تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837748889
زندگی مادران 4 پیامبر
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
زندگی مادران 4 پیامبر
روایت هایی از زندگی مادران پیامبران و بشارت دهندگان بزرگ بشریت که کمتر از آنها شنیده ایم.
خبر آنلاین: فرزندان بزرگ و نامی همواره در دامان مادرانی پرورش یافته اند که کمتر از آنها سخن به میان می آید. مادرانی که بی هیچ چشمداشتی، تنها به فکر رشد و پرورش کودکان خود بوده اند و این ماجرا در طول تاریخ تکرار شده و تا زمانی که جهان هست نیز باقی خواهد ماند.
مقام مادر و زن که به مناسبت ولادت بانوی مهربانی، حضرت فاطمه (که درود خدا بر او باد) بزرگ داشته می شود، بهانه ای است تا سرگذشت مادران 4 بشارت دهنده و پیامبر را مرور کنیم. زندگی مادران حضرت اسماعیل، موسی، عیسی و محمد (که درود خدا بر آنان باد) در مطلب زیر به خلاصه روایت شده است.
این روایت های از منابع مختلف موجود و نیز از یکی از کتاب های دکتر بنت الشاطی انتخاب شده است. دکتر عایشه بنت الشاطی، نویسنده و تاریخ نگار برجسته مصری است که در خانواده ای پرورش یافت که فضای آن با علاقه و ارادت به پیامبر عطر آگین بود. او در کتاب «ام النبی» به تفصیل زندگی مادر آخرین پیامبر را نوشته و شرح داده است. این کتاب با ترجمه احمد صادق اردستانی با نام «آمنه، مادر پیامبر» به فارسی ترجمه شده است.
«هاجر، مادر اسماعیل»
تورات، داستان «هاجر» مادر اسماعیل را با تفصیل بیان می کند، ولی قرآن کریم با روش خاص خود، این داستان را در جاهای مختلف مورد اشاره قرار می دهد. هاجر، ارزش و عظمت مادری خویش را در این داستان به نمایش می گذارد و خداوند متعال هم اراده فرموده این مادری را برای پرورش اسماعیل برجسته می سازد، تا عامل حفاظت آن کودک در بیابان گردد و خود نیز به عبادت و نیایش به درگاه خداوند بپردازد.
همسران ابراهیم و ماجرای به دنیا آمدن نوزاد پسر
هاجر، بانوی سیاه پوست نادار و تهی دستی بود، که «ساره» همسر حضرت ابراهیم خلیل وقتی به فلسطین مسافرت کردند به هنگام بازگشت، وی را به عنوان خدمتکار برای شوهر خویش ابراهیم آورد، امام چون ساره نازا بود و سن و سال وی هم بالا رفته بود، و از این که برای همسر خویش فرزندی بیاورد مایوس شده بود، موافقت کرد که هاجر با ابراهیم ازدواج کند تا شاید خداوند فرزندی به او عطا فرماید و بخشی از ناراحتی او برطرف گردد.
پس از ازدواج ابراهیم با هاجر، خدمتکار خویش طولی نکشید که وی باردار شد و این موضوع نگرانی ساره را فراهم کرد و پنداشت این بارداری سبب مباهات ابراهیم و بی اعتنایی و تحقیر به او را فراهم می آورد! ... وقتی هاجر فرزند پسری زایید کاسه صبر و شکیبایی ساره لبریز شد و ابراهیم را وادار کرد تا هاجر و فرزند نوزادش را به سرزمین دیگری منتقل کند.
هجرت از کنعان به صحرای مکه
ابراهیم همسر خویش هاجر و نوزادش را که اسماعیل نام گذاری شده بود با خود همراه کرد و از «کنعان» که بخشی از سرزمین فلسطین بود به سوی جنوب سر به صحرا گذاشت و در مسیر به «مکه» وارد شد.
ابراهیم به فرمان خدا همسر و نوزادش را در این سرزمین و در کنار خانه کعبه اسکان داد و در حالی که به غیر از یک خورجین خرما و یک مشک آب توشه دیگری نداشتند، به اجبار آنان را در همان جا واگذارد و خود راه بازگشت را پیش گیرد.
هاجر وقتی با چنین وضع نگران کننده ای مواجه شد، با ناله مظلومانه و لحن فروتنانه ای گفت: اگر خدا چنین دستوری داده باشد من تسلیم هستم، چه این که خودش از ما محافظت خواهد کرد ...
وقتی تشنگی مادر را به دویدن میان کوه ها وا می دارد
اما چند روز بیشتر نگذشت که غذای او تمام شد و آب مشکی هم که همراه داشت به پایان رسید. این مادر فداکار، که باید علاوه بر تامین خوراک خویش، کودک معصوم و شیرخوار خود را نیز تغذیه کند با گرسنگی سختی دست به گریبان شد، ناچار حرکت کرد و بالای تپه ای رفت تا حداقل برای کودک تشنه اش آب فراهم کند. در بالای تپه که «صفا» نام داشت به هر طرف نگاه انداخت. از آب و آبادی چیزی به چشم نمی خورد.
ناچار از بالای کوه «صفا» پایین آمد و با عجله و شتابان و تلاش فراوان که «هروله» نامیده شده، خود را بالای کوه «مروه» رسانید تا شاید راهنما، رهگذر و کسی را برای تهیه آب و غذا و نجات جان خود و فرزندش بیابد، ولی از بالای آن کوه هم به هر طرف که نگاه کرد کسی را نیافت. هاجر در حالی که سخت آشفته و پریشان بود، این عمل را هفت بار ادامه داد ...
جوشیدن چشمه آب در میان شن های داغ
مادر آرام و قرار نداشت، ناله های دردناک کودک سخت او را آشفته کرده بود، کودکی که بر اثر تشنگی و گرسنگی در میان آن شن های داغ دست و پا می زد و ناله های سوزناک سر می داد. مادر چند قدم فاصله گرفت و در حالی که درد و رنج همه وجودش را در هم می فشرد سر به سوی آسمان بلند کرد و با صدای لرزان و سوز غم آلودی ناله سر داد: خدایا! من نمی توانم جان دادن فرزندم را مشاهده کنم!
باری، در میان آن ناله ها و تنهایی و ناامیدی، راه نجاتی به روی آن مادر آشفته حال باز شد، از میان شن های داغ و تفدیده، آب گوارای «زمزم» از زمین جوشید و فوران زد و جاری گردید، هاجر با شتاب خود را به آب رسانید و در حالی که امید و شادی همه وجودش را فرا گرفته بود، نخست خود جرعه ای نوشید تا توان حرکت به دست آورد و آن گاه آب را به فرزندش رسانید، او را سیراب نمود تا از مرگ نجات یابد.
با جاری شدن آب در کف آن دره، پرندگانی هم که بر فراز کوه ها و دره ها در پرواز بودند، با مشاهده آب جاری، خود را به کنار آن رساندند و حال و هوای حیات و آبادانی به آن صحرای خشک دادند.
اولین ساکنان شهر مکه در کنار چشمه زمزم
از آن طرف، یک کاروان «یمنی» از «قبیله جرهم» که از دره «کدا» در پایین «مکه» به طرف شام حرکت می کردند، با مشاهده پرندگانی که در رفت و آمد و پرواز بودند، احساس کردند در آن نقطه بیابان آبی وجود دارد.
آنان وقتی کنار آب آمدند، هاجر و فرزند او را دیدند و پیشنهاد کردند اگر هاجر اجازه دهد، آنان در آنجا اقامت کنند و بتوانند از آب استفاده کنند و به کار و زندگی ادامه دهند، به این ترتیب هاجر اجازه اقامت به آنان داد، آنان در کنار چشمه آب، چادرهای خود را سرپا کردند و این گروه اولین ساکنان «مکه» را تشکیل دادند و زندگی اجتماعی هاجر و آن گروهی که اقامت گزیده بودند آغاز گردید.
هاجر، با فداکاری فوق العاده خویش و از این که در ازای استفاده دیگران از آب «زمزم» موقعیت خوبی به دست آورد و توانست مخارج زندگی خود و فرزندش را تامین نماید، به عنوان مادر جاودانه نام خود را در تاریخ ثبت نمود، اسماعیل هم در آن بیابان به رشد و جوانی رسید، مقام بلندی یافت تا اینکه از جانب خداوند، به رسالت مبعوث گردید.
«برخانه، مادر موسی»
قرآن کریم، سخنی از پدر موسی نمی گوید و فقط سخن از مادر او در میان است، زیرا در روزگاری که فرعون مصر نسبت به «بنی اسرائیل» سخت گیری می کرد و آنان را به بردگی و شکنجه های دردناک مبتلا ساخته بود، پرورش و حمایت از موسی را مادرش عهده دار شده بود.
نوزادی که پنهانی چشم به جهان گشود
... فرعون خوابی دید و با شنیدن تعبیر خوابش به قدری ناراحت شد که دستور داد: هر فرزند پسری در میان «قبیله اسرائیل» متولد می شود باید کشته و نابود گردد!
در این فضای خفقان سیاه و دردناک که در آن سرزمین ایجاد شده بود، موسی در کمال مراقبت و پنهانی چشم به جهان گشود. در تاریخ آمده وقتی موسی به دنیا آمد، سراسر وجود مادر او را وحشت و ترس جانکاهی فرا گرفت، قابله نیز سخت به خود می لرزید، اما چنان مهری از آن کودک در درل قابله به وجود آمد که وی تمام تلاش و هوشیاری خویش را به کار گرفت تا هیچ یک از ماموران و جاسوسان فرعونی نتوانند از ولادت آن کودک مطلع گردند. وقتی وی با عجله و شتاب خانه را ترک می کرد جاسوسان متوجه حرکت مشکوک او شدند، وی را به طور وحشیانه به بیرون خانه آوردند تا اگر ولادتی صورت گرفته کشف کنند. اما «مریم» خواهر بزرگ تر موسی با مشاهده ماموران و جاسوسان، مادر خویش را خبردار کرد تا به هر ترتیبی شده نوزاد خویش را مخفی کند ...
