واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتوگو با آیتالله قرهی به مناسبت سالروز آزاد سازی خرمشهر
زمان انتقالم برای خاک سپاری متوجه شدند که زنده هستم
آیتالله قرهی گفت: من در ابتدا به طور کلی بیجان شده بودم و حتی بدنم را هم به سردخانه بردند اما خواست خدا بود که زنده بمانم و در زمان انتقالم برای خاک سپاری متوجه شدند که نفس میکشم و فورا مرا به بیمارستان انتقال دادند.
سایت خبر روز نوشت: روز سوم خرداد سال 1361 روزی است که غیورمردان کشور ایران اسلامی توانستند با رشادتهای فراروان شهر خرمشهر را که در چنگال دشمن محصور شده بود را دوباره به مردم وکشور ایران برگردانده و دل مردم را شاد کنند تا دشمن نتواند حتی ذره ای از خاک پاک کشورمان را اشغال کند. لذا به مناسبت همین روز به سراغ حضرت آیت الله روح الله قرهی استاد اخلاق و مدیر حوزه علمیه منتظرالقائم(عج) و جانباز جنگ تحمیلی رفته و از وی خواستیم با توجه به وقت کمی که دارد از حال و هوای شهدای جنگ تحمیلی برایمان سخن بگوید که وی نیز در همین رابطه به بیان خاطراتی در خصوص حال و هوای شهدا پرداخت. آیت الله قرهی با تاکید بر این مسئله که روحیه معنوی و الهی رزمندگان عامل پیروزی ما در جنگ بود، اظهار داشت: شهید علی رمضانی که یکی از شهدایی است که قبل از حجت الله صوفی فرمانده گردان مقداد بود. این دو فرمانده دارای جهات و ویژگیهای خاص و معنوی بالایی بودند و به عبارتی میتوان گفت انسان های عجیبی بودند. این استاد اخلاق تصریح کرد: یک نکته جالبی که میخواهم بیان کنم اینست که من شب عملیات که بیدار بودم متوجه سروصدایی شدم و وقتی جلوتر رفتم دیدم که این شهید بزرگوار که به وی"شیرعلی" هم میگفتیم، مشغول واکس زدن کفش های سایر رزمندگان است. البته من بارها در این خصوص شنیده بودم ولی حالا این صحنه را با چشم خودم دیده بودم. وی با اشاره به این مطلب که من با دیدن این صحنه با وی عقد اخوت بستم، افزود: با دیدن این صحنه علی رغم اینکه خیلی دنبال اینگونه رفتارها نبودم، خودم پیش قدم شده و از این شهید والا مقام خواستم تا با هم عقد اخوت ببندیم که خوشبختانه الان من یک برادر و رفیق شهید دارم که آن دنیا دستم را بگیرد. وی همچنین در ادامه گفت: خاطره ای دیگر مربوط به شهید حسنی است که روحانی هم بود. من در لشگر سید الشهدا حضورداشتم ولی دائم در آن جا نبودم و در مواقع عملیات به جبهه رفته و بعد از اتمام عملیات برمیگشتم و درسم را ادامه میدادم. در عملیات کربلای 5 در گردان حضرت علی اصغر(ع) تیپ سیدالشهدا به فرماندهی سردار علی فضلی حضور داشتم؛ در شب عملیات دیدم که این شهید روحانی برعکس همه به راحتی خوابید. بعد از آنی که بیدار شد گفتم چرا خوابیدی و کارهای تو برعکس همه است که شهید حسنی در پاسخ گفت: اتفاقا کارای شما برعکس است و ما باید بخوابیم تا بتوانیم با قدرت و در هوشیاری کامل با دشمن مقابله کنیم. من در این زمان بود که با وی شوخی کردم و گفتم که ماشاالله انگار شما حالات خاصی هم پیدا کرده اید که در کمال تعجب شهید حسنی گفت: بله همین طور است. وی افزود: شهید حسنی خطاب به من گفت تو چشمت را از دست میدهی و فلانی قطع نخاع و فلانی به همراه من شهید میشود؛ که البته من هم که فکر نمیکردم درست بگوید به وی گفتم خواب دیدی خیر است! که همان هم شد و دقیقا مطالبی که این شهید عزیز گفته بود محقق شد. این جانباز جنگ تحمیلی در خصوص نحوه مجروحیتش علی رغم امتناع از گفتن آن با اصراری که خبرنگار ما به وی کرد، بیان داشت: من در همین بین مجروح شدم و بالگرد عراقی کنار برانکارد من موشکی زد که ترکش از گردن من وارد و از طریق سقف دهان و بعد از چشم من خارج شد و عینا گفته این شهید رخ داد. البته من در ابتدا به طور کلی بیجان شده بودم و حتی بدنم را هم به سردخانه بردند اما خواست خدا بود که زنده بمانم و در زمان انتقالم برای خاک سپاری متوجه شدند که نفس میکشم و فورا مرا به بیمارستان انتقال دادند. این مدرس حوزه و دانشگاه گفت: تمامی مواردی که گفته شده گواه بر این است که جبهه ما جبهه حق بوده و تنها در این حالات است که به انسان دید با بصیرت میدهند. آیت الله قرهی در پایان عنوان کرد: این که امام راحل(ره) فرمود برخی از این شهدا ره یکساله رفتند به حق درست است. ما به اتکا بر نیروی الهی و روحیه معنوی و ارزش های دینی توانستیم به پیروزی برسیم و خرمشهر را آزاد کنیم. مطالب فوق مربوط به سایر رسانه ها می باشد وخبر گزاری فارس صرفا آن را باز نشر کرده است بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام/
93/03/03 - 15:34
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]