واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سفر به همراه دفترچه!
بهار، بهترین فرصت برای مسافرت كردن است و طبیعت زیبای ایران خود فرصتی پیش می آورد تا اغلب خانواده ها بار سفر ببندند و به شهرها و روستاهای گوناگون بروند.سفر در نوع خودش امتیازهای بسیاری دارد، از یك طرف باعث آرامش روح و روان می شود، از طرفی تجربیات انسان را بالاتر می برد. اما چه خوب است از این سفر و مسافرت استفاده های بیشتری شود و حاصل این بهره ها را به شكل مكتوب درآورد یعنی «سفرنامه» ! در تعریف سفرنامه گفته اند كه سفرنامه نوعی گزارش است كه نویسنده در قالب آن مشاهده های خود را از اوضاع شهرها، روستاها و مناطقی كه به آنها مسافرت كرده است، شرح می دهد و در راستای این اطلاعات به صورت های گوناگونی از بناهای تاریخی، مساجد، كتابخانه ها، آداب و رسوم ملی و مذهبی، موقعیت جغرافیایی، آب و هوا، زبان، رفتارهای اجتماعی و... سخن می گوید. پس به جرأت می توان گفت كه سفرنامه ها در هر صورتی كه باشند، گنجینه ای از اطلاعات است و از طریق آنها می توان واقعیت های اجتماعی، جغرافیایی، تاریخی و قومی شهر یا، روستایی را به تصویر كشید كه این مطالب ارائه شده نه تنها از جهت علمی و تاریخی و جغرافیایی حائزاهمیت اند، بلكه از این جهت كه روح تشنه دانستن انسان و انتقال تجربیات به دیگران را، ارضا می كنند. بی تردید همه ملل در سطوح و زوایای گوناگون در فرهنگ خود سفرنامه هایی داشته و دارند كه از منابع مهم تاریخی و جغرافیایی به حساب می آیند. جالب آن كه گاهی اوقات سفرنامه ها در نزد ملل مختلف از صورت یك گزارش مكتوب خارج شده و به شكل اثری ادبی تبدیل و ماندگار شده اند. پس با یك حساب سرانگشتی می توان سفرنامه ها را از جهات مختلف به اشكال متعدد تقسیم بندی كرد؛ یعنی گاهی اوقات سفرنامه ها به شكل نمادین بیان می شوند كه هدف از نگارش آن شرح رموز عرفانی و یا فلسفی است، مثل منطق الطیر عطار كه سفرنامه پرندگان است در سیروسلوك به سمت معشوق. گاهی سفرنامه ها به صورت اخلاقی ومذهبی در می آیند، مثل كمدی الهی، نوشته دانته و سیاحت غرب اثر آقا نجفی قوچانی. گاهی این سفرنامه ها جنبه سیاسی و اجتماعی به خودشان می گیرند كه هدف از نگارش آنها انتقاد همراه با طنز است، مثل سفرهای گالیور ، اثر جاناتان سویفت و سیاحت نامه ابراهیم بیك اثر زین العابدین مراغه ای گاهی هم این سفرنامه ها جنبه علمی و تخیلی پیدا می كنند مثل اغلب آثار ژول ورن، چون سفر به اعماق زمین. اما در این بین اغلب سفرنامه ها شامل دیده ها و شنیده های واقعی است كه نویسندگان تلاش كرده اند در قالب آن تا حد امكان بدون اعمال نظرهای شخصی خود آنچه را به عینه مشاهده كرده اند گزارش كنند. در پهنه زبان و ادب فارسی نگارش سفرنامه چون دیگر ملل سابقه ای بس طولانی دارد و در این راستا آثار بسیاری به رشته تحریر درآمده اند، گاهی اوقات این آثار به شكل منظوم است و گاهی هم به شكل نثر. آثار منثور از اهمیت و گستردگی فراوانی برخوردار است و در این میان آثاری چون «سفرنامه ناصرخسرو» اهمیت خاص و ویژه ای دارد، زیرا این گرانمایه، یكی از قدیمی ترین آثار در این حوزه به شمار می آید. این سفرنامه كه حاصل سفرها و به تبع آن دیده ها و شنیده های حكیم ناصرخسرو قبادیانی است، شامل ره آورد چندین سال سفر وی به طائف، یمن، لحساء، بصره، فارس، اصفهان، مصر، بلخ، تبریز و... است كه دیده های حكیم را در سال های 437 تا 444 هجری شامل می شود. این سفرنامه با نثری ساده و گزارش دقیق دیده های او، به زیبایی هرچه تمام تر نوشته شده است. به عنوان مثال ناصرخسرو در توصیف شهر طرابلس چنین می گوید: «روز سه شنبه، پنجم شعبان آن جا رسیدیم. حوالی شهر همه كشاورزی و بساتین و اشجار بود و نی شكر بسیار بود و درختان نارنج و ترنج و موز و لیمو و خرما و در آن وقت شیره نی شكر می گرفتند. شهر طرابلس را چنان ساخته اند كه سر جانب او با آب دریاست كه چون آب دریا موج زند، مبلغی بر باروی شهر بر رود و یك جانب كه با خشك دارد، كنده ای عظیم كرده اند و در آهنین محكم بر آن نهاده اند و...» نوشتن سفرنامه به صورت جدی در دوران صفوی آغاز شد و در دوران حكومت قاجاریان به اوج خودش رسید. از یك طرف اروپاییانی كه به ایران می آمدند، حاصل دیده های خودشان را به شكل سفرنامه می نوشتند. گاه این سفرنامه ها به فارسی هم ترجمه می شد، مثل سفرنامه «ژان شارون»، سیاح فرانسوی با عنوان «سفر به ایران و هند شرقی» و یا سفرنامه ادوارد براون با عنوان «یك سال در میان ایرانیان» و نیز سفرنامه دكتر «ادوارد پولاك»، سیاح آلمانی و طبیب مخصوص ناصرالدین شاه قاجار تحت عنوان «ایران، سرزمین و مردم آن» و چندین سفرنامه دیگر. از آن طرف هم ایرانیانی كه به فرنگ می رفتند حاصل دیده های خودشان را به نگارش درمی آوردند، چون «مسیر طالبی»، سفرنامه «میرزا ابوطالب اصفهانی به فرنگ»، «حیرت نامه» یا «سفرنامه ابوالحسن خان ایلچی به لندن» جالب آن كه گاهی اوقات این سفرنامه ها به صورت خیالی و با در نظر گرفتن یك شخصیت فرضی نوشته می شدند و هدف از نگارش آنها انتقاد از اوضاع سیاسی و اجتماعی آن زمان بوده است، مثل سیاحت نامه «ابراهیم بیگ»، اثر «زین العابدین مراغه ای» كه در آن ابراهیم بیگ تاجرزاده ای ایرانی مقیم مصر است و برای دیدن سرزمین پدری اش به ایران آمده است، اما با دیدن اوضاع نابه سامان جامعه با حیرت هر آنچه را مشاهده می كند، می نویسد: «ناگاه از طرف دیگر صدای دورباشی بلند شد. از هر طرف بانگ می زدند: «برو پیش، بایست، آستین قبا را بپوش!» من در كمال حیرت بدان سوی نظر كردم؛ دیدم یك نفر جوان بلندقامت كه سبیل های كشیده داشت، سواره می آید و سی چهل نفر با چوب دستی بلند، به ردیف نظام، از دو طرف او می آیند و...» در سده اخیر نگارش سفرنامه جای خودش را در میان آثار ادبی پیدا كرده است، یعنی بسیاری از داستان نویسان و آنهایی كه اهل قلم هستند حاصل دیده های خودشان به زیباترین شكل به نگارش درآورده اند و در این رهگذر آثاری بدیع به یادگار گذاشته اند، از آن جمله می توان به سفرنامه های زنده یاد جلال آل احمد اشاره كرد كه در آثاری چون «خسی در میقات»، «تات نشین های بلوك زهرا»، «یزد، شهر بادگیرها» و... متجلی شده است. باید گفت جلال چون دوربینی توصیف گر، به بهترین شكل ممكن حاصل دیده های خودش را تصویر كرده است؛ چنانچه در نوشته ای تحت عنوان «اورازان» این گونه به توصیف دیده های خود از این روستا پرداخته است: «هنوز محصول را برنداشته باید برای سال بعد تخم بپاشند. زمین سنگلاخ كوهستان هم كه مددی نمی كند. سالی كه خیلی فراوانی باشد، گندم هفت تخم می دهد. به این مناسبت، بیش تر ارزن می كارند. هم زودتر به دست می آید، هم با سرما بیش تر اخت است و خودشان می گویند كه خاصیت هم بیش تر دارد. آش ارزن خوراك همیشگی آن هاست. آن را با شیر می خورند، از آن نان می بندند و یا تنها با آب می پزند. تمام آب ده از چشمه های بی شماری كه دارند، تأمین می شود و...» باید گفت در سال های اخیر نگارش سفرنامه هایی كه جنبه مذهبی دارند و حاصل دیده های نویسنده از مراكز دینی و مذهبی است، رشد قابل ملاحظه ای پیدا كرده است. شاعر معاصر، علیرضا قزوه در سفرنامه حج خود تحت عنوان «پرستو در قاف» این طور به شرح مدینه می پردازد:«بوی مدینه می آید. این را از نم نم باران فهمیدم. دل ها بی تاب اند و چشم ها گریان. سمت چپمان مسجد شجره است. كم كم شهری سپیدپوش به استقبالمان می آید و من چقدر دوست دارم بقیع را ببینم و چقدر دلم می خواهد مدینه را بغل كنم و چقدر دوست دارم نخل های مدینه را، كبوتران حرم رسول الله(ص) را...» چه خوب است عادت خوب نگارش سفرنامه را در خودمان تقویت كنیم. چه خوب است هر زمان كه به سفری می رویم دفترچه ای همراهمان باشد و این چنین حاصل دیده ها و شنیده هایمان را به رشته تحریر درآوریم. شاید هدفمان از نگارش سفرنامه چاپ آن نباشد، اما نه تنها حاصل تجربیاتمان را به اطرافیانمان انتقال می دهیم بلكه خاطره خوش سفر را همواره برای خودمان نگه می داریم. محمد محرمیتهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی – بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 598]