مادر نیز موسای نوزاد را با عجله در عبایی پیچیده، آن را در تنوری انداخت. به طوری که وقتی ماموران وارد شدند، مشاهده کردند زن با کمال آرامش نشسته، دختر وی مریم هم به طور طبیعی به نظافت و تنظیم امور خانه مشغول است و وضع داخل خانه کاملا طبیعی است و گویی چیزی واقع نشده است!
«ماموران با خشونت از مادر موسی سوال کردند: این زن قابله در خانه تو چه می کرد؟ مادر موسی با کمال آرامش و نرمش پاسخ داد: آن زن دوست من بود که به دیدارم آمده بود.»
ماموران ناچار خانه را ترک کردند، ولی مادر موسی که سخت نگران نوزاد خویش بود، گریه او را از داخل تنور شنید که از جدایی مادر رنج می برد. بدین جهت او را بیرون آورد و در آغوش کشید. زیرا به کودک با عنایت خداوندی تا آن لحظه هیچ آسیبی وارد نشده بود.
کودک تازه متولد شده به رود نیل سپرده می شود
مادر موسی سخت نگران بود و در این باره بسیار فکر می کرد که دستوری آسمانی به آن مادر رسید: «کودک خود را در صندوقی قرار بده و او را به دریا بینداز، دریا او را به ساحل می برد تا کسی که دشمن من و اوست وی را برگیرد» ...
مادر موسی این وحی آسمانی را پذیرفت، صندوقی تهیه کرد و در کف آن مقداری پنبه گذاشت، آن گاه نوزاد خویش را شیر داد و نوازش کرد و بعد او را در صندوق گذاشت در آن را محکم بست و سپس آن را در آب «رود نیل» انداخت!
مادر آشفته و پریشان مدتی کنار رود نیل سرگردان و حیران ایستاده بود و توانایی حرکت و بازگشت را نداشت، زیرا هم چنان دل دردمند او به دنبال نور دیده اش بود که در امواج رود خروشان ناپدید شده بود.
خداوند متعال، در رسوره طه فرموده: «ای موسی! به یقین خواسته ات به تو داده شد و به راستی که یک بار دیگر (نیز) به تو نعمتی بزرگ ارزانی داشتیم، آن گاه که به مادرت، آن چه را (باید) وحی می شد، وحی کردیم که او را در صندوق بگذار و به دریایش بیفکن، که دریا او را به ساحل اندازد، تا کسی که دشمن من و دشمن اوست، وی را برگیرد و محبوبیتی از جانب خود بر تو افکندم (تا دشمن مجذوب تو شود و به تو محبت کند) تا زیر نظر من ساخته (و پرورش) یابی، آن گاه که خواهرت (به کاخ فرعون) می رفت و می گفت: آیا (می خواهید) شما را به کسی که از او سرپرستی کند، راهنمایی کنم؟پس تو را به مادرت برگرداندیم تا چشم او روشن شود و (اندوه) و غم نخورد.»
این ها؛ بر مادر موسی نازل شد و با وی پیمان آسمانی بزرگی بسته شد، پیمان بزرگی که کودک او را از مرگ نجات دهد و چون کودکان دیگر «بنی اسرائیل» به قربانگاه نرود تا برای انجام یک رسالت بزرگ الهی ذخیره گردد.
و به یاری خداوند مادر موسی خود دایه فرزندش در کاخ فرعون شد و به او شیر داد و در دامانش پروراند تا زمانی که او برای پیامبری آماده شد.
«مریم، مادر عیسی»
داستان مادر شدن حضرت مریم را آن طور که کتاب های آسمانی به خصوص قرآن کریم با عظمت زیادی یاد کرده اند بدین قرار است، وی را (در برابر سرزنش یهودیان لجوج) بانویی معرفی می کند که در خانواده دین دار و پرهیزگاری پرورش یافته و پدر او (عمران) از بزرگان «بنی اسرائیل» و مردی عالم و دانشمند بوده است که وقتی مادرش باردار شده بود پدر نذر کرد که اگر خداوند به او فرزندی عنایت فرماید وی را به پرستشگاه بفرستد تا در آن جا خدمت کند. قرآن کریم در این باره می فرماید: « آن گاه که زن عمران گفت: پروردگارا، من آن چه را در شکم خود دارم نذر تو کردم که (برای خدمت معبد) آزاد باشد، پس از من بپذیر که تو خود شنوا و دانایی، پس وقتی آن را زایید، گفت: پروردگارا! من آن را دختر زاییدم _ و خداوند به آن چه زاییده بود؛ داناتر بود و پسر مانند این دختر نبود _ و من او را مریم نام نهادم و او را و نسل او را از شیطان رانده شده به تو پناه می دهم، پس پروردگارش او را به خوبی پذیرفت، و به خوبی او را پرورش داد و «زکریا» را سرپرست او قرار داد.»
برگزیده شدن از میان تمام زنان جهان
باری مریم همان طور که مادرش نذر کرده بود از کودکی در محراب عبادت قرار گرفت و خدمتگزار معبد گردید تا این که خداوند از میان تمام زنان جهان او را زن برگزیده، امانت دار الهی، رازدار رسالت بزرگ و از مقربان خود قرار داد و در حالی که در خلوت محراب به عبادت مشغول بود، فرشته الهی برای وی مژده آورد که «ای مریم! خدا تو را به کلمه ای از جانب خود مژده می دهد، که نام او مسیح، پسر مریم است و در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان است».
مسیح به دنیا می آید
... وقتی مریم پسر خود را به پشت گرفته و پیش قبیله خویش آورد، آنان گفتند: «ای مریم! راستی کار عجیبی مرتکب شده ای ! ای خواهر هارون! پدرت مرد بدی نبود و مادرت (نیز) بدکاره نبود، این نوزاد چگونه پدید آمده؟» متاسفانه افرادی هم که از عفت و پاکدامنی مریم مطلع بودند از وی دفاع و شفاعتی نکردند و به خاطر زاییدن آن نوزاد کوچک که از نشانه های قدرت و عظمت خداوندی بود، برای زدودن نفرت و بدنامی اقدامی صورت ندادند بلکه او را گناهکار دانستند و بهتان بزرگی بر او وارد آوردند! اما مریم این سرزنش ها و نفرت ها و بدزبانی ها و رنج ها را تحمل کرد، تن به قضای الهی سپرد و برای زنده ماندن نوزاد عزیزش، به منظور یک موعود بزرگ نجات بخش فداکاری و جانبازی فوق العاده ای کرد.
مهاجرت مادر و فرزند به مصر و مشغول شدن به کشاورزی و کتان بافی
کتاب انجیل نیز در این باره سخن مناسبی دارد و بعد از آن داستان مهاجرت مریم به «مصر» را بیان می کند که وی برای اینکه از آزار دشمنان رهایی یابد کودک خود را برمی دارد و به آن شهر رفته دوازده سال اقامت می کند.
قرآن کریم هم این رنج ها و مرارت ها را نادیده نگرفته و ثعالبی مفسر این کتاب آسمانی می گوید: «مریم مدت دوازده سال در «مصر» اقامت گزید، پارچه های کتانی می بافت، دنبال درو کنندگان محصولات کشاورزی حرکت کرده و خوشه جمع می کرد در حالی که گهواره فرزند خویش را روی یک شانه و کیسه ای که خوشه های گندم و جو را در آن انباشته بود، روی شانه دیگر خود انداخته بود و به فعالیت اشتغال داشت.»
بازگشت به اورشلیم و رهایی از آوارگی ها
چنان که نوشته اند مریم برای تعلیم و تربیت حضرت عیسی زحمت های فراوانی کشید، حتی وی فرزند خود را به مکتب و نزد دانشمندان و نویسندگان می فرستاد تا کنار آنان بنشیند و آداب و آموزش لازم را ببیند، آن گاه خداوند به مریم اجازه داد که به «اورشلیم» بازگردد و بر اساس شریعت حضرت موسی به اطاعت و عبادت خداوند بپردازد.
آری، مریم و فرزند وی عیسی در قریه «ناصره» ساکن گردیدند تا این که به تدریج جمعیت آن جا زیاد شد، عیسی دیگر بزرگ شده و به جوانی رسیده بود، که مادرش مریم خوابی دید که بر پایه آن باید آن جا را برای سکونت دائمی خود انتخاب کند و این سکونت برای وی موجب بهبودی زندگی و کسب قدرت و مکنت و عظمت زیادی گردید و از غم ها و اندوه ها و آوارگی های گذشته وی اندکی کاسته شد.
آغاز رسالت و جاودانگی
انجیل«برنابا» داستان جاویدان حضرت عیسی را این گونه روایت می کند: «چون عمر عیسی به سی سالگی رسید، بالای کوه زیتون رفت تا زیتون بچیند در حالی که وسط روز نماز می خواند، در رویایی برای او آشکار شد که پیامبر مرسل است.
مریم وقتی که این را از پسرش شنید پاسخ داد:«فرزندم! پیش از آن که تو به دنیایی، من به همه این ها خبر داده شده بودم، پس باید نام خدای قدوس تمجید شود.» از آن روز عیسی از نزد مادرش برگشت تا پیوسته وظیفه پیامبری خویش را در پیش گیرد.
این مرحله پس از سی سال هم نشینی و همراهی با مادر بود یعنی همان روزگاری که مادر از پیش انتظار آن را می کشید. آری، مادر از فرزند جدا شد، اما روزگار فرزند پرورش یافته این مادر را جاویدان ساخت، تا طبق گفته قرآن کریم، خداوند مهربان این مادر و فرزندش عیسی را نشانه قدرت و عظمت خویش برای جهانیان قرار دهد.
«آمنه، مادر محمد»
روزگار کودکی آمنه، در پاک ترین و بهترین شرایط فضایل اخلاقی و انسانی آغاز گردید و سنت ارزش مندی را بر صفحه تاریخ ثبت کرد که به آن اصالت و شرافت خانوادگی گفته می شود.
بهترین و برترین دختر قریش
وی دختر رئیس و بزرگ قبیله ای بود که از شرافت و عظمت در خور ستایشی بهره مند بودند و خود نیز از لحاظ عفت و نجابت و پاکدامنی به گونه ای رفتار می کرد که با وجود طراوت و زیبایی چشمگیر چشم هیچ بیگانه ای به او نیفتاده و هیچ تاریخ نگاری نتوانسته از وضع صورت و زیبایی وی سخنی به میان آورد بلکه تنها نوشته اند: آمنه، از لحاظ حسب و نسب و اصالت خانوادگی، بهترین و برترین دختر قریش بود.
پدر آمنه، وهب بن عبد مناف رئیس قبیله بنی زهره و جد پدری او عبد مناف بن زهره بود و مادر وی برَّه، دختر عبدالعزی بت عثمان دارای ارزش و مقام بزرگی بود. آمنه دارای چنین اصالت پاکیزه ای بود که از نیاکان خویش به ارث برده بود و توانست آن را به فرزندی منتقل کند که میراث دار عبد مناف بن زهره باشد و رسالت پیامبری ان سن ها را عهده دار گردد.
آمنه از روزگار کودکی و جوانی و پسر عمویش «عبدالله بن عبدالمطلب» در میان جوانان هم سن و سال قریش یک دیگر را خوب می شناختند و این آشنایی علاوه بر قوم و خویشی و این که خانه های آنان به هم نزدیک بود از زمان قصّی و زهره، فرزندان کلاب بن مرّه، که دو برادر بزرگوار بودند باقی مانده بود.
تنها کسی که لیاقت ازدواج با آمنه را داشت
نام عبدالله، در میان خواستگاران آمنه نبود در حالی که وی در میان جوانان عرب شایسته ترین خواستگار برای این ازدواج بود، زیرا وی از نظر لیاقت و شایستگی محبوب ترین و اصیل ترین جوان عرب بود. چون او پسر عبدالمطلب بن هاشم، فرمانروای مکه بود که شرافت و اصالت خانوادگی را از اجداد خویش به ارث برده بود و با توجه به این ویژگی ها، کسی به مقام والای او نمی رسید.
مادر عبدالله نیز، فاطمه دختر عمروبن قائد مخزومی بود که از لحاظ اصالت خانوادگی، شریف ترین زن عرب شمرده می شد، زیرا فرزندان دیگری هم چون زبیر و ابوطالب داشت که از نسل وی امام علی و جعفر طیار پدید آمده بودند.
وصال دختر و پسر شایسته قریش و جشن و سرور در مکه
آمنه شنیده بود گروه زیادی از زنان بزرگ و سرشناس عرب، در آرزوی ازدواج با عبدالله، جوان هاشمی دل سپرده بودند ولی چون وی به این آرزو رسید زنان دیگری هم که در این آرزو بودند در برابر زیبایی و پاکدامنی مهم آمنه سر تعظیم فرود آورده بودند.
شهر مکه سه شبانه روز غرق شادی و سرور بود، عبدالله با عروس خویش طبق رسمی که آن روز عرب ها داشتند، مدت سه روز در خانه پدر دختر، یعنی وهب به سر بردند. وقتی آفتاب روز چهارم زندگی مشترک طلوع کرد، عبدالله آماده می شد که عروس را به خانه خود ببرد. وهب دختر عزیز خود آمنه را در آغوش گرفت، صورت او را بوسه باران کرد و آمنه با یک دنیا از خاطرات کودکی خانه پدر را ترک کرد تا به خانه شوهر برود.
رویای آمنه و خبر از آمدن کودکی بزرگ
... وقتی سپیده صبح دمید، آمنه عروس از خواب بیدار شد و خوابی را که دیده بود، برای عبدالله این گونه تعریف کرد: «در کنار خود نوری را می دیدم که بسیار می درخشید و سراسر جهان را روشن می ساخت و این گونه بود که من در پرتو درخشان آن نور کاخ های بزرگ شام را می دیدم و سروشی هم مژده داد که تو سید و سالار این امت را در شکم خود می پرورانی.»
روزها می گذشت و عبدالله زندگی مشترک خود را با کمال صفا و صمیمیت با همسر جوان خویش پیش می برد. اما آن طور که مورخان نوشته اند بیش از ده روز از تاریخ عروسی او نمی گذشت که وی همراه کاروانی از قریش که برای تجارت به «عزه» و «شام» می رفت، به آن سامان حرکت کرد.
خبری که بانو مشتاق بود زودتر به همسر مسافر خود بگوید
عبدالله به سفر رفت و آمنه تنها مانده بود. یک ماه بدین منوال گذشت. آمنه می گوید در حالتی بین خواب و بیداری بودم که صدای سروشی را شنیدم که می گفت: «آیا نمی دانی که باردار شده ای؟ گفتم: چیزی را درست نمی دانم! سروش ادامه داد: تو به سید و سالار این امت باردار شده ای و از دامان تو پیامبر تولد خواهد یافت. این واقعه در روز دوشنبه ای اتفاق افتاد و از آن تاریخ من به آبستنی خود پی بردم.»
آمنه خیلی دوست می داشت همسرش عبدالله، هرچه زودتر از سفر برگردد تا این مژده را به او بدهد و از درد فراق او نیز کاسته شود. ولی هرچه روزها می گذشت و درد اشتیاق و انتظار آمنه بیشتر می شد از بازگشت عبدالله خبری به دست نمی آمد.
مسافری که از سفر برنگشت
مسافرت عبدالله خیلی طولانی شد. عبدالله که همراه کاروان تجارتی به یثرب برای دیدار با دایی های خود از قبیله «بنی مخزوم» رفته بود در همان جا نیز چشم از جهان فرو بسته بود.
... عبدالمطلب، برادران و خواهران عبدالله که همه سوگوار شده بودند، نخست به دیدار و دلداری آمنه آمدند و سپس شهر مکه به عنوان همدردی با عروس داغدار جوان در سوگ و عزای وسیعی فرو رفت و آن هایی که دو ماه و چند ورز پیش به خاطر نجات جان عبدالله از مرگ (در ماجرای قربانی کردن او در کنار کعبه) شادمانی کرده بودند، اکنون از مرگ ناگهانی و غریبانه اش که بیش از 25 یا 30 سال از بهار زندگی خود را پشت سر نگذاشته بود اشک ماتم می ریختند...
به دنیا آمدن نوزادی که از آمدنش خبر داده بودند
روزهای غم و اندوه سپری شد و به دنیا آمدن نوزاد آمنه بار دیگر شادی و سرور را به این خانه آورد. خبر شادی بخشی در خانه های مکه پخش شد، بزرگان قبیله قریش به خانه عبدالله آمدند تا به آمنه به خاطر ولادت فرزندش به او تبریک بگویند.
در این باره در سراسر جزیره العرب مطالب و داستان های زیادی گفته شده بود حتی عالمان یهود و کشیشان مسیحی و کاهنان و پیش گویان هم از ولادت پیامبری به مردم مطالب و خبرهایی داده بودند که گویا عرب ها هم درست این مطالب را درک نمی کردند و این تنها خود آمنه بود که اطمینان داشت که فرزندش عنصر بزرگ و بلند مقامی خواهد شد چه این که همسر او عبدالله نیز با سایر جوانان قریش تفاوت ها و امتیازات زیادی داشت.
درباره زمان ولادت این نوزاد گفته شده که مدت زیادی از داستان حمله «فیل سواران» به مکه نگذشته بود که مژده ولادت پیامبر در سراسر شهر پخش گردید و برخی از نویسندگان تاریخ این مدت را حدود پنجاه روز دانسته اند. ابن عباس گفته است ولادت پیامبر در همان روز حمله «ابرهه» صورت گرفته و افراد دیگر فقط به این معنای کلی بسنده کرده اند که ولادت آن حضرت در سال «حمله فیل ها» به مکه واقع شده است.
به هر حال آمنه در یکی از شب های مهتابی ماه ربیع بود که به خواب رفت و سروشی به او الهام کرد که به زودی نوزادی را که سید و پیشوای این امت است به دنیا خواهی آورد، اما به هنگام ولادت باید بگویی این فرزند را از شر حسودان و فاسدان به خدای یگانه می سپارم و نام او را نیز محمد می گذارم.
هیچ دایه ای کودک یتیم را نمی پذیرفت
آمنه، مدت هفت روز به کودک خود شیر داد. آن روزها زنانی از چادرها و بیابان های اطراف مکه به شهر می آمدند و به منظور احترام و پیوند با «قبیله قریش» کودکان آنان را از فضای مکه بیرون می بردند و در بیابان در هوای آزاد و کنار چادرهای خویش شیر می دادند. اما کسی محمد را به دلیل این که یتیم بود و پدر نداشت نمی پذیرفت.
حلیمه سعدیه، زنی که درنهایت دایگی کودک آمنه را پذیرفت ماجرا را این گونه تعریف می کند: «محمد را وقتی پیش هر یک ما زنان می بردند، آن گاه که گفته می شد او یتیم است، از پذیرفتن وی خودداری می کردند و می گفتند: ما دوست می داریم که کودک پدر داشته باشد، تا از ناحیه او به ما پولی برسد! خانواده او می گفتند اگر او یتیم است، پس مادر و جد او باید چه کنند؟
اما زنانی که همراه ما بودند، رفتند و هیچ کس حاضر نشد محمد را برای شیر دادن بپذیرد. هنگام بازگشت، من به شوهرم گفتم: به خدا سوگند من از این که در میان همراهان با دست خالی نزد خانواده ام بازگردم نگرانم، به خدا سوگند باید همین کودک یتیم را بگیرم و شیر بدهم!
شوهرم گفت: ایرادی ندارد، امید است خداوند او را مایه برکت برای ما قرار دهد.»
بازگشت محمد از صحرا و تربیت در دامان مادر
آمنه تا آنجایی که توانایی داشت، در تربیت فرزند عزیز یتیم خویش می کوشید، پس از آن که مدت اقامت محمد در بادیه به پایان رسید، حلیمه سعدیه او را به مکه نزد مادر بازگردانید تا در پرتو اصالت خانوادگی با عظمت خویش و در وطن خود رشد و نما کند.
وقتی محمد به مکه بازگشت، با نور جمال او غم و اندوه و تنهایی سختی که زندگی آمنه را فرا گرفته بود تا حد زیادی کاهش یافت و مادر مهربان دنبال فرصتی می گشت که فرزند خود را از سرگذشت پدر گم شده، داستان قربانی برای او آگاهه کند و نیز امید و آرزوهای خویش را درباره فرزند دلبند بیان کند.
... بالاخره زحمت های آمنه نتیجه داد، محمد رشد و نمای خوبی پیدا کرد و آثار بزرگی در سیمای او نمودار شد تا این که به شش سالگی رسید. و این زمانی بود که جدایی او از مادرش نیز آغاز شد.
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۶:۴۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 156]
صفحات پیشنهادی
زندگی ناشناخته مادران 4 پیامبر
زندگی ناشناخته مادران 4 پیامبر فرهنگ > دین و اندیشه - روایت هایی از زندگی مادران پیامبران و بشارت دهندگان بزرگ بشریت که کمتر از آنها شنیده ایم فرزندان بزرگ و نامی همواره در دامان مادرانی پرورش یافته اند که کمتر از آنها سخن به میان می آید مادرانی که بی هیچ چشمداشتیخطاب پیامبر به دخترش: فریفته نباش که مردم می گویند دختر «محمد» هستی/ روایت یک زندگی به قلم جعفرشهیدی
خطاب پیامبر به دخترش فریفته نباش که مردم می گویند دختر محمد هستی روایت یک زندگی به قلم جعفرشهیدی روایت های ناب و کاربردی در زندگی حضرت فاطمه س وجود دارد که معمولا به آن توجه نمی کنیم به گزارش نامه نیوز مرحوم استاد سید جعفر شهیدی در کتاب زندگی فاطمه زهرا س به تفصیل با بررسدختر پیامبر به دنبال احیای حکمت بود / ذکر نام حضرت فاطمه در قرآن / تجلی توحید در زندگی بانوی جهان
دختر پیامبر به دنبال احیای حکمت بود ذکر نام حضرت فاطمه در قرآن تجلی توحید در زندگی بانوی جهان فرهنگ > دین و اندیشه - ویژه نامه خبرآنلاین با نوشتار و گفتاری از آیت الله جوادی آملی آیت الله سید رضی شیرازی امام موسی صدر دکتر علی شریعتی دکتر غلامرضا اعوانی دکتآنجا که دستها نقش زندگی می زنند/ رنج بافته های مادران و آرزوهایی که بوی نان می دهد
استانها شرق خراسان رضوی مهر گزارش می دهد آنجا که دستها نقش زندگی می زنند رنج بافته های مادران و آرزوهایی که بوی نان می دهد مشهد - خبرگزاری مهر مادری نان آور هر روز بر دار قالی نقش های رنگارنگ می زند و نمی داند بر رنج های دل بی قرارش چه رنگ و احوالی را نقش کند او که هر روزدرینجفآبادی:مادران شهدا سبک زندگی اسلامی را ترویج دهند
یکشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۳ - ۱۷ ۴۲ نماینده ولیفقیه در استان مرکزی گفت امروز رسالت بزرگی بر دوش مادران همسران و خواهران شهدا قرار دارد به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا - منطقه مرکزی آیتالله قربانعلی دری نجفآبادی در مراسم گرامیداشت یاد و خاطره همسران و مادران آسمبررسی زندگی پیامبر (ص) در رادیو فرهنگ
بررسی زندگی پیامبر ص در رادیو فرهنگ برنامه رادیویی پیامبر رحمت با تهیهکنندگی امیررضا راد به بررسی زندگی پیامبر اکرم ص میپردازد امیررضا راد تهیه کننده رادیو در گفتگو با خبرنگار رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران گفت برنامه پیامبر رحمت به بررسی زندگی پیامبر اکرم صاستاندار فارس:انصراف از یارانه ، مشارکت درسازندگی کشور است
استاندار فارس انصراف از یارانه مشارکت درسازندگی کشور است شیراز- ایرنا- استاندار فارس گفت انصراف افرادی که بی نیاز از دریافت یارانه هستند به مثابه مشارکت در مسیر سازندگی کشور است به گزارش روز شنبه ایرنا به نقل از روابط عمومی و امور بین الملل استانداری فارس سید محمد احمدی در جمفردا و به مناسبت سالروز شهادت حضرت امالبنین مادران و همسران شهدای سلماس تجلیل میشوند
فردا و به مناسبت سالروز شهادت حضرت امالبنینمادران و همسران شهدای سلماس تجلیل میشوندرئیس بنیادشهید و امور ایثارگران سلماس گفت فردا و به مناسبت سالروز شهادت حضرت امالبنین س از مادران و همسران شهدای سلماس تجلیل میشود به گزارش خبرگزاری فارس از سلماس رضا عباسوند در جمع خبرنگاتکريم مادران شهيد توسط شهرداري منطقه 15
۲۳ فروردين ۱۳۹۳ ۱۶ ۳۷ب ظ تکريم مادران شهيد توسط شهرداري منطقه 15 شهردار و مديران منطقه 15 اين هفته به ديدار 200 خانواده معظم شهيد منطقه مي روند به گزارش خبرگزاري موج به نقل از روابط عمومي شهرداري منطقه 15 اين برنامه همزمان با سالروز شهادت حضرت ام البنين س و روز تکريم مادرانبهترین مکان برای زندگی از نظر ابن سینا
بهترین مکان برای زندگی از نظر ابن سینا ویژگی ها بهترین محل برای زندگی از دیدگاه ابوعلی سینا دارای این ویژگی هاست وقتی کسی جایی سکونتی برمی گزیند باید کیفیت خاک پستی و بلندی زمین باز بودن فضا پوشش گیاهی آب و گوهر کیفیت آن کمی یا زیادی آب بادگیر بودن یا گود بودن محراهکاری ارزشمند برای تحمل فشار زندگی
کلیدهای زندگی راهکاری ارزشمند برای تحمل فشار زندگی کلیدهای زندگی برگزیدههایی است از کتاب مستطاب مفاتیح الحیات نوشتۀ عالم بزرگوار آیت الله جوادی آملی که هرشب بخشی از آن پیشکش کاربران عزیز باشگاه شبانه خواهد شد مجله شبانه باشگاه خبرنگاران امام صادق ع فرمود برای تسکینتوهمات یك بیمار روانی در زندگی با مهدی اخوان ثالث، رمان شد
فرهنگ و ادب بازار نشر توهمات یك بیمار روانی در زندگی با مهدی اخوان ثالث رمان شد رمان از تهی سرشار اثر علی حدادی اصل با رویکرد نگاه به توهمات یك بیمار روانی در زندگی با مهدی اخوان ثالث منتشر میشود به گزارش خبرگزاری مهر علی حدادی اصل درباره داستان كتاب از تهی سرشار گفت این اتکریم مادران و همسران شهدا/ تصاویر
تکریم مادران و همسران شهدا تصاویر مراسم تجلیل از مادران و همسران شهدا بعدازظهر امروز شنبه 23 فروردین 1393 با حضور علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی و حجت الاسلام شهیدی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در سالن سید الشهداء علیه السلام برگزار شد عکس فارس - تسنیم ۱۳۹۳ ۱ ۲۳ -امام جمعه قلعهرئیسی: مادران و همسران شهدا انقلاب را در برابر قدرتها بیمه کردند
امام جمعه قلعهرئیسی مادران و همسران شهدا انقلاب را در برابر قدرتها بیمه کردندامام جمعه قلعه رئیسی گفت مادران و همسران شهدا انقلاب را در برابر قدرتها بیمه کردند به گزارش خبرگزاری فارس از چاروسا حجتالاسلام اسماعیل صلواتی امشب در حاشیه مراسمی که به مناسبت شهادت حضرت امالبنینامام جمعه پلدشت: اعتلای نظام مرهون بردباری مادران شهدا است
امام جمعه پلدشت اعتلای نظام مرهون بردباری مادران شهدا استامام جمعه پلدشت گفت اعتلای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در سایه بردباری مادران و همسران شهدا تحقق یافت حجتالاسلام نقی دوزدوزانی امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در ارومیه اظهار داشت اعتلا و عظمت نظام مقدس جمهوری اسلامیامام جمعه ماکو: مادران شهدا زینبگونه ایستادگی میکنند
امام جمعه ماکو مادران شهدا زینبگونه ایستادگی میکنندامام جمعه ماکو گفت مادران و همسران شهدا زینبگونه و با الهام از بانوی صحرای کربلا در مقابل ناملایمات ایستادگی میکنند حجتالاسلام ایوب رنجبری امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در ارومیه اظهار داشت مادران و همسران شهدا و ایثاحضور فعال مدیران شهرداری تهران در هفتمین نشست مجمع جهانی شهری/ برابری شهری در توسعه - شهرهای قابل زندگی دغدغه
نگاهی به هفتمین مجمع جهانی شهری 2014 حضور فعال مدیران شهرداری تهران در هفتمین نشست مجمع جهانی شهری برابری شهری در توسعه - شهرهای قابل زندگی دغدغه جهانی است مدیران شهرداری تهران در هفتمین نشست مجمع جهانی شهری با موضوع برابری شهری در توسعه-شهرهای قابل زندگی از 5 تا 11 آوریل 201-
گوناگون
پربازدیدترینها