تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830020351




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

در «پایتخت 3» بر وجوه مثبت مازندرانی‌ها تاکید شد


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: تاریخ انتشار: 15 فروردین 1393 ساعت 12:37 | شماره خبر: 1443558776086785232



بر خلاف برخی از مردم محترم و خونگرم مازندران که معتقدند سریال پایتخت توهین به آداب و رسوم آنهاست، نگارنده چنین گمانی ندارد و البته برای نظر و عقیده آنها احترام قائلم. بر خلاف برخی از مردم محترم و خونگرم مازندران که معتقدند سریال پایتخت توهین به آداب و رسوم آنهاست، نگارنده چنین گمانی ندارد و البته برای نظر و عقیده آنها احترام قائلم و معتقدم که باید این دیدگاه‌ها به حوزه‌های عمومی کشیده شود و صدا و سیما هراسی از این گونه انتقادات نداشته باشد که اگر چنین بود قطعا در موارد پیش از این هم می‌توانست به خوبی ماجرا‌ها را مدیریت کند. شاید اگر این سریال همانند سریال سرزمین کهن جدی و مربوط به دوره‌ای خاص از تاریخ این مرز و بوم بود و البته مشاورانش گروهی از مورخان بودند که در تمامی این سال‌ها قهرمانان و چهره‌های برجسته این آب و خاک را جاسوس و اجنبی و بیگانه‌پرست می‌دانستند، همانند مردم غیور لر چنین گمانی می‌برد،اما سریال اثری کمدی است و نویسندگان و دست‌اندرکاران آن نیز در پیشینه کاری خود نشان داده‌اند که در مسیر شاد‌کردن دل شهروندانند و وصله‌های این چنینی به آنها نمی‌چسبد. ضمن آنکه یک تن از این نویسندگان حداقل به اندازه موی سر خود برای تهرانی‌ها جوک و مثل و طنز نوشت و تبدیل به سریال و فیلم کرد، اما هیچ تهرانی اعتراض نکرد. ویژگی یک کار کمدی بر بهره‌گیری از شخصیت‌هایی است که ساده‌لوحی در ذات آنهاست.گذشته شخصیت‌های کمیک در تاریخ سینمای کمدی(از چاپلین و لورل و هاردی تا وودی‌آلن و حتی صمد خودمان) و و یا حتی ادبیات طنز ایران(همانند بهلول و ملانصرالدین و جوحی و ...)نشان می‌دهد که عنصر ساده‌گی و بلاهت ویژگی اصلی آنهاست.البته شاید برخی از این شخصیت‌ها در پرداخت به سمت لودگی هم رفته باشند، اما در مجموع دست‌اندرکاران سریال پایتخت توانستند نمره‌ای قبولی از بینندگان بگیرند، گویش‌ها بسیار به گویش و لهجه مازندرانی‌ها شبیه است و اخلاق و رفتار و حرکات نیز. این را نگارنده به عنوان یک مازندرانی می‌گوید که سالیان سال در روستا و بطن و متن زندگی مردمان زیست کرده و با اخلاق و روحیات آنها آشناست. نظرسنجی‌ها نیز حکایت از تایید همین گفته‌های دارد. حتی اگر تهمت سادگی و بلاهت را به ما مازندرانی‌ها بچسبانند نباید بینماک باشیم، ما مازندرانی‌ها با فضل و عنایتی که خداوند به ما کرده است از آب و هوا و سرسبزی و طراوتی بهره می‌بریم که بخشی از این خلقیات به همین زیست و طبیعت سرشار از زیبایی و سبزی باز می‌گردد که اسباب حسرت دیگر مناطق ایران و حتی حسادت آنان است و بنابر این نباید از طعن حسود رنجید و حتی باید این لهجه‌ها را غلیظ‌تر به کار برد. بنا بر این نباید ترشرویی به خرج دهیم و بیمناک شویم. به قول مولوی: ما در کان و معدن نبات و شادی هستیم و نباید ترشرویی به خرج دهیم. چو در کان نباتید ترشر‌وی چرایید؟ چو در آب حیاتید چرا خشک و نژندید؟ این سریال لحظات مرا که در غربت به سر می‌برم با شادی و شعف درآمیخت.اگر چه بر این باورم که چفت و بست مجموعه‌های گذشته ، به خصوص پایتخت 2، بهتر از پایتخت سه بود و دست اندرکاران سریال در مضمون و پرداخت‌ها کم آوردند و حتی به آن آب بستند. برای نمونه برخی از سکانس‌های پایتخت دو (مثل سکانس پایانی قسمت اول که با آوار شدن چراغ بر سر سفره‌ای که خروس در آن قربانی شد)بسیار درخشان از کار درآمده است من و بارها به مدد سرعت بالای اینترنت این سکانس را دیده‌آم و از ته دل خندیده‌ام ، اما در پایتخت سه ، به خصوص از زمانی که مرز واقعیت و نمایش با ورود دست‌اندرکاران کشتی و ورزش کشور اندکی دگرگون می‌شود،کار عملا به سمت و سویی دیگر میل کرد که به گمانم از همین زاویه است که مخاطبان به اعتراض برخاستند. شاید اگر کارگردان و نویسنده متن‌ها چند فعالیت طنز و کمیک را در شخصیت‌های واقعی جاسازی می‌کردند کار باورپذیرتر می‌شد. برای نمونه اگر پدر نقی(علیرضا خمسه) در میانه‌های کشتی به وسط تشک می‌آید و زیر یک خم حریف نقی را می‌گیرد(که طنز موقعیتی بسیار حسابشده بود)، چرا این گونه رخدادها برای این همه تماشاگران تهرانی رخ نمی‌دهد و بسترهای آن در ساختار کار فراهم نمی‌شود. درباره موسیقی این کار قابل یادآوری است که همچنان نقطه قوت سریال به شمار می‌رود .پیش از این درباره موسیقی این سریال نکاتی را نوشته بودم، اما به نظر می‌رسد آهنگساز اثر می‌توانست در بخش سوم به سمت بهره‌گیری از موسیقی دیگر مناطق مازندران می‌رفت که ظرفیت‌های بالایی دارند. به خصوص موسیقی منطقه ترکمن صحرا که نزدیک علی آباد کتول است و یا موسیقی مناطق میانه و شرق و غرب مازندران که با تنوع سازی و آوازی بسیاری روبرو هستند. همچنانکه معتقدم آهنگساز اثر که این بار از یک موزیسین محلی (آقای محمدی) برای بخش محلی کار بهره گرفته است، می‌بایست برای شعرهای آوازهای محلی هم از مشاوران پخته‌تری استفاده می‌کرد. در ادبیات غنی منطقه مازندران و به خصوص در دوبیتی‌هایی که با آوازهای امیری و کتولی خوانده می‌شود، برخی اشعار درباره پلنگ و حیوانات این منطقه است که مفاهیم عمیق اجتماعی و سیاسی حتی در آنها مستتر است که می‌توانست در این سریال به کار گرفته شود. در نهایت شخصا به عنوان یک مازندرانی و به رغم برخی انتقاداتی که به این سریال دارم، بر این باورم که در همین سریال بر برخی از وجوه مثبت مازندرانی‌ها تاکید شد، مهمان‌نوازی‌ آنها، کشتی‌خیز بودن این منطقه و تمسک به اخلاق پهلوانی و سماجت و پی‌گیریشان در رسیدن به هدفی که دارند، روحیه جنگجو و مقاوم و البته به فکر هم بودن در غم و بیماری و اندوه و زیر پای هم را خالی کردن در شادیها!؟(که البته اخلاقی انسانی و مربوط به همه آدمیان است و نه صرفا مازندرانی‌ها) از جمله این موارد است . در جهانی که پر از نیرنگ و فریب و حقد و حسادت و به خصوص غمناکی و اندوهگینی است،این که قوم و قبیله‌ای بتوانند حتی با لهجه خود لبخندی را بر لبان هموطنان خود بنشانند، هنری است که اجر و ثواب فراوان هم دارد.

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که روز و شب از در و دیوار آن غم و اندوه می بارد و مردمان ما که زمانی شاد و سرخوش و طربناک بودند به قول مولوی «طوطی نقل و شکر بودند» به «مرغان مرگ اندیش» تبدیل شده اند.
طوطی نقل و شکر بودیم ما
مرغ مرگ اندیش گشتیم از شما

اما با همین سریال‌ها و طنزهای نهفته در آن می‌توانیم بر عقل‌های ملولانه بخندیم و اندکی طربناکی و ابتهاج را به زیست و زندگی ملالت‌خیزمان راه دهیم.ضمن آنکه نباید این سریال را چندان جدی هم گرفت، سریالی ساخته شد که در ایام عید لبخندی را بر لب ها بنشاند و اگر همین هدف را برآورده کرده باشد به گمان من کار بزرگی کرده است و بعد از ایام عید هم باید به فکر مشکلات اساسی ‌تر زندگی‌مان باشیم و این فرصت کوتاه تعطیلی را که همانند نفس تازه کردن بود با تمام خاطرات ریز و درشتش به فراموشی بسپریم.

این غزل مولانا در دیوان شمس(اگر با تامل و تفکر خوانده شود) به گمانم می‌تواند بر برخی از این موارد انگشت تاکید نهد به خصوص که یکی دو روز دیگر سال کاری ما ایرانیان عملا آغاز می‌شود و باید رخت نو بر برخی آداب و رفتارهای نه چندان پسندیده‌مان بپوشانیم. ملولان همه رفتند در خانه ببندید
بر آن عقل ملولانه همه جمع بخندید
به معراج برآیید چو از آل رسولید
رخ ماه ببوسید چو بر بام بلندید
چو او ماه شکافید شما ابر چرایید
چو او چست و ظریفست شما چون هلپندید
ملولان به چه رفتید که مردانه در این راه
چو فرهاد و چو شداد دمی کوه نکندید
چو مه روی نباشید ز مه روی متابید
چو رنجور نباشید سر خویش مبندید
چنان گشت و چنین گشت چنان راست نیاید
مدانید که چونید مدانید که چندید
چو آن چشمه بدیدید چرا آب نگشتید
چو آن خویش بدیدید چرا خویش پسندید
چو در کان نباتید ترش روی چرایید
چو در آب حیاتید چرا خشک و نژندید
چنین برمستیزید ز دولت مگریزید
چه امکان گریزست که در دام کمندید
گرفتار کمندید کز او هیچ امان نیست
مپیچید مپیچید بر استیزه مرندید
چو پروانه جانباز بسایید بر این شمع
چه موقوف رفیقید چه وابسته بندید
از این شمع بسوزید دل و جان بفروزید
تن تازه بپوشید چو این کهنه فکندید
ز روباه چه ترسید شما شیرنژادید
خر لنگ چرایید چو از پشت سمندید
همان یار بیاید در دولت بگشاید
که آن یار کلیدست شما جمله کلندید
خموشید که گفتار فروخورد شما را
خریدار چو طوطیست شما شکر و قندید خبرآنلاین به نقل از وبلاگ سید ابوالحسن مختاباد



15 فروردین 1393 ساعت 12:37 | شماره خبر: 1443558776086785232





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 69]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن