تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833616089
هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام نويسنده: محمد عابدی قریش در برابر اسلام ظهور اسلام در مکه و مخالفت آن با منافع طبقه مسلط، آنان را وا داشت تا در مقابل اسلام به معارضه برخیزند و با انواع روشها برای خاموشی شعلههای آن بکوشند. به این ترتیب جامعه مسلمانان در برابر فشارهای طاقتفرسای قریش قرار گرفت. در این مسیر، مشرکان به تناسب نوع و تازگی موقعیت مسلمانان، از تمام شیوههای ممکن استفاده میکردند. سیرهنویسان نیز به این حقیقت اشاره کردهاند که عذب قوم لا عشائر لهم ولا مانع; (1) «گروهی شکنجه میشدند که پشتوانه و بازدارندهای نداشتند.» مهمترین عکس العملهای خشونتبار قریش بر علیه مسلمانان را میتوان در چند عنوان توضیح داد. 1- شکنجه: معمولا طبقات ضعیف اجتماعی (بیشترین حامیان پیامبر صلی الله علیه و آله) گرفتار این نوع رفتار میشدند. بلال به دست امیة بن خلف، (2) عمار و پدر و مادرش به دستبنی مخزوم، (3) و زنی از کنیزان در بنی عدی توسط عمر بن خطاب که آن زمان مشرک بود، شکنجه میشد. (4) در باره بلال نقل شده است که او را بر زمین داغ میخواباندند و سنگ بر سینهاش میگذاشتند. ریسمان بر گردنش آویزان میکردند و به دستبچهها میدادند تا او را در میان کوچههای مکه به این سو و آن سو بکشند. (5) بلال خود نیز میگفت: مرا یک شبانهروز تشنه نگاه میداشتند و بعد روی سنگ داغ میخواباندند. (6) 2- زندانی کردن: مصعب بن عمیر از این گروه است. او وقتی مسلمان شد، اسلام خود را از پدر و مادر و اقوام پنهان میکرد ولی سرانجام شخصی آنان را از مسلمان شدن او آگاه کرد و خانواده نیز فرزند خود را زندانی کردند. (7) نمونه دیگر عبد الله بن سهیل بن عمرو از مهاجران به حبشه است که پس از هجرت رسول خدا به مدینه، به مکه آمد تا از آنجا به مدینه برود ولی پدرش او را زندانی کرد. (8) ابو جندل فرزند سهیل بن عمرو نیز که مسلمان شده و گرفتار زندان پدر بود، از این گروه است. او در گیر و دار صلح حدیبیه خود را از بند رهانید و به نزد پیامبر رسید ولی چون پیمان صلح امضا شده بود، باز گردانده شد. (9) البته میتوان گفت که نبود حکومت واحد و فراگیر موجب میشد تا هر خانواده بر اساس احساس تعهد خود یا قبیلهاش به زندانی کردن منحرفان از آیین جاهلی روی آورد. 3- فریب: این شیوه نیز معمولا در باره ضعفا به کار میرفت. مشرکان علاوه بر شوراندن و تحریک تودهها علیه ضعفا، گاه از فریب آنان نیز استفاده میکردند. (10) 4- فشارهای اجتماعی و اقتصادی: نقل است که عاص بن وائل حاضر نشد بدهی خود را بدهد مگر آنکه طلبکار از اسلام برگردد که البته او نپذیرفت. (11) اوج این نوع فشارها را میتوان در دوران شعب جستجو کرد. 5- قتل مسلمانان: فشار شکنجههای مشرکان چنان بود که به شهادت تعداد زیادی از مسلمانان انجامید. مادر عمار از جمله این شهداست. (12) تاثیر فشارهای قریش بر جامعه مسلمانان مسلمانان در برابر فشارهایی که بر آنان وارد میآمد به تناسب موقعیت و وضعیت، عکس العملهای متفاوتی نشان میدادند، که میتوان به برخی از آنها اشاره کرد. 1- صبر و تحمل: گروههایی از مسلمانان که به هر دلیل (روحی، جسمی، قبیلهای، ..). توان تحمل را داشتند، در برابر شکنجهها و آزارهای مشرکان صبر پیشه میکردند هر چند این صبر و تحمل گاه به کشته شدن آنها میانجامید مانند مادر عمار یاسر و ... 2- تقیه: گروههایی نیز به دلیل فشارهای طاقتفرسا ناچار شدند در ظاهر از دین برگردند هر چند در حقیقتبر دین خود باقی بودند. عمار یاسر که پس از شهادت مادرش و تحمل آزارهای فراوان دیگر، تاب و توانش را از دست داده بود اولین کسی است که از این شیوه استفاده کرد. آیهای نیز در باره درستی عمل او - که از پیامبر پرسیده بود - نازل شد: «من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان ولکن من شرح بالکفر صدرا فعلیهم غضب من الله و لهم عذاب عظیم» ; (13) «کسی که پس از ایمان به خدا کافر میشود، نه آن که او را به زور وا داشتهاند تا اظهار کفر کند و حال آن که دلش به ایمان خویش مطمئن استبلکه آنان که در دل را به روی کفر میگشایند مورد خشم خدایند و عذاب بزرگی برای ایشان است.» ابن جوزی مینویسد: غیر از کسانی که به حبشه رفتند، دیگران ایمان خود را پنهان کردند. (14) مصعب بن عمیر، سهیل بن بیضا و نعیم بن عبد الله بن اسید نیز از همین دسته بودند که ایمان خود را پنهان کردند. 3- ارتداد: به غیر از کسانی که ایمان خود را حفظ میکردند، تعدادی نیز در برابر شکنجهها و تحریمها و ناملایمتها به جد دست از ایمان خود میکشیدند. این عده بر خلاف گروه دوم که رو به تقیه میآوردند. و نیز بر خلاف گروه اول که فشارها را تحمل میکردند، به طور کامل از دینداری کناره میگرفتند و مغلوب کفار میشدند. سیرهنویسان از این فشارها که برای بازگرداندن از دین بود به نام «فتنه» و از مسلمانانی که هدف «فتنه» بودند با عنوان «مستضعف» یاد میکنند. از همین روست که در کتب مختلف میخوانیم: صهیب از مستضعفان بود، از مؤمنانی که در راه خدا شکنجه شد. در مورد عمار نیز میخوانیم: کان عمار بن یاسر من المستضعفین الذین یعذبون بمکة لیرجع عن دینه. (15) اساسا هدف عمده مشرکان از وارد کردن فشارهای مختلف نیز همین بازگرداندن از دین بود. به همین خاطر ابن عباس میگفت: این شکنجهها چنان بود که مسلمانان چارهای جز ترک دین نداشتند، آنان به افراد ضعیف چنان گرسنگی و تشنگی میدادند و آنها را میزدند که توان نشستن نداشتند; آنگاه از شکنجه شدگان میخواستند که بگویند به جای خدا، به لات و عزی، اعتقاد دارند. (16) ابن اسحاق نیز میگوید: کسانی که ضعیف بودند از دین خود برمیگشتند. (17) کلبی نام تعدادی از این افراد را میبرد همانند: سلمة بن هشام، ولید بن ولید بن مغیره. (18) و مقریزی آنها را 5 تن میداند: ابوقیس بن مغیره، ابوقیس بن فاکه بن مغیره، عاص× بن منبه، حارث بن زمعة، ولید بن مغیره. (19) هجرت تنها عکسالعمل ممکن بنا بر آنچه گفتیم مطالعه اهداف قریش از رفتارشان نسبتبه مسلمانان حکایت از آن دارد که مشرکان به چیزی کمتر از باز گرداندن تازه مسلمانان از دین جدید به آیین قدیم راضی نبودند و در این مسیر هر شخصی را به تناسب جایگاه قبیلهای و میزان اعتبار اجتماعیاش مورد آزار و اذیت قرار میدادند. درستبر همین اساس بود که شخص پیامبر و عدهای از صاحبان موقعیت قبیلهای از رفتارهای حاد در امان بودند. همین امر پیامبر را وا میداشت تا فکری به حال مسلمانان بیپناه بکند; آن فکر چیزی نبود جز «خروج از مکه» . در راستای همین مسیر، پیامبر سه حرکت انجام داد که به ترتیب عبارتاند از: هجرت مسلمانان به حبشه، سفر به طائف، هجرت به مدینه. به این ترتیب هجرت به مدینه آخرین حلقه از اقدامات رسول خداست که برای خلاص مؤمنان از فشارها و حفظ دین آنان صورت میگرفت و برای شناخت جایگاه و دلایل اصلی آن باید به مطالعه «هجرت» به عنوان یک کل که هجرت به مدینه بخشی از آن است، پرداخت. 1- هجرت به حبشهدر مورد هجرت به حبشه تنها به این نکته از زبان جعفر بن ابی طالب اشاره میکنیم که در برابر نجاشی گفت: زمانی که شمار مسلمانان افزایش یافت و ایمان آوردن به اسلام آشکار شد و شماری از قبایل به شکنجه و زندانی کردن مسلمانان خود پرداختند تا آنان را از دینشان باز گردانند، رسول خدا به آنان فرمود: در زمین پراکنده شوید. سؤال کردند به کجا؟ فرمود: به حبشه. (20) ابن اسحاق نیز نگرانی پیامبر را از امکان باز گرداندن مسلمانان به دین جاهلیتیادآور میشود و بر این نکته تاکید میکند که هدف پیامبر نجات مؤمنان از تغییر دین (فتنه) بود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله شاهد بود که خود با حمایتخداوند و عمویش از آزار مشرکان در امان است اما یارانش گرفتارند و او توان دفاع از آنان را ندارد پس به آنان گفتبه حبشه بروند و آنان نیز از ترس فتنه و برای مهاجرت به سوی خدا و حفظ دین به حبشه رفتند.» (21) وصاحب انساب الاشراف مینویسد: رسول خدا این گونه دعا فرمود: خدایا هجرت اصحاب من را پذیرا باش و آنان را به جاهلیتشان باز نگردان (22) بازگشت این مهاجران تدریجی بود. عدهای به مکه و گروهی نیز پس از هجرت به مدینه، به این شهر آمدند و آخرین گروهها در سال هفتم هجرت وارد مدینه شدند. (23) به هر حال بعد از این رویداد، قریش بر شدت فشار خود افزودند و تا آنجا پیش رفتند که در سال هفتم بعثتبه طور جدی خواستار قتل پیامبر شدند. در تاریخ به نقل از قطان میخوانیم: زمانی که قریش دریافتند تلاشهای آنان در محدود کردن رسول خدا صلی الله علیه و آله ناموفق بوده است، در صدد برآمدند تا حضرت را به قتل برسانند. این کار زمانی مقدور بود که ابوطالب رئیس بنیهاشم راضی باشد تا بعدها کار به جنگ بیپایان قبیلهای نرسد. پس از ابوطالب خواستند تا دیه قتل پیامبر را دو برابر دریافت کند و فردی غیر قریش او را بکشد. (24) ابوطالب به شدت با ایندرخواست مخالفت کرد و از بنی عبد المطلب خواست تا داخل شعب شوند و از جان رسول خدا دفاع کنند. همگی سخن او را قبول کردند و داخل شعب شدند. در این وقت قریش نیز تصمیم گرفتند پیوندهای خانوادگی و اقتصادی و ... خود را با آنان قطع کنند و پیماننامهای هم نوشتند. (25) حضور مسلمانان در شعب سه سال طول کشید. آنان سرانجام در سال دهم بعثت از محاصره رهایی یافتند. این امر خود میتوانستبرای مسلمانان پیروزی مهمی به حساب آید. این که مشرکان به رغم پیمانهای خود مبنی بر ادامه محاصره تا تسلیم پیامبر برای قتل، از تصمیم خود دستبرداشتند، نوعی رسمیتبخشیدن به مسلمانان بود و میتوانست موقعیت آنان را تثبیت کند. به همین خاطر قاضی عبد الجبار از این واقعه (پایان محاصره) به عنوان یک پیروزی بزرگ یاد میکند. (26) اما اندکی پس از آن در اول ذیقعده سال دهم ابوطالب و سی و پنج روز بعد از آن خدیجه علیها السلام درگذشتند. این دو حادثه موجب شد که پایههای حمایت قبیلهای پیامبر درهم بشکند و به جای تثبیت موقعیت مسلمانان، اوضاع از آنچه بود نیز بدتر شود. در اینجا بود که پیامبر به فکر پایگاه جدیدی برای اسلام افتاد و آن هجرتی دیگر بود. 2- سفر به طائف در مورد اوضاع پس از وفات ابوطالب، ابن هشام مینویسد: «چند صباحی از مرگ ابوطالب نگذشته بود که مردی از قریش مقداری خاک بر سر او (پیامبر) ریخت. پیامبر به همین وضع وارد خانه شد. یکی از دختران او متاثر از این واقعه آب آورد تا سر و صورت پدر را بشوید و در همان حال قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد. پیامبر فرمود: «گریه نکن دخترم. خدا حافظ پدرت است. تا ابوطالب زنده بود، قریش موفق نشدند در باره من کار ناگواری انجام دهند.» (27) (ما نالت منی قریش شیئا اکرهه حتی مات ابوطالب) وضعیت اخیر، پیامبر را وا داشت تا سفری به شهر بزرگ طائف انجام دهد. او در آنجا با سران قبیله ثقیف تماس گرفت و آیین خود را عرضه کرد، ولی پاسخ آنان این بود که: اگر تو برگزیده خدا باشی رد سخن تو موجب نزول عذاب است و اگر در ادعای خود دروغگو باشی که شایسته سخن گفتن نیستی! پیامبر متوجه بیمیلی آنان شد و از جا برخاست تا برگردد و از آنها قول گرفت که سخنانش را با افراد دیگر در میان نگذارند. اما آنان بر خلاف پیمان خود، اراذل و اوباش را بر انگیختند و پیامبر صلی الله علیه و آله را با وضع دلخراشی آزردند چنان که حضرت مجبور شد به باغی که متعلق به عتبه و شیبه دو تن از مشرکان مدینه بود، پناه ببرد. (28) چنین بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این سفر نتوانستبه پایگاهی جایگزین دستیابد و از فشارهای طاقتفرسای مکیان رها شود. نکته قابل ملاحظه در این سفر، واقعه پایانی آن و نحوه بازگشت پیامبر به مکه است. پیامبر که احتمال میداد توسط بتپرستان مکه دستگیر شود، تصمیم گرفت چند روزی در نخیله (محلی بین طائف و مکه) بماند تا کسی را بیابد و نزد یکی از سران قریش بفرستد و با امان او وارد شهر شود. ولی چون کسی را نیافتبه ناچار تا «حراء» رفت و در آنجا با یک عرب خزاعی تماس گرفت و به وسیله او به مطعم بن عدی از شخصیتهای مؤثر مکه پیام داد که به او امان دهد. مطعم نیز با اینکه بتپرستبود، گفت: محمد یک راستبه خانه من بیاید. من و فرزندانم جان او را حفظ میکنیم. پیامبر در پی توافق با مطعم، شبانه به خانه او آمد. صبح روز بعد به پیشنهاد مطعم و در حفاظت مطعم و فرزندانش به مسجد الحرام آمد و در منظر عمومی طواف کرد و همه دریافتند که وی از این پس در امان مطعم است. ابوسفیان در این ماجرا بیش از همه خشمگین بود و از این که چطور محمد از کمین او جان سالم به در میبرد در فشار و رنج افتاده بود. (29) به این ترتیب پیامبر که در پی از دست دادن استوانههای قبیلهای خود (ابوطالب و خدیجه علیهما السلام) ناچار به دنبال پایگاهی جدید خارج از مکه میگشت، ولی نتوانستبه خواسته خود در طائف برسد، توفیق یافت تا از طریق مطعم مجددا پایگاه قبیلهای دیگری در همان مکه پیدا کند و به کمک آن از شر قریش در امان بماند. در اهمیتحمایت مطعم همین بس که پیامبر در جنگ بدر که قریش ضمن دادن تلفات سنگین اسرای زیادی نیز بر جای گذاشته بودند، فرمود: اگر مطعم زنده بود و از من تقاضا میکرد که همه اسیران را آزاد کنم یا به او ببخشم، تقاضایش را رد نمیکردم. (30) زمینههای هجرت به مدینه رویکرد به تبلیغات موسمی از این پس پیامبر به صورت موسمی و در مواقعی خاص به دعوت میپرداخت و در واقع همان سیاستسالهای نخستبعثت را در پیش گرفت و به انجام دعوت در مواقع حج و ایام حرام مشغول شد. این نوع تبلیغات هر چند در اوایل سال اول (یازدهمین سال بعثت) ثمری برای پیامبر نداشت ولی در اواخر آن و نیز سال دوم و سوم (سال دوازدهم و سیزدهم بعثت) به تدریج زمینههای مهاجرت سوم، یعنی هجرت به مدینه را فراهم ساخت. در واقع فعالیتهای تبلیغی پیامبر در این مقطع (سال 11 تا 13) را میتوان جست و جویی برای یافتن فرصت و راه چارهای برای نجات از وضع موجود دانست. این اقدامات پیامبر را میتوان به دو مقطع تقسیم کرد: 1- فعالیتهای تبلیغی سال یازدهم بعثتسخنرانی در موسم حجدر ایام حج، اعراب در نقاط مختلف تجاری مانند عکاظ، مجنه و ذیالمجاز گرد هم میآمدند و معمولا شاعران گرمی بخش محافل میشدند. پیامبر از این فرصت استفاده میکرد و در نقطهای بلند میایستاد و خطاب به مردم میفرمود: به یگانگی خدا اعتراف کنید تا رستگار شوید; با نیروی ایمان میتوانید زمام قدرت را به دست گیرید و تمام مردم را زیر فرمان خود در آورید و در آخرت در بهشت جای گیرید. (31) دیدار با سران عشایر و دعوت آنان پیامبر در ایام حجبا رؤسای قبیلهها تماس میگرفت، حتی آنان را به خانه خود دعوت میکرد و پیام رسالت را به آنان ابلاغ مینمود. گاهی هم که مشغول سخن گفتن میشد، ابولهب از پشتسر میرسید و میگفت: مردم! سخن او را باور نکنید زیرا او با دین نیاکان شما مخالف است. این نوع رفتارهای ابولهب تاثیر سوئی در پذیرش دعوت داشت. (32) قبایل به طور عمومی دعوت پیامبر را نمیپذیرفتند تا اینکه پیامبر آیین خود را به گروهی از بنی عامر که وارد مکه شده بودند عرضه کرد. مردی به نام بحیرة بن فراس و یکی از بزرگان قبیله اظهار کردند که اسلام را میپذیریم و تمام نیروی خود را در اختیارتان میگذاریم به این شرط که کار جانشینی بعد از خود را به ما وا گذارید. اما پیامبر به این پیشنهاد پاسخ رد داد و فرمود: الامر الی الله یضعه حیثیشاء. (33) دیدار سرنوشتساز سرانجام در ایام حجسال یازدهم بعثت، ملاقات سرنوشتسازی روی داد که بعدها به دیدار گروه شش نفری مشهور شد. به گزارش ابن اسحاق، زمانی که رسول خدا به دعوت قبایل در موسم حج مشغول بود، در عقبه به گروهی از خزرجیان برخورد کرد. حضرت از آنها خواستبنشینند و به حرفهایش گوش کنند. آنان نیز نشستند و از دعوت پیامبر با خبر شدند و چون قبلا از یهودیان شنیده بودند که پیامبری ظهور خواهد کرد، وی را همان دانستند و دعوتش را پذیرفتند. آنها به پیامبر گفتند: ما در حالی قوم خود را ترک کردهایم که بدترین دشمنی و شرارت میان آنها وجود دارد. امیدواریم با پذیرفتن دعوت تو با یکدیگر متحد شوند. ما اکنون به سوی یثرب بر میگردیم و آیین تو را عرضه میداریم; هر گاه همگی بر پذیرفتن آن اتفاق کردند، گرامیتر از تو کسی نزد ما نخواهد بود. (34) این افراد عبارت بودند از: اسعد بن زراره، عوف بن حارث، رافع بن مالک، قطبة بن عامر، عقبة بن عامر، جابر بن عبد الله بن رئاب. (35) به این ترتیب سپاه تبلیغی شش نفره از اهالی خود یثرب، به آن شهر رهسپار شد تا با عزمی دو چندان به تبلیغ دین اسلام بپردازد. چنان که طبری مینویسد فعالیت این شش نفر به گونهای انجام شد که خانهای در یثرب نبود که سخن از پیامبر در آن نباشد. (36) 2- فعالیتهای تبلیغی سال دوازدهم و سیزدهم پیمان عقبه اول تبلیغات متعهدانه گروه شش نفری موجب شد تا گروههایی از یثربیان به اسلام روی آورند. برای همین در سال دوازدهم بعثت، دستهای دوازده نفره از یثرب حرکت کردند و با رسول خدا صلی الله علیه و آله در عقبه ملاقات نمودند و نخستین پیمان اسلامی میان آنان بسته شد. متن پیمان چنین بود: «با رسول خدا پیمان بستیم که به این وظایف عمل کنیم: ان لا نشرک بالله شیئا و لا نسرق و لا نزنی و لا نقتل اولادنا و لا ناتی ببهتان نفتریه بین ایدینا و ارجلنا و لا نعصیه فی معروف; «به خدا شرک نورزیم، دزدی و زنا نکنیم، فرزندانمان را نکشیم، به یکدیگر بهتان نزنیم و در کارهای نیک نافرمانیاش نکنیم.» (37) رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود: اگر بر طبق این پیمان عمل کنید جایگاه شما بهشت است و اگر نافرمانی کنید، کار دستخداست; یا میبخشد یا عذاب میکند. این دوازده نفر به یثرب برگشتند و مدتی بعد ضمن نامهای از پیامبر درخواست کردند برای آنان مبلغ دینی بفرستد. (38) همچنین نقل است که دو نفر (معاذ بن بن عفرا و رافع بن مالک) نزد رسول خدا آمدند تا کسی را برای تعلیم دین نزد آنان بفرستد. (39) در پی این درخواست، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مصعب بن عمیر را برای تعلیم و تبلیغ نزد آنان فرستاد. وی امر جماعت و جمعه و نیز قرائت قرآن را عهدهدار شد و به تبلیغات گستردهای به نفع اسلام دست زد. یکی از بزرگترین موفقیتهای او مسلمان کردن یک قبیله (بنی عبد الاشهل) بود. ابن اسحاق در این باره میگوید: اسعد و مصعب نزدیک خانههای بنی عبد الاشهل و بنی ظفر زندگی میکردند. وقتی سعد بن معاذ و اسید بن حضیر متوجه حضور آنان شدند، تصمیم گرفتند آن دو را بیرون برانند. اسید نزد آنان آمد ولی با شنیدن آیات قرآن تحت تاثیر قرار گرفت و مسلمان شد. سعد بن معاذ (اسید فرزند خاله او بود) به دنبال وی نزد آنان آمد و او نیز مسلمان شد. سعد بعد از آنکه مسلمان شد نزد بنی عبد الاشهل آمد و چون بزرگ آنان بود از آنها خواست تا مسلمان شوند. خاندان بنی عبد الاشهل دعوت وی را لبیک گفتند و همگی مسلمان شدند. (40) همین امر موجب نفوذ اسلام در میان اوس و خزرج شد و به این ترتیب زمینه برای حضور پرشورتر در ایام حجسال دیگر فراهمتر شد. در تاثیر اقدامات تبلیغی مصعب همین بس که بلاذری در فتوح البلدان مینویسد: «فتحت المدینة بالقرآن; (41) مدینه با قرآن فتح شد.» پیمان عقبه دوم در سال بعد، تعداد قابل توجهی از تازه مسلمانان یثرب در موسم حجشرکت کردند. کاروان یثرب شامل پانصد نفر بود که هفتاد نفر آنان مسلمانان بودند. بلاذری رقم بیعت کنندگان را هفتاد مرد و دو زن میداند. (42) دو نفر از اعضای کاروان (عویم بن ساعده و سعد بن خیثمه) (43) در مکه نزد رسول خدا رسیدند و قرار شد در ایامی که حجاج در منی هستند (در عقبه) با وی دیدار کنند. در شب موعود (13 ذیحجه)، مسلمانان با رعایت اصول پنهانکاری، خود را به شعبی که آنجا بود رساندند زیرا رسول خدا فرموده بود نباید کسی را بیدار کنند و منتظر فرد غایبی شوند. به همین خاطر، یثربیها تکتک و دو به دو به سوی منطقه مورد نظر رفتند. (44) در آنجا چند نفر سخن گفتند; از جمله براء بن معرور گفت: به خدا سوگند هرگز در دل ما غیر از آنچه بر زبان ما جاری میشود، چیز دیگری نیست. ما جز صداقت و عمل به پیمان و جانبازی در راه پیامبر، چیزی در سر نداریم. بعد از آن پیامبر آیاتی چند از قرآن خواند و فرمود: با شما بیعت میکنم بر این که از من دفاع کنید همان طور که از فرزندان و اهل بیتخود دفاع میکنید. باز براء برخاست و گفت: ما فرزندان جنگ و تربیتیافتگان جبهههای نبرد هستیم. بعد از آن جمعیتبیعت کردند و به آرامی پراکنده شدند. ابوالهیثم هنگام بیعت گفت: ای رسول خدا! ما با یهودیان پیمان بستهایم، حالا ناچاریم از آن صرف نظر کنیم پس سزاوار نیستشما روزی از ما دستبردارید و به سوی قوم خود برگردید. پیامبر فرمود: شما با هر کسی پیمان بستهاید، من آن پیمان را محترم میشمارم ... (45) آنگاه دوازده نفر نماینده برای آنها انتخاب کرد. (46) رسول خدا قول داد در موقع مناسب، مکه را ترک کند و به مدینه برود. (47) نکاتی در باره اهمیت این پیمان به این ترتیب معلوم میشود اندیشه هجرت پیامبر، حد اقل از پیمان دوم عقبه، رسمیت مییابد و شکل یک تعهد را به خود میگیرد که پیامبر باید در فرصت مناسب به آن عمل کند. علاوه بر این، پیمان یاد شده از جهت دیگری نیز اهمیت منحصر به فرد داشت و آن مسئله اعلان حمایت از پیامبر و تقویت مواضع او بود. زیرا در این زمان، پیامبر سخت در معرض تهدید مشرکان بود قرار داشت و از همین رو به طائف رفته بود تا پناهی بیابد که توفیق نیافته و به طور موقت در پناه مطعم بن عدی دوباره وارد مکه شده بود. اما اینک یثربیها، با پذیرش اسلام و اعلام تعهد برای دفاع از وی، راهی جدید فراروی پیامبر مینهادند، عبادة بن صامت پیرامون بیعت در عقبه دوم میگوید: «بایعنا رسول الله صلی الله علیه و آله علی السمع و الطاعة فی العسر و الیسر و المکره و المنشط و ان لا ننازع الامر اهله و ان لانقول الا بالحق حیث کان و لانخاف لومة لائم.» (48) موضوع سوم که پیروزی بزرگی برای پیامبر در عقد چنین بیعتی به شمار میآمد، مسئله واگذار نکردن جانشینی خود به قبیلههای دیگر بود. همان طور که گفتیم بنو عامر بن صعصعه در برابر دعوت پیامبر حاضر به یاری او شدند به این شرط که جانشینی خود را به آنان وا گذارد ولی پیامبر نپذیرفت. در پیمان با یثربیها نیز به نقل سیوطی، عبارت (الا ننازع الامر اهله) به تاکید میرساند که سخن بر سر حکومتبوده است (49) ; یعنی پیمان میبندیم که در مورد امر (حکومت) با اهل آن منازعه نکنیم. پس از بیعت، فردای آن شب قریش نزد اوس و خزرج آمدند و نسبتبه موضوع بیعت تحقیق کردند. اما مسلمانان، مشرکان اوس و خزرج را گواه گرفتند که چنین گزارشی نادرست است. عبد الله بن ابی نیز اظهار کرد که قوم او بدون اطلاعش کاری نمیکنند. با این حال قریش به جست و جوی برخی از سران مسلمان شده پرداختند و تنها به سعد بن عباده دستیافتند که او هم توسط جبیر بن مطعم نجات یافت. (50) نگاهی به دلایل گسترش اسلام در یثرب (مدینه) مطالعه چگونگی گسترش اسلام در مدینه نشان از تفاوت ملموس آن با گرایش مردم مکه و طائف دارد. بر خلاف آن دو مرکز، اسلام از همان سالهای یازدهم و دوازدهم به بعد که پیامبر به فکر پایگاهی در خارج مکه افتاد، به طور گسترده پذیرای اسلام شدند و زمینه را برای انتقال پایگاه اسلام، به آن شهر آماده کردند. بنا بر این لازم است نگاهی به دلایل تفاوت این بسترها بیندازیم. 1- آگاهی از ظهور پیامبر ابن اسحاق میگوید: یهودیانی که در این بلاد با اوس و خزرج زندگی میکردند و اهل کتاب بودند، هرگاه با اعراب به نزاع برمیخاستند، میگفتند پیامبری ظهور خواهد کرد; ما از او پیروی میکنیم و شما را چون عاد و ارم به قتل میرسانیم. (51) همین امر سبب شد در همان آغاز دعوت، برخی از آنها اظهار کنند که این همان رسول موعود یهودیان است، اجازه ندهید یهودیان بر شما سبقت گیرند. (52) 2- وضعیتبحرانی یثرب نزاعهای صد و بیستساله، مردم یثرب را خسته کرده بود. مطالعه جنگ بغاث که یکی از جنگهای یثربیان است چهره بحرانی آن سامان را نشان میدهد. در این جنگ که «اوسیها» در آغاز شکستخوردند و به سوی نجد گریختند، خزرجیها به سرزنش آنان پرداختند. به همین دلیل رئیس اوسیها نیزهاش را در ران خود فرو برد و از اسب افتاد و فریاد زد به خدا سوگند از جای خود برنمیخیزم تا اینکه کشته شوم. به این ترتیب اوسیها روحیه تازهای یافتند و این بار آنان پیروز شدند. بعد از آن جنگها و صلحهای پیاپی میان آنان برقرار بود و هر دو طرف از این وضع خسته شده بودند. آنها سرانجام به این نتیجه رسیده بودند که از عبد الله ابن ابی یکی از اشراف خزرج که در جنگ شرکت نکرده بود، بخواهند تا میانشان صلح برقرار کند و هر دو قبیله را از این وضعیتبرهاند. آنان حتی تاج امیری هم برای او حاضر کرده بودند که در همین زمان موضوع دعوت پیامبر پیش آمد و آنان رو به پیامبر آوردند. به روایتی از عایشه، روز بغاث روزی بود که خداوند آن را درآمدی برای رسول خود قرار داد. وقتی آن حضرت وارد مدینه شد، سران آنها متفرق، کشته یا زخمی شده بودند و این درآمدی برای ورود اسلام بود. (53) 3- نقش مبلغ موفق رسول خدا صلی الله علیه و آله از نقش ویژه مصعب و نیز سعد بن معاذ رئیس قبیله بنی الاشهل نباید غفلت ورزید که موجب شدند کل یک قبیله، یکجا ایمان آورند. 4- وجود افکار توحیدی یکی از حنفای مدینه، ابوقیس صرمة بن ابی انس است که رو به رهبانیت آورده و از بتپرستی کناره میگرفت. او میگفت خدای ابراهیم را میپرستد. بعد از ورود رسول خدا به مدینه مسلمان شد. (54) این گونه افکار توحیدی موجب تسهیل نفوذ اسلام در مدینه شد. 5- وابستگی کمتر به بتها مردم مدینه چون قرابتبیشتری با یهودیان داشتند، کمتر از مردم مکه به بتپرستی آلوده شدند. البته مردم مکه، منافع اقتصادی و سیاسیشان را نیز در ارتباط مستحکم با بتپرستی میدیدند. به این خاطر بدنه جامعه خصوصا جوانان زودتر ایمان میآوردند و اقلیت متعصب را هم به اصرار و اجبار با خود همراه میکردند. (55) در مورد اقدامات جوانان، این حکایت جالب نقل شده است که: عمرو بن جموح پیرمرد لجوج بنی سلمه بود و بعد از از گشت بیعتکنندگان عقبه دوم هنوز بر شرک خود باقی بود. جوانان خصوصا معاذ بن جبل و معاذ بن عمرو، شبانه بت او را در چاله کثافات انداختند. فردا عمرو بتخود را برداشت و شست. روز بعد نیز آنها چنین کردند. روز سوم عمرو خسته از بیخاصیتی بت، لب به شکوه گشود و گفت: من نمیدانم چه کسی با تو چنین میکند، ولی اگر کاری از تو ساخته است، با این شمشیر، از خودت دفاع کن. اما آن شب نیز جوانان بت را در چاه کثافات انداختند و سگ مردهای را به آن بستند. عمرو با ملاحظه این وضع از خواب غفلتبیدار شد و اسلام را پذیرفت. (56) آغاز هجرت هجرت به مدینه حد اقل به دو بخش تقسیم میشود، ابتدا هجرت مسلمانان و بعد هجرت پیامبر با اندک یاران باقیمانده. بنا بر این باید در مورد این دو به تفصیل سخن گفت. 1- هجرت مسلمانان اعلان حمایت اهالی یثرب از پیامبر، خشم و کینه قریش را برانگیخت و آنان را به آزار و اذیت مسلمانان وا داشت. در نتیجه روز به روز بر میزان آزارها و اذیتها افزوده شد (57) و کار به جایی رسید که خود مسلمانان از رسول خدا درخواست مهاجرت کردند. پیامبر نیز بعد از چند روز فرمود که بهترین نقطه یثرب است و شما میتوانید یک به یک به آنجا بروید. بنا بر این فشارهای قریش روند مهاجرت را جلوتر انداخت. البته پیش از دستور پیامبر نیز مهاجرت به مدینه تجربه شده بود و آن هجرت ابوسلمة بن عبد الاسد بود. (58) در هر صورت مسلمانان به آرامی از این شهر خارج میشدند تا آنجا که در مدت 70 روز یا سه ماه (فاصله پیمان عقبه دوم تا هجرت رسول خدا) اکثریت مسلمانان به یثرب هجرت کرده بودند. مشرکان نیز بیکار نبودند و به محض پی بردن به این حرکت، تصمیم گرفتند هر طور که ممکن است، مانع خروج آنان شوند. مثلا وقتی ابو سلمه هجرت کرد، خانواده همسرش، اجازه هجرت به زن ابوسلمه را ندادند و تنها یک سال بعد که زن ابو سلمه به شدت اظهار بیتابی میکرد اجازه خروج یافت. (59) با این همه اکثر مسلمانان رفتند. حتی گروهی به صورت خانوادگی هجرت کرده بودند مانند خاندان جحش (بنو غنم) (60) لذا وقتی ابوجهل و چند نفر از قریش به همراه عباس عموی رسول خدا از کنار آن خانه میگذشتند، عباس گفت: این کار فرزند برادر من است که جماعت ما را متفرق کرد و امور ما را پراکنده ساخت و بین ما جدایی انداخت. (61) چهار فرزند بکیر نیز یکجا همراه با هم پیمانان خود یکباره مکه را ترک کردند. (62) در باره عیاش بن ابی ربیعه نیز نقل شده است که ابوجهل و برادرش حارث به یثرب آمدند و با نقل دلنگرانیهای مادر او و گریههایش دلش را نرم کرده و او را به مکه باز گرداندند. در مکه، وی را زندانی کردند و به مردم گفتند با سفیهان خود این گونه رفتار کنید. (63) به صهیب رومی نیز وقتی اجازه خروج دادند که پذیرفت تمام دارایی خود را به مشرکان بدهد. (64) البته علاوه بر فشارهای قریش، مشکلات خانوادگی افراد نیز گاه موجب ایجاد درد سر میشد. از همین رو گفتهاند که آیه «ان من ازواجکم و اولادکم عدو لکم فاحذروهم» (65) در باره مهاجرانی نازل شد که زنان و فرزندانشان با گریه و بیتابی مانع از هجرت آنان میشدند. به این ترتیب در مدتی اندک، شهر مکه تقریبا از مسلمانان خالی شد. تنها پیامبر، علی علیه السلام و ابوبکر (البته عدهای از خانواده آنان هم مانده بودند) و افراد بازداشتشده و بیمار باقی ماندند. 3- هجرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله جلسه دار الندوه: شکلگیری پایگاه جدید اسلام در مدینه، مشرکان را در ترس و وحشت فرو برد و آنان که تا کنون به طور جدی در باره کشتن پیامبر به دلیل حفظ امنیت مکه برای تجارت، تصمیم نگرفته بودند، اینک برای مقابله با تهدید جدی مسلمانان علیه تجارت آنان که با حضور مسلمانان در مدینه محل عبور کاروانهای قریش ایجاد شده بود، باید تصمیم میگرفتند. به همین دلیل در دار الندوه گرد آمدند. در این روز (یوم الزحمه) ابوالبختری بن هشام پیشنهاد حبس و اسود بن ربیع پیشنهاد تبعید را مطرح کردند (66) و سرانجام به پیشنهاد ابوجهل تصمیم گرفتند وی را به قتل برسانند. خود ابوجهل شیوهای را پیشنهاد کرد که بعدها موجب اختلافات داخلی نشود، او گفت: همه خانوادههای قریش و حتی ابولهب در این اقدام شرکت کنند تا اگر بنیهاشم مدعی شدند، نتوانند با همه در بیفتند و ناچار به دیه راضی شوند. خبر جبرئیل از جلسه دار الندوه خیلی زود، جبرئیل خبر این توطئه را به اطلاع پیامبر رساند و او را از خوابیدن در آن شب موعود برحذر داشت (67) و به روایت دیگر، رقیعه فرزند ابوصیغی این خبر را به پیامبر رساند. (68) خداوند متعال بعدها اخبار مربوط به تصمیم مشرکان را این گونه بیان میفرماید: «و اذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک او یقتلوک او یخرجوک و یمکرون و یمکرالله والله خیر الماکرین» ; (69) «[ای رسول ما] به یاد آر وقتی را که کافران با تو مکر میکردند تا تو را [از مقصد خود که تبلیغ دین خداست] باز دارند یا بکشند یا از شهر بیرون کنند. اگر آنها با تو مکر کنند خدا هم با آنها مکر میکند و خدا بهتر از هر کس مکر تواند کرد.» البته از آنجا که این سوره مدنی است، احتمال دارد حکایتخداوند از تصمیم مشرکان باشد نه این که همان روز این آیه نازل شده باشد. (70) شب موعود و فداکاری علی سرانجام شب موعود فرا رسید و چهل نفر از قریش (یا 15 یا 100 نفر) اطراف خانه پیامبر را محاصره کردند. (71) پیامبر که به کمک فرشته الهی از تمام توطئه آگاه بود، رو به علی علیه السلام کرد و فرمود: من امشب مامور هستم از مکه بروم، زیرا نقشه قتل من در میان است; آیا تو در بستر من میخوابی؟ و نیز میفرماید: «افدنی بنفسک; جانت را فدایم کن.» تنها چیزی که علی بن ابیطالب میپرسد این است که آیا اگر من در جای شما بخوابم، شما به سلامتخواهید بود؟ که پیامبر میفرماید: آری. (72) آنگاه پیامبر میفرماید: امشب در جای من بخواب و پارچه سبز رنگی را که هنگام خواب روی خود میکشم، روی خود بکش، علی علیه السلام نیز چنین میکند. غزالی در احیاء العلوم پیرامون ارزش این فداکاری مینویسد: شبی که علی علیه السلام بر بستر پیامبر صلی الله علیه و آله خوابید، خداوند به دو فرشتهاش جبرئیل و میکائیل وحی کرد که من عمر یکی از شما را گرفتم و به عمر دیگری اضافه کردم. کدام یک در حق دیگری ایثار میکنید؟ هر یک حیات را برگزیدند. آنگاه خداوند فرمود: افلا کنتما مثل علی بن ابیطالب علیه السلام خیتبینه و بین محمد فبات علی فراشه یفدیه بنفسه ویؤثره بالحیاة اهبطا الی الارض فاحفظاه من عدوه. (73) امام سجاد علیه السلام نیز میفرمود: اولین کسی که جان خود را برای جلب رضای خدا تقدیم کرد، علی بود. (74) و از امام باقر علیه السلام نقل شده است که آیه «و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله» (75) «بعضی مردانند که از جان خود در راه رضای خدا در میگذرند.» در باره لیلة المبیت و در شان امیر مؤمنان نازل شد که به جای پیامبر خوابید. (76) خروج پیامبر از خانه بسیاری عقیده دارند که پیامبر در حالی که آیات نخستسوره یس و از جمله آیه «و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم فهم لا یبصرون» (77) را میخواند از خانه خارج شد و به سمت جنوب شهر مکه (عکس سمت مدینه) حرکت کرد. علی بن ابراهیم در تفسیر آیه «و اذ یمکر بک الذین کفروا» مینویسد که هنگام خروج پیامبر از خانه تمام آنها خوابیده بودند تا بامدادان حمله کنند و گمان نمیکردند پیامبر از نقشه آنان مطلع باشد. البته به نظر میرسد این تفسیر صحیح نباشد زیرا بعید است چهل نفر آدمکش که خانه را محاصره کردهاند، همه بخوابند. (78) اما قراین زیادی وجود دارد که خداوند نمیخواست پیامبرش را از طریق اعجاز نجات دهد. یکی از این قراین، خوابیدن علی علیه السلام به جای پیامبر صلی الله علیه و آله است که اگر قرار بود اعجاز در کار باشد، نیازی به این امور نبود. با این وصف امکان دارد نظر کسانی که میگویند پیامبر قبل از آمدن دشمنان، خانه را ترک کرده است درستباشد. (79) حمله به خانه طبق برنامه، قرار بود حمله در نیمه شب صورت گیرد. اما ابولهب گفت: در این وقت، زنان و فرزندان در داخل خانه هستند. برخی نوشتهاند که صدای زنی از داخل خانه شنیده شد; به دنبال آن برخی گفتند نمیتوانند تحمل کنند که بعدها عرب در بارهشان بگویند حرمت فرزندان عم خویش را شکستند. از همین رو منتظر ماندند تا صبح حمله کنند. (80) البته آنان همچنان مواظب بودند تا پیامبر از خانه خارج نشود و گاه به سوی وی (در حالی که امام به جای پیامبر خوابیده بود) تیرها (یا سنگهایی) هم پرتاب میکردند اما امام گاه تنها در جای خود میغلطید ولی سر خود را بیرون نمیآورد. (81) به هر حال وقتی صبح شد همگی به خانه هجوم آوردند ولی به یکباره علی از بستر برخاست و همه را مات و حیران کرد. آنان که تازه دریافته بودند پیامبر قبلا از خانه خارج شده است، از امام پرسیدند او کجاست؟ حضرت اظهار بیاطلاعی کرد. برای همین امام را از خانه بیرون کشیدند و کتک زدند و ساعتی هم در مسجدالحرام زندانی کردند و بعد رهایش ساختند. (82) در برخی روایات نیز آمده است که او را تا سر حد کشتن زدند. (83) امام خود در باره حمله این شب، اشعاری سروده است که بخشی از آن چنین است: وقیتبنفسی خیر من وطا الحصی و من طاف بالبیت العتیق و بالحجر محمد لما خاف ان یمکروا به فوقاه ربی ذوالجلال من المکر و بت اراعیهم متی ینشروننی و قد وطنت نفسی علی القتل والاسر من جان خود را برای بهترین فرد روی زمین و نیکوترین شخصی که خانه خدا و حجر اسماعیل را طواف کرده استسپر قرار دادم. آن شخص گران قدر، محمد بود و من هنگامی دستبه این کار زدم که کافران نقشه قتل او را کشیده بودند ولی خدای من او را از مکر دشمنان حفظ کرد. من در بستر وی تا صبح ماندم و در انتظار حمله دشمن بودم و خود را برای مرگ یا اسارت آماده کرده بودم. (84) و چنین بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله توانستبه سلامت راهی مدینه شود. (85) پاسخ به چند شبهه 1- چرا آیه 207 سوره بقره در باره علی علیه السلام است؟ گفتهاند که آیه 207 سوره بقره در مورد علی علیه السلام نازل نشده است. در این مورد سمرة بن جندب با گرفتن چهارصد هزار درهم حاضر شد نزول این آیه در باره علی علیه السلام را انکار کند. او چنین کرد و اظهار داشت که آیه یاد شده در مورد ابن ملجم است و آیه 204 بقره در حق علی است. البته این تلاش ذلیلانه نیازی به پاسخ نداشت چون در طول تاریخ روشن شد که این آیه در حق حضرت علی بود و مفسران و محدثان بزرگ به این حقیقت اعتراف کردند. (86) 2- خوابیدن علی علیه السلام در بستر پیامبر چه اهمیتی داشت؟ جاحظ یکی از دانشمندان اهل سنت میگوید: هرگز خوابیدن علی در بستر پیامبر را نباید فضیلتبزرگی دانست چون پیامبر به او اطمینان داده بود که اگر در جایگاه او بخوابد آسیب نخواهد دید. (87) 3- علی علیه السلام میدانست که نمیمیرد ابن تیمیه دمشقی مینویسد: پیامبر به علی گفته بود فردا در محل معین از مکه اعلام کن که هر کسی نزد محمد امانتی دارد بیاید و بگیرد. علی از این جا فهمید که زنده میماند. پاسخ دو شبهه: پیرامون این دو شبهه، دو نوع جواب ارائه شده است; اول جواب مشترک و بعد پاسخ تفصیلی. 1- جواب مشترک این است که به هر حال یا باید گفت که ایمان علی علیه السلام به پیامبر در حد معمول بوده و یا اینکه آن حضرت ایمانی فوق العاده داشته است. در صورت نخست نمیتوان گفت که وی علم قطعی به سلامتخود داشت چون با ایمان معمولی نمیتوانست از حرف پیامبر به زنده ماندن حتمی خود یقین کند. اما اگر ایمان فوق العاده داشتبه گونهای که از سخن پیامبر یقین به سلامتخود در آن شرایط بحرانی مییافت، این نشان از درجه عالی ایمان او دارد که خود فضیلتی بالاتر است. (88) 2- در مورد شبهه اول باید گفت که معلوم نیست پیامبر این سخن را گفته باشد. به همین دلیل است که میبینیم غیر از ابن هشام، ابن سعد مؤلف طبقات الکبری و مقریزی در کتاب خود و نیز در کتاب امتاع الاسماع این سخن که «به تو آسیبی نخواهد رسید» وجود ندارد. اما در باره جمله دوم باید گفت که این جمله در همان شب به علی علیه السلام گفته نشد تا علی یقین کند که کشته نخواهد شد، بلکه در زمان دیگری گفته شد. مرحوم طوسی مینویسد: شب هجرت سپری شد و علی از محل اختفای پیامبر آگاه بود و برای فراهم ساختن مقدمات سفر پیامبر لازم بود شبانه با او ملاقات کند. (89) باید بدانیم که پیامبر سه شب در غار ثور ماند و در یکی از همین شبها وقتی علی علیه السلام نزد وی رفت، حضرت سفارشهایی کرد که یکی از آنها رد امانات بود. حلبی نیز مینویسد: در یکی از شبها که پیامبر در غار ثور بود، علی نزدش آمد. پیامبر آن شب به علی دستور داد که امانتهای مردم را باز گرداند. (90) پي نوشت : 1) انساب الاشراف، ج 1، ص 197، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 255 2) انساب الاشراف، ج 1، ص 184 و سبل الهدی و الرشاد، ج 2، ص 277 3) سیره نبوی، ابن هشام، ج 1، ص 320 4) همان، ص 319 و انساب الاشراف، ج 1، ص 195 5) انساب الاشراف، ج 1، ص 185- 184 6) سبل الهدی و الرشاد، ج 2، ص 277 7) الطبقات الکبری، ج 3، 116 8) انساب الاشراف، ج 1، ص 219.9) همان، ص 220، اکثر کسانی که از حبشه برمیگشتند نیز گرفتار زندان میشدند. همان ص 215 10) سیره نبوی، ابن هشام، ج 1، ص 320 11) دلایل النبوة، ج 2، ص 281 12) سیره نبوی، ابن هشام، ج 1، ص 320 13) نحل، آیه 106 14) انساب الاشراف، ج 1، ص 181 15) الطبقات الکبری، ج 3، ص 248 16) سیره نبوی، ابن هشام، ج 1، ص 320 17) انساب الاشراف، ج 1، ص 185 18) همان، ج 1، ص 197 19) امتاع الاسماع، علی بن امیة بن خلف، ج 1، ص 20 20) الطبقات الکبری، ج 1، ص 204; دلایل النبوه بیهقی، ج 2، ص 301 21) سیره نبوی، ابن هشام، ج 1، ص 320 22) انساب الاشراف، ج 1، ص 222 23) الطبقات الکبری، ج 1، ص 207 24) الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ص 27 25) دلایل النبوة، ج 2، ص 312 26) تثبیت دلایل النبوة، ص 363 27) سیره نبوی، ابن هشام، ج 1، ص 25 28) مسلمان شدن عداس مسیحی تنها دستاورد این سفر بود. 29) الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 1ص 210 و البدایة و النهایة، ج 3، ص 137 30) همان 31) قولوا لا اله الا الله تفلحوا تملکوا بها العرب و تذل لکم العجم و اذا امنتم کنتم ملوکا فیالجنة. 32) الطبقات الکبری ، ج 1، ص 216 و سیره نبوی، ابن هشام، ج 1، ص 422 33) سیره نبوی، ابن هشام، ج 1، ص 426; الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 1، ص 262 و الطبری، ج 2، ص 84. 34) سیره نبوی، ابن هشام، ج 2ص 429; تاریخ طبری، ج 2، ص 354 35) الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 1، ص 219; سیره نبوی، ابن هشام، ج 2، ص 429 36) تاریخ طبری، ج 2، ص 86 37) ده نفر خزرجی و دو نفر اوسی بودند. الدرر، ص 38; السیرة الحلبیة، ج 2، ص 7; مجمع البیان، ج 9، ص 276 38) الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 1، ص 220; انساب الاشراف، ج 1، ص 239 39) سیره نبوی، ذهبی، ص 294 40) همان، ج 2، ص 437، سیره نبوی، ذهبی، ص 295; سبل الهدی و الرشاد، ج 3، ص 273 41) فتوح البلدان، بلاذری، ص 21; ربیع الابرار، ج 1، ص 302 42) انساب الاشراف، ج 1، ص 251 43) همان، ص 253 44) الطبقات الکبری، ج 1، ص 221 45) سیره نبوی، ابن هشام، ج 2، ص 442 46) انساب الاشراف، ج 1، ص 254 47) سیره نبوی، ابن هشام، ج 1، ص 438 و الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 1، ص 223- 221 48) انساب الاشراف، ج 1، ص 253 49) تنویر الحوالک، ج 2، ص 4 50) الطبقات الکبری، ج 1، ص 223; السیرة النبویة ابن هشام، ج 2، ص 449 و انساب الاشراف، ج 1، ص 254 51) سیره نبوی ، ابن هشام، ج 2، ص 428 52) دلایل النبوة، بیهقی، ج 2، ص 434 53) السیرة النبویة، ابن هشام، ج 2، ص 429 و دلایل النبوة، بیهقی، ج 2، ص 434. 54) المعارف، ابن قتیبه، ص 61 55) تاریخ الادب العربی، طه حسین، ج 1، ص 156 و الصحیح، ج 2، ص 194 56) سیره نبوی، ابن هشام، ج 2، ص 452. در این بخش از کتاب تاریخ سیاسی اسلام نوشته رسول جعفریان استفاده بسیاری صورت گرفت. 57) الطبقات الکبری، ج 1، ص 266. (جعل البلاء، یشتد علی المسلمین من المشرکین لما یعلمون الخروج فضیقوا علی اصحابه و تعبثوا بهم و نالوا منهم مالم یکونون ینالون من الشتم و الاذی) 58) سیره نبوی، ابن هشام، ج 2، ص 468 59) انساب الاشراف، ج 1، ص 259 60) الطبقات الکبری، ج 3، ص 90 61) سیره نبوی، ابن هشام، ج 2، ص 471 62) همان، ج 2، ص 477 63) دلایل النبوة، بیهقی، ج 2، ص 260 64) الطبقات الکبری، ج 3، ص 228 65) تغابن، 14، مجمع البیان، ج 10، ص 300 66) سیره حلبیه، ج 2، ص 25 67) همان، ص 483 68) الطبقات الکبری، ج 8، ص 223 69) انفال، آیه 30 70) سیره رسول خدا، رسول جعفریان، ص 406 71) وفاء الوفاء، ج 1، ص 236 72) بحار الانوار، ج 19، ص 13 و 61; سیره نبوی، ابن هشام، ج 2، ص 483 73) بحار الانوار، ج 19، ص 39 74) همان، ج 19، ص 54 75) بقره، آیه 207 76) مجمع البیان، ج 2، ص 301 77) یس، آیه 9 78) فروغ ولایت، جعفر سبحانی، ص 48 79) سیره حلبی، ج 2، ص 32 80) همان، ص 28; سبل الهدی، ج 3، ص 330 81) امالی، شیخ طوسی، ج 2، ص83 82) بحار الانوار، ج 19، ص 78 83) همان، ج 19، ص 92 84) الدر المنثور، ج 3، ص 180 85) شرح نحوه هجرت پیامبر خود مجالی دیگر میطلبد 86) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 73 87) العثمانیة، ص 45 88) فروغ ولایت، ص 52 89) اعیان الشیعة، ج 1، ص 237 90) سیره حلبی، ج 2، ص 37 منبع: پایگاه حوزه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 570]
صفحات پیشنهادی
هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام
هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام نويسنده: محمد عابدی قریش در برابر اسلام ظهور اسلام در مکه و مخالفت آن با منافع طبقه مسلط، آنان را وا داشت تا ...
هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام نويسنده: محمد عابدی قریش در برابر اسلام ظهور اسلام در مکه و مخالفت آن با منافع طبقه مسلط، آنان را وا داشت تا ...
ویژه نامه هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام ظهور اسلام در مکه و مخالفت آن با منافع طبقه مسلط، آنان را وا داشت تا در مقابل اسلام به معارضه برخیزند و با ...
هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام ظهور اسلام در مکه و مخالفت آن با منافع طبقه مسلط، آنان را وا داشت تا در مقابل اسلام به معارضه برخیزند و با ...
پیامبر: دست از سر علی بردارید
چهار نفر از اصحاب محمد صلیالله علیه وآله وسلم پیمان بستند که این موضوع را به ... هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام-هجرت پیامبر صلی الله .
چهار نفر از اصحاب محمد صلیالله علیه وآله وسلم پیمان بستند که این موضوع را به ... هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام-هجرت پیامبر صلی الله .
عکس : شمشیر پیامبر(ص)
(ع) پایداری کرد و به دفاع از پیامبر خدا (ص) پرداخت تا اینکه شمشیر او شکست. ... هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام هجرت پیامبر صلی الله ...
(ع) پایداری کرد و به دفاع از پیامبر خدا (ص) پرداخت تا اینکه شمشیر او شکست. ... هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام هجرت پیامبر صلی الله ...
نگاهى به راهبردهاى ارزشى پيامبر(ص) در مسير وحدت اسلامى
در يك تقسيمبندى كلى نقش پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در پايهگذارى وحدت امت اسلامى شامل سه مطلب ...... هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام ...
در يك تقسيمبندى كلى نقش پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در پايهگذارى وحدت امت اسلامى شامل سه مطلب ...... هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام ...
تازه مسلمانی که شکنجه ها کشید
هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام ... از دین بود به نام «فتنه» و از مسلمانانی که هدف «فتنه» بودند با عنوان «مستضعف» یاد میکنند. ... به همین ...
هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام ... از دین بود به نام «فتنه» و از مسلمانانی که هدف «فتنه» بودند با عنوان «مستضعف» یاد میکنند. ... به همین ...
جلوههاى عزّت و افتخار در ادبيات فارسى
عزّت و ذلّت از ديدگاه اسلام«عزّت» و «ذلّت» دو عنصر كاملاً متضادّ و بيگانه از يكديگرند و به تعبير ..... هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام ...
عزّت و ذلّت از ديدگاه اسلام«عزّت» و «ذلّت» دو عنصر كاملاً متضادّ و بيگانه از يكديگرند و به تعبير ..... هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام ...
آزادی 2 زنداني حافظ كل قرآن
هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام (6) 2- زندانی کردن: مصعب بن عمیر از این گروه است. .... به مطالعه «هجرت» به عنوان یک کل که هجرت به مدینه ...
هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام (6) 2- زندانی کردن: مصعب بن عمیر از این گروه است. .... به مطالعه «هجرت» به عنوان یک کل که هجرت به مدینه ...
بهزاد نبوی با همسرش تماس گرفت
هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام به این ترتیب جامعه مسلمانان در برابر فشارهای طاقتفرسای قریش قرار گرفت. .... او در آنجا با سران قبیله ...
هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام به این ترتیب جامعه مسلمانان در برابر فشارهای طاقتفرسای قریش قرار گرفت. .... او در آنجا با سران قبیله ...
زنده شدن مرد 84 ساله پس از پنج روز+عکس
هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام (26) اما اندکی پس از آن در اول ذیقعده سال دهم ابوطالب و سی و پنج روز بعد از آن ... دادن تلفات سنگین اسرای ...
هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و شکلگیری بنیان اسلام (26) اما اندکی پس از آن در اول ذیقعده سال دهم ابوطالب و سی و پنج روز بعد از آن ... دادن تلفات سنگین اسرای ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها