واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
مرز مرگ و مردن وبلاگ > معتمدی، غلامحسین - در ادبیات مرگشناسی تفاوت ظریفی میان مرگ و مردن وجود دارد که تا اندازهای آن دو را از یکدیگر تفکیک میکند.
این جدایی بیشتر ناظر بر جنبه های کارکردی روند مردن است که بستر مناسب و ملموستری برای ارائهی کمکها و حمایتهای درمانی و تسکینی فراهم میآورد. با نگاهی که بیشتر مبتنی بر جنبههای توصیفی و مشاهدهای است، مرگ را میتوان خاتمهی کامل کلیّهی کارکردهای حیاتی دانست. در کنار آن مردن به مثابهی فرایندی در نظر گرفته میشود که همراه با از دست دادن این کارکردهای حیاتی است. به عبارت دیگر مردن را می وان ملازم یا همایند رشدی زیستن و زندگیکردن و بخشی از پیوستار تولّد تا مرگ به شمار آورد. از سوی دیگر میتوان مرگ را مفهومی انتزاعی در نظر گرفت که تظاهرات قابل مشاهدهی آن در فرایند مردن متجلّی میشود. البته این مرزبندی بیشتر جنبهی عملی و کاربردی دارد و به لحاظ نظری و یا فلسفی از اعتبار ذاتی برخوردار نیست. معهذا و به ویژه در هنگام رویارویی با بیماران روبه مرگ ارزشی عملی و حتّی راهبردی پیدا میکند.
پیشتر از همنوایی و آمیزش همه جانبهی مرگ و زندگی سخن راندیم. این جا هم تاًکید میکنیم که مرگ از آغاز تولدحضور دارد و در نهایت هم همه چیز به مرگ می انجامد. حتّی می توان گفت فرایند مردن نیز از وجه روانی آن با
مرگ خاتمه می یابد و تجربه های فیزیکی بعدی مانند تجزیه ی جسد با حضور روانی فرد همراه نیست و آن ها را
بیشتر می توان به عنوان فرایندهای پس از مرگ قلمداد کرد. حضور همیشگی مرگ به مثابه ی یک مفهوم یا پدیده بر
تمام جنبه های زندگی درونی و بیرونی افراد تاًثیر می گذارد و در ساحت اندیشه ورزی تم اصلی فلسفه ، مذهب ، هنر و
ادبیات را تشکیل می دهد بی آن که لزوماً با مردن به معنای واقعی و بیولوژیک آن همراه باشد. مردن شخصی تر از
مرگ است و در آن رویارویی و یا چالش واقعی فرد با مرگی قریب الوقوع در کار است که به سراغ او یا یکی از
عزیزان او می آید.این چالش منجر به انگیزش انبوهی از افکار ، احساسات ، ساختکارهای دفاعی و واکنش های
رفتاری می شود که می تواند انطباقی یا غیر انطباقی باشد. این همانی مرگ و زندگی در فرایند مردن نیز خود را نشان
می دهد. گاه زندگی انسان را روند رویارویی با مشکلات تعریف کرده اند. این تعریف عیناً در مورد مردن نیز صادق
است. رویارویی بامشکلات زندگی باید به نحوی مستقیم ، بهنگام ، خردمندانه و سازگارانه صورت گیرد.این شیوه ی
برخورد با مشکلات ،مسائل مربوط به بیماری های مهلک و فرایند مردن را نیز در بر می گیرد. البته در مرگ های
ناگهانی یا ناشی از تصادفات رانندگی و سوانح یا خودکشی و قتل ، فرایند مردن به معنای کلاسیک و مورد مطالعه ی آن
به چشم نمی خورد. کوتاه یا غیرمنتظره بودن این قبیل مرگ ها با یافته های خاص خود همراه است که با مشکلات
ناشی از مرگ های قابل پیش بینی که در سیر یک بیماری روی می دهد تفاوت دارد.
مرز میان مرگ و مردن در لحظه ی نهایی از میان برداشته می شود. زیرا مردن نیز مانند زندگی با مرگ به پایان می
رسد. لحظه ی مرگ مانند لحظه ی تولّد اهمیّتی بنیادی در هستی انسان دارد. در بسیاری از افراد در لحظه ی مرگ
آگاهی به معنای متعارف آن کاهش یافته و حالت نیمه هشیاری یا ناهشیاری بر فرد غلبه دارد. این امر به معنای پایان
چالشی شخصی است که در فرایند مردن یه چشم می خورد. از سوی دیگر واپسین دم ، لحظه ایست که زندگی فرد رادر
مرز دیگر نبودن وپیش از آن که خاتمه یابد در تمامیّت خود تصویر می کند.
دوشنبه 25 فروردین 1393 - 00:04:42
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]