تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):مؤمن را از سيمايش مى شناسيم و منافق را از نشانه هايش.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804114974




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مرگ مرموز در مهمانی دو نفره


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

اخاذی از مردان ثروتمند - قسمت دوم مرگ مرموز در مهمانی دو نفره در شماره قبل خواندید فرشاد به دلیل مصرف سیانور فوت شده و دوست او به نام مسعود به اتهام قتل در بازداشت به سر می‌برد.




مسعود از مقتول طلب داشت، اما پول را بموقع دریافت کرده بود. کارآگاه شهاب و ستوان ظهوری دو فنجان قهوه نیم خورده کشف شده در خانه مقتول را به آزمایشگاه فرستادند و قرار شد از پنج مردی که مبالغ کلانی پول به مسعود داده بودند، تحقیق شود. اکنون ادامه ماجرا را بخوانید. بازجویی از سه نفر اولی که به مسعود پول داده بودند، نتیجه مشخصی نداشت جز این که معلوم شد کاسه ای زیر نیم کاسه است و هر یک از آنها بهانه ای برای واریز پول به حساب متهم تراشیدند که کاملا معلوم بود دروغ است. ضمن این که گفته هایشان با ادعای مسعود درباره فروش اجناس وارداتی همخوانی نداشت. نفر چهارم که مردی میانسال و عصبی مزاج بود، اصلا حاضر نشد با سرگرد و دستیارش همکاری کند و با تندی برخورد کرد: «پول خودم است به هر کسی که بخواهم می دهم، اگر جرمی مرتکب شده ام، بازداشتم کنید وگرنه بیشتر از این وقتم را نگیرید که سرم خیلی شلوغ است.» دو همکار که از صبح تمام شهر را چرخیده و به محل کار این افراد رفته بودند، خسته و کلافه به مغازه پنجمین مرد رسیدند. او جوانی بود که از پلیس وحشت داشت و همین که دو مامور خودشان را معرفی کردند، گفت تازه یک هفته از ازدواجش می گذرد و هیچ خطایی هم مرتکب نشده است. سرگرد شهاب سعی کرد مرد را آرام کند. ـ ما اصلا کاری به تو نداریم، فقط می خواهیم بدانیم به چه دلیل 20 میلیون تومان به مسعود پول دادی؟ جوان به لکنت افتاد. ستوان به او گفت: «تازه داماد هستی و نمی خواهیم اذیتت کنیم، اما اگر همکاری نکنی، ممکن است با احضاریه رسمی سراغت بیاییم. آن وقت بد می شود.» ـ ولی اگر کسی بفهمد، آبرویم می رود. ظهوری قول رازداری داد و مرد بالاخره به حرف آمد. ـ قبل از عروسی و آن موقع که هنوز در گیر و دار کارهای خواستگاری بودم، دختری سر راهم قرار گرفت. او را سوار ماشین کردم تا به خانه اش برسانم. او مرا به خانه اش دعوت کرد و داخل رفتم و بعد هم از من فیلم و عکس گرفت. مسعود تهدید می کرد این مدارک را همه جا پخش می کند و در اینترنت می گذارد. برای همین به او حق السکوت دادم و او هم به قولش عمل کرد و فیلم ها را به من داد. همه شان را سوزاندم و از بین بردم. شهاب از جوان تشکر کرد: «کمک خیلی بزرگی کردی. فقط شاید لازم باشد بعدا برای شهادت به اداره آگاهی بیایی. نترس اتفاقی نمی افتد.» سرگرد و دستیارش با دست پر به اداره برگشتند و بازجویی از متهم را از سر گرفتند. ـ برای مردم طعمه می گذاشتی و از آنها اخاذی می کردی. همین بلا را سر فرشاد هم آوردی. ماجرای فروش جنس هم کاملا دروغ است. حالا باید بگویی فرشاد را چرا کشتی؟ می خواست تو را به پلیس لو بدهد؟ یا دلیل دیگری داشت؟ مسعود طوری رفتار می کرد که انگار از این که دستش در مورد اخاذی ها رو شده، اصلا ناراحت نیست. ـ به هر حال من به قاچاق کالا اعتراف کرده بودم حالا این اتهام جای آن را گرفته، برایم زیاد فرقی نمی کند، اما قتل کار من نیست. متهم بر گفته اش خیلی پافشاری می کرد و کارآگاه بعد از دو ساعت، بازجویی را تمام کرد تا در فرصتی دیگر دوباره از او تحقیق کند. او وقتی به اتاقش برگشت، پاکت نامه ای را دید که از آزمایشگاه برایش فرستاده بودند. نامه را به دقت خواند. در یکی از فنجان های موجود در خانه مقتول قهوه و شکر وجود داشت و در دیگری قهوه، شیر و سم سیانور. شهاب بر سر دوراهی قرار گرفته بود. مسعود اخاذ بود و از چنین آدمی، قتل هم برمی آمد، اما از طرفی با طعمه هایش خوش حسابی می کرد و وقتی پولش را می گرفت، دیگر کاری به​ آنها نداشت. بیشتر از همه ماجرای چک امضا شده، کارآگاه را به تردید می انداخت، اما اگر مسعود قاتل نبود، پس چه کسی فرشاد را به قتل رسانده بود و چرا؟/ ضمیمه تپش


پنج شنبه 28 فروردین 1393 15:12





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 126]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن