واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: مسیر میانبر زوج جوان کار زا به میله های زندان کشاند
زوج جوان که برای زندگی رؤیاییشان خواستند میانبر بزنند بهطراحی توطئه زورگیری از زنان مسافر پرداختند.
اما مسیر کوتاه این زوج زورگیر را بهجای سرزمین آرزوها پشت میلههای زندان رساند.ساعت 6 عصر جمعه 16 اسفندماه سال گذشته دختر دانشجویی با چهرهای آشفته خود را به کلانتری 11 ورامین رساند و از گرفتار شدن در دام زوج زورگیری خبر داد.دختر جوان به تیم تحقیق گفت: در ایستگاه متروی شهرری منتظر تاکسی بودم تا به خانهمان در ورامین بروم که پراید سفیدرنگی که راننده جوان و مسافر زنی سوار بر آن بودند جلوی پایم ایستاد. چون زن دیگری مسافر پراید بود سوار آن شدم و اصلاً فکر نمیکردم آنها زورگیر باشند.پس از دقایقی و در حالی که هوا تاریک شده بود راننده جوان ادعاکرد لاستیک خودرو پنچر شده و در کنار جاده توقف کرد که ناگهان زن جوان از صندلی جلو پیاده شد و به عقب آمد و برق چاقویی که در دستش بود مرا شوکه کرد تا خواستم سر و صدا کنم راننده جوان با اسلحهای که داشت مرا تهدید کرد و خواست تا آرام باشم. ترسیده بودم و به آنها التماس میکردم. زن چاقوکش کیف دستی، طلاها و گوشی موبایلم را گرفت و پس از پیاده کردن من، در همان مسیر تاریک سوار بر پرایدشان شدند و پا به فرار گذاشتند.با ادعاهای دختر جوان تیم ویژهای از مأموران اداره مبارزه با سرقت پلیس آگاهی شرق تهران به دستور بازپرس کوهپایه از شعبه دوم دادسرای ورامین دست به کار شدند تا زوج زورگیر را دستگیر کنند.کارآگاهان در گام نخست تحقیقات پیبردند زن دیگری در دام مشابهی گرفتار شده و با راهنماییهای وی توانستند عکس چهره نگاری شده راننده هفت تیرکش را بهدست آورند. در حالی که عکس فرضی در اختیار نیروهای گشت پلیسی بود کارآگاهان در شاخه دیگری از تحقیقات محدودههای جغرافیایی را که زوج جوان طعمههایشان را در آن غافلگیر میکردند تحت بررسی قرار دادند و توانستند دوربین مداربستهای را که شماره پلاک خودروی دزدان را ضبط کرده بود شناسایی کنند. همین سرنخ کافی بود تا مأموران خانه صاحب خودرو را ردیابی کنند اما وقتی به سراغ وی رفتند پی بردند چندی پیش خودرو بهصورت قولنامهای به مرد دیگری فروخته شده است.بدینترتیب مأموران مخفیگاه راننده جوان را در منطقه کارخانه قند ورامین شناسایی کردند و در اقدامی غافلگیرانه زوج زورگیر را به دام انداختند. مریم و علیرضا ابتدا ادعای بیگناهی کردند اما وقتی خود را در برابر طعمههایشان دیدند لب به اعتراف باز کردند.«علیرضا» به مأموران گفت: مدتی بود که با «مریم» عقد موقت کرده بودم و کار در آژانس برایم سخت بود و به پول زیادی نیاز داشتم تا برای شروع زندگی خانهای اجاره کنم به همین خاطر با اصرارهای من، «مریم» نیز پذیرفت تا با هم زورگیری کنیم.وی افزود: اسلحهای که داشتم قدیمی بود، کار نمیکرد و تنها برای ترساندن طعمههایمان از آن استفاده میکردیم. علیرضا ادامه داد: چون سابقهدار نبودم فکر نمیکردم آنقدر زود دستگیر شویم و پول کمی نیز بهدست آوردیم.گفتگو با زن جوان«مریم» 22 ساله که چهرهای آرام دارد ادعا میکند بهخاطر اینکه «علیرضا» بهپسرش آسیب نرساند با وی همدستی کرده است. از همسرت جدا شدی؟بله، 16 سال داشتم که ازدواج کردم و بعد از چند سال زندگی، صاحب پسری شدیم اما همسرم بیکار بود و درآمدی نداشت به همین خاطر از هم جدا شدیم.پسرت چند ساله است؟سه ساله است و پیش مادرم زندگی میکند.چطور با «علیرضا» آشنا شدی؟بچه محل هستیم.شغل؟بعضی اوقات برای کمک در بیمارستان کار میکردم و پول خوبی نیز به دست میآوردم.پس چرا زورگیری؟«علیرضا» اصرار داشت که کمکش کنم تا زودتر پول پیش برای خانه بهدستآوریم و چون نمیخواستم آینده بچهام خراب شود و «علیرضا» به وی آسیبی نرساند، پذیرفتم تا در نقشه زورگیری همراهیاش کنم. چه نقشهای؟در متروی شهرری زنان را سوار بر خودرو میکردیم و در مسیر ورامین به بهانه پنچر شدن لاستیک، خودرو را کنار جاده نگه میداشتیم و «علیرضا» از خودرو پیاده میشد و با اسلحهای که در دست داشت در صندلی عقب مینشست و من نیز چاقو به دست خودم را به کنار طعمهمان میرساندم و دست به سرقت همه وسایل، طلا و پول میزدیم و این کار را نیز در مسیر برگشت یعنی ورامین به شهرری هم انجام میدادیم. سابقهداری؟یکبار بهخاطر سرقت یک گوشی موبایل دستگیر شدم. خانوادههایتان از آشنایی شما خبر داشتند؟بله، حتی یکبار که «علیرضا» مرا کتک زده بود از وی شکایت کردم و آنجا بود که همه از عقد موقت ما با خبر شدند.پشیمانی؟بله، تنها نگران پسرم هستم.بنابر اینگزارش، بازپرس کوهپایه با تقاضای چاپ عکس زوج زورگیر جوان خواست تا کسانی که در دام مسافرکشی آنها گرفتار شدهاند به اداره مبارزه با سرقت پلیس آگاهی شرق تهران یا شعبه دوم بازپرسی دادسرای ورامین مراجعه کنند.
1393/01/26
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 69]