تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ساعتى عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت است كه شب‏هايش به نماز و روزهايش به روزه ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829564008




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بيانات مقام معظم رهبري در حرم مطهر رضوي در اولين روز سال ۱۳۹۳


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:


۳ فروردين ۱۳۹۳ (۱۸:۴۰ب.ظ)
بيانات مقام معظم رهبري در حرم مطهر رضوي در اولين روز سال ۱۳۹۳ قوي شدن يک ملّت فقط به اين نيست که تسليحات جنگي پيشرفته‌اي داشته باشد؛ البتّه تسليحات هم لازم است، امّا فقط با تسليحات هيچ ملّتي قوي نميشود. من وقتي نگاه ميکنم، سه عنصر را پيدا ميکنم که دو عنصر از آنها همين دو نقطه‌اي است که در پيام عرض کرده‌ام؛ اين سه عنصر اگر مورد توجّه قرار گرفتند، يک ملّت قوي ميشود: يکي اقتصاد، يکي فرهنگ، و سوّمي علم و دانش.
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيّدنا و نبيّنا ابي‌القاسم المصطفي محمّد و علي آله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهدّيين المعصومين سيّما بقيّة الله في الأرضين. اللّهم صلّ علي فاطمة و ابيها و بعلها و بنيها، اللّهم صلّ علي وليّک عليّ ابن موسي عدد ما احاط به علمک، صلاةً دائمة بدوام عظمتک و کبريائک، اللّهم سلّم علي وليّک عليّ ابن موسي الرّضا عدد ما في علمک، سلاماً دائماً بدوام مجدک و عظمتک و کبريائک.
خداوند متعال را شاکر و سپاسگزارم که تفضّل فرمود و عمر داد تا بتوانيم يک بار ديگر و يک سال ديگر، در جوار اين مرقد منوّر و آسماني، در اين جمع پر شور و صميمي، با شما برادران و خواهران عزيز گفت‌وگو کنيم. لازم است اوّلاً نوروز و حلول سال نو را بار ديگر، به همه‌ي برادران و خواهراني که سخنان ما را مي‌شنوند و به همه‌ي ملّت ايران تبريک عرض کنيم و از خداوند متعال براي ملّت ايران و همه‌ي مسلمانان جهان، سال پر برکت و زندگي همراه با سعادت را مسئلت نماييم؛ و اميدواريم خداوند متعال تفضّل بفرمايد و سالي که امروز آغاز شد، سالي باشد در شأن ملّت بزرگ ايران، سالي پر خير و برکت و برخوردار از تفضّلات الهي و توجّهات پروردگار.
يک جمله‌اي در باب سال ۹۲ که ديروز به پايان رسيد عرض کنيم. در پيام اوّل سال اشاره کرديم که در سال ۹۲ آنچه به‌عنوان حماسه‌ي سياسي انتظار ميرفت، ملّت ايران خلق کردند و آفريدند. يقيناً حماسه‌ي سياسي در دو حرکت بزرگ ملّت ايران جلوه‌ي بيشتري يافت: يکي حرکت انتخابات در نيمه‌ي اوّل سال، و ديگري راهپيمايي سراسري و عظيم ملّت در نيمه‌ي دوّم. درباره‌ي انتخابات حرف بسيار زديم؛ هم اين انتخابات، هم همه‌ي انتخاباتهاي متعدّدي که از اوّل انقلاب تاکنون برگزار شده است. همچنين درباره‌ي راهپيمايي‌هاي بزرگ سراسري بيست‌ودوّم بهمن، هم اين حقير و هم ديگران، مطالب متعدّدي را بر زبان آورده‌اند که نميخواهيم آنها را تکرار کنيم؛ ولي دو نکته درباره‌ي اين دو حادثه وجود دارد. درباره‌ي هر کدام از اين دو حادثه‌اي که به معناي واقعي کلمه هر کدام يک رسانه‌ي فراگير از وضعيّت کشور ما و ملّت ما در مقابل لجن‌پراکني‌هاي مغرضانه‌ي تبليغات جهاني است، نکته‌اي وجود دارد که من مايلم قبل از مطالب مربوط به سال ۹۳ به اين دو نکته بپردازم.
نکته‌ي اوّل در باب انتخابات است. برادران و خواهران عزيز توجّه کنند که از اوّل انقلاب تا امروز، نصاب شرکت مردم در انتخابات پايين نيفتاده است، تنزّل نکرده است؛ اين خيلي مهم است. در آخرين انتخاباتي که ملّت ما پاي صندوق رأي رفتند ــ يعني انتخابات رياست جمهوري يازدهم ــ شرکت مردم در انتخابات، ۷۲ درصد بود؛ اين رقم، هم در بين انتخابهاي دنيا يک رقم بالايي است و يک نصاب برجسته‌اي است، هم در بين انتخاباتهايي که از اوّل انقلاب تا امروز اتّفاق افتاده است يکي از بالاترين رقمها است؛ معناي اين چيست؟ معناي اين شرکت وسيع مردم در انتخابات اين است که مردم‌سالاري ديني در کشور تثبيت شده است؛ معناي آن اين است که نظام جمهوري اسلامي توفيق يافته است که مردم‌سالاري را در کشور نهادينه کند؛ اين چيز کمي نيست. کشوري که در طول قرنهاي متمادي با حکّام مستبد و ديکتاتور گذران ميکرده است، آن چنان با مردم‌سالاري و شرکت مردم در انتخاب صاحبان قدرت، آشنا و در هم ‌آميخته شده است که بعد از گذشت ۳۵ سال از هيجانات اوّل انقلاب، مردم وقتي نوبت انتخاب ميرسد، ۷۲ درصد در انتخابات شرکت ميکنند؛ قدر اين را بايد دانست. من به شما جوانها و به همه عناصري که صاحب فکرند در سرتاسر کشور عرض ميکنم: اين نعمت بزرگ را ناسپاسي نکنيم؛ همچنان که در سال ۸۸ اين نعمت الهي را عدّه‌اي ناسپاسي کردند. همچنين اينکه گاهي شنفته بشود که انتخابات کشور را به عدم سلامت نسبت ميدهند ــ يعني تکرار حرف دشمنان ملّت ايران ــ اين هم ناسپاسي است. مردم‌سالاري در کشور به يک جريان عادي تبديل شده است؛ لذاست مردم در سرتاسر کشور، در روستاها، در شهرها، خود را در مقابل صندوق رأي وظيفه‌دار ميدانند، به صندوق رأي مراجعه ميکنند؛ ۷۲ درصد رأي ميدهند؛ اين خيلي چيز مهمّي است؛ در دنيا اين رقم، جزو رقمهاي بالا است.
نکته دوّم [که بايد] توجّه کنند برادران و خواهران عزيز من، در مورد راهپيمايي بيست‌ودوّم بهمن است. بعضي هستند که با محاسبه جمعيّت‌ها را محاسبه ميکنند يا با دوربينها و وسايل گوناگون مقدار جمعيّت را حدس ميزنند؛ امسال همه‌ي کساني که در اين زمينه‌ها فعّال بودند و همه‌ي کساني که اين راهپيمايي را با دقّت زير نظر داشتند، به ما گزارش دادند که جمعيّت راهپيمايي در تهران و در شهرهاي بزرگ و معروف از سالهاي قبل، هم بيشتر بود، هم پرشورتر بود يعني شعارهاي مردم، شعارهاي پرمغز و پرمعنا و پرشور بود. چرا؟ تحليلگراني که مسائل گوناگون را تحليل ميکنند، اين جور فهميدند و به نظر ما درست فهميدند؛ علّت اين بود که امسال عوامل مؤثّر در سياستهاي استکباري، لحنشان نسبت به ملّت ايران بي‌ادبانه‌تر و توهين‌آميزتر بود. چون در زمينه‌ي مسائل هسته‌اي مذاکرات انجام گرفته بود، سياستمداران آمريکا اظهارِنظر کردند که معلوم ميشود ملّت ايران از حرف خود برگشته است، از اصول خود صرفِ‌نظر کرده است! با اين زمينه، لحنشان نسبت به ملّت ايران، لحن بي‌ادبانه و توهين‌آميز بود؛ مردم اينها را شنيدند، دانستند. وقتي دشمن با چهره‌ي واقعي خود يا نزديک به چهره‌ي واقعي خود در ميدان حضور پيدا ميکند، مردم انگيزه بيشتري و همّت بلندتري براي حضور پيدا ميکنند؛ مردم چون ديدند آمريکايي‌ها نسبت به آنها بي‌ادبي ميکنند و نسبت ميدهند که از نظام جدا شده‌اند، خواستند در بيست‌ودوّم بهمن نشان بدهند که نسبت به نظام اسلامي و جمهوري اسلامي و پرچم برافراشته اسلام با همه‌ي وجود دل‌بسته‌اند. اين نشان‌دهنده‌ي حسّاسيّت مردم ما و غيرت مردم ما در برابر دشمني و شرارت دشمنان جمهوري اسلامي و دشمنان ايران است. اين هم نکته‌ي مربوط به راهپيمايي بيست‌ودوّم بهمن.
اماّ راجع به آنچه مربوط به امسال است؛ من اينجا يادداشت‌هايي کرده‌ام، عرايضي دارم، سعي ميکنم اين عرايض را به‌ صورت مجمل ــ در همين مجالي که امروز داريم؛ چون امروز جمعه است و وقت ما در پايان، محدود به نماز جمعه است ــ ان‌شاء‌الله در همين وقت، آنچه را مورد نظر است عرض بکنم؛ امّا اگر مطلبي هم ناگفته بماند، اميدواريم در گفتارهاي صاحب‌نظران و دانايان جامعه که ميفهمند سياست جمهوري اسلامي، امروز چيست و چه‌کار دارد انجام ميگيرد، براي افکار عمومي روشن بشود. حرف من ــ آنچه که امروز ميخواهم عرض کنم به‌طور خلاصه و در يک جمله ــ عبارت است از اينکه ملّت ايران بايد خود را قوي کند؛ اين حرف من است. حرف، درباره‌ي اقتدار ملّي است. من عرض ميکنم به ملّت عزيزمان که اگر ملّتي قوي نباشد و ضعيف باشد، زور خواهد شنفت، به او زور ميگويند؛ اگر ملّتي قوي نباشد، باج‌گيران عالَم از او باج ميگيرند، از او باج ميخواهند؛ اگر بتوانند به او اهانت ميکنند؛ اگر بتوانند زير پا او را لگد ميکنند. طبيعت دنيايي که با افکار مادّي اداره ميشود، همين است؛ هر که احساس قدرت بکند، نسبت به کساني که در آنها احساس ضعف ميکند، زورگويي خواهد کرد؛ چه نسبت به فرد، چه نسبت به ملّت. شاعر معروف ميگويد:
مرگ براي ضعيف امر طبيعي است
هر قوي اوّل ضعيف گشت و سپس مرد
ميگويد مرغ پخته را آوردند در برابر آن کسي که گوشت مرغ و گوشت حيواني نميخورد، نگاه کرد:« اشک تحسّر ز هر دو ديده بيفشرد»؛ به اين مرغي که جلويش گذاشته بودند، گفت:
گفت [به مرغ] از چه شير شرزه نگشتي
تا نتواند کست به مسلخ آورد
اگر تو از خودت ميتوانستي دفاع کني و در خودت قدرتي ميداشتي، جرأت نميکردند اين‌جور سر تو را ببُرند. من نه آن شاعر را قبول دارم، نه ابوالعلاي معرّي را که از قول او اين حرف گفته شده است؛ امّا اين را قبول دارم که مرگ در دنيايي که بر اساس افکار مادّي اداره ميشود، براي ضعيف امر طبيعي است؛ اين را قبول دارم. اگر يک ملّتي به خود نيايد، خود را قوي نکند، ديگران به او زور ميگويند. بعضي ملّتها هستند که تا قوي شدن، فاصله‌ي زيادي دارند؛ اميدي وجود ندارد که بخواهند در خود آن نيرويي را که بتوانند مقابله کنند با زورگويان و گردن‌کلفت‌هاي عالم، ايجاد کنند؛ امّا ملّت ما اين‌جور نيست؛ ما اوّلاً استعداد قوي شدن، زياد داريم؛ امکانات و ظرفيّتها هم زياد داريم؛ ملّت ما به ‌سمت اقتدار ملّي هم راه افتاده است و راه زيادي پيموده است؛ من بر اين اساس نقشه‌ي کلّي سال ۹۳ را در اين دو عنصر ميبينم که در پيام اوّل سال عرض کردم: اقتصاد و فرهنگ با عزم ملّي و با مديريّت جهادي.
قوي شدن يک ملّت فقط به اين نيست که تسليحات جنگي پيشرفته‌اي داشته باشد؛ البتّه تسليحات هم لازم است، امّا فقط با تسليحات هيچ ملّتي قوي نميشود. من وقتي نگاه ميکنم، سه عنصر را پيدا ميکنم که دو عنصر از آنها همين دو نقطه‌اي است که در پيام عرض کرده‌ام؛ اين سه عنصر اگر مورد توجّه قرار گرفتند، يک ملّت قوي ميشود: يکي اقتصاد، يکي فرهنگ، و سوّمي علم و دانش. درباره‌ي دانش، در اين ده دوازده سال گذشته حرفهاي زيادي زده شد و بحمدالله اثر کرد. امروز ما در دانش داريم پيش ميرويم ــ که بعد باز شايد اشاره‌اي بکنم ــ امّا در مورد اقتصاد و در مورد فرهنگ، يک اهتمام بيش از متعارف لازم است تا بتوانيم اقتصاد کشور را به شکلي دربياوريم که از آن طرف دنيا کسي نتواند با يک تصميم‌گيري، با يک نشست‌وبرخاست، بر روي اقتصاد کشور ما و بر روي معيشت ملّت ما اثر بگذارد؛ اين دست ما است، ما بايد بکنيم؛ اين همان اقتصاد مقاومتي است که سياستهاي آن در اسفند ماه ابلاغ شد؛ بنده هم با مسئولان و مديران برجسته‌ي کشور جلسه داشتم، مفصّل درباره‌ي آن صحبت کرديم؛ تجاوب هم کردند؛ يعني مسئولان سه قوّه که خودشان هم در تنظيم اين سياستها مؤثّر بودند و حضور داشتند، استقبال کردند و گفتند ما اين کار را انجام ميدهيم. من ميخواهم با مردم عزيزمان درباره‌ي اقتصاد مقاومتي اندکي امروز صحبت کنم و مردم از خود اين حقير، مطلبي را که ميخواهم عرض کنم بشنوند.
اقتصاد مقاومتي يعني آن اقتصادي که مقاوم است؛ با تحريکات جهاني، با تکانه‌هاي جهاني، با سياستهاي آمريکا و غير آمريکا زيرورو نميشود؛ اقتصادي است متّکي به مردم. سه سؤال درمورد اقتصاد مقاومتي که در حقيقت اقتصاد مقاوم است، وجود دارد؛ من اين سه سؤال را مطرح ميکنم. سؤال اوّل اين است که اقتصاد مقاومتي چه هست و چه نيست؟ خصوصيّات مثبت آن و خصوصيّات منفي و سلبيِ آن چيست؟ سؤال دوّم: آيا اقتصاد مقاومتي که داريم شعار آن را ميدهيم، تحقّق‌پذير است، ممکن است، يا نه، خيالات خام است؟ سؤال سوم: اگر تحقّق اقتصاد مقاومتي ممکن است، الزامات آن چيست، چه کارهايي بايد انجام بگيرد؟ امروز من به اين سه سؤال جواب ميدهم؛ اين مربوط به اقتصاد است. بعد راجع به مسئله‌ي فرهنگ هم که به نظر من بسيار مسئله‌ي مهمّي است، عرايضي را عرض خواهم کرد.
سؤال اوّل: گفتيم که اقتصاد مقاومتي چه هست و چه نيست. اوّلاً يک الگوي علمي متناسب با نيازهاي کشور ما است ــ اين آن جنبه‌ي مثبت ــ امّا منحصر به کشور ما هم نيست؛ يعني بسياري از کشورها، امروز با توجّه به اين تکانه‌هاي اجتماعي و زيروروشدن‌هاي اقتصادي‌اي که در اين بيست سي سال گذشته اتّفاق افتاده است، متناسب با شرايط خودشان به فکر يک چنين کاري افتاده‌اند. پس مطلب اوّل اينکه اين حرکتي که ما داريم انجام ميدهيم، دغدغه‌ي ديگر کشورها هم هست؛ مخصوص ما نيست.
دوّم اينکه گفتيم اين اقتصاد درون‌زا است. درون‌زا است يعني چه؟ يعني از دل ظرفيّتهاي خود کشور ما و خود مردم ما ميجوشد؛ رشد اين نهال و اين درخت، متّکي است به امکانات کشور خودمان؛ درون‌زا به اين معنا است. امّا درعين‌حال درون‌گرا نيست؛ يعني اين اقتصاد مقاومتي، به اين معنا نيست که ما اقتصاد خودمان را محصور ميکنيم و محدود ميکنيم در خود کشور؛ نه، درون‌زا است، امّا برون‌گرا است؛ با اقتصادهاي جهاني تعامل دارد، با اقتصادهاي کشورهاي ديگر با قدرت مواجه ميشود. بنابراين درون‌زا است، امّا درون‌گرا نيست. اينها را که عرض ميکنم، براي خاطر اين است که در همين زمينه‌ها الان قلمها و زبانها و مغزهاي مغرض، مشغول کارند که [القا کنند] «بله، اينها ميخواهند اقتصاد کشور را محدود کنند و در داخل محصور کنند». انواع و اقسام تحليل‌ها را براي اينکه ملّت را و مسئولان را از اين راه ـ که راه سعادت است ـ جدا بکنند دارند ميکنند. من عرض ميکنم تا براي افکار عمومي‌مان روشن باشد.
سوّم اينکه اين اقتصادي که به عنوان اقتصاد مقاومتي مطرح ميشود، مردم‌بنياد است؛ يعني بر محور دولت نيست و اقتصاد دولتي نيست، اقتصاد مردمي است؛ با اراده‌ي مردم، سرمايه‌ي مردم، حضور مردم تحقّق پيدا ميکند. امّا «دولتي نيست» به اين معنا نيست که دولت در قبال آن مسئوليّتي ندارد؛ چرا، دولت مسئوليّت برنامه‌ريزي، زمينه‌سازي، ظرفيّت‌سازي، هدايت و کمک دارد. کار اقتصادي و فعّاليّت اقتصادي دستِ مردم است، مال مردم است؛ امّا دولت ـ به‌عنوان يک مسئول عمومي ـ نظارت ميکند، هدايت ميکند، کمک ميکند. آن جايي که کساني بخواهند سوء‌استفاده کنند و دست به فساد اقتصادي بزنند، جلوي آنها را ميگيرد؛ آنجايي که کساني احتياج به کمک دارند، به آنها کمک ميکند. بنابراين آماده‌سازي شرايط، وظيفه‌ي دولت است؛ تسهيل ميکند.
چهارم، گفتيم اين اقتصاد، اقتصاد دانش‌بنيان است يعني از پيشرفتهاي علمي استفاده ميکند، به پيشرفتهاي علمي تکيه ميکند، اقتصاد را بر محور علم قرار ميدهد؛ امّا معناي آن اين نيست که اين اقتصاد منحصر به دانشمندان است و فقط دانشمندان ميتوانند نقش ايفا کنند در اقتصاد مقاومتي؛ نخير، تجربه‌ها و مهارتها ـ تجربه‌هاي صاحبان صنعت، تجربه‌ها و مهارتهاي کارگراني که داراي تجربه و مهارتند ـ ميتواند اثر بگذارد و ميتواند در اين اقتصاد نقش ايفا کند. اينکه گفته ميشود دانش‌محور، معناي آن اين نيست که عناصر با تجربه‌ي صنعتگر يا کشاورز که در طول سالهاي متمادي کارهاي بزرگي را بر اساس تجربه انجام داده‌اند، اينها نقش ايفا نکنند؛ نخير، نقش بسيار مهمّي هم به عهده‌ي اينها است.
پنجم، اين اقتصاد، عدالت‌محور است؛ يعني تنها به شاخصهاي اقتصاد سرمايه‌داري ـ [مثل] رشد ملّي، توليد ناخالص ملّي ــ اکتفا نميکند؛ بحث اينها نيست که بگوييم رشد ملّي اينقدر زياد شد، يا توليد ناخالص ملّي اينقدر زياد شد؛ که در شاخصهاي جهاني و در اقتصاد سرمايه‌داري مشاهده ميکنيد. در حالي که توليد ناخالص ملّي يک کشوري خيلي هم بالا ميرود، امّا کساني هم در آن کشور از گرسنگي ميميرند! اين را ما قبول نداريم. بنابراين شاخص عدالت ـ عدالت اقتصادي و عدالت اجتماعي در جامعه ـ يکي از شاخصهاي مهم در اقتصاد مقاومتي است، امّا معناي آن اين نيست که به شاخصهاي علمي موجود دنيا هم بي اعتنايي بشود؛ نخير، به آن شاخصها هم توجّه ميشود، امّا بر محور «عدالت» هم کار ميشود. عدالت در اين بيان و در اين برنامه به معناي تقسيم فقر نيست، بلکه به معناي توليد ثروت و ثروت ملّي را افزايش دادن است.
ششم، در اينکه گفتيم اقتصاد مقاومتي بهترين راه حلّ مشکلات اقتصادي کشور است شکّي نيست، امّا معناي آن اين نيست که ناظر به مشکلات کنوني کشور است ـ که يک مقداري از آن مربوط به تحريم است، يک مقداري از آن مثلاً مربوط به غلط بودن فلان برنامه است ـ نه، اين مال هميشه است. اقتصاد مقاومتي يعني مقاوم‌سازي، محکم‌سازي پايه‌هاي اقتصاد؛ اين چنين اقتصادي چه در شرايط تحريم، چه در شرايط غير تحريم، بارور خواهد بود و به مردم کمک ميکند. اين سؤال اوّل.
سؤال دوّم اين بود که آيا اين برنامه‌ي اقتصادي که شما ميگوييد اقتصاد مقاومتي، يک امر خيالي و توهّمي است و آرزو داريد که انجام بگيرد؛ يا نه، عملاً ممکن است؟ پاسخ اين است که نخير، کاملاً، عملاً، حتماً ممکن است؛ چرا؟ به‌خاطر ظرفيّتها؛ چون اين کشور، داراي ظرفيّتهاي فوق‌العاده است. من حالا چند قلم از ظرفيّتهاي کشور را عرض ميکنم. اينها چيزهايي است که آمارهاي عجيب‌و‌غريب لازم ندارد، جلوي چشم همه است، همه مي‌بينند.
يکي از ظرفيّتهاي مهمّ ما، ظرفيّت نيروي انساني ما است. نيروي انساني در کشور ما، يکي از بزرگ‌ترين ظرفيّت‌هاي کشور ما است؛ اين يک فرصت بزرگ است. عرض کرديم، جمعيّت جوان کشور ــ از پانزده سال تا سي سال ــ يک حجم عظيم از ملّت ما را تشکيل ميدهند؛ اين خودش يک ظرفيّت است. تعداد ده ميليون دانش‌آموخته‌ي دانشگاه‌ها را داريم؛ ده ميليون از جوانهاي ما در طول اين سالها از دانشگاهها فارغ‌التّحصيل شدند. همين حالا بيش از چهار ميليون دانشجو داريم که اينها در طول چند سال آينده فارغ‌التّحصيل ميشوند؛ جوانان عزيز بدانند، اين چهار ميليوني که ميگويم، ۲۵ برابر تعداد دانشجو در پايان رژيم طاغوت است؛ جمعيّت کشور نسبت به آن موقع شده دو برابر، امّا تعداد دانشجو نسبت به آن موقع شده ۲۵ برابر؛ امروز ما اين تعداد دانشجو و فارغ‌التّحصيل داريم. علاوه‌ي بر اينها، ميليونها نيروي مجرّب و ماهر داريم. ببينيد، همينهايي که در دوران جنگ به داد نيروهاي مسلّح ما رسيدند. در دوران جنگ تحميلي، يکي از مشکلات ما، از کار افتادن دستگاه‌هاي ما، بمباران شدن مراکز گوناگون ما، تهيدست ماندن نيروهاي ما از وسايل لازم ـ مثل وسايل حمل و نقل و اين چيزها ـ بود. يک عدّه افراد صنعتگر، ماهر، مجرّب، راه افتادند از تهران و شهرستانها ـ که بنده در اوايل جنگ خودم شاهد بودم، اينها را ميديدم؛ اخيراً هم بحمدالله توفيق پيدا کرديم، يک جماعتي از اينها آمدند؛ آن روز جوان بودند، حالا سنّي از آنها گذشته، امّا همان انگيزه و همان شور در آنها هست ـ رفتند داخل ميدانهاي جنگ، در صفوف مقدّم، بعضي‌هايشان هم شهيد شدند؛ تعميرات کردند، ساخت‌وساز کردند، ساخت‌وسازهاي صنعتي؛ اين پلهاي عجيب‌وغريبي که در جنگ به درد نيروهاي مسلّح ما خورد، امکانات فراوان، خودرو، جادّه، امثال اينها، به‌وسيله‌ي همين نيروهاي مجرّب و ماهر به‌وجود آمد؛ امروز هم هستند، امروز هم در کشور ما الي‌ماشاءالله؛ تحصيل‌کرده نيستند، امّا تجربه‌ و مهارتي دارند که گاهي از تحصيل‌کرده‌ها هم بسيار بيشتر و بهتر و مفيدتر است؛ اين هم يکي از امکانات نيروهاي ما است؛ هم در کشاورزي اين را داريم، هم در صنعت داريم.
