تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 6 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خرج کردن در راه طاعت خدا دریغ مکن وگرنه دو برابرش را در راه معصیت او خرج خوا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844926125




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفتگوی نوروزی و خصوصی با «محمد جواد ظریف»


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
گفتگوی نوروزی و خصوصی با «محمد جواد ظریف»




مردی که اگرچه این روزها یکی از سخت ترین پروژه های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در دست دارد اما خوشرو و خوش اخلاق است و این را به مخاطبش هم منتقل می کند. لابد برای همین کسانی که وارد اتاقش می شوند معمولا موقع برگشتن با لبخند از در بیرون می آیند.











همشهری جوان: پشت در اتاق وزیر دوستان قدیمی روزنامه ایران را دیدیم که داشتند برای مصاحبه می رفتند تو و بچه های روزنامه شرق را هم دیدیم و کلی درباره اختتامیه جشنواره که شب قبلش برگزار شده بود اختلاط کردیم. ساعت 11:30 از وزارت خارجه زنگ زده بودند و خبر داده بودند که ساعت یک همان روز بالاخره برای گفتگو با دکتر ظریف وقت باز کرده اند. یک موقعیت کلاسیک. وقت کم است. باید سوال ها را در حداقل زمان ممکن آماده کرد و معلوم هم نیست که دوباره کی بشود ظریف را با اوضاع پیچیده بین المللی پای مصاحبه نشاند. با اینحال همان صحبت نیم ساعته با محمد جواد ظریف آنقدر جذاب بود که استرس های پیش از مصاحبه را از بین برد. مثل همیشه راحت و صادقانه حرف زد و لبخند معروفش هم تمام مدت روی لبش بود. مردی که اگرچه این روزها یکی از سخت ترین پروژه های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در دست دارد اما خوشرو و خوش اخلاق است و این را به مخاطبش هم منتقل می کند. لابد برای همین کسانی که وارد اتاقش می شوند معمولا موقع برگشتن با لبخند از در بیرون می آیند.





اطلاعات فوری

* متولد 17 دی 1338، تهران

* کارشناسی و کارشناسی ارشد روابط بین الملل از دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو، کارشناسی ارشد و دکترای مطالعات بین المللی از دانشگاه نور

* او سال ها به عنوان مشاور سرکنسولگری ایران در سانفرانسیسکو، مشاور سیاسی، رایزنی و کارداری نمایندگی ایران در سازمان ملل، مشاور علی اکبر ولایتی، معاونت حقوقی و بین المللی وزارت امور خارجه، سفیر ایران در سازمان ملل و دستیار ارشد وزیر امور خارجه فعالیت کرده است

* پس از کاسته شدن از کارهایش در وزارت خارجه، در چند دانشگاه تدریس می کرد

پارسال این موقع کجا بودید؟

- فکر کنم پارسال این موقع اصفهان بودم. کلا در سفر بودم. خوش می گذشت! بیشتر سفر بودم چون در تهران یکی دو کلاس داشتم و درس می دادم. این اواخر هم که کمتر برایم کلاس می گذاشتند و کلاس زیادی نداشتم.

پس وقت آزاد زیادی داشتید؟

- بله تا دلتان بخواهد آزاد بودم.

در وقت آزاد چه کاری انجام می دادید؟

- یک مقداری مطالعه می کردم و در حال نوشتن کتابی با جناب دکتر سجادپور بودیم با محتوای «شرایط جهان در حال گذار» که هنوز تمام نکرده ایم.

اصلا فکر می کردید که این طرف سال آنقدر سرتان شلوغ بشود؟

- هیچ وقت اصلا برایم قابل پیش بینی نبود.

یعنی ناامید شده بودید؟

- امیدوار بودم بتوانم زندگی خوب خودم را داشته باشم. حتی فکر نمی کردم در ورت انتخاب رییس جمهوری که همفکر او باشم، یعنی نمی شود که او همفکر من باشد، خلاصه فکر نمی کردم این امکان وجود داشته باشد که بتوانم مسئولیت بپذیرم، چون شرایط را علیرغم اینکه از صحنه تصمیم گیری دور بودم می دانستم؛ و می دانستم کار بسیار مشکلی است و نمی خواستم به همین راحتی این مسئولیت را قبول بکنم و اگر فشاری که به واسطه حضور و شادی مردم و جوانان پیش آمد نبود، بعید می دانم که هیچ وقت این کار را می پذیرفتم. احساسی که خانواده ام بیش از من آن را درک کرده بودند.

شما خودتان شادی مردم را بعد از نتیجه انتخابات در خیابان ها دیدید؟

- دیگر از سن و سالم گذشته که به خیابان بیایم، ولی تصویرهایش را دیدم.

فرزندانتان چی؟ آنها از نزدیک دیده بودند؟

- آنها دیدند. البته 2 فرزند دارم و هر کدام نزدیک هفت هشت سال هست که ازدواج کرده اند ولی خب به هر حال آنها خیلی بیشتر از من در حال و هوای انتخابات بودند و همسرم هم خیلی با جوانان سروکار دارد.

چطور؟ ایشان به جوانان درس می دهند؟

- همسرم کلاس های کوچکی داشت با دختران جوان در مورد برخی دیدگاه های عرفانی که در آنجا درس می دادند.

انگار شما خودتان هم به دیدگاه های عرفانی و مولانا علاقمندید؟

- بله بیشتر علاقه ام به مباحث عرفانی از دوران جوانی با حافظ خواندن شروع شد. همسرم هم در مدت 10 سلالی که معاون بودم، خدمت حاج آقای دولابی رفتندو شاگرد ایشان شدند و از آن زمان علاقه ما به این مباحث خیلی بیشتر هم شد.

خود شما هم به مجلس «حاج آقا دولابی» می رفتید؟

- خب من آن زمانی که حاج آقای دولابی در قید حیات بودند، متاسفانه آنقدر کارم زیاد بود که سعادت نداشتم خدمتشان بروم. اگر در دوران بیکاری ام ایشان در قید حیات بودند، حتما می رفتم. سال اولی که رفتیم نیویورک، ایشان رحلت کردند. فکر می کنم سال 82-81 بود اما همسرم از سال 1371 تا 81 که ایران بودیم. بسیار فرصت داشتند که در خدمتشان باشند.

ایرانی ها عموما دعایی برای خانواده و کشور بر سر سفره هفت سین دارند. شما برای تحویل سال گذشته (1392) چه دعایی داشتید؟

- همان دعایی که همه می خوانند. «حول حالنا الی احسن الحال». ما عادت داریم از زمان مرحوم پدرم که این دعا را 365 بار سر تحویل سال برای هر روز بخوانیم. یعنی برای هر روزمان در سال جدید دعا کنیم. آنقدر مشغول ذکر گفتن هستیم که یادمان می رود چه دعایی کنیم غیر از همین دعا، که اتفاقا بهترین دعا هم هست. واقعا خداوند هر جور که خودش مصلحت می داند و فقط او قادر مطلق است و تصمیمش تصمیم نهایی است و تنها تصمیم است. لذا باید فقط از خودش خواست آنچه را که خودش به مصلحت می داند و بهترین حال می داند، انسان را به همان مسیر هدایت کند. لذا فکر می کنم فقط همین دعا را کردیم.

پس امسال هم احتمالا همین برنامه است؟

- امسال هم علی القاعده جز این ادعایی نخواهیم کرد.






شما رشته تحصیلی تان روابط بین الملل بوده است؟

- هم روابط بین الملل خوانده ام و هم حقوق. از ابتدا هر دو را با هم دیگر قاتی کرده ام و به قول بعضی ها هم در روابط بی سوادم و هم حقوق! به قول بعضی ها یک خرده از این یکی بلدم. یک خرده از آن اولی وقتی در دانشگاه عضو هیات علمی شدم، عضو هیات علمی گروه حقوق عمومی شدم، ولی خب وزارت خارجه اجازه نداد پرونده استخدامی ما برود دانشگاه تهران. به همین دلیل آنجا به صورت نخودی تدریس می کردم. (با خنده)

رشته حقوق انتخاب خودتان بود و از مقطع لیسانس شروع کردید؟

- نه، از زمان رژیم گذشته در دوره لیسانس شروع به تحصیل کرده بودم و وقتی هم که شروع کردیم، اصلا تصور نمی کردیم آنقدر زود انقلاب شود چون علاقه شخصی ام ریاضیات، کامپیوتر و ... بود، به سمت خواندن کامپیوتر رفتم. آن زمان هم کامپیوتر رشه بسیار داغی بود. دارم راجع به دهه 50 صحبت می کنم و خلاصه کامپیوتر رشته داغی بود و من هم به آمریکا رفته بودم و این رشته را شروع کرده بودم؛ تا اینکه حدود دو سال بعد که دانشگاه را شروع کردم و انقلاب شروع شد، دوستان یعنی جناب آقای حسین شیخ الاسلام که بعدها معاون وزیر خارجه و نماینده مجلس شدند، با هم در یک شهر بودیم. ایشان آمدند و یکسری صحبت ها کردند و من را قانع کردند که رشته ام را عوض کنم.

یعنی خودتان علاقه تان رشته دیگری بود؟

- علاقه که داشتیم. ببینید در زمان ما، همه جوانان دوست داشتند به سبک دکتر شریعتی بروند و جامعه شناسی بخوانند. یعنی هر کس یک مقدار سرش بوی قرمه سبزی می داد، می خواست برود جامعه شناسی بخواند. من هم اتفاقا با همین شروع کردم. یعنی بعد از اینکه تصمیم گرفتم در آستانه انقلاب رشته عوض کنم، از چند رشته کلاس برداشتم. از جامعه شناسی تا روابط بین المل کلاس برداشتم و نهایتا به این سمت - یعنی به سمت رشته روابط بین الملل - کشیده شدم.

شما آن موقع چه رویایی داشتید که مدام رشته عوض می کردید؟

- احساس می کردیم همه باید بهترین انتخاب را داشته باشیم برای خدمت به جمهوری اسلامی و در این حال و هوا بودیم. البته خانواده ام، هم مرحوم پدرم و هم مرحوم مادرم به شدت مخالف بودند که علوم انسانی را انتخاب کنم و اصرار داشتند که همان فنی ، مهندسی را ادامه بدهم.

این مشکل نسل اندر نسل آمده و جوان های امروز هم گاهی این مشکل را دارند. انگار تصویری که یک جوان از آینده دارد با تصویر خانواده متفاوت است. پس برای شما هم اینجور بوده...

- البته به یک تفاهمی رسیدیم. اولش می خواستم بروم و صداوسیما بخوانم. البته راضی ام کردند آن را نخوانم. حتی تا جایی که کار را به حد شرعی رساندند که این کار را نکن، واگرنه از تو راضی نیستیم. حتی - به قول علما - یک فتوایی از امام (ره) گرفتند تحت این عنوان که اگر پدر و مادر راضی نباشند، نمی شود این کار را انجام داد، لذا در این رشته به تفاهم رسیدیم.

یعنی در کامپیوتر یا حقوق؟

- نه، در روابط بین الملل و حقوق چون تخصصی هم در این رشته نداشتند، خیلی فرقی نمی کرد و کل اش کفریات به شمار می آمد! ولی قبول کردند که ما ادامه بدهیم.

پس شما از همان جوانی هم اهل مذاکره بودید!

- بله، بالاخره به یک نتیجه ای رسیدیم. البته آن موقع جوان بودیم و خدا از سر تقصیرات ما بگذرد. حتما فرزندان ما خیلی بیشتر رعایت حال ما را می کنند. خب در آن زمان، ما در یک فضای انقلابی بودیم ودر آن فضا من خارج از کشور بودم، پدر و مادرم ایران بودند و متاسفانه ما نقش پدر و مادر را فقط در حد فرستادن ارز و هزینه ها می دیدیم و همه چیز را در قالب آینده انقلاب نگاه می کردیم ولی خب به هر حال اینجوری نگویید مذاکره کردید، اتفاقا آن زمان خیلی اهل مذاکره نبودیم و شور و شوق انقلابی چنان غالب بود که بعضی اوقات حتی جلوی عواطف و احساسات فرزندی و پدر و مادری را هم می گرفت و در پاره ای مواقع متاسفانه با لحن نامناسب با پدر و مادر بحث می کردیم. چیزی برای افتخار کردن وجود ندارد. امیدوارم جوانان فکر 30-20 سال بعدشان را بکنند. طوری با پدر و مادرشان برخورد نکنند که بگویند کاش اینگونه برخورد نمی کردیم.

پس قاعدتا جوانانی را که امروز دارند یک جوری با شما مخالفت می کنند و ممکن است سر مذاکرات با غرب عصبانی باشند و مثل همان جوانی شما شور و شوق انقلابی داشته باشند، درک می کنید؟

- عصبانیت جوان را درک می کنم اما عصبانی کردن جوان توسط پیرمردان را درک نمی کنم؛ یعنی احساس می کنم که جوانان ما اکنون دلیل کافی دارند که کشورشان با عزت در حال مذاکره است و نمی پسندم که بعضی ها به دلیل اهداف سیاسی بیایند و یک نگرش دیگر را تزریق کنند. مثلا اگر همین مذاکرات کنگره را که خانم شرمن، در آن توهین هایی به ما کرده، تمامش را که 37-36 صفحه انگلیسی است بخوانید، که خوندنش شاید دو ساعت وقت ببرد، احساس غرور می کنید. می بینید که معاون وزیر امور خارجه آمریکا را نمایندگان سنا نشانده اند و در حال توبیخ و بازخواستش هستند که چه چیزی گرفته اید؟ شما که همه چیز را به ایرانیان داده اید! شما که از همه خطوط قرمزتان تنزل کرده اید! آن بنده خدا هم برای اینکه از پس آن سوالات بربیاید، یکسری حرف هایی می زند که از نظر ما مردود است ولی وقتی شما آن فضا را بخوانید، می بینید فضای قدرت جمهوری اسلامی است، فضای اقتدار است. فضای توهین به ایران نیست. اتفاقا فضای عزت ایران است.

در این قضیه چه چیزی شما را آزار می دهد؟

- از این تاسلف می خورم که بعضی ها اصرار دارند برای اینکه خط سیاسی شان را پیش ببرند، می آیند تکه هایی از آن فضا را به صورت گزینشی انتخاب می کنند، متاسفانه پمپاژ تبلیغاتی می کنند و یک حالت ناراحتی را در یک قشری از مردم ایجاد می کنند. می فهمم که آنها باید ناراحت شوند، اگر من هم فقط آن مطلب را بخوانم ناراحت می شوم ولی چون کل مطلب را می خوانم، می بینم که خب الحمدلله جمهوری اسلامی به شکلی دارد مطرح می شود که چهار متخصص قبل از خانم شرمن، داخل کمیسیون رفته اند، دو نفرشان گفته اند: توافق ژنو صددرصد به ضرر آمریکا و به نفع ایران است و آن دو هم که معتدل تر بودند گفته اند: این توافق یک نگرانی های اساسی برای آمریکا دارد. این شرایطی است که این خانم رفته و در آن صحبت کرده است. متاسفانه مطبوعات و رسانه ملی این فضا را منعکس نکردند، فقط گفتند: این خانم شرمن رفته آنجا حرف های زیادتر از دهانش زده است! قبول دارم. ایشان حرف های نامناسبی گفته اما شما باید برای مردم این فضا را تشریح می کردید تا جوانان ما افتخار کنند، نه اینکه ناراحت شوند.

آقای دکتر، شما از چه زمانی عضو فیس بوک شدید؟

- والا نمی دانم. درست خاطرم نیست.

یعنی قبل از دولت بود؟

- اوه، بله خیلی قبلش عضو شدم. فکر کنم سال 2009 بود. البته فعال نبودم. در تمام دورانی که مسئولیت نداشتم، از اظهارنظر علنی خودداری می کردم.






چرا؟

- امیدوارم دوستان تا به حال متوجه شده باشند که آدم خیلی ترسویی نیستم اما علتش این بود که معتقد بودم اگر نمی توانم از سیاست خارجی دولت دفاع کنم، باید سکوت کنم چون معتقدم سیاست خارجی حوزه دعوا نیست، بلکه حوزه اجماع است. در آن زمان با سیاست خارجی دولت مخالف بودم و علنی حرف نمی زدم. هر چه از من مصاحبه خارجی وداخلی خواستند، ندادم.

پس در فیس بوک چه کاری انجام می دادید؟

- همین جوری می رفتیم و به قول جوانان وبگردی می کردیم. خب کم کم دیدم درخواستی دوستی از من زیاد شد. چون آن زمان صفحه شخصی داشتم و درخواست ها به صورت «فرندشیپ» بود. نزدیک انتخابات، درخواست های دوستی نزدیک به 4 هزار نفر شد. با اینکه چیزی هم نمی نوشتم، 4 هزار فرند داشتم. بعضی های که سوال می پرسیدند، خصوصی پاسخ می دادم. حتی خاطرم هست یکی از من سوال کرد: که چرا جواب آقای باقری را نمی دهید که شما را به خیانت متهم می کند؟ که جوابی برای ایشان نوشتم، و بعد از اینکه برای وزارت مطرح شدم، آن فرد این جوابیه را ستونی در روزنامه کرد. گفن بودم می گذرد این ایام و همه چیز مشخص می شود و در آخر نیز یک آیه قرآن نوشته بودم با این مضمون، «کف روی آب از بین می رود، آنچه به درد مردم می خورد، باقی می ماند.» بعد از این اتفاقات آن مرد خدا آن را چاپ کرد!

شما همه کامنت های فیس بوکتان را می خوانید؟

- همه را که نمی شود خواند، خیلی زیاد است.

خب آنهایی که بیشتر لایک می خورد را می بینید؟ می روید سرچ کنیدببینیدآن فرد چه کسی هست، اصلا چه کاری انجام می دهد؟

- من دو جور کامنت دارم. یک جور، پیام شخصی به من است که آنها را نمی خوانم. نوشته بودم که نمی خوانم. فکر کنم حدود 5 ماه پیش نوشتم که ننویسید، نمی رسم بخوانم. حدود 30 هزارتا از این پیام ها دارم.

در این پیام ها چی می نویسند؟ مشکلات شخصی شان را می گویند؟

- نه. بعضی ها محبت می کنند. بعضی ها هم از آن طرف محبت می کنند! پیام شخصی را گفتم نمی رسم بخوانم. یک مدتی دختر و پسرم زحمتش را می کشیدند. الان آنها هم نمی رسند که بررسی کنند.این موضوع برای وقتی است که پیام ها زیر هزارتا بود اما کم کم به یکباره از هزارتا می رسد به 2 هزارتا در یک روز، منم نه امکانش را دارم و نه فرصتش را که بررسی کنم.

به کامنت ها جواب هم می دهید؟

- کامنت هایی که زیر پست هایم می نویسند، آنها را نگاه می کنم. آنها هم دو دسته اند.سری اول کسانی هستندکه بیشترین لایک را گرفته اند و سری بعدی کسانی هستند که به من توهین می کنند. آنها را هم می خوانم و اگر خیلی تند نوشته باشد، گاهی جواب می دهم. مثلا یک نفر یک بار نوشته بود، «ازت متنفرم!» خب جوابش را دادم. معمولان نگاه می کنم و عموما عبور می کنم. اگر یکی را احساس کنم چیزی که نوشته باید جواب بدهم، پاسخ می دهم.

تا به حال کامنتی را حذف کرده اید؟

- چیزی را حذف نمی کنم. بعضی ها می گویند حرف های فحش به خودم را حذف می کنم. نه. فقط و فقط چیزی که توهین به مقدسات باشد، حذف می کنم که آن هم خیلی کم اتفاق می افتد ولی اگر بوده حذف کرده ام. توهین به مقدسات را حذف می کنم و اگرنه هر کس به من حرف پس و پیش بزند، تا حالا آنها را حذف نکرده ام.

هیچ وقت کنجکاو بوده اید ببینید بیشتر از کدام قشر و چه تیپ آدم هایی بیشترین کامنت را برای پست هایتان می گذارند؟

- راستش می بینم آقای ابطحی هر چند وقت یک بار برایم می نویسد ولی نه اینکه بروم و حسابی رویش باز کنم ولی هر وقت بخواهم به کسی جواب بدهم می روم و اول صفحه اش را نگاه می کنم تا بدانم کی هست و چه کاره هست. بعضی وقت ها هم تصمیم می گیرم جواب ندهم؛ به واسطه همین مراجعه ای که به صفحه می کنم.

تا حالا شده یک کامنتی برای کارتان مناسب باشد، یعنی نکته ای را اشاره کرده باشند که مفید باشد؟

- فکر می کنم یکی دو بار این اتفاق افتاده است.

یادتان هست که چی بوده؟

- نه.

حتی حوزه اش هم یادتان نیست؟

- مثلا توی همین حوزه کاری گفته است اگر اینجوری دنبال کنید، برای افکار عمومی موثرتر است. دیدم مورد خوبی است. البه دیدم چند نفر رفتند و زحمت کشیدند متن هایی که برایم می آید را تحلیل محتوا کرده اند. نه تحلیل محتوای هرمنوتیکی، بلکه تحلیل محتوایی که کدام کلمه بیشتر استفاده شده. اینها هم خیلی به کارم آمده است که دیدم مردمی که می خوانند از کدام کلمات بیشتر استفاده می کنند و روی چه کلماتی حساس هستند. مثلا ایران، میهن و وطن کاربرد زیادی دارد و چیزهایی که از آن حس میهن پرستی به طور مثبت و منفی درمی آید، خیلی به کار می رود. یادم است یک روز دروغی را بعضی از این رسانه ها به من نسبت دادند که مدعی بودند درباره جزایر سه گانه گفته ام. دیدم مردم با چه حساسیتی قضیه را دنبال می کنند و چقدر این موضوع برجسته می شود. این باعث افتخار است که مردم مخصوصا جوان ها اینقدر نسبت به سرزمین شان حساس هسیتند.

چرا فیس بوک را جدی گرفته اید و حضور پررنگی دارید؟ اصلا استفاده از فیس بوک که در ایران فیلتر است، مشکلی برایتان ایجاد نمی کند؟

- البته فیلترشکن برای وزارت امور خارجه آزاد است. این نکته مهمی است که باید به آن اشاره کنم: وزارت امور خارجه اجازه دارد از «وی پی ان» استفاده کند. به این دلیل که وزارت امور خارجه نیاز دارد به دسترسی به منابع اصلی که تعداد زیادی از آنها شاید به دلایل مختلف فیلتر شده باشند. لذا برای من رفتن به فیس بوک هیچ منع قانونی ندارد چون مرحله اولش که استفاده از فیلترشکن است، برای من آزاد است که بتوانم دسترسی به اخبار و آمار داشته باشم.

چرا رسانه فیس بوک را برای برقراری ارتباط انتخاب کردید؟

- دلیل اینکه رفتم سراغ این رسانه، این بود که دقیقا می خواستم بروم سراغ مخاطبانی که خیلی الرتباط مستقیمی با دولت و نظام ندارند. اتفاقا دلم می خواست به آنها دسترسی داشته باشم. البته بقیه را هم از طریق مصاحبه آگاه می کردم چوناعتقاد دارم اگر شما مسئولیتی در کشور دارید پاسخگو هستید. آن زمان که مصاحبه نمی کردم چون مسئولیتی نداشتم، خودم را هم موظف به پاسخگویی نمی دانستم اما اکنون که مسئولیت دارم، وظیفه پاسخگویی دارم، یک مقدارش از طریق سایت ها و رسانه های رسمی است و مقداری اش هم که متاسفانه کم شده از طریق فیس بوک است چون هم فرصت کم دارم هم راجع به مطالبی است که دلم نمی خواهد وارد شوم و بنویسم مخصوصا راجع به انتقادات و بی انصافی هایی که می شود. دلم نمی خواهد راجع بهش حرف بزنم. در نتیجه کمتر در فیس بوک می نویسم.

این اواخر خیلی کمتر شده است...

- بله، در حد هفته ای یک بار است.

ولی نکته جالب این است که بسیاری از استاتوس های شما عملا به منبع خبر تبدیل شده اند و خبر تبدیل شده اند و خبرگزاری ها و رسانه ها از آن استفاده می کنند.

- قبلا این موضوع بیشتر بوداما الان کمتر است ولی هنوز هم ادامه دارد چون قبلا راحت تر می نوشتم ولی الان بحث هایی که می شود، ورود به حوزه امنیت ملی است و احساس می کنم خیلی نباید توی این حوزه ها در صحنه عمومی به مجادله پرداخت، لذا حاضرم توهین را تحمل کنم، انتقاد را تحمل کنم و به سمت پاسخگویی نیایم. در نتیجه چیزهایی که در فیس بوک می نویسم، جذابیت قبل را ندارد، چون نمی خواهم وارد این حوزه شوم که این مسائل داغ را جواب بدهم.






ولی خب همان موضعات اند که جذاب می شوند.

- بله، آن موضوعات جذاب هستند.

چندتا موردش را در دانشگاه تهران اشاره کردید. مثلا آنجا که گفته بودید شب مذاکره ژنو گفتنی های زیادی دارد و اگر تعریف کنم، دیگر خیلی ها اینطوری صحبت نمی کنند.

- بله گفتم ولی وارد جزییات نشدم. گفتم اگ ربگویم در جلسه مذاکره به طرف مقابل چه چیزی گفتم، سوت و تکبیرش بیشتر است ولی خیلی منفعتی برای کشور نمی بینم که این کار را انجام بدهم. در این حوزه نیامده ام برای خودم تبلیغات کنم، آمده ام کاری برای کشور انجام بدهم.

حالا فقط سربسته نمی توانید از آن شب بگویید؟ در شب مذاکره اصلا فریاد هم زدید در جلسه؟

- همه کاری کردیم. از لبخند تا فریاد...

یعنی لیوان هم به دیوار پرتاب کردید؟

- نه، لیوان پرت نکردیم. از حد ادب خارج نشدیم.

فریاد بر سر چه کسی زدید؟

- فریاد بر سر مجموعه زدم. البته هدف آقای کری بود. خودش هم متوجه شد و گفت که ظاهرا مخاطب حرف ها من بودم! ولی ظاهرا در جلسه ای بود که هر شش وزیر حضور داشتند.

در رشته علوم سیاسی درسی به اسم آداب دیپلماتیک داریم. شما قبل از اینکه بروید سر جلسات این آداب دیپلماتیک را با خودتان مرور می کنید؟ مثلا همین لبخندها، شوخی ها، حالت دست هایتان. اینها را از قبل بهش فکر می کنید؟

- در واقع خیلی نه، به این شکل نیست. یعنی اینکه چه چیزی می خواهم بگویم را از قبل جلسه هم با خودم مرور می کنم و هم با همکارانم مشورت می کنم. در جلسات خیلی از روی نوشته صحبت نمی کنم و حتی در سخنرانی های عمومی ام هم بدون نوشته صحبت می کنم که خیلی خوب هم نیست ولی چون فرصت نمی کنم بنویسم، این وضعیت پیش می آید. ولی قبلش مشورت می کنم. در حال حاضر با دوستان مشورت کرده ام که در افتتاحیه وین چه بگویم و بعد در جلسه اول که آقای عراقچی باید صحبت کنند، ایشان چه چیزی بگویند. همه اینها را مشورت کرده ایم، روی کاغذ آورده ایم. چارچوب ها را مشخص کرده ایم. ساعت ها می نشینیم و با هم صحبت می کنیم.

رعایت آداب دیپلماتیک چه؟

- در مورد ادا و اطوار دیپلماتیک، فقط یک نکته است که دوستان هم کمک می کنند. بعضی اوقات در جلسه وقتی خیلی جلسه تلخ می شود یا دعوا می شود، وقتی که می خواهم بیرون بروم، دوستان به من می گویند: «لبخند فراموش نشود!» چون احساس می کنند اگر با این قیافه برافروخته بیرون بروم، تاثیر بدی می گذارد. البته نه اینکه در مذاتکره عصبانی شوم. معمولا با داخلی ها بیشتر از خارجی ها عصبانی می شوم. چون با خارجی های توقع دارم که با من دعوا کنند، لذا با یک گارد روانی داخل جلسه می روم و آن گارد روانی باعث می شود که عصبانی نشوم اما با داخلی ها چنین توقعی ندارم. از داخلی توقع صداقت دارم، از خارجی توقع بی صداقتی دارم. لذا اگر خارجی دروغ بگوید عادی است، ولی داخلی دروغ بگوید ممکن است در حدی که صدایم شروع به لرزش بکند، عصبانی شوم ولی آنجا به این شکل نیست. بالاخره جلسه است، دعوا تند است، قیافه آدم برافروخته می شود. بعد، دم در که می رسم، یکی از دوستان می گوید: لبخند! و آن وقت است که یادم می آید بالاخره ظاهر باید در مذاکره حفظ شود.

حاشیه هاییکه دوست دارید بدانید

6 ماه است موسیقیِ کامل گوش نداده ام

دکتر ظریف آنقدر روحیه صمیمی دارد و آنقدر شخصیت جذاب و تاثیرگذاری در سال 92 بوده که به ما شجاعت ببخشد برای پرسیدن سوالات خانوادگی و حاشیه ای.

تفریحات شما با فرزندانتان چه چیزهایی است؟ اصلا فرصتی برای دیدنشان دارید؟

- الان که تفریحی ندارم. اگر خیلی شانس بیاورم، یک روزه برویم شمال. واقعا تفریح دیگری نداریم. معمولا شب ها دختر و پسر و عروس و دامادم اقلا هفته ای سه چهار شب را به منزلمان می آیند در حد همان نیم ساعت و سه ربعی که در حال نیمه بیهوشی ام، یک گفتگویی با یکدیگر داریم اما در همین حد است.

موسیقی مورد علاقه تان که در تنهایی زمزمه می کنید؟

- موسیقی سنتی ایرانی، مخصوصا موسیقی که با سنتور بزنند بسیار دوست دارم ولی اگر بگویم شاید الان 6 ماه باشد که حتی یک آهنگ کامل گوش نکرده ام. تعجب می کنید.البته این خوب نیست ولی واقعیتی بوده که به دلیل فشار کار در این 6 ماه به من تحمیل شده. اما در کامپیوتری که همیشه همراهم هست و در گوشی موبایلم، تعداد قابل توجهی آهنگ سنتی دارم. علاقه به گوش دادن قرآن با صوت «سدیس» هم دارم که در مسجدالحرام می خواند و من را یاد مسجدالحرام می اندازد بدم نمی آید در زمان بیکاری گوش بدهم.

در گوشی موبایلتان واتس آپ، وایبر، تانگو و این اپلیکیشن های مجازی را هم دارید؟

- نه، اصلا از این روش های ارتباطی هیچ وقت خوشم نیامده است. فقط فیس بوکم را دارم.






در توییتر هم فعال هستید؟

- فعال نیستم چون نوشتن 140 کلمه برایم دشوار است، چون کوتاه است ولی در توییتر هم هر چند وقت یک بار به انگلیسی می نویسم و هر زمان که لازم باشد. مثلا نصفه شبی بود، لازم بود به یک حرف آقای اوباما پاسخ داده شود، در نیویورک بودم و به کسی دسترسی نداشتم که مصاحبه کنم. در نتیجه بهترین راه این بود که دوتا توییت انجام بدهم و خیلی هم بازخورد وسیعی داشت. خب در حال حاضر در توییتر بالای صد هزار نفر دنبال کننده دارم و در فیس بوک هم 840 هزار نفر دنبال کننده هستند.

شما کسی هستید که به تماس ما برای وقت مصاحبه، به پیام های کوتاهمان پاسخ می دادید و این موضوع بارها تکرار شد. این موضوع برخلاف رویه وزرایی است که معمولا به سختی در دسترس هستند. تا به حال به خودتان گفته اید جواب ندهم و از کنارش بگذرم؟

- نه اصلا. واقعیت این است که وقتی یک اس ام اس می آید، حتی یک اس ام اس بی ربط و دو روز می گذرد و جواب نداده ام، خودم شرمنده می شوم. در این حد که بزنم «ببخشید. نرسیدم پاسخ بدهم. از لطف شما ممنونم». احساس می کنم موظف هستم پاسخ بدهم. در اسلام هم داریم، سلام مستحب است، جواب سلام واجب است. اگر یک مقدار به مبانی شرعی معتقد باشیم، این موضوع امری عادی است اما بارها اعلام کرده ام به پیام های فیس بوکم وقت ندارم پاسخ بدهم.

آقای دکتر می گویند شما یک یاز خوش تیپ ترین وزیرهای کابینه هستید، چه کسی برای شما طراحی لباس می کند؟

- (باخنده) بیچاره کابینه ای که من خوش تیپشان هستم! لباس هایم را آماده می خرم. یک بنده خدایی هست که لباس ها را یک سوم قیمت به ما می فروشد، ما هم جیب خالی، پز عالی می خریم.







تاریخ انتشار: ۲۹ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۲:۲۱





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن