تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 1 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نگاه مؤمن عبرت آميز و نگاه منافق سرگرمى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1842432072




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

همه چیز از سوءتفاهم شروع شد


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
قتل,جنایت,قتل دوست,چاقو
گفت‌وگو با جوان متهم به قتل همه چیز از سوءتفاهم شروع شد هاشم، مرد جوانی است که به اتهام قتل دوستش با ضربات متعدد چاقو در زندان به سر می‌برد. او که دو هفته قبل در شعبه 71 دادگاه کیفری ‌استان تهران محاکمه شده، درباره چگونگی این قتل صحبت می‌کند.




متهم به قتل یکی از دوستانت به نام شیرزاد هستی، این اتهام را قبول داری؟
من از خودم دفاع کردم. قصد نداشتم کسی را بکشم. چرا با هم درگیر شدید؟ شیرزاد نیمه شب مقابل خانه آمد و داد و فریاد کرد. دستش را روی بوق گذاشته بود و برنمی داشت. همسایه ها هم بیرون ریخته بودند بجز اعتراض چه کار می توانستم بکنم؟ مگر می شد به او چیزی نگویم؟ می توانستی اعتراض کنی نه این که او را بکشی؟ شیرزاد به من حمله کرد و من هم برای این که از خودم دفاع کنم، به او ضربه زدم. چرا شیرزاد جلوی در خانه شما چنین کاری کرد؟ فکر می کرد من دختری را در خانه ام مخفی کرده ام. شیرزاد و آن دختر با هم دوست بودند و شیرزاد می خواست آن دختر از خانه من بیرون بیاید در حالی که او اصلا خانه من نبود. در واقع سوء تفاهم پیش آمده بود. چرا در این باره صحبت نکردید؟ امان نداد. همان روز که با من تماس گرفت و پرسید لیدا کجاست، از من خواست او را از خانه بیرون کنم. گفتم لیدا پیش من نیست. گفت هست. من هم گفتم به تو ربطی ندارد و اگر هم باشد او را از خانه بیرون نمی کنم. با این که بقیه هم به او گفته بودند لیدا در خانه من نیست، اما اصرار داشت او را در خانه من پیدا کند. گفتی برای دفاع از خودت مجبور به قتل دوستت شدی، اما آن طور که شاهدان گفته اند وقتی داشتی از خانه خارج می شدی، با خودت چاقو بردی. تو که تا آن زمان ندیده بودی دوستت چاقو دارد. اما او به من حمله کرد. من هم بشدت از دستش ناراحت بودم و تصمیم گرفتم چاقو را بردارم و از خودم دفاع کنم. دقیق توضیح بده ماجرا چطور اتفاق افتاد؟ چند روز قبل از حادثه شیرزاد با من تماس گرفت و خواست لیدا را به او پس بدهم. گفتم این دختر پیش من نیست و سر این موضوع با هم درگیری لفظی داشتیم. با این که به بچه های دیگر هم گفته بودم لیدا پیش من نیست، او مرتب تلفن می زد و سراغ او را می گرفت. گفتم دست از این کارها بردار تا این که نیمه شب شنیدم شخصی دستش را روی بوق گذاشته و مرتب اسم مرا صدا می زند. از خواب بیدار شدم و سرم را از پنجره بیرون آوردم . دیدم شیرزاد آنجاست. فحشی دادم و گفتم صدا را قطع کن اما بدتر بوق زد و من که خیلی عصبی بودم، چاقویی برداشتم و پایین رفتم.فقط می خواستم او را بترسانم اما وقتی به من حمله کرد من هم حمله کردم. اگر قصدت کشتن آن جوان نبود، می توانستی با پلیس تماس بگیری و کمک بخواهی، نه این که خودت دست به کاری بزنی که نتیجه اش قتل باشد. راستش آنقدر عصبی شدم که اصلا کارهایم دست خودم نبود. شیرزاد تنها بود؟ نه، با دو نفر از جمله مژگان که از دوستان مشترک مان بود، آمد و آنها هم دیدند که چه کرد. رامین هم همراه شیرزاد بود. آنها هم تاکید داشتند لیدا خانه من است. چطور با هم درگیر شدید؟ وقتی با چاقو جلوی او ایستادم، او با قفل فرمان به من حمله کرد و مجبور شدم چند ضربه به او بزنم. اگر این کار را نمی کردم، حتما مرا می زد و باعث مرگم می شد. یعنی فکر می کنی ضربات چاقو با قفل فرمان یکسان است؟ به هر حال مجبور بودم از خودم دفاع کنم. مسائلی درباره اعتیاد تو مطرح کرده اند، این درست است؟ معتاد نیستم. گفته اند من و برادرم معتاد هستیم تا شخصیت ما را خراب کنند. البته من از اتفاقی که افتاده، ناراحت هستم و از اولیای دم هم عذرخواهی می کنم، اما اگر شیرزاد مقابل خانه من نمی آمد و دستش را روی بوق نمی گذاشت و این طوری تحریکم نمی کرد، قتلی اتفاق نمی افتاد. دختری که همراه شیرزاد بود، به ماموران گفته تو را بخوبی می شناسد. او گفته چند روز قبل از این حادثه مادرت را از خانه بیرون کردی تا با برادرت براحتی در خانه مواد مصرف کنی. این که مادرت را کتک زدی و او را از خانه بیرون کردید، درست است؟ نه، این طور نیست. مادرم خودش رفت. او در شهرستان زندگی می کرد. مادرم روی سر ما جا دارد و این حرف ها نمی تواند بر روابط ما تاثیر بگذارد. این که من چطور زندگی می کردم، نمی تواند دلیل خوبی باشد برای این که به من حمله کنند. در صحبت هایت به این اشاره کردی که قصد کشتن شیرزاد را نداشتی، پس چرا دست به قتل زدی و چرا بعد از آن فرار کردی؟ واقعا پشیمان و ناراحت هستم. نباید این کار را می کردم. اشتباه بزرگی بود. وقتی کسی را می کشی انگار خودت کشته می شوی. من هم همین طور شدم، اما در پاسخ سوالتان باید بگویم فرار کردم چون بشدت ترسیده و خیلی نگران بودم، ضمن این که می دانستم دوستان شیرزاد با او هستند و او را به بیمارستان می برند. بنابراین حضور من خیلی فایده ای نداشت، ضمن این که من تا بیمارستان او را همراهی کردم و وقتی فهمیدم فوت شده، فرار کردم. این نشان می دهد واقعا قصد قتل نداشتم. اما پزشکی قانونی اعلام کرده علت مرگ ضربه چاقو بوده که به سر مقتول خورده، این را همه می دانند که سر، نقطه حساسی در بدن است و اگر به آن ضربه ای وارد شود، به احتمال زیاد باعث مرگ می شود. نحوه برخورد تو نشان می دهد قصد کشتن داشتی و بعد از این که ضربه را زدی، پشیمان شدی. من این حرف را قبول ندارم. ضربه را بعمد به سرش نزدم و قصدم کشتن شیرزاد نبود. ضربه به سرش خورد؛ چون او دستش را بلند کرد تا مرا بزند که همان لحظه من هم دستم را بلند کردم تا مانع شوم. چاقو دستم بود و ضربه به سرش خورد و این اتفاق افتاد. من به عمد ضربه را به سرش نزدم، ضمن این که در آن گیر و دار دعوا و عصبانیت نتوانستم به این فکر کنم که ضربه را به کجا و چطور بزنم. اولیای دم درخواست قصاص کرده اند و روند رسیدگی به پرونده هم نشان می دهد احتمال این که رای به ضرر تو باشد، بسیار است. مدارک موجود نشان می دهد تو دست به قتل عمد زدی فکر می کنی چه آینده ای در انتظارت باشد؟ واقعا از این اتفاق پشیمان هستم و می دانم حکم قصاص در انتظار من است و نمی توانم چیزی را به عقب برگردانم. به نکته مهمی اشاره کردی، این که نمی توانی چیزی را به عقب برگردانی. اگر این امکان وجود داشت، باز هم دست به قتل می زدی؟ برای چندمین بار می گویم برای قتل جلو نرفته بودم. اگر زمان به عقب برگردد، با تجربه ای که به دست آورده ام، دوباره از خودم دفاع می کردم، اما این بار چاقو با خودم نمی بردم و سعی می کردم با آرامش بیشتری موضوع را حل کنم یا با مشت و لگد با او درگیر می شدم تا ضربه جدی به وی وارد نشود. برای جلب رضایت اولیای دم چه کار کرده ای؟ خانواده ام منتظر رای دادگاه بودند تا بعد برای جلب رضایت اقدام کنند. از اتفاقی که افتاده بسیار متاسفم. با این که معتقدم بخشی از تقصیر با شیرزاد بود و او باعث شد این درگیری ایجاد شود، اما خطاب به مادر و پدر شیرزاد می گویم، از اتفاقی که افتاده، شرمنده ام. اما این را بدانید که شیرزاد با رفتارهای پرخاشگرانه اش باعث شد من دست به چنین کاری بزنم. با این حال به علت ضربه ای که به آنها زده ام، شرمنده ام. آنها در این درگیری نقشی نداشتند، اما بزرگ ترین آسیب را دیدند، درست مثل مادر من. با اتفاقی که افتاد، شیرزاد از بین رفت و من بدبخت شدم و باید منتظر اجرای حکم قصاص باشم. من و شیرزاد طرف درگیری بودیم، اما پدر و مادرمان نقشی نداشتند و از همه آنها عذرخواهی می کنم. شما چه فکر می کنید؟ برای ما به شماره 300011224 پیامک بزنید و بنویسید درباره این پرونده چه فکر می کنید؟ آیا تا به حال در موقعیتی شبیه هاشم قرار گرفته اید؟در آن هنگام چه کرده اید و هاشم چه کار می توانست بکند که دستش به خون آلوده نشود؟/ ضمیمه تپش مریم عفتی


پنج شنبه 11 اردیبهشت 1393 4:45    بازدید:0





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن