واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: نگاه شما: مسابقهای که همه در آن بازندهایم
بخش «نگاه شما» برای ارائه و معرفی «نگاه» مخاطبان «تابناک» به همه موضوعات است. هر مخاطب «تابناک» میتواند با مد نظر قرار دادن شرایط همکاری با این بخش، «نگاه» خود را ارسال کند تا در معرض دید و داوری دیگر مخاطبان قرار گیرد.
کد خبر: ۳۹۷۵۵۷
تاریخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۶ - 03 May 2014
محمّد احمدوند مدرّس دانشگاه و آموزش و پرورش در مطلب ارسالی برای «نگاه شما» نوشت:
1- خبر بسیار تکان دهنده بود: "افزایش 50 درصدی اعتیاد در دانش آموزان برای یک نمره بالاتر"، خبری که در تابناک در ششم اردیبهشت منتشر شد و به نقل از متخصصین می گفت در زمان امتحانات بعضی از دانش آموزان از داروهایی خاص برای تقویت ذهن و بیدار ماندن و ... استفاده می کنند تا نمره بهتری بگیرند و بعد البته گرفتار شده و دچار عوارض آن می شوند. راستش سیستم آموزشی ما آنقدر مشکل دارد و امثال من آنقدر در این باره گفته و نوشته ایم و البته کسی هم توجه نکرده است که دیگر از تغییر ناامید شده ایم. امّا نکته قابل تأمل این است که چرا والدین به این بازی تن درمی دهند و بعضاً فرزندان خود را به خطر می اندازند. اینکه علاوه بر فشارهای مدرسه و خستگی ناشی از آن والدین هم فشار مضاعفی بر بچه ها وارد کرده و آنها را مجبور می کنند در انواع کلاسهای تقویتی و کنکور بنشینند و یا درباره نمرات بچه ها زیادی حساسیت به خرج می دهند کار بسیار اشتباهی است که ممکن است عواقب روحی و روانی و حتّی جسمی بدی در بچه ها به جای بگذارد. حرص خوردن خانواده ها و رقابت عجیب آنها برای قبول شدن بچه ها در مدارس خاص و یا دانشگاهها و رشته های خاص به قیمت خرابی روحیه آنها مسابقه ای است که در نهایت ، گاهی هم سالها بعد که عوارض این نوع رفتار ما در اخلاق و روحیات بچه ها ظاهر می شود، می فهمیم همه در آن بازنده ایم. اینکه فکر کنیم سرنوشت فرزندان ما فقط از راه درس خواندن تأمین می شود و بدتر اینکه اصلاً به علائق و احساسات آنها توجه نکنیم بزرگترین اشتباه ما است. من یک معلم هستم و با وجود قبولی پسرم در مدرسه تیزهوشان اجازه ندادم او به این مدارس برود. این مدارس در دوران راهنمایی (متوسطه اول!) با فشار فراوان بر بچه ها روح نوجوانی و شادی و شادابی را از آنها می گیرند و آنها وقتی وارد دبیرستان می شوند خسته، افسرده، مضطرب، و گاهی عاصی می شوند. اگر از مسئولین آموزش و پرورش و معلمها بپرسید تأئید می کنند که بیشترین مشکل را با دانش آموزان اول دبیرستان دارند که مجموعه ای از مشکلات را با خود به مدرسه جدید می آورند. اگر کسی درسی را که می خواند یا شغلی را که انتخاب می کند دوست نداشته باشد یک عمر برده آن خواهد بود و از زندگی لذت نخواهد برد، حتّی اگر پول زیادی هم به دست آورد.
2- به محض گران شدن سوخت بعضی شرکتها و مغازه دارها و تاکسی ها خودسرانه و البته به خاطر ضعف دولت در کنترل و برخورد با این بعضی ها قیمت کالاها و خدمات خود را افزایش دادند. شاید اینها فکر می کنند زرنگ هستند امّا وقتی سایر افراد و گروهها هم قیمت های خود را بالا ببرند همه متضرر می شویم. البته خوشبختانه امسال موارد معدودی از این بی انصافی ها وجود داشت که امیداوریم دولت با همینها هم برخورد جدی داشته باشد. اما در مسابقه افزایش قیمت همه در نهایت بازنده خواهیم بود. در این مسابقه هم وجدان ناآرامی خواهیم داشت، هم از گرانی سایر بخشها متضرر خواهیم شد، و هم در آزمون با هم بودن و جامعه متمدن بودن بازنده می شویم. نتیجه چنین رفتاری سه چیز است: اول آنها که به نوعی از این طریق پولدارتر می شوند، دوم کارمندان دولت که با افزایش حقوق ناچیزشان و ظلمی که از دولت می بینند از این غافله عقب می مانند و اگر دست به خلاف نزنند در بهترین حالت دوشغله و چند شغله می شوند و البته کیفیت کاریشان ناخودآگاه پائین می آید و به دسته اول هم درست خدمات نخواهند داد، و سوم افراد فقیر که فقیرتر می شوند و ممکن است بعضی از آنها بخصوص جوانها که خسته و عجول هستند و می خواهند سریع به همه چیز دست یابند بی انصافی دسته اول و کم کاری دسته دوم را توجیهی برای خلافکاری و بزهکاری بدانند. برای مثال این همان اتفاقی است که بعد از گران شدن بی منطق ماشین افتاد، اینکه سرقت اتوموبیل و قطعات آن به شدت بالا رفت. اینکه زورگیری در جامعه زیاد شد، اینکه جرم و بزهکاری در جامعه فراوان شد و امنیت روانی و جانی کم شد. می بینید همه داریم تاوان پس می دهیم!
3- تقریباً روزی نیست که در شهر تصادفی نبینم. خلاف کردن و پارک کردن در جاهای ممنوعه و سرعت رفتن و رد کردن چراغ قرمز هم که برای بسیاری عادی شده است. غیر از حس خودخواهی که حس غالبی در این شهر است عجله داشتن دلیل دوم این رفتارها و این حجم تصادف است. امّا چیزی که من نمی فهمم این است که عجله برای چه. برای پول بیشتر؟ معامله بزرگتر؟ نشان دادن زرنگی؟ چرا این همه حرص می خوریم تا بیشتر پول درآوریم؟ وقتی خانه خوبی داریم چرا حرص می زنیم خانه ها و آپارتمانهای بیشتری بخریم؟ طلا پنهان کنیم، دلار احتکار کنیم، بنزین در خانه انبار کنیم!؟ به کجا می خواهیم برسیم؟ کی زندگی کنیم؟ کی از زندگی لذت ببریم؟ کی سفر برویم؟ کی با خانواده دور هم باشیم؟ تا کی برسد حسرت بخوریم حتی وقت نداشتیم دست پدر و مادرمان را ببوسیم. کاش می شد آدمها گاهی به دوران کودکی و معصومیت برگردند. کاش نگاه کودکی هیچ وقت از ما گرفته نمی شد. راستش من فکر می کنم حتّی کسانی که به نظر می رسد هیچ چیز برایشان مهم نیست بعدها در آینده و در پیری ، زمانی که دیگر توانایی کارکردن ندارند و زمانی طولانی برای فکر کردن به گذشته پیش رو دارند از پایمال کردن حق دیگران ، از خودخواهیها، و از خود شرم خواهند داشت حتّی اگر تا آخرین لحظه به این شرم از گذشته اعتراف نکنند! این طمع و حرص یک مسابقه دو نیست که پایان داشته باشد، این یک مسابقه بی پایان است که همه ما را خسته و درمانده خواهد کرد. در یک مسابقه بی پایان همه بازنده اند. همین.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]