تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام جواد (ع):اعتماد به خدا بهاى هر چیز گرانبها است و نردبانى به سوى هر بلندایى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816340468




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ضدانقلابیگری در نظام بین‌الملل: مبانی تئوریک


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
ضدانقلابیگری در نظام بین‌الملل: مبانی تئوریک
ساختار آنارشیک نظام بین‌الملل باعث شده است که بازیگران اصلی نظام جهانی به‌منظـور حفظ امنیت و برتری خود در عرصۀ بین‌المللـی دارای رفتار و خصلتی محافظه‌کارانه شوند و تلاش کنند تا وضعیت نسبتاً همگون و منسجم نظام بین‌المللی را حفظ نمایند.

خبرگزاری فارس: ضدانقلابیگری در نظام بین‌الملل: مبانی تئوریک


بخش دوم و پایانی در بخش اول مبانی تئوریک موضوع مورد کنکاش قرار گرفت.  در این بخش، مبانی تئوریک عکس‌العمل‌های منفی و واکنش‌های تقابلی نظام بین‌الملل علیه انقلاب‌های دارای آرمان‌ها و اهداف فرامرزی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرند تا نشان داده شـود که چـرا و چگونه سیستم بین‌الملل و عناصـر اصلـی و غالب آن، مـوجـودیت رژیم‌های انقلابـی دارای جاه‌طلبـی‌ها و ایده‌های جهانی را برنمی‌تابند و با آنها به‌مقابله و مواجهه برمی‌خیزند. باتحلیل دلایل خصومت سیستم بین‌الملل و قدرت‌های جهانی در قبال چنین انقلاب‌هایی، فاکتورهای مؤثر در این تقابل، و عوامل تشدید‌کنندۀ این خصومت مورد بررسی قرار خواهند گرفت. یک. عکس‌العمل‌های سیستم بین‌الملل از نظر رئالیست‌ها، سیستم بین‌الملل برای دولت‌ها به‌عنوان بازیگران اصلی نظام بین‌المللی، محدودیت‌ها و امکاناتی را فراهم می‌کند؛ بدین‌معنا که دولت‌ها بدون توجه به‌اصول و قواعد حاکم بر نظام بین‌الملل نمی‌توانند درپی دستیابی به‌اهداف و منافع خود باشند و چنانچه بخـواهند توازن قـدرت در سیاست بین‌المللی و یا منطقه‌ای را برهم زنند، سایر قـدرت‌های نظام بین‌الملل که منافع خود را در خطر می‌بینند، به‌منظور برقراری مجـدد موازنۀ قـوا، به‌مقابله با آنها می‌پردازند. از آنجا که انقلاب‌ها در متن یک سیستم جهانی رخ می‌دهند و نظم موجود و اصول و قواعد حاکم بر نظام بین‌الملل را به‌چالش می‌کشند، طبیعی است که این سیستم نمی‌تواند نسبت‌به تغییر و تحولات عمیق حاصل از این پدیده‌ها که در بطن یکی از اعضای آن اتفاق می‌افتد، بی‌تفاوت باشد.عکس‌العمل‌های بازیگران اصلی سیستم بین‌الملل در قبال رژیم انقلابی، در درجۀ اول، سیاسی هستند. سیاستمداران و مجریان دستگاه دیپلماسی کشورها، با اعتقاد به‌کارایی ابزارهای سیاسی و دیپلماتیک، تلاش می‌کنند از طریق مذاکره و با توسل به‌راهکارها و شیوه‌های مسالمت‌آمیز، به‌تعامل با رژیم‌های انقلابی بپردازند. این عکس‌العمل‌ها براساس انجام یک تحلیل سیاسی از وضعیت ایدئولوژی رژیم انقلابی تنظیم می‌شوند و می‌توانند شامل واکنش‌هایی از قبیل سمپاتی، تشویق و حمایت، تحمل و یا تقابل باشند. درهرحال، همۀ این عکس‌العمل‌ها براساس محاسبات دقیق و با درنظرگرفتن منافع سیاسی، اقتصادی یا نظامی و برمبنای واقع‌گرایی شکل می‌گیرند. درواقع در حوزۀ روابط بین‌الملل، انقلاب از دو جنبه مورد توجه قرار می‌گیرد: یکی از لحاظ وقوع تحولات عمدۀ ایدئولوژیکی که می‌توانند تأثیرات عمیقی بر تفکرات و ایده‌های حاکم بر نظام بین‌الملل و همگونی و تعادل موجود در این سیستم برجای بگذارند و دیگری از نظر بروز پیامدهای خشونت‌باری که این پدیده می‌تواند علاوه‌بر مقیاس داخلی، در سطوح منطقه‌ای و جهانی ایجاد کند. بلافاصله پس از سرنگونی «رژیم سابق»، رژیم جدید انقلابی درصدد ایجاد تحولات عمیقی در نظام سیاسی و جامعه برمبنای معیارهای ایدئولوژیکی انقلاب برمی‌آید. این تحولات عمیق به‌طور طبیعی در حوزۀ روابط خارجی و مناسبات بین‌المللی رژیم جدید نیز رخ خواهند داد. بدیهی است که محور این دگرگونی‌ها در ابتدا، تغییرات گسترده در نظم داخلی خواهد بود ولی در مراحل بعدی، مواضع رژیم جدید در قبال نظام جهانی و سیستم بین‌المللی نیز دچار تحول خواهد شد. در هر دوحالت، وقوع هر انقلابی و تحولات ایجادشده در سیاست‌های داخلی و مواضع خارجی آن می‌تواند عکس‌العمل و واکنش‌های متفاوتی را از جانب دولت‌های خـارجی بر‌انگیزد. این واکنش‌ها درمجموع به تفاسیر و تصـوراتی بستگی دارند که دولت‌های خارجی از ماهیت و رفتار رژیم انقلابی و تهدیدات احتمالی آن علیه منافعشان به‌عمل می‌آورند. از سوی دیگر، واکنش‌های مذکور به نوع و عملکرد و جهت‌گیری‌های رژیم انقلابی در عرصۀ سیاست خارجی نیز بستگی پیدا می‌کنند. درنهایت می‌بایست به‌منطق حاکم بر نظام بین‌الملل اشاره کرد که معمولاً و در اغلب موارد، ماهیتی ضدانقلابی دارد و ضمن تلاش برای حفاظت از وضع موجود، با مختل‌کنندگان چنین نظمی به‌مقابله برمی‌خیزد. (Katz, 2001: 114) درواقع، انقـلاب‌های بزرگ از منظـر بازیگران اصلی نظام بین‌الملل به‌عنوان «پدیده‌های مختل‌کننده‌ای» تلقی می‌شوند که خطـراتی اساسـی برای ثبـات منطقـه‌ای و بین‌المللـی ایجاد می‌کنند. بنابراین، تعجبـی ندارد که اعضـای جـامعۀ بین‌المللـی و به‌ویژه قـدرت‌های اصلـی آن، علیه رژیم‌های انقلابی و رفتارهای اخلالگرانۀ آنها و پیامدهای نامطلوب وقوع چنین انقلاب‌هایی بسیج شده و اقدامات مقابله‌جویانه‌ای را در این زمینه اتخاذ کنند. حتی رژیم‌هایی که منافع آنها توسط حکومت‌های انقلابی به خطر نیفتاده نیز، به‌نام همبستگی با سـایر اعضای جامعۀ بین‌المللی و حفاظت از وضع موجود، در کنار بازیگـران اصلـی نظـام بین‌الملل در صف مقـابله با انقـلاب‌های بـزرگ قـرار مـی‌گیـرند. از دیـد این گـروه، انقـلاب‌های بـزرگ نه‌تنها اصـول بنیـادیـن سیستم بین‌المللـی مـوجـود را مـورد چـالش قـرار مـی‌دهنـد، بلکه با مـداخلة خـود در صحنۀ بین‌المللـی به‌عنوان یک عضـو کامـلاً متفـاوت با اعضـای دیگـر، چهـرۀ همگـون و منسجم نظـام بین‌المـلل را مخـدوش مـی‌سازنـد و روابط بین‌المللـی و روابط اعضـای جـامعـۀ جهانی را در معـرض تغییراتـی قـرار می‌دهنـد که مطلـوب آنهـا نیست. به‌خصوص هنگامـی‌که رژیـم‌های انقـلابی آشکارا و صـراحتـاً از اراده و تصمیـم خـود برای گسترش ایده‌های انقلابی که بی‌ثبات‌کنندۀ نظم موجود بین‌المللی هستند، سخن به‌میان آورده و اعلام می‌کنند که به‌حمایت از نهضت‌های انقلابی در خارج از مرزهای خود برای براندازی حکومت‌های فاسد خواهند پرداخت، عزم اعضای جامعۀ بین‌المللی برای مقابله با آنها جزم‌تر می‌شود. (Evera, 1999: 152-154) درواقع، انقلاب‌های بزرگ، چالشی اساسی را در قبال اجماع نسبی موجود درخصوص اهداف، روش‌ها و ساختارهای اساسی در سیستم بین‌الملل مطرح می‌سازند و به همین‌دلیل است که این انقلاب‌ها تهدیدی مهم علیه نظم و ثبات بین‌المللی تلقی می‌شوند. به‌عنوان مثال، دولت‌های اروپایی به این دلیل به‌مقابله با انقلاب فرانسه پرداختند که این انقلاب را عنصری تعادل‌زدا در نظم بین‌المللی موجود تلقی می‌کردند. این انقلاب در فرانسه به پیروزی رسیده بود و تلاش می‌کرد تا «رژیم‌های قدیمی» موجود در کل اروپا را نیز به‌چالش بکشد. درواقع، رژیم قدیمی سرنگون‌شده در فرانسه، سمبل و نمونه‌ای از سایر «رژیم‌های قدیمی» بود که در تمام اروپا در مسند قدرت بودند و از نظر نظام مالکیت، سیستم خاندانی، ساختار مدیریتی و سیاسی، با یکدیگر شباهت‌های تام و تمامی داشتند. لذا محافظه‌کاران اروپایی متقاعد شده بودند که فرانسه در یک تهاجم خشونت‌بار علیه نهادها و ساختارهای اروپایی و به‌طور کلی، علیه «تمدن اروپایی» وارد شده است. حتی برخی از محافظه‌کاران انگلیسی معتقد بودند که یک «توطئۀ فرانسوی» خطرناک علیه تمدن اروپایی شکل گرفته است که باید به‌شدت با آن مقابله کرد.  علت اینکه اغلب اعضای نظام بین‌المللی، انقلاب‌ها را خطرناک تلقی می‌کنند این است که این پدیده‌ها معمولاً دارای ایدئولوژی‌هایی هستند که با ایدئولوژی حاکم بر سیستم بین‌المللی تفاوت دارند و اجماع نسبی ایدئولوژیکی و سیاسی موجود در جامعۀ بین‌المللی را به‌هم می‌زنند. بدیهی است چنانچه یک یا چند دولت، مدعی جهانی‌بودن ساختارها و اصول ایدئولوژیک خود شوند و درعین‌حال بخواهند آنها را به‌سایر اعضای نظام بین‌الملل تحمیل کنند، هرج‌ومرجی اساسی در سیستم بین‌الملل شکل خواهد گرفت. به‌خصوص امروزه که با گسترش تکنولوژی‌های ارتباطی مدرن که جهان را بیش از پیش کوچک‌تر ساخته‌اند، این‌چنین چالش‌هایی علیه سیستم بین‌المللی و اجزای آن می‌تواند خیلی سریع به یک منازعۀ گسترده و عمیق در جامعۀ جهانی منجر شوند. (پوراحمدی و همکاران، 1388: 14 و 15) همچنین انقلاب‌ها دوره‌ای از نابسامانی اجتناب‌ناپذیر داخلی را به‌وجود می‌آورند که داده‌های موجود در صحنۀ شطرنج بین‌المللی را تغییر می‌دهند. از این‌رو رژیم انقلابی جدید از دید دولت‌های رقیب و یا همسایگان آن، به‌عنوان حکومتی شکننده و آسیب‌پذیر تلقی می‌شود و بدین‌ترتیب می‌تواند زمینه را برای فرصت‌طلبی کشورهای رقیب و یا دشمنان فراهم سازد. در ادامه، نمونه‌هایی از این فرصت‌طلبی‌ها در کشورهای انقلابی را ذکر می‌کنیم. در دوران پیروزی انقلاب فرانسه تمام کشورهای اروپایی بر سر تضعیف فرانسه و در انزوا قرار‌دادن این کشـور وحـدت‌نظر داشتند و تلاش می‌کردند تا از وضعیت به‌وجـودآمـده برای کسب منافع خود بهـره‌برداری کنند. بدیـن‌منظـور هرکـدام از آنها ادعـاهـایی را در مـورد قلمـرو سـرزمینی فـرانسه مطـرح کردند. انگلیس با سـوءاستفاده از مشکـلات داخلـی فـرانسه و کاهش قـدرت و نفوذ این کشور در سطح بین‌الملل، تلاش می‌کرد تا بازارهای خارجی فرانسه را تصـرف کرده و رقیب اقتصادی دیرین خود را از صحنۀ تجارت جهانی خارج سازد. انگلستان همچنین توانست منطقۀ «دونکرک» و برخی مستعمرات فرانسه را از این کشور جدا کند و با تضعیف فرانسه، برتری دریایی خود را تثبیت و تحکیم کند. «پروسی‌ها» نیز ادعاهایی را در مورد مناطق حاصل‌خیز و صنعتی «آلزاس» و «لورن» مطرح کردند. اتریش نیز مدعی حاکمیت بر «بویر» شد و سـرانجام، اسپانیایی‌ها تلاش کردند منطقۀ «روسیون» را ضمیمۀ خاک خود کنند. (لیدز، 1363: 154) ضعف و نابسامانی حکـومت انقلابی جدید در روسیه پس از انقلاب، مهم‌تـرین انگیزۀ مداخلات دولت‌های خارجی در این کشور بود. در مارس 1918 نیروهای انگلیس، فرانسه و آمریکا به بهانۀ آنکه بلشویک‌ها قرارداد ترک مخاصمه با آلمان را امضا کرده بودند، بندر شمالی مورمانسک، ولادی‌وستک، آرخانگل و سواحل دریای سیاه را اشغال کردند. همچنین ژاپنی‌ها بخش‌هایی از جزیرۀ ساخالین، منچوری و سیبری شرقی را اشغال نمودند. (همان) لهستان نیز با سوءاستفاده از ضعف اتحاد جماهیر شوروی، در آوریل 1920 به‌منظـور تجـزیۀ بلاروس و اوکـراین از شوروی، به اوکراین حمله کرد و کیف را تصرف کرد. (Fiddic, 1920: 77) ویلسون پیشنهاد کرده بود که متفقین باید اوکراین، قفقاز، آسیای مرکزی، حوزۀ بالتیک و چند بخش دیگر را از شوروی جدا کنند و سیبری، مستعمرۀ آمریکا شود. (امین، 1361: 85) در جریان انقلاب سال 1949 چین، آمریکا و شوروی با مداخله در امور داخلی چین سعی کردند ائتلافی بین کمونیست‌ها و ملی‌گرایان به نفع ملی‌گرایان ایجاد کنند و مانع شکل‌گیری انقلاب کمونیستی در چین شوند. همچنین پس از پیروزی این انقـلاب، زمانی که انقلابیان کمـونیست در مقابله با ضدانقلابیان تلاش کردند تا حکـومت آنها در تایـوان را از بین ببرند و چین را متحد و یک‌پارچه کنند، آمریکا با کمک‌های مالی، نظامی و سیاسی به حکومت «چیانگ کای‌شک» مانع دستیابی انقلابیان به اهدافشان شد. (شاهنده، 1378: 49 و 74) پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، با توجه به‌بحران‌های داخلی و ضعف نظامی کشور، برخی دولت‌های همسایۀ ایـران از وضعیت مـوجود سـوءاستفاده کردند و به‌منظور عملی‌کـردن اهـداف توسعه‌طلبانۀ خود، ادعاهایی را مطرح کردند. امارات، جزایر سه‌گانۀ ایران در خلیج فارس را متعلق به خود اعلام کرد و خواهان استرداد آنها شد. در این میان، عراق نیز خواستار لغو قرارداد 1975 با ایران و به‌رسمیت شناختن حق حاکمیت عراق بر اروند‌رود شد. با تشدید خصومت آمریکا علیه ایران، عراق با حمایت کشورهای منطقه و با تأیید آمریکا به‌منظور تصرف اروند‌رود و ایجاد جمهوری عربی از طریق تجزیۀ خوزستان به ایران حمله کرد. (اسدیان، 1381: 102 و 104) عراقی‌ها با درنظرگرفتن اینکه بی‌نظمی و ضعف قدرت نظامی ایران بهترین فرصت را برای دستیابی آنها به مطامع تاریخی‌شان بر بخش‌هایی از سرزمین ایران فراهم کرده است، امیدوار بودند به‌آسانی و به‌سرعت بتوانند به اهداف مورد نظر خود دست پیدا کنند. با وجـود این، آنچه که نقش اصلـی را در ایجاد نگـرانی و هـراس دولت‌های دیگـر در قبال انقلاب‌ها ایفا می‌کند، جنبه‌های مخـرب و یا نابسامان‌کنندۀ ایـده‌های انقلابی است که رژیم انقلابـی سعی در گسترش و تـرویج آنها در فـراتـر از مـرزهای خـود دارد. درواقع، انقلاب‌های بزرگ ایـده‌های سیاسی جـدیـد و معیـارهای مشـروعیت نوینـی را در مقیاس بین‌المللـی مطـرح می‌سازند که سـاختـار نسبتاً متعـادل و همگـون نظام بین‌الملل را زیر سؤال بـرده و خواستار بازسازی اصـول و بنیادهای حاکم بر جـامعۀ بین‌المللی و بازنگـری در معـادلات مـوجـود می‌شوند. در چنین شرایطی، طبیعی است که بروز چنین انقلاب‌هایی موجی از نگرانی را در سطح بین‌الملل ایجاد کند. لذا بازیگران اصلـی نظام بین‌المللی به‌شدت از وقوع انقلاب‌های مشابه احساس هراس می‌کنند و از نفوذ ایده‌های انقلابی به‌داخل مرزهای خود نگرانند. (Holiday, 1997: 45-49) درواقع، دول ثالث، وقوع و گسترش چنین انقلاب‌هایی را از دو‌جهت خطرناک می‌پندارند: یکی از این لحاظ که افکار و ایده‌های انقلابی می‌توانند الهام‌بخش رفتارهایی مشابه در بین مردم خود آنها نیز شوند و الگوی رفتاری انقلابیان، مورد توجه ملت‌های دیگر نیز واقع گردد و دوم از این نظر که رژیم انقلابی به‌صورتی مستقیم و عملی، اقداماتی را درجهت ترویج، گسترش و یا صدور انقلاب در خارج از مرزهایش انجام می‌دهد. بدین‌سبب است که واکنش دولت‌های دیگر در قبال چنین انقلاب‌هایی تقریباً همیشه بسیار شدید و تند بوده است؛ چراکه به‌هیچ‌وجه خواهان نفوذ «ایده‌های خطرناک انقلابی» داخل قلمرو خود نیستند. علاوه‌بر این، بیانات و شعارهای صریح و تهدیدکنندۀ انقلابیان درخصوص لزوم گسترش انقلاب در مناطق دیگر، دولت‌های دیگر را به‌تدریج نسبت به‌ضرورت مقابله با جاه‌طلبی‌های فرامرزی انقلابیان که آشکارا خواستار قیام ملت‌های دیگر علیه حکومت‌هایشان هستند، مطمئن می‌سازد. شعارهای انقلابیان و اقدامات عملی آنها در این خصوص که «صدور انقلاب» را محور اصلی آنها قرار داده‌اند، آرامش خاطر دولت‌های دیگر را به‌شدت مختل می‌سازند. هر اندازه که شدت اقدامات تهاجمی انقلابیان بیشتر باشد، احساس تهدید دولت‌های خارجی نسبت به‌خطر انقلاب نیز افزایش می‌یابد. بدین‌ترتیب، دولت‌های دیگر به خود حق می‌دهند که نسبت به‌رژیم انقلابی‌ای که از یک‌سو عناصر ایدئولوژیکی جدیدی را وارد جامعۀ بین‌الملل کرده و از سوی دیگر اقداماتی عملی را برای به‌هم‌زدن تعادل و همگونی موجود در سیستم آغاز کرده است، احساس خطر کنند. بدیهی است که سیاستمداران و مجریان دستگاه دیپلماسی کشورها در ابتدا بااعتقاد به‌کارایی ابزارهای سیاسـی و روش‌های دیپلماتیک سنتـی تلاش می‌کنند که از راه‌های غیرخشونت‌بار و دیپلماتیک، باگسترش ایده‌های انقلابی مقابله کنند. اما به‌تدریج آشکار می‌شود که می‌بایست روش‌ها و اقدامات شدیدتری را برای مقابله با خطرات ایجادشده از سوی رژیم انقلابی در پیش گرفت. در چنین شرایطی آنچه که بیش از همه و در ابتدا باعث تحریک و عکس‌العمل تقابلی دولت‌های دیگر در قبال رژیم انقلابی می‌شود، تنها یک دگرگونی ایدئولوژیـکِ رخ‌داده در داخـل کشور انقـلابی نیست، بلکه احساس تهـدیـدی است که بازیگران اصلـی نظـام بین‌الملل نسبت به‌جایگاه و منافـع خـود دریافت می‌کنند. (Katz, 2001: 114) در‌واقع، این اجرایی‌شدن و به‌منصۀ عمل رسیدن ایـده‌ها و افکار انقلابیان است که نگرانی و ترس و واکنش مخالف دولت‌هـای دیگر را تشدید می‌کند. البته بایـد بر این نکته تأکیـد کرد که غالباً دولت‌های ثالـث تمـایل دارند میـزان تهـدیـدات و خطـرات رژیم‌های انقـلابـی را به‌صـورت مبـالغه‌آمیـزی مطـرح سازنـد. دلیل این امر آن است که دولـت‌های خـارجـی معمـولاً از ارزیـابـی دقیق مـاهیـت و اهـداف واقعـی حکـومت‌های انقـلابـی ناتـواننـد و نمـی‌تواننـد تـوان واقـعـی و نیـات حقیقـی انقلابیان را درست تشخیـص داده و درک کنند.  اهمیـت این ناتـوانـی هنگامـی بیشتـر مـی‌شـود که این واقعیـت را در نظـر بگیـریم که در اکثر مـواردی که دولـت‌های دیگـر نتـوانسته‌اند به‌قـدرت‌رسیـدن چنیـن رژیـم‌هـایـی را پیش‌بینی کننـد، ناگهـان خـود را دربـرابـر یک‌انقـلاب غیـر‌منتظـره می‌بیننـد که ابعـاد واقعـی آن بـرایشان ناشناخته است. پیـروزی غیـرمنتظـرۀ انقلابیانـی که ناشیانـه شعـارهـای خطـرناکـی را مطـرح می‌سازند و دول دیگر را تهـدیـد می‌کنند، کشـورهای ثالث را وادار می‌سازد که نیات انقلابیان را به‌شـدت خطـرنـاک تلقـی کنند. (Rosenau, 1961: 91) عنصـر دیگـری که در افـزایش دشمنـی بین رژیـم انقـلابی و سـایـر اعضـای سیستـم بیـن‌المـلل مؤثر اسـت، تلاش رژیـم انقـلابی باوجود ضعـف و آسیـب‌پـذیـری و شکننـدگی وضعیـتش در مسلط جلوه‌دادن خویش بر اوضاع است تا دشمنـان داخلی و خارجی انقـلاب را به‌هـراس انـدازد و آنهـا را از انجام حمـلات احتمالـی علیـه خـود بازدارد. این اقـدامـات که درواقع، حاصـل احسـاس عـدم‌امنیـت انقلابیان است، اغلـب مـی‌توانند توسط سیستم بین‌الملل و اجزای آن به‌عنوان علایم و نشانه‌های تهدید و تهاجم از سوی رژیم انقلابی تفسیر شوند.   (Evera, 1999: 45-51) از دیگر عناصری که بر خصومت جهان خارج نسبت به‌رژیم انقلابی تأثیرگذار هستند، می‌توان به‌مسایل اقتصادی اشاره کرد. بدیهی است کشورهایی که منافع اقتصادی و تجاری آنها پس از روی کار آمدن رژیم انقلابی در معرض خدشه یا تهدید واقع شده‌اند، به‌مخالفت و عداوت با آن خـواهند پرداخت. شرکت‌ها و مؤسسات اقتصادی خارجی که خسارات مالی قابل توجهی در اثر تحولات انقلابی رخ‌داده در یک کشور متحمل شده‌اند، می‌توانند حکومت‌های خود را متقاعد سازند که رژیم انقلابی مذکور، تهدیداتی اساسی برای منافع ملی کشورشان مطرح ساخته است. در این‌خصوص توجه به این سؤال نیز از اهمیت اساسی برخوردار است که چه وضعیت‌ها یا رژیم‌های انقلابی به‌مخدوش‌شدن نظم بین‌المللی منجر نمی‌شوند و اساساً چه نوع انقلاب‌هایی خصومت و عداوت دولت‌های دیگر را برنمی‌انگیزند؟ در پاسخ به این سؤال مهم باید گفت طبیعتاً انقلاب‌هایی که فاقد اهداف و ایده‌های فرامرزی هستند و مبانی و بنیان‌های سیستم بین‌المللی را به‌چالش نمی‌کشند، از جانب اعضای نظام بین‌الملل به‌عنوان «عناصر یاغی» و برهم‌زنندۀ تعادل جامعۀ بین‌المللی تلقی نمی‌شوند و لذا مقابله‌ای جهانی با آنها به‌عمل نمی‌آید. بدین‌ترتیب، تا هنگامی‌که یک انقلاب، تجانس و همگونی ایدئولوژیک و قانونی سیستم بین‌المللی را زیر سؤال نبرده و به‌عنوان عنصری نامتجانس و ناهمگون تلقی نشده است، سیستم جهانی و بازیگران اصلی آن در تمامیت خود، به‌معارضه و مقابله با رژیم حاصل از چنین انقلابی برنخواهند خاست. در هر صـورت، سیستـم بین‌المللـی و بازیگـران اصلـی آن به‌مقـابلـه و مـواجهـه با انقـلاب‌هـای دارای اهـداف جهـانی و آمال جهـانی برمی‌خیـزنـد؛ چـراکه منطق حاکم بر این سیستم، ماهیتی ضدانقلابی دارد. به‌عبـارت‌دیگـر، تا هنگامـی که انقـلابـی با ایـده‌ها و جـاه‌طلبـی‌های بیـن‌المللـی وجـود داشتـه باشـد، در مقـابل آن، یک ضدانقلابیگری در مقیـاس بین‌المللی نیز مـوجـود خواهد بود. برخی کشورهـا به‌خـود حـق می‌دهنـد که افکار سیاسـی و اجتماعـی مخـالف با حکومت‌های دیگر را پخش و منتشر کنند و برخی نیز تلاش می‌کنند تا با توسل به‌دکترین حق دفاع مشروع، با چنین اقداماتی به‌مخالفت و مقابله برخیزند. بدین‌ترتیب در تقابل با ایده‌های جهانی رژیم‌های انقلابی، نظام بین‌الملل در تمامیت خود و درجهـت حفـظ ارزش‌های مستقـر خویش و اصـول و نُرم‌های مـوجـود خـود، به‌مقـاومت و مقابله اقدام می‌کند. (Ramazani, 1995: 3-10) تصویری که دول خارجی از رژیم انقلابی در ذهن خود دارند، حاصل عوامل متعدد و گاهی متناقض است. عدم تفاهم، بی‌تفاوتی و یا مقابلة این دولت‌ها در قبال انقلابیان، بستگی به احساس تهدیدی دارد که از جانب رژیم انقلابی نسبت به‌منافع ملی خود درک می‌کنند. از این‌روست که عکس‌العمل‌های آنها در برابر حکومت برخاسته از انقلاب می‌تواند با یکدیگر متفاوت باشد. هراندازه حکومتی از جانب رژیم انقلابی و ایده‌های مطرح‌شده از آن، بیشتر احساس تهدید کند، بیشتر برای مقابله با چنین رژیمی مصمم خواهد شد. به‌همین سبب است که در اکثر انقلاب‌هایی که فاقد اهداف و انگیزه‌های فراملی و فرامرزی می‌باشند، عکس‌العمل‌های جهان خارج از لحاظ شدت و خصومت، به‌هیچ‌وجه با عکس‌العمل‌های آن نسبت به‌انقلاب‌های دارای جاه‌طلبی‌های بین‌المللی قابل مقایسه نیستند. باید خاطر‌نشان ساخت در انقلاب‌هایی که منجر به‌شکل‌گیری رژیمی انقلابی می‌شوند که از بلوک قدرتی جدا شده و به بلوک دیگری از قدرت متصل می‌شوند، حتی اگر چنین انقلاب‌هایی دارای اهداف فراملی باشند، مخالفت سیستم بین‌الملل با آنها اجماعی و همگانی نخواهد بود؛ چراکه این رژیم‌های انقلابی جدید از حمایت یک قطب قدرت و متحدان آن بهره‌مند می‌شوند. این در حالی است که در انقلاب‌های دارای اهداف فرامرزی که به‌مخالفت و مقابله با تمامیت سیستم بین‌المللی و اجزای آن اقدام می‌کنند، هیچ‌کدام از بلوک‌های قدرت در حمایت از این‌چنین «رژیم‌های یاغی» منفعتی نمی‌بینند. این مطلب در مورد تمامی «انقـلاب‌های بـزرگ» صـدق می‌کند. مثلاً انقـلاب فـرانسه و ایده‌های آن از سوی هیچ‌کدام از قدرت‌های اروپایی با استقبال مواجه نشد. انقلابیان فرانسه و طرف‌داران آن در سراسر اروپا با اشتیاق، ایده‌های آزادی، برابری و برادری را ترویج می‌کردند و در مقابل، تمامی حکومت‌های اروپایی با نگرانی و هراس، به‌شـدت عکس‌العمـل تقـابلـی از خـود نشـان مـی‌دادند. پیروزی بلشـویـک‌ها نیز مخالـفت و دشمنی تمامی قدرت‌های بزرگ جهانی را برانگیخت. انقلاب چین هم نه از سوی تمامی قدرت‌های غربی و نه از جانب شوروی‌ها با استقبال و حمایت مواجه نشد. سرانجام باید از انقلاب اسلامی ایران نیز نام برد که شکل‌گیری و پیروزی آن از سوی تمامی قـدرت‌های سیستم جهـانـی با واکنش‌های مخالف مـواجـه شد.  (Sagan, 1986: 76-151) در هر صورت، منطق ضدانقلابی حاکم بر سیستم بین‌المللی، ضرورت اتخاذ یک موضع جمعی را علیه پدیده‌های انقلابی که نابودی ساختار و بنیادهای این سیستم را هدف خود قرار می‌دهند، مطرح می‌سازد. از این دیدگاه، یا می‌بایست نظام جهانی و سیستم بین‌المللی را در حالتی از انقلاب و دگرگونی دائمی تصور کرد و یا اینکه وجود گرایش ضد‌انقلابیگری دائمی را در این سیستم پذیرفت. براین‌اساس است که برخی معتقدند که نمی‌توان صرفاً و به‌سادگی از طریق اقدامات تدافعی محدودکنندة ایده‌های رژیم انقلابی در مرزهای آن، به‌مقابله با تهدیدات و خطرات مطرح‌شده از سوی این رژیم‌ها پرداخت. این گروه اعتقاد دارند که خطر «غدۀ سرطانی» اصول و معیارهای انقلابی را باید از ریشۀ آن، یعنی داخل قلمرو رژیم انقلابی قطع کرد. طرف‌داران این نظر، سازمان‌دهی مبارزات سیاسی یا نظامی برای جلوگیری از گسترش ایده‌های انقلابی رژیم‌های برخاسته از انقلاب را کافی نمی‌دانند، بلکه معتقدند که باید اقدامات شدیدتری همانند ایجاد یک «جنگ صلیبی یا ایدئولوژیک» برای مقابله با ایده‌ها و گرایشات انقلابی را در سطحی کلی و در همه‌جا در دستور کار قرار داد. درواقع، صرف وجود سیستم بین‌المللی، اجزا و اعضای آن‌را مجبور می‌سازد که قواعد سیستم را محترم شمرده و براساس مبانی و اصول آن و منطق حاکم بر سیستم رفتار کنند. در این زمینه، سیستم تمایل دارد نوعی همگونی را نه‌تنها در روابط میان اعضا حاکم سازد، بلکه به خود نیز حق می‌دهد تا درجهت تحمیل قواعد و معیارهای خویش، حتی در داخل نظام سیاسی ـ اجتماعی دولت‌های عضو هم مداخلاتی انجام دهد. امروزه در برابر خطرات سرایت ایده‌ها و اقدامات مخرب ضدسیستم بین‌الملل، اکثر بازیگران جهانی به‌شدت هوشیارانه عمل می‌کنند. هر تهدید و هر چالشی در این زمینه، عمده و حیاتی تلقی می‌شود و لذا این بازیگران تا حد ممکن اجازه نمی‌دهند تا هیچ‌گونه سازش و یا عقب‌نشینی در مقابل این تهدیدات و چالش‌ها صورت گیرد. (هالیدی، 1364: 39 و 40) علاوه بر این، دولت‌های حافظ وضع موجود در سیستم بین‌الملل و به‌ویژه قدرت‌های غالب در این سیستم، با روش‌های مختلف تلاش می‌کنند تا نه‌تنها علیه رژیم‌های انقلابی به‌مقابله برخیزند، بلکه اساساً سعی می‌کنند از شکل‌گیری و تحقق چنین تغییر و تحولات شدید و بنیادین و انقلابی در داخل کشورهای عضو سیستم بین‌الملل جلوگیری به‌عمل آورند. دو. قدرت‌های غالب در سیستم بین‌الملل پس از بررسی تعاملات میان انقلاب و سیستم بین‌المللی، ضروری است تا به‌طور خاص به مطالعۀ واکنش‌های عناصر غالب سیستم بین‌المللی یعنی قدرت‌ها و یا ابرقدرت‌های جهانی در قبال رژیم‌های انقلابی پرداخته شود. همان‌گونه که قبلاً نیز توضیح داده شد، قدرت‌های برتر در جامعۀ جهانی، خود را به‌نوعی حافظ نظم بین‌المللی می‌دانند و لذا از بروز تغییرات و تحولات رادیکال در این سیستم ممانعت به‌عمل می‌آورند. منافع این قدرت‌ها ایجاب می‌کند که نظم بین‌المللی را به‌گونه‌ای تثبیت و حفظ کنند که سلطۀ آنها در این نظام، مورد تهدید و چالش واقع نشود. در‌واقع، رژیم‌های حاصل از بروز انقلاب‌ها، خود را در سیستمی می‌بینند که به‌هیچ‌وجه نه در قبال انقلاب‌ها بی‌طرف و خنثی است و نه در برابر تحولات ناشی از این انقلاب‌ها بی‌تفاوت باقی می‌ماند. هنگـامی‌که انقـلابـی واقـع می‌شـود، اولیـن واکنـش‌هـای سیستـم بین‌المللـی در قبـال آن، از طـریق موضـع‌گیـری‌های قـدرت‌هـای جهـانی آشکـار مـی‌شـود. بـدیهی است که قطـب‌های غـالب قدرت در نظـام بین‌المـلل، چـه دوقطبـی یا چنـدقطبـی، تـلاش مـی‌کنند تا مـانـع از دسـت‌دادن یا جـدا‌شدن اقمـار خـود شـوند. آنها نه‌تنها از انفصـال دولـت‌های اقمـاری خـود ممـانعـت به‌عمل می‌آورند، بلکه تـلاش مـی‌کـنند تا از احتمـال بـدتر از آن، یعنـی پیـوستن اقمـار خـود بـه اردوگاه مقابل نیز پیشگیری کنند. بنابـراین هریک از قطب‌های قدرت مصمم هستند تا اقمار خویش و مناطق تحت نفوذ خود را به هرقیمتی حفظ کنند. در این‌میان، آنچه که به‌صورتی جدی خطرات و تهدیداتی را علیه سلطۀ بلامنازع قدرت‌های جهانی بر نظـام بیـن‌المـلل مطـرح می‌سازد، بروز انقلاباتی است که علاوه‌بر تحولاتی که ایجاد می‌کنند، سیطـرۀ این قـدرت‌ها را زیر سؤال بـرده و تسلـط آنها را بر «رژیم قـدیمـی» به‌چـالش می‌کشند. (برژینسکی، 1385: 84 و 85) انقلاب می‌تواند باعث آزاد‌شدن یک دولت از تحت قیمومیت یکی از قطب‌های قدرت شود؛ اما این احتمال نیز وجود دارد که این دولت به اردوگاه مقابل ملحق گردد و بدین‌ترتیب موازنۀ قوا بین قدرت‌های رقیب در صحنۀ بین‌المللی به‌هم بخورد. به‌همین دلیـل است که قدرت‌های برتر عرصۀ جهـانی تـلاش می‌کنند تا از وقوع انقلاب در مناطق تحت قلمرو نفوذ خود و در بین کشورهای اقماری خویش جلوگیری کنند تا بدین‌صورت به‌حفظ وضع موجود بپردازند. درعین‌حال، قدرت‌های جهانی با ایجاد و تحریک بروز تغییرات انقلابی در برخی از کشورهای اقماری قطب قدرت رقیب خود و یا از طریق حمایت از جنبش‌های انقلابی که برای آزاد‌سازی کشور خود از سیطرۀ قدرت‌های خارجی مبارزه می‌کنند، تلاش به‌عمل می‌آورند تا برخی از اقمار بلوک مقابل را از آن جدا سازند.  البته این مسئله در موردی است که انقلاب مورد نظر از نوع انقلاب‌های دارای اهداف و ایده‌های جهان ـ وطنی نباشد که در این صورت، انقلابیان در عین جدا‌شدن از یکی از بلوک‌های قدرت، ضمن برخورداری از کمک و حمایت سایر قطب‌های قدرت، به اردوگاهی دیگر در عرصۀ جهانی ملحق می‌شوند. اما در مورد انقلاب‌های فرامرزی و دارای اهداف جهانی، قضیه به‌شکل دیگری است. این انقلاب‌ها با طرح ایده‌های فراملی نه‌تنها نظام بین‌الملل موجود را به‌چالش می‌کشند، بلکه با نادیده‌گرفتن قواعد بازی، تلاش گسترده‌ای را در جهت بازسازی ساختار سیستم بین‌المللی آغاز می‌کنند. انقلاب‌های دارای اهداف جهانی نمی‌توانند خصومت قدرت‌های بزرگ را تحریک نکنند؛ چراکه این انقلاب‌ها مستقیماً منافع این قدرت‌ها را در معرض تهدید قرار می‌دهند. از این‌روست که مبارزه علیه چنین انقلاب‌هایی همواره یکی از عناصر مهم سیاست خارجی قدرت‌های بزرگ را تشکیل داده است. با توجه به اینکه قدرت‌های بزرگ همواره از یک منطقۀ نفوذ نسبتاً وسیع برخوردارند که طبیعتاً قلمرو کشورهای اقماری آنها را نیز در‌برمی‌گیرد، هرگونه تغییر و تحول سریع و بنیادین در چنین منطقۀ نفوذی می‌تواند منافع استراتژیک آنها را در معرض خطر قرار داده و یا موازنۀ قوا را به‌ضـرر آنها تغییر دهد. بنابراین، قدرت‌های عمدۀ صحنۀ بین‌المللی که کاملاً نسبت به‌بروز انقلاب در مناطق تحت نفوذ خود آگاهی دارند، تلاش می‌کنند تا از طریق به‌کارگیری اقدامات پیشگیرانه از وقوع انقلاب در بین کشورهای اقماری خود جلوگیری به‌عمل آورند و حتی اگر علی‌رغم چنین اقداماتی، انقلابی در مناطق تحت نفوذ آنان رخ دهد، با قاطعیت سعی می‌کنند تا آن‌را سرکوب کرده و به‌شکست بکشانند و یا حداقل از گسترش و سرایت آن به‌مناطق دیگر به‌شدت ممانعت به‌عمل آورند. از دست‌دادن یک «مشتری» و یا یک کشور اقماری، برای قدرت‌های جهانی یک شکست عمده و خطرناک تلقی می‌شود که نه‌تنها منافع آنها را در معرض تهدید قرار می‌دهد، بلکه اساساً مبانی ایدئولوژیکی، پرستیژ بین‌المللی و امنیت آنها را نیز مخدوش می‌سازد. در نتیجه، چنانچه این قدرت‌ها موضعی قاطع و شدید در قبال چنین رویدادی اتخاذ نکنند، موقعیت و پرستیژ جهانی آنها زیر سؤال خواهد رفت. علاوه بر این، بی‌تفاوتی قدرت‌های جهانی در برابر جدا‌شدن یکی از اقمارشان، اعتماد و اطمینان سایر کشورهای اقماری را نسبت به آنها سلب خواهد کرد و این مسئله می‌تواند دیگر کشورهای تحت حمایت این قدرت‌ها را تشویق کند که به‌قطب‌های دیگر قدرت ملحق شوند تا مبادا در‌صورت وقوع چنین تحولاتی داخل قلمرو خود، با بی‌تفاوتی حامیان خویش مواجه شوند. با درنظرگرفتن ماهیت سرایت‌کنندۀ انقلاب‌ها، قدرت‌های جهانی متقاعد می‌شوند که می‌بایست به هرقیمتی از «آلوده شدن» سایر رژیم‌ها به افکار و گرایشات انقلابی جلوگیری به‌عمل آورند.  یک انقلاب پیروز می‌تواند به الگویی برای سایر ملت‌ها درجهت رهایی و آزادی آنها از سلطۀ یک «رژیم قدیمی» تبدیل شود. جنبۀ الگویی یک انقلاب موفق می‌تواند باعث شود که رژیم‌های تابع و پیرو قدرت‌های بزرگ در صحنۀ بین‌المللی، به امکان آزاد‌شدن از سیطرۀ این قدرت‌ها اعتقاد پیدا کرده و برای رهایی خود از قیمومت آنها اقدام کنند.  این‌چنین تحولاتی می‌توانند باعث بروز تغییرات و دگرگونی‌هایی عمیق در سیستم بین‌المللی شوند (هالیدی، 1364: 138 و 141) و داده‌های استراتژیک را در سطح معادلات قدرت جهانی متحول سازند. وقوع انقلاب‌هایی با اهداف جهانی، تحولاتی گسترده‌تر و عمیق‌تر را نیز رقم می‌زنند؛ چراکه این انقلاب‌ها با به‌هم زدن نظام بین‌المللی، از طریق واردساختن عناصر و معیارهایی جدید در آن، تلاش می‌کنند تا قطب قدرت جدیدی را در حول محور خود به‌وجود آورند. چنین انقلاب‌هایی با کنارزدن نفوذ قدرت‌های جهانی موجود و با حفظ استقلال خود نسبت به‌آنها، در نهایت اردوگاه جدیدی را در عرصۀ سیستم بین‌المللی ایجاد می‌کنند که نظام موجود جهانی را دچار تحول می‌کند. به‌همین دلیل است که قدرت‌های غالب در نظام بین‌الملل از تغییر وضع موجود هراس و نگرانی دارند و لذا تمام تلاش خود را مصروف اتخاذ اقداماتی مشترک برای جلوگیری از بروز و یا تحکیم چنین انقلاب‌هایی می‌کنند. بدین‌ترتیب می‌توان گفت که به‌طور کلی تاریخ انقلاب‌های بزرگ مملو از تعارضات و منازعات آنها با قدرت‌های جهانی محافظه‌کار و حافظ وضع موجود در سیستم بین‌المللی است. به‌همین‌ترتیب بخش مهمی از تاریخ دوران پس از جنگ جهانی دوم در مقابله و تعارض قدرت‌های عمدۀ جهانی علیه جنبش‌ها و رژیم‌های انقلابی خلاصه می‌شود. طی این مقطع، آمریکا و شوروی با خشونت و به‌شدت با رژیم‌های انقلابی که به‌نوعی منافع آنها را در معرض تهدید احتمالی قرار می‌دادند به‌مقابله پرداختند. تقریباً تمامی رؤسای جمهور آمریکا طی دوران ریاست خود، در مبارزه علیه حداقل یک رژیم انقلابی درگیر بوده‌اند. ترومن در مقابله با رژیم انقلابی چین؛ آیزنهاور در تقابل با انقلاب چین، گواتمالا و کوبا؛ کندی، جانسون و نیکسون در مبارزه با انقلاب چین، کوبا و ویتنام؛ کارتر در مبارزه علیه انقلاب کوبا و انقلاب ایران؛ ریگان در مقابله با انقلاب ایران، کوبا، السالوادور و نیکاراگوئه؛ بوش پدر، کلینتون، بوش پسر و اوباما نیز در مبارزه علیه انقلاب کوبا و انقلاب ایران درگیر بوده‌اند. قضیه در مورد شوروی‌ها نیز تقریباً به‌همین شکل است. آنها نیز یک سیاست خارجی کاملاً مبتنی بر اقدامات و مبانی ضدانقلابیگری را به‌ویژه درخصوص انقلاب‌هایی که با منافع آنان همخوانی نداشت، تنظیم کرده بودند و لذا با جنبش‌ها یا رژیم‌های انقلابی موجود در مناطق تحت نفوذ خود به‌شدت مقابله می‌کردند. آنها در سال 1948 در یوگسلاوی، در سال 1956 در مجارستان و لهستان، در سال 1968 در چکسلواکی، در 1969 در چین، در 1979 در ایران و افغانستان و در سال‌های 1980 تا 1985 در لهستان به‌مقابله با جریانات انقلابی معارض با منافع شوروی پرداختند. با این‌وجود، باید بین نوع عکس‌العمل‌های هرکدام از این دو‌ابر‌قدرت در قبال انقلاب‌هایی که نامطلوب تشخیص داده می‌شوند، تفکیک قابل ملاحظه‌ای قائل شد. شوروی‌ها در تعارض و مقابله با تهدیدات انقلابی به‌اقدامات خشونت‌بار نظامی متوسل می‌شدند و خود، یا مستقیماً و یا از طریق متحدان خویش به‌مداخلات خشن علیه آنها اقدام می‌کردند. این در حالی بود که آمریکایی‌ها با به‌کارگیری ابزارها و روش‌های متفاوتی از جمله مداخلات نظامی و یا فشارهای سیاسی و اقتصادی اعمال‌شده توسط خود و یا متحدانشان به‌مقابله با انقلاب‌های تهدید‌کننده می‌پرداختند. تصمیم قدرت‌های خارجی در‌خصوص مقابله با رژیم‌های انقلابی، در درجۀ اول بر اطلاعاتی مبتنی است که آنها از توانایی‌ها و به‌ویژه از اهداف و نیات انقلابیان در قبال جهان خارج دارند. یک رژیم انقلابی که نمی‌خواهد منافع قدرت‌های عمدۀ جهانی را به‌مخاطره اندازد، می‌تواند مطمئن شود که با مداخلات و معارضات آنها مواجه نخواهد شد. در مقابل، انقلابیانی که بلافاصله پس از پیروزی، اهداف فراملی خود را تشریح و اعلام می‌کنند و در‌جهت تحقق آنها گام‌هایی را برمی‌دارند، می‌بایست انتظار آن‌را داشته باشند که قدرت‌های خارجی سریعاً به اهداف و اقدامات آنها عکس‌العمل نشان دهند. حتی اگر اطلاعات کافی در مورد قابلیت‌ها و نیات انقلابیان موجود نباشد، تصویری که قدرت‌های خارجی از انقلابیان در ذهن دارند، نقش مهمی در عکس‌العمل‌های آنها در‌قبال رژیم‌های انقلابی ایفا می‌کند. فاکتور دیگری که در تصمیم قدرت‌های خارجی برای مقابله با رژیم انقلابی مؤثر است، ملاحظات اقتصادی آنها می‌باشد. قدرت‌های بزرگ براساس محاسبات عقلانی و با درنظرگرفتن داده‌های استراتژیک درخصـوص منـافع و هزینه‌های چنین تقابلـی، به ارزیابی مخاطرات و یا منافـع حـاصـل از این تقابـل می‌پردازند  و رفتار خود را بر این مبنا تنظیم می‌کنند. نوع روابطی که قدرت‌های خارجی با «رژیم قدیمی» داشته‌اند نیز می‌تواند بر عکس‌العمل‌های آنها نسبت به‌رژیم انقلابی تأثیرگذار باشد. در مواردی که این قدرت‌ها از موقعیتی ممتاز درقبال رژیم قدیمی برخوردار بوده و منافع عمده‌ای از روابط با آن نصیبشان می‌شده است، به‌آسانی از منافع مذکور که در اثر تحولات انقلابی در معرض خدشه و تهدید قرار گرفته است، چشم‌پوشی نخـواهند کـرد. در این‌خصـوص می‌تـوان از انقـلاب ایـران و عکس‌العمل‌های آمریکا در قبال آن یاد کرد. آمریکایی‌ها از روابط بسیار صمیمانه‌ای با ایران در زمان شاه برخوردار بوده و منافعی استراتژیک از این روابط کسب می‌کردند و اساساً ایران از متحدان مهم آمریکا در منطقۀ خاورمیانه محسوب می‌شد و به‌عنوان ژاندارم منطقه‌ای، حافظ و تأمین‌کنندۀ منافع آمریکا در این نقطه از جهان بود. آمریکایی‌ها که در اثر بروز انقلاب در ایران، موقعیت ممتاز خود را در این کشور از دست داده و متحد استراتژیک آنها نیز سرنگون شده بود، از همان فردای پیروزی انقـلاب اسـلامی در ایران، مقابله با رژیم انقلابی این کشور را به اشکال مختلف در دستور کار خود قرار دادند.  (دوران، 1374: 161 و 171) نتیجه در این مقاله تلاش شد تا نشان داده شود که چرا و چگونه نظام بین‌الملل و بازیگران و اجزای اصلی آن، با ایجاد موجی از ضدانقلابیگری به‌مقابله با انقلاب‌هایی که دارای آمال و ایـده‌های جهـانی هستند، برمی‌خیزند. براساس یافته‌های موجود نشان داده شد که ساختار آنارشیک نظام بین‌الملل باعث شده است که بازیگران اصلی نظام جهانی به‌منظـور حفظ امنیت و برتری خود در عرصۀ بین‌المللـی دارای رفتار و خصلتی محافظه‌کارانه شوند و تلاش کنند تا وضعیت نسبتاً همگون و منسجم نظام بین‌المللی را حفظ نمایند و بدین‌وسیله مانع بروز تغییرات و دگرگونی‌هایی بنیادین در ساختار این نظام شوند و با «عناصر اخلالگر و یاغی» که نظم و ساختار موجود را به‌چالش می‌کشند، به‌مقابله برخیزند. به‌همین دلیل علی‌رغم امیدهای انقلابیان، ایده‌های جهانی و اصول نجات‌بخش اعلام‌شده توسط انقلاب‌های بزرگ، به آسانی و سهولت، جهان را فتح نمی‌کنند. درست است که چنین آرمان‌ها و ایده‌هایی به‌نوعی شور و اشتیاق گسترده‌ای را در بین گروه‌های وسیعی از مردمان دنیا برمی‌انگیزند، اما بازیگران اصلی جامعۀ جهانی به‌صورت یک مجموعۀ هماهنگ در قبال جاه‌طلبی‌های انقلاب‌های بزرگ موضع‌گیری و مخالفت می‌کنند؛ چراکه نمی‌توانند زیر سؤال بردن بنیادهای نظام بین‌المللی توسط یک «بازیگر یاغی» را تحمل کنند. بدین‌ترتیب در برابر یک انقلاب دارای اهداف جهانی، نوعی از ضدانقلابیگری نیز درمقیاس بین‌المللی توسط بازیگران عمدۀ نظام بین‌الملل که منافع و جایگاه خود را در خطر می‌بینند، شکل می‌گیرد. منابع و مآخذ 1. اسدیان، امیر، 1381، سیاست امنیتی آمریکا در خلیج‌فارس، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی. 2. امام خمینی، سیدروح‌الله، 1368، صحیفه نور: مجموعه سخنرانی‌ها و رهنمودهای امام خمینی، ج3 و10 و11، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. 3. امین، بهزاد، 1361، تاریخ شوروی (از سال 1918 تا 1925)، تهران، میهن. 4. برژینسکی، زبیگینو، 1385، طرح بازی (چگونگی اداره رقابت آمریکا و شوروی)، ترجمه مهرزاد رضاییان، چاپ دوم، تهران، وزارت خارجه. 5. پور‌احمدی، حسین و همکاران، 1388، دیپلماسی نوین: جستارهایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، وزارت امور خارجه. 6. دوران، چارلز، 1374، «بحران در سیستم‌ها (نقد و بررسی)»، تهران، فصلنامه حقوق و علوم سیاسی، ترجمه داریوش اخوان زنجانی، ش34، زمستان 1374. 7. شاهنده، بهزاد، 1378، انقلاب چین، تهران، وزارت امور خارجه. 8. لیدز، سی. آ، 1363، تاریخ نیمه نخست قرن بیستم، ترجمه همایون حنیفه‌وند مقدم، تهران، پیک ایران. 9. منصوری، جواد، 1389، آمریکا و خاورمیانه، تهران، وزارت امور خارجه. 10. هالیدی، فرد، 1364، دومین جنگ سرد جهانی، ترجمه هرمز همایون‌پور، تهران، نشر آگاه. 11.  1378، «انقلاب و روابط بین‌الملل»، ترجمه مسعود اخوان کاظمی، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی، ش3، سال اول، مهر 1378. 12. Barnave, Antoine, 1988, De La Révolution et de La Constitution, Paris, Grenoble, Press Universitaires de Grenoble. 13. Brzezinski, Zbiginiew, 1983, Power and Principle, New York, Farrar, Straus, Giroux. 14. Carr, Edvard Hallet, 1969, La Révolution Bolchevique 1917-1923, Editions de Minuit, Paris, Vol 3. 15. Christensen, Thomas J, 1990, “Chain Ganging Problem in Chain Gangs and Passed Buck: Predicting Alliance Patterns in Multipolarity”, New York, International Organization 44, No.2, Spring 1990. 16. Cottam, Marthal, 1986, “Responding to Revolution: Why Do They Decide to Intervene?” in: Adelman, Jonathan, Superpowers and Revolution, New York, Praeger Publishers. 17. Evera, Stephan, 1999, Causes of War: Power and the Roots of Conflict, Ithaca, New York, NY:Cornell University Press. 18. Fiddic, Thomas C, 1990, Russia’s Retreat from Poland 1920, New York, St.Martin’s. 19. Holiday, Fred, 1997, Revolution and World Politics, London, Macmilan. 20. Hunter, Shireen, 1988, “Iran and the Spreed of Revolutionary Islam”, Third World Quarterly, Indiana, April, 1988. 21. Jervis, Robert & Jack Snyder, 1991, Dominoes and Bandwagons: Strategic Beliefs and Great Power Competition in the Eurasian Rimland, Oxford, Oxford University Press. 22. Jordan, Hamilton, 1982, Crisis: The Last Year of the Carter Presidency, New York, Putnam. 23. Katz, Mark, 2001, Revolutional Dimensions, Washington. D.C., Cq press. 24. Ramazani, R.K, 1986, Revolutionary Iran: Challenge and Response in the Middle East, London, Johns Hopkins University Press. 25. 1995, Iran’s Foreign Policy: Contending Orientations, Indiana, Indiana University Press. 26. Rosenau, James, 1961, International Politics and Foreign Policy: a Reader in Reasearch and Theory, New York, Free Press. 27. Rubin, Barry, 1980, Paved With Good Intentions: The American Experience and Iran, New York, Oxford University Press. 28. Sagan, Scott, 1986, “1914 Revisited: Allies, Offense, and Instability”, New York, International Security 11, No.2, Fall 1986. 29. Saivetz, Carol R, 1986, “The USSR and Khomeinie’s Revolution, in: Adelman”, New York, Superpowers and Revolution, Praeger Publishers. 30. Sick, Gary, 1985, All Fall Down, New York. 31. Snyder, Jack, 1991, Myths of Empire: Domestic Politics and International Ambition, Ithaca, NY: Cornell University Press. 32. Stempel, John, 1981, Inside the Iranian Revolution, Bloominigton, Indiana University Press. 33. Sullivan, Villiam, 1981, Mission to Iran, New York, Norton. 34. Tocqueville (de), Alexi, 1988, Lancien Régime et La Révolution, Paris, Flammarion. 35. Vance Cyrus, 1983, Hard Choice, New York, Simon and Schuster. 36. Waltz, Kenneth, 1979, Theory of International Politics, New York, Reading, MA:Addision-Wesley. مسعود اخوان کاظمی/ استادیار دانشگاه رازی. پروانه عزیزی/ کارشناس ارشد اندیشة سیاسی. منبع: فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی شماره 25 انتهای متن/

93/01/27 - 04:01





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن