واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: غمبارترین روز تاریخ
دریاى بى كرانه عواطف و احساسات پاك علی به موج آمد و باران اشك از دیدگان فرو بارید؛ همان گونه كه دست فاطمه در دستش بود، سر او را به سینه چسبانید تا شاید قلب طوفان زده اش آرامش یابد و اقیانوس متلاطم وجودش به سكون و آرامش گراید؛ و هر ساعتى گریستند.لحظات عجیبى بود. فرشتگان به گریه افتادند و زمین و زمان رنگ غم گرفت .آن گاه امیرمؤمنان فرمود: گرامى همسرم ! فاطمه جان ! مام پرفضیلت فرزندانم ، دخت پرشكوه پیامبر، با تو هستم !با تو، جلوه نور، فروغ ابدیت ، دخت بهشت !با تو، امانت گرانبهاى خدا و پیامبر، آرى با تو!به خداى سوگند، تو بالاتر و داناتر از آن هستى كه جز آن گونه كه خود گفتى عمل كرده باشى .معاذ الله ، انت اعلم بالله و ابر و اتقى و اكرم و اشد خوفها من الله ان اوبخك بمخالفتى (745)فاطمه جان ! دورى تو براى من سخت است و فراقت گران .دوریت سوگ پیامبر را برایم تجدید مى كند،محبوب دل پیامبر!در مورد وصیت هایت مطمئن باش كه على مرد وفاست ؛ همه را به جان مى خرم ، گرچه دشوار باشد و على تنها. واختار امرك على امرى ... و آن گاه واپسین لحظاتو سرانجام ، آن لحظات آخرین از راه رسید، پرده هاى جهان مادى به كنار رفت ، و دروازه سراى جاودانه گشوده شد.فرشتگان بال در بال در فرودگاه وحى و رسالت فرود آمدند و درهاى آسمان ها تا عرش خدا گشوده شد. بوى عطرآگین بهشت در فضا پیچید و به مشام جان رسید و باغ ها، بوستان ها و چشمه سارهاى آن در برابر بانوى سرفراز دو گیتى جلوه گر شد.حوریان بهشت صف به صف براى استقبال و خوش آمدگویى ایستادند. فرشته وحى فرود آمد،روح تابناك محمد (صلى الله علیه و آله ) تجلى كرد، و آنگاه فرشته مرگ با ادب و تواضع بر درگاه خانه على (علیه السلام) و رویاروى فاطمه (علیها السلام ) ایستاد تا روح بلند و ملكوتى او را دریافت و به همراه دیگر فرشتگان به بهشت پرطراوت و پرشكوه خدا برد؛ از همان جایى كه آمده بود.او كه دیدگان حق بین و نافذ خویش را كه بر روى این جهان بسته و بر جهان حقیقت گشوده بود، باز كرد و نگاهى پرمعناتر از همیشه به اطراف بسترش افكند و گفت : على جان ! آنچه را من دیدم شما نیز مى بینید؟ اینها ساكنان عالم بالا هستند و این فرشته وحى و او هم پدرم پیامبر است كه به من اشاره مى كند و مى فرماید: یا بینة اقدمى فما امامك خیر لك " دخت فرزانه ام بیا! بیا آنچه براى تو مهیا و آماده است برایت بهتر است ."و آن گاه فرمود: السلام على جبرئیل ، السلام على رسول الله ، اللهم مع رسولك ، اللهم فى رضوانك وجوارك ...(746)((سلام بر فرشته امین وحى !سلام بر پیامبر خدا!سلام بر همه فرشتگان و حوریان !بار خدایا! مرا قرین و همراه پیامبرت قرار ده !خداوندا! مرا در رضوان و همسایگى لطف و مهرت جاى ده !خدایا! به سوى تو روانم نه چیز دیگر.شیداى توام نه در هواى دیگر.پدر جان ! درود بر تو! سلام بر مژده ات و بر وعده هاى راستین ات !سلام بر تبسم دلنشینت !سلام بر سیماى پرفروغ و جمال جهان افروزت !
سلام بر چشمان درخشنده ات !پدر جان ! به دیده منت ؛ آمدم ، آمدم ))و آن گاه این نداى مهر و این سرود عشق در كران تا كران هستى طنین افكن شد:یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّكِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی .(747)"هان اى روح آرامش یافته !اینك خشنود و پسندیده به بارگاه پروردگارت بازگرد؛و در زمره برترین بندگان من درآى و به بهشت پرطراوت و زیباى من وارد شو!))فریاد! كه دیگر فاطمه پركشید و به پدر پیوست .و آن گاه خون در رگ ها خشكید!و آن گاه بود كه دیگر اشك ها خون شد،خون در رگ ها خشكید،قلب هاى گرم و پر طپش یخ زد،اندوه بر سینه ها كوه شد،دست ها و پاها از تلاش و تحرك واماند،خورشید از آسمان فرو غلتید،دریا از موج و خروش به ساحل آرامش رو نهاد،پرفرازترین قله استوار و سر به آسمان ساییده از هم پاشید،قلب تپنده بشریت به یكباره از حركت باز ایستاد،باران خیر و مهر و رحمت از ریزش باز ماند،چشمه ساران امید و نوید خشكید،مهتاب اندوه زده و رنگ باخته ، رخ در نقاب كشید،افق مه گرفته و غبارآلود، قیرگون گشت ،و زمین تیره و تار گردید و لرزه بر اركان آن افتاد،سوگى سهمگین به گستره عصرها و نسل ها سایه افكند،غمبارترین روز تاریخ رقم خورد،اندوه بارترین رویداد روزگاران روى داد؛ چرا كه ریحانه سرفراز و بشردوست پیامبر و گل زیبا و عطرآگین بوستان او، از جور و ستم استبداد سرانجام با پیكرى آزرده و پهلویى خسته و دلى پردرد، غریبانه سر بر بستر شهادت نهاد و براى همیشه دوستداران عدالت و آزادى و شرافت و كرامت را به سوگ خویش نشاند. برگرفته از: سیما و سیره ریحانه پیامبر (ص)، على كرمى فریدنىشکوری - گروه دین و اندیشه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 248]