تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص): اى مردم! جز اين نيست كه خداست و شيطان، حق است و باطل، هدايت است و ضلالت، رشد ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833231393




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید
بیابان
یکی بود، یکی نبود، روزی آدم فهمیده و دنیا دیده ای با پسرش راه افتاد تا به سفر دور و درازی برود. آن ها وسیله ای نداشتند. این بود که پیاده سفرشان را شروع کردند. هنوز مقدار زیادی از محل زندگی شان دور نشده بودند که در جاده، نعل اسبی پیدا کردند.مرد به پسرش گفت: «نعل را بردار، شاید در طول سفر به دردمان بخورد.»پسر گفت: «ما که اسب نداریم. این نعل به چه دردمان می خورد؛» و راه افتاد و رفت. اما پدر با خودش گفت: «لنگه کفش کهنه در بیابان نعمت است.» و خم شد و نعل را از روی زمین برداشت و به پسر هم چیزی نگفت.آن دو در سر راه خود به روستایی آباد رسیدند. پدر به کارگاه نعلبندی رفت. نعل را به نعلبند فروخت و با پول آن کمی گیلاس خرید آن را توی پارچه ای پیچید و در کوله بارش گذاشت. پسر که رفته بود استراحت بکند، متوجه کارهای پدر نشد.بعد از کمی استراحت دوباره راه افتادند. راه خسته کننده ای بود، هوا هم بیش از حد گرم بود هر وقت تشنه شان می شد، از آبی که همراه داشتند می نوشیدند. اما گرمای زیاد هوا باعث شد آبی که همراه داشتند زود تمام شود. در راه، پسر و پدر به این طرف و آن طرف سر زدند تا شاید آبی پیدا کنند، اما بی فایده بود. ناامید به راه خود ادامه دادند. پدر تشنه بود، اما پسر که بیشتر از او برای یافتن آب به این در و آن در زده بود، تشنه تر شده بود. ناگهان پسر ایستاد و به پدر گفت: « خیلی تشنه ام، آب هم نداریم، جوی آبی هم این دور و بر نیست. کم مانده از تشنگی هلاک شوم.»پدر گفت: «فاصله ی زیادی با مقصد نداریم. به راهت ادامه بده»اما پسر تشنه تر از آن بود که بتواند قدم از قدم بردارد.پدر که دید پسرش دیگر رمقی برای رفتن ندارد. کوله بارش را باز کرد و دانه ای گیلاس روی زمین انداخت. پسر از دیدن گیلاس خوشحال شد. خم شد و آن را از روی زمین برداشت و خورد طعم شیرین گیلاس و آب آن، دهان خشک شده ی او را کمی تر کرد. چند قدم دیگر که رفتند، پدر گیلاس دیگری روی زمین انداخت.پسر باز هم خم شد و گیلاس را برداشت و خورد. پسر که از خوردن گیلاس ها لذت می برد، به پدر گفت: «ما که گیلاس نداشتیم. این ها را از کجا آورده اید؟»پدر جواب داد: «بعداً می فهمی.» و یک دانه گیلاس هم خودش خورد گیلاس ها به پدر و پسر نیرو داد و آن دو توانستند بقیه ی راه را هم طی کنند وقتی داشتند به مقصد می رسیدند، گیلاس ها هم تمام شد.پسر از پدرش پرسید: « نمی خواهید بگویید که این گیلاس ها را از کجا آورده اید؟» پدر گفت: «تو حاضر نشدی برای برداشتن نعلی که ممکن بود به دردمان بخورد خم شوی و آن را از روی زمین برداری. اما برای برداشتن گیلاس، هفت بار روی زمین خم شدی. من این گیلاس ها را با پولی که از فروش همان نعل کهنه به دست آوردم، خریدم حالا حتماً فهمیده ایهر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید.»از آن به بعد، وقتی کسی به چیز کم ارزشی بر می خورد که ممکن است بعدها به کارش بیاید، می گوید: « هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید.» بعد هم آن را بر می دارد.       مصطفی رحماندوستگروه کودک و نوجوان سایت تبیانمطالب مرتبطروغن ریخته را نذر امام زاده کردهاگر تو کلاغی، من بچه کلاغم آهسته که آسمان نداند یک روز من، یک روز استاد دم گربه نیم ذرع است





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 637]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن