واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: «عباس دست طلا»؛ يك تقديمي به همه بسيجيان فني و تعميركار!
بيست و هفتمين نمايشگاه كتاب تهران محل عرضه «عباس دست طلا »، يكي از تازهترين كتابهاي مورد اشاره و تحسين رهبر معظم انقلاب است؛ كتابي كه برخلاف تصور يك كتاب جنگي و حماسي نيست بلكه كتابي اقتصادي است.
بيست و هفتمين نمايشگاه كتاب تهران محل عرضه «عباس دست طلا »، يكي از تازهترين كتابهاي مورد اشاره و تحسين رهبر معظم انقلاب است؛ كتابي كه برخلاف تصور يك كتاب جنگي و حماسي نيست بلكه كتابي اقتصادي است. به گزارش فارس، رهبر معظم انقلاب اول بهمنماه سال گذشته ميزبان عدهاي از رزمندگان قديمي جبهههاي جنگ بودند. حاج عباس علي باقري مشهور به عباس دست طلا نيز در اين ديدار حضور داشت، رهبر انقلاب او را خوب بهجا آوردند و فرمودند: «اين كاري كه اخيراً شروع شده كه از شماها با اين جزئيات و ريزهكاريها خاطرات ميگيرند، اين هم كار خيلي خوبي است. ما دو جلد از اين كتابهاي شما را خوانديم، يكي كتاب آقاي بنايي را خواندم يكي هم كتاب اين آقاي حاج عباس دست طلا را كه مفصل و با جزئيات [گفته] خواندم. خيلي خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً كتاب ايشان؛ هم مطلب در آن زياد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن كاملاً محسوس بود و انسان ميديد. خداوند انشاءالله فرزند شهيد ايشان را با پيغمبر محشور كند و خودشان را هم محفوظ بدارد.» (01/11/1392) در صفحه تقديميه كتاب عباس دست طلا نوشته شده است: تقديم به همه بسيجيان فني و تعميركار! از همين جا معلوم ميشود با يك كتاب متفاوت روبهرو هستيم. كتاب «عباس دستطلا» يكي از بيتعارفترين كتابهاي دفاع مقدس است. ردي از سؤال و جواب مصاحبهكننده در اثر معلوم نيست. نويسنده در متن هرجا كه خواسته از گذشته و كودكي حاج عباس قصه را روايت كند، جمع دوستان باصفاي او را جمع ميكند و شبها بعد از كار سخت و سنگين روز كنار هم مينشاند تا از خاطراتش بشنوند. اين يعني فرم و قالب روايت كتاب هم خوب مهندسي شده است. نويسنده متن را بارها بازنويسي كرده است. ادبيات و لحن حاج عباس ـ كه خاص خود او و شبيه هيچ كسي نيست ـ در طول كتاب حفظ شده است. متن هيچ دستانداز و ابهامي ندارد. روايت معمولي يك آدم معمولي آنقدر خوب به پيش ميرود كه دستكم در دو سه نقطه مخاطب را زمينگير ميكند و آنچنان او را متأثر ميكند كه تا چند روز فكر او را به خود مشغول ميكند. حاج عباس اول خودش به عنوان داوطلبي بسيجي راهي جبهه ميشود: به عنوان يك حاجي بازاري. كسي كه آن روزها در خيابان خاوران براي خودش گاراژ و تعميرگاهي داشت، كارگر و برو بيايي داشت و دست كم چند خانواده را روزي ميرساند. بعد به عنوان يك تعميركار ساده يك لاقبا اعزام ميشود و از قضا به منطقهاي ميرود كه قدرش را نميدانند و زير دست فرماندهي ميافتد كه چندين بار تحقيرش ميكند. با اين حال كم نميآورد. تا آنجا كه ميتواند كار را پيش ميبرد و برميگردد تهران. چند وقت بعد كه دوباره ميخواهد اعزام بشود نيرو جمع ميكند. از دفعات بعدي خودش كارواندار ميشود. در تهران ميگردد مكانيك و صافكار و دست به آچار پيدا ميكند و با خودش همراه ميكند و آنقدر خوب و پرحجم كار ميكند كه نام و آوازهاش همه جا ميپيچد. به او پيشنهاد ميشود پشتيباني محور جنوب را به عهده بگيرد كه نميپذيرد. اگر ميخواهيد يك داستان در مورد اقتصاد مردمي و مقاومتي بخوانيد و منظور اشارات و تصريحات چندباره رهبر انقلاب در اين زمينه را بيابيد، اين كتاب يك پيشنهاد ويژه است.
نویسنده : الناز خماميزاده
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: 16 ارديبهشت 1393 - 21:45
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]