يکي از ظرفيّتهاي مهمّ کشور ما منابع طبيعي است. من سال گذشته در همين‌جا راجع به نفت و گاز گفتم که مجموع نفت و گاز ما در دنيا درجه‌ي يک است؛ يعني هيچ کشوري در دنيا به‌قدر ايران، بر روي هم نفت و گاز ندارد. مجموع نفت و گاز ما از همه‌ي کشورهاي دنيا ــ شرق و غرب عالم ــ بيشتر است. امسال که من دارم با شما حرف ميزنم، کشفيّاتي درمورد گاز شده است که نشان ميدهد که از آن مقداري که سال گذشته در آمارهاي ما بود، از آن مقدار هم منابع گازي ما و ذخيره‌هاي گازي ما افزايش پيدا کرده است؛ اين وضع نفت و گاز ما است. بيشترين ذخيره‌ي منابع انرژي ــ که همه‌ي دنيا روشني خود، گرماي خود، صنعت خود، رونق خود را از انرژي دارد، از نفت و گاز دارد ــ در کشور ما است. علاوه‌ي بر اين، معادن طلا و معادن فلزّات کمياب در سرتاسر اين کشور پراکنده است و وجود دارد. سنگ آهن، سنگهاي قيمتي، انواع و اقسام فلزهاي لازم و اساسي ــ که مادر صنايع محسوب ميشوند ــ در کشور وجود دارد؛ اين هم يک ظرفيّت بزرگي است.
ظرفيّت ديگر موقعيّت جغرافيايي ما است؛ ما با پانزده کشور همسايه هستيم که اينها رفت‌وآمد دارند. حمل و نقل ترانزيت يکي از فرصتهاي بزرگ کشورها است؛ اين براي کشور ما هست و در جنوب به درياي آزاد و در شمال به آبهاي محدود منتهي ميشود. در اين همسايه‌هاي ما، در حدود ۳۷۰ ميليون جمعيّت زندگي ميکنند که اين مقدار ارتباطات و همسايه‌ها، براي رونق اقتصادي يک کشور يک فرصت بسيار بزرگي است. اين علاوه بر بازار داخلي خود ما است؛ يک بازار ۷۵ ميليوني که براي هر اقتصادي، يک چنين بازاري بازار مهمّي است.
يک ظرفيّت ديگري که در کشور وجود دارد، زيرساخت‌هاي نرم‌افزاري و سخت‌افزاري است؛ نرم‌افزاري مثل اين سياستهاي اصل ۴۴، سند چشم‌انداز و اين کارهايي که در اين چند سال انجام گرفته و همچنين زيرساخت‌هاي گوناگون مثل جاده و سدّ و پل و کارخانه و امثال اينها؛ اينها زمينه‌هاي بسيار خوبي براي پيشرفت اقتصاد کشور است، اينها ظرفيّتهاي يک کشور است.
خب، ممکن است کسي بگويد اگر تحريم نبود از اين ظرفيّتها ميتوانستيد خوب استفاده کنيد، امّا [چون] تحريم هست نميتوانيد از اين ظرفيّتها استفاده کنيد؛ اين خطا است؛ اين حرف، درست نيست. ما در بسياري از مسائل ديگر هم در عين تحريم توانسته‌ايم به نقطه‌هاي بسيار برجسته و بالا دست پيدا کنيم؛ يک مثال آن، توليد علم است؛ يک مثال آن، صنعت و فناوري است؛ در اينها ما تحريم بوديم، الان هم تحريم هستيم. در مورد دانشهاي پيشرفته و روز، الان هم درهاي مراکز علمي مهم بِروز دنيا به روي دانشمند ايراني و دانشجوي ايراني بسته است، امّا درعين‌حال، ما در نانو پيشرفت کرديم، در هسته‌اي پيشرفت کرديم، در سلّولهاي بنيادي پيشرفت کرديم، در صنايع دفاعي پيشرفت کرديم، در صنايع پهپاد و موشک، به کوري چشم دشمن، پيشرفت کرديم؛ چرا در اقتصاد نتوانيم پيشرفت کنيم؟! ما که در اين سر صحنه‌ها و عرصه‌هاي گوناگون اين همه موّفقيّت به دست آورديم، در اقتصاد هم اگر عزممان را جزم کنيم و دست به دست هم بدهيم، ميتوانيم اقتصاد را شکوفا کنيم. چشممان به دست دشمن نباشد که کِي اين تحريم را برميدارد، کِي فلان نقطه را موافقت ميکند؛ به درک! نگاه کنيم ببينيم خودمان چه‌کار ميتوانيم بکنيم.
سؤال سوم را مطرح کنم و جواب بدهم. سؤال سوم اين بود که براي اينکه اين کار بزرگ، اقتصاد مقاومتي، تحقّق پيدا کند، الزامات چيست و چه کارهايي بايد انجام بگيرد؟ خلاصه عرض ميکنيم: اوّلاً مسئولان بايد از توليد ملّي حمايت کنند. توليد ملّي، اساس و حلقه‌ي اساسي پيشرفت اقتصاد است. مسئولان بايد از توليد ملّي حمايت کنند. چه‌جوري؟ يک جا که قانون لازم دارد، حمايت قانوني کنند؛ يک جا که حمايت قضائي لازم است، انجام بگيرد؛ يک جا که حمايت اجرايي لازم است، بايد تشويق کنند و کارهايي بکنند؛ بايد اين کارها انجام بگيرد. توليد ملّي بايد رونق پيدا کند.
دوّم، صاحبان سرمايه و نيروي کار که توليدگر هستند، آنها هم بايستي به توليد ملّي اهمّيّت بدهند؛ به چه معنا؟ به اين معنا که بهره‌وري را افزايش بدهند. بهره‌وري، يعني از امکاناتي که وجود دارد حدّاکثر استفاده‌ي بهينه بشود؛ کارگر که کار ميکند، کار را با دقّت انجام بدهد؛ رحم الله امرء عمل عملاً فأتقنه، اين معناي بهره‌وري است؛ از قول پيغمبر نقل شده است: رحمت خدا بر آن کسي است که کاري را که انجام ميدهد، محکم انجام بدهد، متقن انجام بدهد. آن کسي که سرمايه‌گذاري ميکند، سعي کند حدّاکثر استفاده از آن سرمايه انجام بگيرد؛ يعني هزينه‌هاي توليد را کاهش بدهند؛ بعضي از بي‌تدبيري‌ها، بي‌سياستي‌ها موجب ميشود هزينه‌ي توليد برود بالا، بهره‌‌وري سرمايه و کار کم بشود.
سوّم، صاحبان سرمايه در کشور، فعّاليّت توليدي را ترجيح بدهند بر فعّاليّتهاي ديگر. ما ديديم کساني را که سرمايه‌اي داشتند ــ کم يا زياد ــ و ميتوانستند اين را در يک راه‌هايي به کار بيندازند و درآمدهاي زيادي کسب کنند، نکردند؛ رفتند سراغ توليد؛ گفتند ميخواهيم توليد کشور تقويت بشود؛ اين حسنه است، اين صدقه است، اين جزو بهترين کارها است؛ کساني که داراي سرمايه هستند ــ چه سرمايه‌هاي کم، چه سرمايه‌هاي افزون ــ آن را بيشتر در خدمت توليد کشور بگذارند.
بعدي، مردم در همه‌ي سطوح، توليد ملّي را ترويج کنند. يعني چه؟ يعني همين مطلبي که من دو سه سال قبل از اين، در همين جا با اصرار فراوان گفتم، يک عدّه‌اي هم از مردم خوشبختانه عمل کردند، امّا همه بايد عمل کنند و آن عبارت است از «مصرف توليدات داخلي». عزيزان من! شما وقتي که يک جنس داخلي را خريد ميکنيد به‌جاي جنس توليد خارجي، هم به همين اندازه کار و اشتغال ايجاد کرده‌ايد، هم کارگر ايراني را وادار کرده‌ايد به اينکه ابتکار خودش را بياورد ميدان؛ جنس داخلي که مصرف شد، آن کننده‌ي کار، ابتکاراتي دارد، اين ابتکارات را روز‌به‌روز افزايش خواهد داد؛ شما وقتي که جنس داخلي مصرف ميکنيد، ثروت ملّي را افزايش داده‌ايد. در گذشته، در دوران طاغوت، ترجيح مصرف خارجي به‌عنوان يک سنّت بود؛ سراغ جنس که ميرفتند، [ميپرسيدند] داخلي است يا خارجي؟ اگر خارجي بود، بيشتر به آن رغبت داشتند؛ اين بايد برگردد و به‌عکس بشود. نميگوييم خريد جنس خارجي حرام است، امّا عرض ميکنيم خريد جنس داخلي يک ضرورت براي مقاوم‌سازي اقتصاد است و بر روي همه چيز اين کشور تأثير ميگذارد. بايد به اين توجّه کرد؛ اين نقش همه‌ي مردم است. البتّه در اينجا هم مثل خيلي جاهاي ديگر، مسئوليّت مسئولان و مديران کشور از ديگران بيشتر است؛ بسياري از زياده‌روي‌ها و ريخت‌وپاش‌ها در رفتار مردم، به‌خاطر نگاه کردن به رفتار آن کساني است که آنها را "بزرگ‌ترها" ميدانند؛ اگر اسراف در بين سطوح بالا نباشد، در بين مردم هم اسراف کم خواهد شد. بنابراين ترجيح توليد داخلي يکي از کارها است.
من اين بخش را جمع بندي کنم. من عرض ميکنم: اقتصاد مقاومتي به معناي مقاوم ساختن پايه‌هاي اقتصاد، يکي از وظايف عمومي امروز ما است و همه ميتوانند در آن نقش ايفا کنند، هم مسئولين و مسئولين قواي سه‌گانه، هم آحاد مردم، هم کساني که داراي مهارت کارند، هم کساني که داراي سرمايه‌اند، هم صاحب‌نظران. البتّه آنچه که ما عرض کرديم، خلاصه‌اي بود از آنچه بايد گفت؛ به‌عهده‌ي صاحب‌نظران است که تفصيلات اينها را عرض بکنند.
بخش دوّم حرف من، درباره‌ي فرهنگ است. من در يک جمله عرض بکنم: عزيزان من! فرهنگ از اقتصاد هم مهم‌تر است. چرا؟ چون فرهنگ، به معناي هوايي است که ما تنفّس ميکنيم؛ شما ناچار هوا را تنفّس ميکنيد، چه بخواهيد، چه نخواهيد؛ اگر اين هوا تميز باشد، آثاري دارد در بدن شما؛ اگر اين هوا کثيف باشد، آثار ديگري دارد. فرهنگ يک کشور مثل هوا است؛ اگر درست باشد، آثاري دارد. الان درباره‌ي توليد داخلي حرف ميزديم؛ اگر بخواهيم مصرف توليدات داخلي به معناي واقعي کلمه تحقّق پيدا کند، بايد فرهنگ [مصرف] توليد داخلي در ذهن مردم جا بيفتد؛ اگر بخواهيم مردم اسراف نکنند، بايستي اين باور مردم بشود؛ اين يعني فرهنگ. فرهنگ يعني باورهاي مردم، ايمان مردم، عادات مردم، آن چيزهايي که مردم در زندگي روزمره با آن سر و کار دائمي دارند و الهام‌بخش مردم در حرکات و اعمال آنها است؛ فرهنگ اين است؛ اين پس خيلي اهمّيّت دارد. مثلاً در حوزه‌ي اجتماعي، قانون‌گرايي ــ که مردم به قانون احترام بگذارند ــ يک فرهنگ است؛ تعاون اجتماعي يک فرهنگ است؛ تشکيل خانواده و ازدواج يک فرهنگ است؛ تعداد فرزندان يک فرهنگ است؛ اگر در اين چيزها بينش مردم و جهت‌گيري مردم جهت‌گيري درستي باشد، زندگي در جامعه جوري خواهد شد؛ اگر خداي‌ناکرده جهت‌گيري غلط باشد، زندگي جوري ديگري خواهد شد؛ خداي‌ناکرده به همان بلايي مبتلا خواهيم شد که امروز کشورهايي که خانواده را و بنيان خانواده را ويران کردند و شهوات را به راه انداختند ــ وَاتَّبِعوُا الشَّهَواتِ فَسَوفَ يَلقَونَ غَيّا (۱) ــ به آن سرنوشت دچار شدند. بنابراين تمرکز دشمنان بر روي فرهنگ بيشتر از همه جا است. چرا؟ به‌خاطر همين تأثير زيادي که فرهنگ دارد. هدف و آماج تحرّک دشمنان در زمينه‌ي فرهنگ، عبارت است از ايمان مردم و باورهاي مردم. مسئولان فرهنگي، بايد مراقب رخنه‌ي فرهنگي باشند؛ رخنه‌هاي فرهنگي بسيار خطرناک است؛ بايد حسّاس باشند، بايد هشيار باشند. نميخواهيم بگوييم همه‌ي آسيب‌هاي فرهنگي کار بيگانگان است؛ نه، خود ما هم مقصّريم؛ مسئولان مختلف، مسئولان فرهنگي، مسئولان غير فرهنگي، کم‌کاري‌ها، غلط‌کاري‌ها، اينها تأثير داشته؛ ما همه را به گردن دشمن نمي‌اندازيم؛ امّا حضور دشمن را هم در زمينه‌ي مسائل فرهنگي نميتوانيم فراموش کنيم. امروز و از روزهاي اوّل انقلاب، دستگاه‌هاي تبليغات، همه‌ي توش‌و‌توان خود را گذاشته‌اند براي اينکه مردم را نسبت به پايه‌هاي اين انقلاب بي‌اعتقاد کنند. اين کارِ فرهنگي است؟ ايمان مردم را مورد تهاجم قرار دادند، باورهاي قلبي مردم را مورد تهاجم قرار ميدهند؛ اين را نميشود انسان نديده بگيرد.
يک سؤالي اينجا ممکن است مطرح بشود که بگويند: خب شما ميگوييد مسئولين کشور حسّاس باشند، چقدر حسّاس باشند؟ آيا اين با آزادي ــ که از شعارهاي انقلاب است و جزو پايه‌هاي جمهوري اسلامي است ــ منافاتي ندارد؟ جواب اين است که نخير، با آزادي هيچ منافاتي ندارد؛ آزادي غير از ولنگاري است؛ آزادي غير از رهاسازي همه‌ي ضابطه‌ها است. آزادي ــ که نعمت بزرگ الهي است ــ خودش داراي ضابطه است؛ بدون ضابطه، آزادي معني ندارد. اگر چنانچه کساني هستند در کشور که براي تيشه به ريشه‌ي ايمان جوانان زدن دارند تلاش ميکنند، نميشود اين را تماشا کرد به‌عنوان اينکه اين آزادي است. همچنان که اگر هروئين و بقيّه‌ي موادّ مسموم‌کننده‌ي بدن و بدبخت‌کننده‌ي خانواده‌ها را کسي بخواهد بين اين ‌و آن توزيع کند، نميشود بي‌تفاوت نشست. اينکه ببينيم کساني با استفاده‌ي از هنر، با استفاده‌ي از بيان، با استفاده‌ي از ابزارهاي گوناگون، با استفاده‌ي از پول، راه مردم را بزنند، ايمان مردم را مورد تهاجم قرار بدهند، در فرهنگ اسلامي و انقلابي مردم رخنه ايجاد کنند، ما بنشينيم تماشا کنيم و بگوييم که آزادي است، اين جور آزادي در هيچ جاي دنيا نيست! در هيچ جاي دنيا. همان کشورهايي که ادّعاي آزادي ميکنند، در آن خطوط قرمزي که دارند، بشدّت سخت‌گيرند. شما ببينيد در کشورهاي اروپايي کسي جرئت نميکند راجع به هولوکاست حرف بزند که معلوم نيست اصل اين قضيّه واقعيّت دارد يا ندارد، يا اگر واقعيّت دارد، به چه شکلي بوده؛ اظهار نظر درباره‌ي هولوکاست، ترديد درباره‌ي هولوکاست، يکي از بزرگ‌ترين گناهان محسوب ميشود، جلويش را ميگيرند، طرف را ميگيرند، زنداني ميکنند، تعقيب قضائي ميکنند؛ مدّعي آزادي هم هستند. آنچه که براي او خطّ قرمز است، در مقابل او با چنگ‌ودندان مي‌ايستد. چطور از ما توقّع دارند که خطوط قرمز اعتقادي و انقلابي کشورمان و جوانانمان را نديده بگيريم؟ اگر يک کسي است که روح استقلال ملّي را نشانه ميرود ـ الان هستند کساني که صحبت استقلال که ميشود، استقلال را مسخره ميکنند، ميگويند اين عقب‌افتاد‌گي است، استقلال چيست ـ و ميخواهد وابستگي را تئوريزه کند، استقلال را مسخره کند، دلهاي جوانان را براي مستقل زيستن متزلزل کند، نميشود در مقابل او بي‌تفاوت ماند؛ بايد در مقابل او عکس‌العمل نشان داد. يکي به ضروريّات اخلاقي و ديني جامعه اهانت ميکند، زبان فارسي را مسخره ميکند، خلقيّات ايراني را تحقير ميکند؛ اينها هست‌؛ اينها وجود دارد الان. کساني سعي‌شان اين است که بزنند توي سر روح عزّت ملّي جوان ايراني؛ مکرّر خلقيّات منفي را نسبت ميدهند: از اروپايي‌ها ياد بگيريد، از غربيها ياد بگيريد، همديگر را تحمّل ميکنند، ما همديگر را تحمّل نميکنيم! واقع قضيّه اين است؟ در خيابانهاي کشورهاي اروپايي و پايتختهاي اروپايي ــ حالا، نه بيست سال قبل و پنجاه سال قبل ــ يک نفري که اندکي حجابش را مراعات کرده، مورد تهاجم جوانها قرار ميگيرد، جلوي چشم مردم ميزنند زن محجّبه را مجروح ميکنند يا ميکشند، کسي جرئت نميکند بگويد چرا! کسي را به‌عنوان اينکه اين اهل آن کشور نيست، جلوي چشم مردم آتش ميزنند! اين تحمّل مخالف است؟ اين چيزي است که همين تازه اتّفاق افتاد؛ چند ماه قبل از اين جوانهاي الواط يکي از شهرهاي يکي از کشورهاي اروپايي، يک ايراني را کتک ميزنند، بعد رويش بنزين ميريزند، آتشش ميزنند، همسايه‌ها هم وامي‌ايستند برّوبر نگاه ميکنند، عکس‌العملي نشان نميدهند! اين تحمّل مخالف است؟ آن ‌کساني ‌که ملّت ايران را و ملّيّت ايراني را و خلقيّات ايراني را تحقير ميکنند؛ آ‌ن‌ کساني ‌که مباني اسلامي را در ذهنها متزلزل ميکنند، آ‌ن ‌کساني ‌که شعارهاي اصلي انقلاب را مورد تعرّض جدّي قرار ميدهند، آ‌ن ‌کساني ‌که نهاد خانواده را بي‌ارزش جلوه ميدهند و ازدواج را بي‌معني وانمود ميکنند ـ اينها امروز در جامعه‌ي ما هست؛ کساني اين کارها را دارند ميکنند ـ آ‌ن ‌کساني ‌که لذّت‌جويي را يک امر مطلوب و يک ارزش ميدانند ــ لذّت؛ «اصالة‌اللّذّه» همان سوغات فرهنگ غربي است؛ هرچه موجب لذّت بشود؛ خب، يکي با اعتياد لذّت ميبرد، يکي با شهوات جنسي لذّت ميبرد، يکي با کتک زدن اين ‌و آن لذّت ميبرد؛ هرچه مايه‌ي لذّت کسي باشد، اين را مباح ميدانند ـ کساني‌ که اين حرفها را ترويج ميکنند، نميشود در مقابل اينها بي‌تفاوت ماند. کساني اباحه‌گري را ترويج ميکنند. دستگاهها بايد احساس وظيفه کنند. در تخريب فرهنگي، کاري که تخريب‌کنند‌گان فرهنگ انجام ميدهند اين است که به‌جاي عزم راسخ ملّي، ترديد را در مردم ترويج ميکنند. يک ملّت تا عزم راسخ نداشته‌ باشد، نميتواند به هيچ‌جا برسد؛ سعي ميکنند عزم راسخ ملّت را در مسائل مهمّ مربوط به سرنوشت کشور به هم بزنند، در آنها ترديد ايجاد کنند؛ جاي احساس عزّت و اعتمادبه‌نفس ملّي، احساس حقارت ملّي را به آنها تزريق ميکنند؛ جاي ايمان راسخ، شبهه‌افکني و بي‌اعتقادي؛ جاي کار و تلاش و همّت بلند، لذّت‌جويي و شهوت‌راني و از اين قبيل؛ اين کارها کارهايي است که انجام ميگيرد. دستگاه‌هاي رسمي فرهنگي کشور بايستي وظايف خودشان را در مقابل اينها انجام بدهند. البتّه بعضي از وظايف، وظايف ايجابي است، بعضي از وظايف هم وظايف دفاعي است؛ هر دوي اينها بايد انجام بگيرد؛ هم وظايف ايجابي، هم وظايف دفاعي. دستگاههاي تبليغاتي کشور ما ــ چه آنهايي که مستقيماً مربوط به دولتند، چه آنهايي که مستقيم مربوط به دولت نيستند ــ از هوچي‌گري رسانه‌هاي بيگانه يا رسانه‌هايي که زبان بيگانه را در کام خودشان دارند، نبايد بهراسند، رفتارشان را با آنها تنظيم نبايد بکنند؛ اين مربوط به دستگاه هاي رسمي فرهنگي.
امّا آنچه نقطه‌ي مهم‌تر عرض من است، خطاب به جوانهايي است که در سرتاسر کشور فعّاليّتهاي فرهنگي را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خيلي هم وسيع شده است. من ميخواهم بگويم آن جوانهايي که در تهران، در شهرهاي گوناگون، در استانهاي مختلف، در خود مشهد، در بسياري از شهرهاي ديگر کار فرهنگي ميکنند، با اراده‌ي خودشان، با انگيزه‌ي خودشان ـ کارهاي بسيار خوبي هم از آنها ناشي شده است که از بعضي از آنها ما بحمدالله اطّلاع پيدا کرديم ـ کار را هرچه ميتوانند به‌طور جدّي دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همين گسترش کار فرهنگي در بين جوانهاي مؤمن و انقلابي، نقش بسيار زيادي را در پيشرفت اين کشور و در ايستادگي ما در مقابل دشمنان اين ملّت، ايفا کرده است. علاوه‌ي بر اينها، مَراجع فرهنگي. مَراجع فرهنگي يعني چه کساني؟ يعني علما، اساتيد، روشنفکران انقلابي، هنرمندان متعهّد، اينها نگاه نقّادانه خودشان را نسبت به اوضاع فرهنگي کشور همچنان داشته باشند و تذکّر بدهند. البتّه من در مورد تذکّرات، معتقدم بايد با منطق محکم و با بيان روشن، نقطه نظرات صحيح را ارائه بدهند. با تهمت‌زني و جنجال‌آفريني، بنده موافق نيستم؛ با تکفير کردن و متهم کردن اين و آن، بنده موافق نيستم. اعتقاد من اين است که مجموعه‌ي انقلابي کشور ـ که بحمدالله تعداد بي‌شماري از آنها در بين جوانهاي ما، در بين صاحب‌نظران ما، اساتيد ما، بزرگان ما، تحصيل‌کرده‌هاي ما حضور دارند ـ ميتوانند با منطقِ محکم وارد ميدان بشوند، نقّادي کنند. نقاط ضعف را و نقاط منفي را به رخ ما مسئولين بکشانند. گاهي ميشود که مسئول، متوجّه نيست چه دارد ميگذرد در متن جامعه، امّا آن جوان در متن جامعه است، او ميفهمد؛ آن عزم ملّي و مديريّت جهادي که عرض کرديم در زمينه‌ي فرهنگ، اين است.
من در پايان عرايضم يک نکته را به شما ملّت ايران عرض بکنم: بدانيد که واقعيّات جامعه‌ي جهاني بر طبق خواسته‌ها و نيّات آمريکا به پيش نميرود. آنچه استکبار جهاني و دشمنان عنود ملّت ايران خواسته‌اند تحقّق پيدا کند، در عرصه‌ي گسترده‌ي جهاني تحقّق پيدا نکرده و ان‌شاءالله تحقّق هم پيدا نخواهد کرد. آمريکا در فلسطين ناکام مانده است. نقشه‌اي که براي فلسطين داشتند و خيلي هم تلاش کردند، پيش نرفته است و ان‌شاءالله پيش نخواهد رفت. اينها ميخواهند کشور فلسطين را تبديل کنند به يک کشور يهودي. يعني فلسطيني ـ چه مسلمان، چه مسيحي ـ در فلسطين امکان زندگي کردن نداشته باشد؛ يعني کار فلسطين را بکلّي تمام کنند. اين کار را دنبال کردند؛ خيلي هم تلاش کردند در اين چند سال، نتوانستند. آمريکا در فلسطين به نتيجه نرسيد، در سوريه به نتيجه نرسيد، در عراق به نتيجه نرسيد، در افغانستان و در پاکستان مقاصدي که داشت تحقّق پيدا نکرد، اخيراً در اروپا هم ملاحظه ميکنيد و ميشنويد که نقشه‌هاي آمريکا نقش بر آب شده است. بايد بدانيم در کشور عزيز ما هم، آنها بعد از سي سال تلاشي که عليه اين انقلاب انجام دادند و عليه ملّت انقلابي ما انجام دادند، باز نتوانستند به نتايجي دست پيدا کنند؛ نشانه‌اش همين حضور مردم است. افراد مؤثّر در دولت آمريکا و نظام آمريکا اين را صريحاً گفتند، گفتند ما تحريمها را به‌وجود آورديم و تشديد کرديم که مردم را ضدّ نظام، بکشانيم به خيابانها؛ اين را صريحاً گفتند که تحريم براي اين است که انقلاب را ريشه‌کن کنند و مردم را در مقابل نظام اسلامي قرار بدهند. نتيجه چه شد؟ نتيجه اين شد که عرض کرديم، در سال ۱۳۹۲ انتخاباتي انجام گرفت با نصاب بالا از مشارکت مردم، و در بيست‌ودوّم بهمن سال ۹۲، راهپيمايي‌اي انجام گرفت پرشورتر و وسيع‌تر و بزرگ‌تر از راهپيمايي‌هاي هرسال ديگر؛ و اين همان مطلبي است که من بارها تکرار ميکنم: جوانان عزيز ما بدانند، آينده مال شما است، دشمنان شما محکوم به شکستند به توفيق الهي، و اميدواريم خداوند متعال همه‌ي شما را با توفيقات خودش به راه‌هاي سعادت رهنمون بشود، و قلب مقدّس وليّ عصر را از ما راضي و خشنود کند.
والسّلام عليکم و رحمة الله و برکاته













این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[مشاهده در: www.mojnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 139]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن