيت گرامي‌ ايشان(ع)، صدها بلكه هزارها روايت و حديث باقي است كه در كتاب‌هايي چون «بحارالانوار» مجلسي، «نهج‌البلاغه»، «دررالحكم» علي بن ابي‌طالب(ع) صحيفه سجاديه امام سجاد(ع)، «تحف العقول عن آل الرسول»، «عيون اخبار الرضا»، «ميزان الحكمه»، «كافي» اثر كليني محدث بزرگ و صدها كتاب ديگر كه مربوط به حديث است، آمده‌اند. اين آثار گنجينه‌هايي از تعليم و تربيت براي مسلمانان به شمار مي‌روندكه توسط پيامبر(ص) و اهل‌بيت عصمت و طهارت(ع) براي مسلمانان باقي گذارده شده‌اند و هريك از اين آثار، به‌منزله چراغ‌هاي تابان هستند كه فضاي تيره زندگي معنوي انسان را روشن مي‌كنند و او را به سر منزل سعادت و سلامت مي‌رسانند و ضمناً به‌منزله آيات بيناتي است كه برتري فرهنگ اسلامي را بر ساير فرهنگ‌هاي ديني، فكري و سياسي جهان به اثبات مي‌رساند. به شهادت آثار و مصاحبه‌ها و سخنراني‌هاي ارجمندي كه از جنابعالي منتشر شده، آثار و مآثر متفكران و عالمان غيراسلامي را، به مثابه شاهدي برغنا و مكانت والاي فرهنگ اسلامي قلمداد مي‌كنيد و از آن مهم‌تر درباره آثار و انديشه‌هاي برخي از آنها نيز پژوهش‌هايي داشته‌ايد. لطفاً دراين‌باره هم توضيح بفرماييد؟ علاوه بر آنچه به عرضتان رسيد كه پيامبر گرامي‌ و جانشينان راستين او، بر گرانباري فرهنگ مترقي اسلام شاهداني آگاه و راه بلد بودند، آنچه مي‌تواند پشتوانه‌اي ارزنده و قابل قبول در تأمين مدعاي ما يعني برتري فرهنگ اسلامي بر ساير فرهنگ‌هاي موجود در جهان ارائه شود، آثار گرانبهايي است كه از گروهي پژوهنده فرزانه كه داوراني منصف در تشخيص حق از باطل‌اند و ظاهراً غير مسلمان بوده و به انگيزه عشق رسيدن به حق و تجرّي حقيقت در سايه عمرها تلاش و كوشش، خود شخصاً با تحمل و تلاش طاقت‌فرسا، اديان بزرگ دنيا از جمله مسيحيت را به‌دقت مطالعه كرده‌ و با كنجكاوي‌هاي علمي و تاريخي راه و مسلكي را كه مكتب‌هايشان از جمله ماركسيسم و كمونيسم كه تاكنون رفته، مطالعه كرده و به ناقص بودن آنها پي برده و نتيجه مطالعات خود را در اختيار پژوهندگان تشنه فضيلت و رسيدن به مدينه فاضله حقيقت گذارده‌اند و سرانجام ياري خداوند و اقبال آسماني و توفيقات الهي شامل حالشان شده است كه تشرف به ديانت اسلام در فرجام كار و كوشش‌هايشان را نصيب خود كرده‌اند، نظير شخصيتي كه ذيلاً به معرفي اجمالي او خواهم پرداخت، فيلسوف نامور و عاقبت به‌خير فرانسوي، مرحوم پروفسور روژه گارودي كه پس از عمري تلاش و كوشش درباره شناخت مؤثرترين و برترين اديان و فرهنگ‌هاي برتر در جهان، با تشرف به دين مبين اسلام، نقطه‌اي درخشان در كارنامه زندگي پرماجراي خويش برجاي گذارد. اهميت اين اعتقاد هنگامي مشخص مي‌شود كه بر مبدأ و مختم زندگي اين شخصيت بزرگ مروري داشته باشيم... به زندگي مرحوم گارودي از دوجنبه مي‌توان نظر انداخت. اول: از جنبه صيرورت و تحول فكري و دوم: از جنبه كاركرد سياسي و رفتارهاي اجتماعي‌اي كه آن گرايش فكري براي ايشان رقم زده است. جنابعالي اين بررسي را از كدام جنبه انجام خواهيد داد و يا كدام جنبه را بر ديگري تقدم خواهيد داد؟ از هر دو جنبه منتها با تقدم جنبه اول، چون با سير بحث و مدعاي ما تطبيق بيشتري دارد. مرحوم روژه گارودي دوران جواني تا نزديك سنين كمالش را، كمونيستي فعال بود، چنان كه از تئوريسين‌هاي حزب‌ كمونيست فرانسه به شمار مي‌رفت. شخصيتي كه تحصيلاتش را در رشته فلسفه در دانشگاه سوربن پاريس به پايان رسانيده و موضوع رساله دكترايش تئوري ماترياليستي در حوزه مطالعات ماركسيستي بوده است، اما با پيدا شدن شناختي كافي در او كه مكتب كمونيسم راه نجات بشريت و درمان بيماري‌هاي رواني و معنوي او نيست، از اين مكتب كناره مي‌گيرد و ضمن نگارش كتابي ارزنده آمال به ظاهر فريبنده كمونيست‌ها را به باد انتقاد مي‌گيرد و بطلان آنها را اثبات مي‌كند و همچنين فرهنگ مسيحيت را سرابي بيش نمي‌يابد و لذا براي رد و اثبات باطل بودن اين دين و آن مكتب كتاب «نه ماركس و نه مسيح» را مي‌نويسد كه مورد استقبال كم‌نظير روشنفكران مغرب زمين قرار مي‌گيرد و پس از تشرف به اسلام كتاب پرآوازه ديگرش را به نام «پيام اسلام» با نام ديگري با عنوان «راه سوم» در مقابل راه اول كه كمونيسم و راه دوم كه مسيحيت است، به زيور طبع مي‌آرايد. او در اين كتاب دلايل قانع‌كننده‌اي را درباره برتري و جامعيت اسلام ذكر مي‌كند كه بخش‌هايي از اين كتاب در ديگر كتاب مشهور وي با عنوان «سرگذشت قرن بيستم» يا «وصيت‌نامه فلسفي روژه گاودي» منتشر و توسط استاد فاضل بنده جناب آقاي دكتر افضل وثوقي، استاد زبان‌هاي فرانسه و انگليسي دانشگاه فردوسي مشهد به فارسي ترجمه شده است. چاپ دوم اين كتاب در سال 1392 توسط انتشارات سروش در تهران طبع و نشر شده است. پي‌نوشت‌ها: 1) قرآن كريم، سوره بقره، آيات 5-1 2) قرآن كريم، سوره مطففين، آيه 1 3) قرآن كريم، سوره همزه، آيه 1 4) قرآن كريم، سوره مؤمنون، آيات 11-1 5) قرآن كريم، سوره همزه، آيات 9-1 6) قرآن كريم، سوره انفال، آيه 60 ادامه دارد

نویسنده : محمدرضا كائيني 
منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: 26 خرداد 1393 - 14:54





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن