تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 20 مرداد 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زبان خود را به نرمگويى و سلام كردن عادت ده، تا دوستانت زياد و دشمنانت كم شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سایت ایمالز

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1810403595




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فارس از مراکز بهزیستی گزارش می‌دهد بنایی از بنیاد بهشت در زمین


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس از مراکز بهزیستی گزارش می‌دهد
بنایی از بنیاد بهشت در زمین
در بازدید از مراکز نگهداری معلولین ذهنی و جسمی، بیماران اعصاب و روان و کودکان بی سرپرست می‌توان پا به بهشتی گذاشت که روی زمین بنا نهاده شده و معنایی دیگر از دنیا را در اینجا حس کرد.

خبرگزاری فارس: بنایی از بنیاد بهشت در زمین


به گزارش خبرگزاری فارس از قم، نرسیده به ترمینال قم و دور از هرگونه سر و صدای اضافه خانه‌ای از جنس بهشت بنا شده است. خانه‌ای که یکی از نیکوکاران قمی برای عشق‌ورزی به کسانی بنا کرده که دست روزگار آنان را با سایر انسان‌ها متفاوت کرده است. اینجا بهشت کوچک نام گرفته است تا این محفل زمینی و دنیایی را برایشان بهشتی کرده و راه ناهموار زندگی را برایشان تا حدودی هموار کند، در این خانه کوچک دنیا زیباتر از آنچه که هست به معلولان ذهنی نشان داده می‌شود.

شاید نگهداری از کسانی که از مشکلات ذهنی و جسمی رنج می‌برند کاری مشکل و طاقت فرسا باشد ولی 23 نفر در خانه‌ای کوچک که قطعه‌ای از بهشت است شبانه روز تلاش می‌کنند تا بتوانند به خوبی از 60 خانم جوان که هر کدام درصدی معلولیت ذهنی دارند عاشقانه پرستاری کنند. خانم جوانی که کارشناس و مددکار این بهشت است مشکلات ژنتیک، قرار گرفتن مقابل اشعه ایکس و مصرف برخی از داورها در زمان بارداری و... را از دلایل مهم دچار شدن کودک به مشکلات ذهنی عنوان می‌کند. دختران جوان معلول در تخت‌های خود نشسته‌اند و لباس‌های یک شکل به تن و روسری‌های رنگارنگی به سر دارند که در بدو ورود یکی از آنان که عاقل‌تر به نظر می‌رسد سلام می‌کند و سایر آنان فقط به کسی که به تازگی وارد این حریم شده است می‌نگرند. گهگاهی بهانه‌ای می‌گیرند که پرستار جوان با محبت پاسخ می‌دهد و از ایشان می‌خواهد که به جای بهانه گرفتن به بازدیدکنندگان فرا رسیدن عید نوروز را تبریک بگویند. معلولان قرار است در بهشت کوچک خود میزبان یکی از مقامات استانی باشند که بوی خوش اسپند با صدای صلوات در هم می‌آمیزد و سردار کاظم مجتبایی به همراه چند تن از فرماندهان نیروی انتظامی به ملاقات معلولان می‌آید. مجتبایی با اهدای سبدگل و جعبه شیرینی از زحمات مددکاران تشکر کرده و با معلولان خوش و بشی کرده و از خدا طلب شفا برای همه معلولان می‌کند. فرماندهان نیروی انتظامی استان قم با راهنمایی مددکاران طبقه بالای ساختمان را پیش می‌گیرند که در این بخش چند دختر جوان معلول به نقاشی کشیدن اهتمام دارند. همه مهمانان به سمت کارگاه نقاشی کشیده می‌شوند که یکی از دختران معلول، نقاشی خود را نشان می‌دهد و می‌خواهد نمره 20 زیر نقاشی او نقش ببندد. نقاشی جالبی است که کوچکی ذهن ایشان را نسبت به جسمشان نشان می‌دهد؛ تصویر یک خانه که با خط‌های کج و ناهمگون کشیده شده است. دودکشی که بر فراز بام شیروانی خانه خودنمایی می‌کند دود ندارد و اطراف خانه با خط‌های سبز چمن شده و در کنار آن رودی روان است. با نمره 20 که پایین نقاشی گذاشته می‌شود مهمانان خداحافظی می‌کنند و معلولان نیز برای خداحافظی دست تکان می‌دهند. همه مهمانان از بهشت به مقصد مرکز نیکان رضوی راه خود را پیش می‌گیرند. این مرکز در نقطه دیگری دور از شهر و محلی است برای آرامش و نگهداری از کسانی که مشکلات اعصاب و روان ایشان را از کانون گرم خانواده به این مرکز کشانده است. حیات بزرگی دارد که باغچه‌های آن پر است از چمن و درختان سرسبز که روح هر بیننده‌ای را نوازش می‌دهد و انعکاس نور آفتاب در درختان هوای لطیفی را به کسی که در حیاط قدم می‌زند ارمغان می‌دهد. سردار مجتبایی و همراهان که وارد محوطه می‌شوند بیماران روانی دو طرف را برای ورود ایشان به ساختمان مرکز باز می‌کنند. یکی از این بیماران که مردی 40 ساله به نظر می‌رسد جلو می‌آید و با لحنی مودبانه خوش آمد می‌گوید. مسئولان و پرستاران این مرکز، سردار مجتبایی و همراهانش را به بخش های گوناگون مرکز راهنمایی کرده و چگونگی نگهداری از این بیماران را توضیح می‌دهند.

در بخشی از این ساختمان، کارگاه نجاری وجود دارد که برخی از بیماران اعصاب و روان که در این مرکز نگهداری می‌شوند در صورت تمایل در این کارگاه حاضر شده و قاب‌های چوبی زیبایی می‌سازند. شمار فراوانی قاب عکس چوبی که به زیبایی تراشیده و ساخته شده بودند روی هم چیده شده است. در نگاه اول متوجه می‌شوی که این قاب‌های چوبی در انتظار رنگی هستند که جلوه بی رنگ آنها را خوش‌نماتر کند که با این وجود شگفت همه بازدیدکنندگان را به همراه دارد. انتهای این کارگاه بخشی وجود دارد که قاب‌های دست ساخته این بیماران روانی رنگ شده و در دل خود منظره‌‌ای زیبا را جای داده‌اند و در برخی قاب‌ها نیز تابلویی از نام ائمه اطهار (ع) با خراطی زیبا آذین شده است که در این میان تابلوهای خراطی علی ولی‌الله و محمد رسول‌الله چشمانت را به خود جلب می‌کند. شاید ایستادن بیشتر در این مرکز از روح این بیماران سلب آسایش کند و بهتر باشد با آرزوی شفا و خداقوت به پرستاران این مرکز، شفای بیماران را از خداوند طلب کنیم. مرکز صدف که محل نگهداری کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست است آخرین نقطه‌ای است که فرماندهان نیروی انتظامی برای بازدید و مهمانی به آنجا می‌روند. درب سپید بزرگ آهنی در یکی از کوچه‌های بالای شهر باز می‌شود و حیاط بزرگ با دیوارهای سنگی که در دل خود چند وسیله بازی و تفریحی کودکان به چشم می‌خورد دیده می‌شود و مقابل درب ورودی ساختمان چند خانم جوان با مهربانی و لبخند خوش آمد می‌گویند. بعد از گذشت از چند پله که به فرش قرمز آذین شده است درب اتاق بزرگی باز می‌شود که چند کودک در آن مشغول بازی هستند. دختری سه ساله جلو می‌آید، لباس قرمزی به تن دارد و موهای نرم و لخت او به دوطرف سرش به شکل زیبایی با گل سر بسته شده است.

دخترک جلو می‌آید و با لحنی کودکانه سردار را مورد خطاب قرار می‌دهد و در حالی که چشمان معصومش به طرف فرمانده نیروی انتظامی قم و همراهان گره خورده است می‌گوید «عمو خوش آمدید...  صفا آوردید...» کودکان از دیدن مهمانان به شگفت می‌آیند و خواهر و برادر دوقلوی خردسال با لباس‌های قرمز و صورتی خود را به میان مهمانان می‌رسانند و شادمانه جیغ می‌کشند. جعبه‌های رنگی عروسک و ماشین که توسط فرمانده نیروی انتظامی قم و همراهانش به کودکان اهدا می‌شود شادمانی ایشان را دو چندان می‌کند.

کودک خردسالی که احساس می‌کند از قافله دریافت اسباب بازی جامانده است خود را با رو روئک به جلو می‌رساند، دستان کوچکش را در حد توان بلند می‌کند و عروسکی با لباس طلایی در دستانش قرار می‌گیرد و شماری از کودکان خردسال ترنج فرش را برای بازی کردن ترجیح می‌دهند و با اسباب بازی‌های اهدایی مشغول بازی می‌شوند. در این لحظه صدای نوازدی که در اتاق دیگری در تخت صورتی و کوچک خود در حال استراحت است به گوش می‌رسد و مدد کار که خانمی جوان است خود را به کنار تخت نوزاد می‌رساند و او را به آغوش می‌کشد. کودک در آغوش این دایه مهربان آرام می‌گیرد و لبخندی به لب دارد و دستان خود را به نشانه شادی تکان می‌دهد شاید اگر آغوش گرم این فرشتگان زمینی نبود این کودکان احساس آرامش نمی‌کردند. یکی از نوزادان پسر که در تخت خوابیده است در خواب لبخند می‌زند و دهانش را مزه مزه می‌کند گویا در خواب پادشاهان هفتگانه است؛ فرشتگانی را می‌بیند که از شهدهای بهشتی در خواب سیرابش می‌کنند. نسیم دختر بچه خردسالی است که یک سال و نیم بیشتر ندارد و در تخت صورتی رنگش بی‌تابی می‌کند و درد بیماری نه تنها جسمش را آزار می‌دهد بلکه روحش را هم به دلیل همبازی نشدن با دیگر کودکان آزار می‌دهد.

دیدن زخم‌ها و تاول‌های روی پوست نسیم دل مردانه آقای فرمانده و همراهانش را به درد می‌آورد و توقف ایشان را کنار تخت این طفل بیمار دوچندان می‌کند ولی مشکل این طفل خردسال با هیچ دارویی غیر از امید به شفا برطرف نمی‌شود و تاپایان عمر او را همراهی می‌کند و آزارش می‌دهد. غنچه‌های نوشکفته و خندان به امید داشتن خانواده‌ای مهربان و آغوش گرم یک خانواده روزگار می‌گذرانند و کودکی خود را به امید آینده‌ای روشن سپری می‌کنند. آنچه باید دانست این است که زندگی باید کرد! گاه با یک گل سرخ، گاه با یک دل تنگ، گاه با سوسوی امیدی کمرنگ. زندگی باید کرد گاه با غزلی از احساس، گاه با خوشه‌ای از عطر گل یاس زندگی باید کرد! گاه با ناب ترین شعر زمان، گاه با ساده‌ترین قصه یک انسان... زندگی باید کرد... -------------------------------------------- گزارش: سمانه‌سادات فقیه‌سبزواری -------------------------------------------- انتهای پیام/78005/ع40

93/01/07 - 11:23





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 66]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن