واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اهميت آشتي ميان مردم
يكي از برنامههاي مهم اسلام، ايجاد تفاهم و زدودن كدورتها و دشمنيها و تبديل آن به دوستي و مودت و صميمت در ميان برادران ديني است؛ چرا كه زندگي انسانها به طور كلي خالي از رنجش و كدورت و خصومت نيست؛ زيرا از طرفي در اثر بالابودن سطح انتظارات، توقعات بيش از حد، بيتوجهي به حقوق اشخاص، كوتاهي در انجام وظايف، متفاوت بودن خلق و خوي مردم و... و از طرف ديگر بعضي از انسانها پرحوصله و باگذشت و بعضي كم حوصله و زود رنج هستند ، قهراً دشمني و كدورت و اختلاف پيش خواهد آمد. لذا اسلام به پيروان خود در تعاليم اجتماعي و اخلاقي دستور داده است كه نسبت به رويدادهاي جامعهي خودشان بيتفاوت نباشند، بلكه سعي كنند در چهارچوب تعاليم آسماني اسلام حس خيرخواهي و اصلاح طلبي در مردم پرورش داده شود و پيوسته در زدودن كدورتهاي ميان برادران ديني خود كوشا باشند. اسلام آن چنان به اين موضوع اهميت داده است كه اصلاح و آشتي بين مردم را نه تنها به عنوان يك كار نيك و پسنديده، بلكه به عنوان يكي از بهترين عبادتها پذيرفته و برتر از نمازهاي ]مستحبي[ شمرده است. چنانكه اميرمؤمنان علي(ع) در يكي از وصاياي خود به فرزندانش ميفرمايد:«اني سمعت جدكما رسول الله(ص) يقول: اصلاح ذات البين افضل من عامه الصلاه و الصيام».« از جد شما شنيدم كه اصلاح و آشتي دادن ميان مردم از يكسال نماز و روزه (مستحبي)برتر است».[1] آشتي از ديدگاه قرآن ممكن است به نظر برسد كه انسان، مسئول كارهاي خويش است نه ديگران؛ چنانكه در آيه شريفه ميفرمايد: «لاتكلف الانفسك»[2] اما با كمي توجه و دقت، انسان متوجه ميشود كه علاوه بر وظائف شخصي در مقابل كارهاي خود، وظيفهي ديگري نيز در رابطه با جامعه و برادران ديني خود دارد. به عبارت ديگر: علاوه بر وظائف شخصي، وظائفي هم در رابطه با جامعه بر انسان واجب است؛ لذا از نظر قرآن هر انساني كه ديگري را به كار نيك يا بد، دعوت يا راهنمائي كند، يا با ايماء و اشاره وادار نمايد، (ولو به ظاهر حرف حقي زده باشد كه باعث دشمني و خصومت و از همپاشيدگي اجتماع يا خانواده شود) بهرهاي از كار نيك يا بدي كه باعث شده، خواهد داشت. چنانكه خداوند متعال ميفرمايد:«كسي كه شفاعت (=تشويق و كمك) به كار نيكي كند، نصيبي از آن براي او خواهد بود؛ و كسي كه شفاعت (=تشويق و كمك) به كار بدي كند، سهمي از آن خواهد داشت. و خداوند حسابرس و نگهدار هر چيز است».[3]يكي از برنامههاي مهم اسلام، ايجاد تفاهم و زدودن كدورتها و دشمنيها و تبديل آن به دوستي و مودت و صميمت در ميان برادران ديني است بنابراين معلوم ميشود معني اينكه هر كس مسئول كارهاي خود است، اين نيست كه از دعوت ديگران به سوي حق و مبارزه با فساد و باطل چشم پوشي نموده و به خودش مشغول شود و برنامههاي اجتماعي اسلام را فراموش نمايد. زيرا آيه گرچه در مورد جنگ با كفار نازل شده، ولي يك حكم كلي و روشنگر و يكي از منطقيترين و اصيلترين مسائل اجتماعي اسلام ميباشد و با صراحت تمام، شريك بودن مردم در سرنوشت يكديگر را از راه شفاعت و تشويق و راهنمائي بيان ميكند و لذا اگر گفتار يا اشاره، حتي سكوت كسي باعث كار نيك يا بد مردم شود، او هم شريك در نتيجه و پاداش يا كيفر آن كار خواهد بود. چنانكه در حديثي از پيامبر گرامي اسلام(ص) ميخوانيم:«من امر بمعروف او نهي عن منكر او دل علي خيراو اشار به فهو شريك و من امر بسوء او دل عليه او اشار به فهو شريك».«هر كس دستور به كار نيك بدهد، يا از كار بد جلوگيري به عمل آورد، يا به كارهاي خوب راهنمائي نمايد يا اشاره كند، او در فرجام آن كار شريك ميباشد؛ همچنين اگر به كارهاي بد دستور دهد يا راهنمائي كند يا اشاره نمايد، باز شريك است». پس معلوم ميشود كساني كه واسطهي آشتي گروهي يا اشخاصي كه بين آنها كدورتي پيش آمده هستند، خداوند او را بي پاداش نخواهد گذاشت. همچنين اگر خداي ناكرده باعث كدورت اشخاص يا طائفهاي، يا از همپاشيدگي خانوادهاي شوند، باز هم نتيجه و كيفر كارشان را خواهند چشيد؛ زيرا اسلام برخلاف مكتبهاي ديگر، مسلمانان را برادر يكديگر معرفي ميكند و ميفرمايد:«مؤمنان برادر يكديگرند، بنابراين ميان دو برادر خود صلح و آشتي برقرار سازيد و تقواي الهي پيشه كنيد، تا مشمول رحمت او شويد». [4]در اهميت آشتي ميان مردم، همين بس كه جلسات و صحبتهاي در گوشي (نجوا) كه غالباً به منظور كارهاي سري و مخفيانه و شيطنتآميز تشكيل ميشود، و از نظر خداوند مذموم است، و از شيطان ميباشد:«انما النجوي من الشيطان»[5]اگر در كارهاي نيك و تشويق مردم به آشتي باشد، نه تنها اشكالي ندارد، بلكه در مواردي هم لازم است كه انسان با طرفين منازعه درگوشي صحبت كند. چنانكه ميفرمايد:«اي كساني كه ايمان آورده ايد، هنگامي كه نجوا ميكنيد، براي گناه و ستم و نافرماني پيامبر نجوا نكنيد و تنها براي كار نيك و پرهيزكاري نجوا داشته باشيد». [6]مؤمنان برادر يكديگرند، بنابراين ميان دو برادر خود صلح و آشتي برقرار سازيد و تقواي الهي پيشه كنيد، تا مشمول رحمت او شويديا در آيهي ديگر ميفرمايد:«در بسياري از سخنان درگوشي (و جلسات محرمانه) آنها، خير و سودي نيست؛ مگر كسي كه (به اين وسيله) امر به كمك به ديگران، يا كار نيك، يا اصلاح در ميان مردم كند؛ و هركس براي خشنودي پروردگار چنين كند، پاداش بزرگي به او خواهيم داد».[7]نكتهاي كه در اينجا خيلي اهميت دارد، تقواي الهي است. در آشتي دادن شخص يا گروه، ميبايست تقواي الهي رعايت شود. چه بسا ممكن است تمايل به يك طرف، سبب ناكامي در اصلاح روابط شده و باعث افزايش دشمني و كدورت گردد؛ لذا قرآن در پايان آيه ميفرمايد: «تقواي الهي در داوري رعايت شود تا اختلاف و نزاع ريشهكن شود».و اينجاست كه انسان متوجه ميشود خير و بركت مردم در كردارهاي نيك و تشويق به صدقه و معروف و اصلاح بين مردم نيز در صورتي است كه جانب تقواي الهي رعايت شود؛ چرا كه گاهي براي آشتي بين مردم اگر مسائلي آشكارا گفته شود، بيتأثير بوده و احتمالا مسئلهي اصلاح، خنثي شود و بايد با هر كدام از طرفين دعوا جداگانه و به صورت درگوشي صحبت شود و نقشهياصلاح، عملي شود و آشتي دهنده بايد در اين راه خير و الهي، از مال يا نفوذ و حيثيت خود استفاده نمايد. چنانكه در حديثي از علي(ع) ميخوانيم كه فرمود:«خداوند زكات نفوذ و حيثيت اجتماعي را بر شما واجب كرده است آنچنانكه بر شما زكات مال را واجب كرده».[8]
اگر اسلام به آشتي ميان مردم اين قدر اهميت داده، به خاطر اهميت و نقش آن در اتحاد و يكپارچگي خانوادهها و بالاخره قدرت جامعهي مسلمانان است و ميتوان گفت كه اصلاح و برقراري آشتي، يكي از اركان قوام جامعهاي نيرومند ميباشد. چنانكه در شأن نزول آيهي 9سورهي حجرات آمده است: ميان دو قبيلهي معروف مدينه -اوس و خزرج- اختلافي افتاد و همان سبب شد كه گروهي از آن دو به جان هم بيفتند و با چوب و كفش يكديگر را بزنند! آنگاه آيهي فوق نازل و راه برخورد با چنين حوادثي را به مسلمانان آموخت[9] و به دستور پيامبر آتش اختلاف و منازعه خاموش شد.ما هم اگر از دستمان بر ميآيد، نفوذي داريم، حيثيتمان ايجاب ميكند و يا با پول خرج كردن و بالاخره به هر نحوي كه ميتوانيم سعي كنيم بين اشخاص يا گروه ها يا جامعه و برادران ديني خود صلح وآشتي برقرار سازيم. و از خدا بترسيم و بيطرفانه و بيغرض اين كار را انجام دهيم. نه اينكه خداي ناكرده به جاي صلح و آشتي، در لباس دوست و يا فاميل و به ظاهر مصلح و دلسوز، با رفتار و گفتار و كردار خود سبب كدورت و خصومت بين اشخاص يا خانوادهها شده و مشمول آيهي:«والفتنة اشد من القتل» شويم. منبع: ماهنامهي مكتب اسلام، شمارهي دومتنظيم: گروه دين و انديشه - مهدي سيف جماليپي نوشت ها:[1] . نهج البلاغه فيضالاسلام، ص977، وصيت47[2] سوره نساءآيه 84[3] سوره نساءآيه 85[4]سوره حجرات آيه 10[5] سوره مجادله آيه 10[6] سوره مجادله آيه10[7] سوره نساء آيه114[8] . نورالثقلين ج1، ص550[9] . مجمع البيان، ذيل آيهي 9حجرات
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 211]